مقدمه
یکی از تهاجمات دشمنان در زمینه فرهنگی بوده و ثقل آن مراکزی هستند که عهده دار امورات فرهنگی هستند. بقاع متبرکه امامزادگان بنا بر سخنان مقام معظم رهبری قطب معنوی و فرهنگی کشور هستند. به سبب همین در سال های اخیر یکی از هجمه های دشمن تخریب جایگاه های امامزادگان بوده است. دشمنان متوجه این امر بوده اند که بهترین امر در رسیدن به این مقصد شوم خود ایراد شبهه در اعتقادات مردم نسبت به امامزادگان است. مردم ایران به دلیل محبت وتوجه و علاقه بسیار زیاد به امامزادگان احترامات خاصی به این خاندان داشتند. این محبت و علاقه وافر به خاندان نبوی در چندین سال اخیر سبب انتشار برخی شبهات نسبت به امامزادگان از طریق شبکه های خارجی مانند شبکه های وابسته به وهابیت شده است. در این مقاله سعی بر تبیین جایگاه کلی امامزادگان و علل طرح شبهات از شبکه های معاند و تبیین و پاسخ به شبهات در این خصوص شده است.
تعریف امامزاده
همان طور که از ظاهر کلمه امامزاده بدست می آید. امامزاده در عرف تشیع مراد فرزند یا فرزند زادگان ائمه اطهار علیهم السلام است و اصطلاحا از باب ذکر حال و اراده محل به مدفن و مزار متبرکه آنان و بزرگان سادات که در سراسر شهرها و روستاهای ایران پراکنده است اطلاق می گردد. [۱] بنابراین امامزاده بر شخصی اطلاق می شود که نسبت سببی با امامی داشته باشد و تمام اولاد ذکور و اناث را شامل می شود؛ اما در اینکه آیا به صرف اینکه شخصی اولاد ائمه شد در نزد مردم بالاترین جایگاه احترام و ادب را دارد یا خیر ؟ باید گفت نسبت به این سوال در طول تاریخ اولادی از ائمه در بین مردم بودند که جایگاه خاصی نداشته و مردم احترام کامل را به آنها نداشتند از جمله می توان به جعفر کذاب اشاره نمود که باتوجه به فرزند امام حسن عسگری علیه السلام هستند؛ اما آن جایگاه یک امامزاده واقعی را پیدا ننمودند. با این وجود فرزند امام بودند تنها ملاک نیست باید برای این ملاک وصف دیگری را جستجود نمود که برای درک بهتر آن باید به حقیقت محبت اشاره نمود:
حقیقت حب
سولات مکرری دراین زمینه شده که دلیل این همه تجلیل مردم ایران از امامزادگان چیست؟ چرا این همه توجه به امامزادگان و قبور بزرگان خود نشان می دهند؟ این شبهات مطرح شده در صدد القای این فهم به مردم است که بگویند دلیلی بر احترام نسبت به امامزادگان وجود ندارد و نباید اینقدر توجه به آنان شود. جهت پاسخ به این شبهه مخالفین در ذیل علت این توجهات عظیم مردم ایران نسبت به امامزادگان و قبور بزرگان تبیین خواهد شد:
حب در لغت نقیض بغض معنا شده[۲]، ابن فارس سه اصل برای حب بیان نموده، اصل اول لزوم و ثبات، اصل دوم دانه گیاهان واصل سوم وصف انسان قد کوتاه است.[۳] حب دیگری به دلیل ثباتی که در دل انسان ایجاد میکند به این معنا نامیده شده است. به همین جهت ابن فارس بیان کرده«أمّا اللزوم فالحبّ و المحَبّة، اشتقاقه من أحَبَّه إذا لزمه»[۴] در مقابل بغض نقیض حب معنا شده و به معنای عداوت بکار میرود.[۵] حب در اصطلاح، گرایش به سوی چیزی لذت بخش و سازگار با طبع و وابستگی خاص میان انسان و کمال اوست که اگر شدت یابد عشق نامیده میشود.[۶]
