سران بهائيت در موارد بسياري به آيات و روايات اسلامي استناد كرده و سعي كردهاند با آنها حقانيت خود را اثبات كنند، شايد از خود بپرسيد چرا؟
پاسخي ساده و روشن دارد: «براي آن كه حسين علي نوري، هيچ راهي براي اثبات نبوت خود ندارد، از اينرو ناچار است كه با اثبات مهدويت علي محمد باب خود را من يظهره اللهي معرفي كند كه علي محمد شيرازي بشارت داده بود. بر اين اساس براي اثبات مهدويت علي محمد، پيوسته دست به دامان آيات و روايت شده و با شيوههاي گوناگونِ تحريفي و تأويلي و تقطعيي، سعي دارد خود را به هدفي برساند كه در سر داشت.»
از جمله رواياتي كه بهاء به آنها استناد ميكند؛ اين حديث است كه از كافي نقل ميكند: «عليه کمال موسي و بهاء عيسي و صبر ايوب فيذل اوليائه في زمانه و تتهادي رأوسهم کما تتهادي رأوس الترک و الديلم فيقتلون و يحرقون و يکونون خائفين مرعوبين وجلين تصبغ الارض بدمائهم و يفشوا الويل و الرنه في نسائهم اولئک اوليائي حقاً.»
– حسين علي بهاء اين کشتار را ريخته شدن خون ياران و پيروان علي محمد باب و اسارت و سوخته شدن آنها دانسته و مدعي رخداد اين جريان در زمان باب است. او در اينباره مينويسد: «همه جا خون شريفشان ريخته شد؛ در هر شهري ايشان را اسير کرده و به ولايات و شهرها گرداندند و برخي را نيز سوزاندند.» [۱]
– نقد استدلال بهاء:
اين حديث در منابع معتبر اسلامي به صورت کامل ثبت شده است؛ ليکن حسين علي بهاء با تقطيع روايت خواسته مراد خود را به خواننده القا کند؛ براي نمونه مرجع ضمير «عليه کمال موسي» در متن حديث آمده است: «عِنْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ مُوسَى عَبْدِي وَ حَبِيبِي وَ خِيَرَتِي فِي عَلِيٍّ وَلِيِّي وَ نَاصِرِي وَ مَنْ أَضَعُ عَلَيْهِ أَعْبَاءَ النُّبُوَّةِ وَ أَمْتَحِنُهُ بِالاضْطِلَاعِ بِهَا يَقْتُلُهُ عِفْرِيتٌ مُسْتَكْبِرٌ يُدْفَنُ فِي الْمَدِينَةِ الَّتِي بَنَاهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ- إِلَى جَنْبِ شَرِّ خَلْقِي حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَسُرَّنَّهُ بِمُحَمَّدٍ ابْنِهِ وَ خَلِيفَتِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ وَارِثِ عِلْمِهِ فَهُوَ مَعْدِنُ عِلْمِي وَ مَوْضِعُ سِرِّي وَ حُجَّتِي عَلَى خَلْقِي لَا يُؤْمِنُ عَبْدٌ بِهِ إِلَّا جَعَلْتُ الْجَنَّةَ مَثْوَاهُ وَ شَفَّعْتُهُ فِي سَبْعِينَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ كُلُّهُمْ قَدِ اسْتَوْجَبُوا النَّارَ وَ أَخْتِمُ بِالسَّعَادَةِ لِابْنِهِ عَلِيٍّ وَلِيِّي وَ نَاصِرِي وَ الشَّاهِدِ فِي خَلْقِي وَ أَمِينِي عَلَى وَحْيِي أُخْرِجُ مِنْهُ الدَّاعِيَ إِلَى سَبِيلِي وَ الْخَازِنَ لِعِلْمِيَ الْحَسَنَ وَ أُكْمِلُ ذَلِكَ بِابْنِهِ محمد رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ عَلَيْهِ كَمَالُ مُوسَى وَ بَهَاءُ عِيسَى وَ صَبْرُ أَيُّوبَ فَيُذَلُّ أَوْلِيَائِي فِي زَمَانِهِ وَ تُتَهَادَى رُءُوسُهُمْ كَمَا تُتَهَادَى رُءُوسُ التُّرْكِ وَ الدَّيْلَمِ فَيُقْتَلُونَ وَ يُحْرَقُون»[۲]، از او نهمين فرزند از فرزندان حسين بن علي(عليه السلام) نه علي محمد بن رضاي بزار که با بيش از بيست واسطه نيز ممکن است به امام نرسد و حسين علي بهاء با تقطيع حديث، سعي بر تحريف اين واقعيت داشته است.
همچنين در اين حديث قدسي آمده است: «فيذل اوليائي في زمانه» و مراد از ياء متکلم، خداي سبحان است نه علي محمد باب که ايقان حديث را به اين صورت آورده است: «فيذل اوليائه في زمانه».
بهاء با تحريف حديث، گرفتاري اولياء خدا را به زمان ظهور نسبت داده است، در حالي که اين گرفتاري نه تنها همزمان با شهادت امام حسن عسکري(عليه السلام) و امامت مهدي موعود(عجل الله تعالي فرجه الشريف) آغاز ميشود و ويژه زمان ظهور نيست، بلکه روايات متواتري از غلبه و پيشرفت حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و يارانش در زمان ظهور و قلع و قمع ظالمان و جباران خبر دادهاند،[۳] پس اين حديث نميتواند دال بر مهدويت علي محمد باب باشد، زيرا در زمان پيدايش او و پس از او نه تنها ظالم و جائري قلع و قمع نشد، بلكه ظالمان و جباران بيشتر و بعضاً قويتر هم شدهاند.
پی نوشتها:
[۱] ايقان، چاپ مصر، ص ۲۰۶ – ۲۰۷ و چاپ عمومي، ص ۱۴۹ – ۱۵۰٫
[۱] الكافي، ج ۱، ص ۵۲۸٫
[۱] المستدرك على الصحیحین، ج ۴، ص ۴۶۵٫
ثبت دیدگاه