خداوند متعال لزوم محبت را نسبت به انبیاء و اولیاء گوشزد نموده و یکی از خواسته های مهم در مقابل اجر رسالت نبی مکرم اسلام را محبت به خاندان آن حضرت قرار داده که این امر در انبیاء گذشته مشاهده نمی گردد. خداوند متعال نسبت به پیامبران گذشته میفرماید: گفتند ما از مردم مزدی نمیخواهیم تنها اجر ما برخداست.[۷] اما به پیامبر خطاب میکند: «ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ»[۸]بگو ازشمامزدی درخواست نمیکنم مگر دوستی خویشناوندان نزدیکم.زمخشری در تفسیر کشاف مینویسد زمانی آیه شریفه نازل شد از حضرت سوال شد نزدیکان شما چه کسانی هستند؟حضرت فرمود:« علىّ وفاطمة وابناهما»[۹] مسأله محبت نزدیکان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم تنها اجری است که خداوند متعال در مقابل زحمات و تلاش ها و جهاد حضرت برای تبلیغ دین الهی نموده است. در طول تاریخ از زمان عصر پیامبر تا زمان صحابه و تابعین مسأله محبت امری انکار ناپذیر بوده که حتی در برخی روایات ملاک شناخت مومن و منافق حب امیرالمومنین علیه السلام قرار داده اند. علامه با استدلال به آیه شریفه «وَلَوْ نَشَاء لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُم بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ»[۱۰] علامه ذیل عبارت قرآنی «ولتعرفنهم فی لحن القول» روایتی را از ابونعیم حافظ به اسناد خود از ابی سعید الخدری نقل نموده است. او در این روایت مراد از آیه شریفه را در نحوه شناخت منافقین، بغض آنان نسبت به علی علیه السلام نام برده است.[۱۱] این فضیلتی است که دیگر صحابه آن را ندارند.[۱۲] علامه در این مورد به منابع روائی دیگری مانند؛ المناقب[۱۳]، الدر المنثور[۱۴]، معجم الوسیط[۱۵] وکنز العمال[۱۶] اشاره نموده است.
بنابراین مسأله محبت به خاندان نبوی یکی از واجبات امر شده قرآنی شمرده می شود و اختصاصی به شیعیان نداشته و اهل سنت نیز در محبت به خاندان اهل بیت اهتمام ویژه ای داشته و دارند که به دو نمونه اشاره خواهد شد:
۱. عبدالوهاب شعرانی در لطائف المنن و الاخلاق می نویسد: از منت هایی که خداوند متعال بر من گذاشته زیارت اهل بیتی است که در مصر دفن شده اند. در سال سه مرتبه به زیارت می روم و قصد من از زیارت صله رحم نمودن با پیامبر اکرم است. در حالی که نزدیکان من این اهتمام به زیارت را نداشتند که یا به دلیل جهلشان بودو یا ادعای این را داشتند که ثابت نشده قبری در این اماکن دفن شده باشد. این تکفر نوعی جمود است زیرا که ظن و احتمال وجود اهل بیت در این اماکن کفایت می کند. در ادامه از استاد خود علی الخواص نقل می کند که وقتی به بارگاه حضرت زینب می رسید کفشهایش را در ورودی بارگاه بیرون میآورد و پیاده به کنار قبر رفته و روبروی قبر می ایستادند و متوسل به حضرت زینب می شدند که خداوند متعال او را بیامرزد.[۱۷]
۲. سید عبدالعزیز غماری بعد از این که میگوید: در هیچ شهری وارد نشدم مگر اینکه اولیای در آنجا دفن شده بود به زیارتش می رفتم و تبرک می کردم چنانچه در مصر همیشه به زیارت قبور اولیاء (سیده نفیسه و زیارت ضریح امام حسین در قاهره) می رفتم و تبرک می کردم و هر روز جمعه به زیارت قبر شافعی می رفتم، می نویسد:(و علی کل حال فینبغی للانسان ان یقصده لاجل التبرک بقطع النظر عن وجوده و عدم وجوده ولاعمال بالنیات ویکفی فی ذلک نسبته للحسین علیه السلام)[۱۸]. به هر حال (چه سر امام حسین «ع» در قاهره باشد و چه نباشد) سزاوار است انسان بخاطر تبرک، به قصد زیارت سر امام حسین (ع) (با قطع نظر این که آنجا دفن شده باشد یا نباشد) برود و اعمال انسان به نیتش بستگی دارد و در قصد تبرک، نسبت آن مکان به امام حسین (ع) کفایت می کند.
سوال دیگری که در این زمینه مطرح شده و ممکن است در ذهن شخصی خطور کند این است که این نوع امر به محبت به خاندان سوء برداشت هایی را به دنبال خواهد داشت؛ زیرا ممکن است فرزندی از خاندان نبوی به دنیا بیاید که شخصیت مثبتی در جامعه نداشته باشد اگر محبت به صرف قرابت باشد با حکمت الهی سازگار نیست.
پاسخ این شبهه این است که محبت در قرآن به صرف قرابت نبوده؛ بلکه محبت به دلیل محبوبیت خاندان اهل بیت در نزد خداوند متعال دارد. جایگاهی که اهل بیت از امیر المومنین علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها و حسنین علیهم السلام در نزد خداوند متعال داشتند سبب این صدور امر محبت شد. شواهدی را می توان در اثبات این مدعا بیان نمود:
۱. حدیث طیر: از انس بن مالک روایت شده که پرندهای بریان به حضرت هدیه شد. حضرت از خداوند درخواست نمودند که محبوبترین خلق خود را در خوردن آن با او شریک نماید. شخصی که وارد بر حضرت شد کسی جز علی بن ابی طالب علیه السلام نبود.[۱۹] نقل دیگر روایت به طرق متعددی نقل شده است.[۲۰] ابن کثیر نیز نسبت به طرق متعدد این حدیث اعتراف کرده[۲۱] و با این حال به اسناد آنان اعتراض نموده اما علت قادحهای که بتواند تمام این طرق را شامل شود وموجب ضعیف السند بودن آنان شود ذکر نکرده است. این حدیث در منابع اهل سنت از دوازه صحابه نقل شده است که عبارتنداز: امیر المومنین علیه السلام، عبدالله بن عباس، ابوسعید خدری، سفینه خدمتکار پیامبر صلی الله علیه و آله، ابوطفیل عامر بن واثله، سعدبن ابی وقاص، عمروبن عاص،جابربن عبدالله انصاری، ابورافع، ابومرازم، یعلی بن مرّه، حبشی بن جناده وام ایمن.[۲۲]با نکاتی که در مورد حدیث طیر بیان گردید به دست میآید این حدیث از احادیث متواتر اسلامی است. برخی از محدثان و دانشمندان حدیث طیر را به صورت جزمی بیان کرده[۲۳] و برخی صحت آن را تصریح کردهاند[۲۴]، حتی در مجلس مناظرهای که مأمون عباسی درباره افضلیت امیرالمومنین علیه السلام تشکیل داده بود اسحاق بن ابراهیم که از عالمان برجسته و حاضر در مجلس بود به صحت حدیث طیر تصریح کرد، در آن مجلس سه و نه نفر بودند که هیچ گونه اعتراضی و مخالفتی در این باره اظهار نکردند.[۲۵]ذهبی در تذکرة الحفاظ گفته حدیث طیر از طرق بسیاری روایت شده که مجموع آنها شرایط احادیث مربوط به سنن را دارند.[۲۶]بنابراین آنچه در حدیث طیر مطرح شده محبوبیت امیر المومنین علیه السلام در نزد خداوندمتعال است. لذا اگر مودت به حضرت و ائمه معصومین علیهم السلام در قرآن بیان شده علت آن محبوبیت آنان در نزد خداوند خواهد بود و امور مادی و دنیوی نقشی در وجوب محبت آنان ندارد.
۲. حدیث الرایه: دومین حدیثی که بیانگر علت محبت در خصوص امیر المومنین علیه السلام را نشان میدهد حدیث الرایه است. این حدیث در جریان فتح خیبر اتفاق افتاد و عبارت معروف پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به امیرالمومنین علیه السلام محبوبتر بودن حضرت را نزد خداوند متعال به همگان اثبات نمود.عبارت حضرت این است: لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ، أَوْ لَيَأْخُذَنَّ الرَّايَةَ، غَدًا رَجُلًا يُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ، أَوْ قَالَ: يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ»[۲۷]
بنابراین با بیان دو روایت فوق می توان ثابت کرد امیر المومنین علیه السلام محبوبترین خلق بعد از رسول گرامی اسلام بوده و وجوب محبت بیان شده در قرآن به همین دلیل بوده است.به عبارت دیگر با کنارهم قرار دادن آیه شریفه و مجموع روایات در باب حب و بغض مادی نبودن وجوب محبت امیر المومنین و اهل بیت علیهم السلام را میتوان اثبات کرد. ملاک احترام و محبت مردم نسبت به اهل بیت و اولاد طاهرینش در طول تاریخ زهد و تقوی و عبودیت و نسبت آنان با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم است.
بازساری قبور بزرگان و صالحان و توجه به آنها توسط مردم
از نکات بسیار مهم در شبهات مرتبط با امامزادگان کیفیت بازسازی قبور امامزادگان است. در جای جای ایران اگر سفر کنید بارگاه هایی را مشاهده می کنید که در این بارگاه ها قبری از امامزادگان قرار دارد. شبهه اینجاست که این بارگاه ها توسط چه کسی ساخته شده؟ آیا مردم این گنبد و بارگاه را برای امامزادگان ساختهاند یا اینکه نظام جمهوری اسلامی ایران این ها را ساخته است؟
تمام القاءات مخالفین از جمله وهابیت این است که وانمود سازند تمام این اماکن مقدسه توسط نظام ساخته شده و اغراض خاصی را دنبال می کرده است. در حالی قبور امامزادگان قبل از نظام وجود داشته و مردم خود اقدام به ساخت بناء در کنار این امامزادگان کرده و در این زمینه موقوفات بسیار زیادی را انجام دادهاند. وجود وقف از جانب مردم مُهری بر بطلان ادله مخالفین و نشان دهنده اهتمام ویژه مردم به امامزادگان است. طبق اعلام مدیر کل اوقاف کشور۴۸ درصد از امامزادگان هدایا و نذورات و درآمدزایی دارند .[۲۸] این آمار بعد از ساخت اماکن مقدس امامزادگان و مربوط به درآمدزایی بوده است. با توجه به تعداد بسیار زیاد بقعه امامزادگان در کشور شبهه دولتی بودن بسیار کمرنگ خواهد بود.طبق آمار اعلام شده در کشور ۸هزار و ۵۰۰بقعه متبرکه وجود دارد(۸هزار و ۵۱ باب بقعه امامزاده و ۳۳ باب بقعه پیامبران الهی و مابقی متعلق به علماء و بزرگان).[۲۹] بنابراین وجود این مقدار از بقعه نشان علاقه مردم به اولاد طاهرین معصومین دارد که بر خلاف امامزادگانی که در عربستان وجود دارند و به دلائل واهی هیچ بقعه ای ندارند و این امر طبیعی است زمانی که اهل بیت عصمت و طهارت در بقیع با وجود گنبد و بارگاه تخریب شده و الان به صورت قبر خاکی درآمده اند.این سنت اختصاص به شیعه نداشته و در بین اهل سنت نیز مرسوم بوده و مردم قبور بزرگان خود را مورد تکریم قرار می دادند که نمونه هایی از آن را می توان اشاره نمود:
۱. بارگاه سلمان فارسى[۳۰]
۲. ابوایوب انصارى[۳۱]
۳. محمد بن ادریس شافعى[۳۲]
۴. احمد بن حنبل[۳۳]ابوحنیفه[۳۴]
علاوه بر اینکه سیره مسلمین نسبت به این قبور احترام و بازسازی قبور این بزرگان و به زیارت قبور آنان رفتن است برخی از قبور نیز در بین اهل سنت مورد توجه بیشتری قرار گرفته که مردم نذورات بسیاری را در کنار قبر آنان انجام می دهند:
۱. نذر برای عبیدالله بن محمد معروف به نذور: خطیب بغدادی شافعی در معرفی مقابر بغداد مینویسد: در نزدیکی مصلای نماز عبید قبری است که به قبر نذور معروف است. گفته میشود این قبر مربوط به عبیدالله بن محمد بن عمر بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (ع) میباشد. مردم به زیارت این قبر میایند و به آن تبرک میجویند. کسانی که حاجتی دارند به زیارت این قبر میآیند و در کنار آن از خداوند میخواهند تا حاجت و خواسته آنان را برآورده سازد.[۳۵]
۲. نذر برای حماد بن مسلم دباس: علمای اهل سنت او را با عناوینی همچون: «الزاهد»، «المعارف»، «الورع»، «الناطق بالحکمة»، «علم السالکین»، «الشیخ الکبیر»، «الولیّ الشهیر»، «المعارف بالله»، «الخبیر»، «ذو الکرامات الکریمات والأحوال العظیمات والمقامات العلیة و الطریقة السنّیة» و غیره… معرفی کردهاند.[۳۶] وی یکی از عالمان و صالحانی است که مردم حتی در زمان حیات نیز برای او نذرهای فراوانی میکردند و رزق و روزی او از راه همین نذرها بود.[۳۷]
۳. نذر برای عبدالقادر گیلانی: شیخ عبدالقادر گیلانی یکی از کسانی است که مسلمانان حتی در زمان حیات او نیز برایش نذر میکردند. ذهبی و ابنعماد حنبلی در شرح حال شیخ عبدالقادر گیلانی مینویسند: وی در سال ۵۲۸ هجری قمری در مدرسه استادش ابوسعد مخرمی به مقام استادی و فتوا رسید و مردم از مناطق مختلف برای زیارت او و تقدیم هدایا و نذوراتشان نزد او میآمدند.[۳۸]
۴. علاوه براین موارد ذکر شده مردم به قبور بسیاری توجه کرده و نذوراتی را انجام می دادند که در این مجال تنها به ذکر اسامی قبور اکتفا می گردد: ۱٫ نذر برای شیخ جاگیر حنبلی[۳۹] نذر برای قبر شیخ مسلم بن حسن فارسی۳[۴۰]. نذر برای سبتی مراکشی[۴۱]۴٫ نذر برای قبر بدوی[۴۲]۵٫ نذر برای قبر مؤدب[۴۳]۶٫ نذر برای دیر نجران۷[۴۴]. نذر برای قبر عبدالله بن علی بن ابیطالب (ع)[۴۵]
تسمیه امامزادگان
از جمله اشکالات وارده در خصوص امامزادگان را می توان به اسامی ذکر شده آنان اشاره کرد. چرا با توجه به اینکه امامزاده خود فرزند یا فرزند زاده امامی شمرده می شود وطبیعتا باید اسم عربی داشته باشد، با این حال دیده می شود که امامزاده ای با نام بیژن و… نام برده می شود.
نامگذاری امامزادگان بستگی به یک سری ویژگی های فردی و خانوادگی آن بزرگواران دارد:مانند لقب، کنیه، نسب و برخی ویژگی های جسمی و برخی دیگر از خصوصیات اجتماعی آنان حکایت می کند و یا جنبه تاریخی و علمی دارد که در آن واقعه ای تلخ یا شیرین برای امامزاده اتفاق افتاده است. همچنین وضعیت جغرافیایی محلی که امامزاده در آن جا به شهادت رسیده یا رحلت کرده و آن گاه بقعه ای بر روی آن محل ساختع شده به عنوان وجه تسمیه بقعه قلمداد شده است. بنابراین گاهی امامزاده ای در یک شهر به کنیه شهرت پیدا کرده؛ مانند امامزاده ابوالحسن واقع در اندرمان شهر ری که نام اصلی او علی است.[۴۶] مرحوم شیخ عباس قمی کتابی در همین زمینه دارد به نام «الکنی و الالقاب»که در آن معرفی بزرگان دین عارفان و دانشمندان پرداخته است. در همین باب امامزاده ابراهیم در شهر بابلسر مازندران به کنیه ابو جواب مشهور شده و علتش حاجت روا کردن زائران نیازمند بوده است. گاهی اوقات امامزاده ای در بین مردم با لقب مشهور شده و اسم اصلی امامزاده برده نمی شود. لقب نامی است که بر مدح و ذم شخص دلالت می کند.در این زمینه کتاب لباب الانساب بیهقی، سراج الانساب محمدبن عبدالرحمن کیاء گیلانی، الاسمی فی الاسماء تألیف میدانی و الکنی والالقاب حاج شیخ عباس قمی می توان اشاره کرد. سومین وجه شهرت امامزاده در بین مردم نسب آن امامزاده است. در این مورد می توان به مواردی اشاره نمود؛ مانند نسب اطرف، محض و اشرف.[۴۷] گاهی وضعیت ظاهری و بدنی امامزاده «حسن و نقص یا ویژگی خدادادی» به گونه ای بوده که در میان مردم موجب تمایز و شهرت او می شده است. مانند اینکه سادات مکه و مدنی نژاد سبزه و سیاه چرده بودند و فرزندان آنان به دلیل وصلت با نژاد دیگر سفید یا سرخ بوده اند و به همین دلیل ابیض و احمر معروف شده اند. از باب نمونه بقعه متبرکه امامزاده سید محمد معروف به سبز قبا در محله لب خندق از محلات حیدری خانه دزفول واقع شده است. سید جزایری در خصوص وجه تسمیه سید محمد به سبز قبا می گوید لأن میله الی الثوب الاخضر رغبت به لباس سبز رنگ داشته مشهور به سبز قبا شده است.[۴۸]
بنابراین وجه تسمیه امامزاده گان علل خاصی فردی و اجتماعی و جغرافیایی و سیاسی داشته و به دلیل عدم آگاهی برخی از مردم نسبت به علل شهرت امامزادگان موجب شده برخی از این باب ورود کرده و نسبت هایی را به امامزادگان بدهند جهت مطالعه بیشتر می توان به مقاله «وجه تسمیه نام و شهرات امامزادگان با نگاهی به منابع تاریخی و جغرافیایی بقا متبرکه استان تهران» تألیف:علی اکبرناری ابیانه در مجله میراث جاودان شماره ۵۲مراجعه نمود.
ورود امامزادگان به ایران
یکی از شبهات نسبت به کثرت امامزادگان در کشور ایران است. مخالفین با مطرح کردن این مطلب درصدد القای شبهه ای هستند که چرا در مکه و مدینه امامزاده ای وجود ندارد و بیشتر امامزاده ها در ایران قرار گرفته است. این سوال کننده خود غافل از این است که حتی وهابیت حتی بارگاه ائمه بقیع توسط وهابیت تخریب شده با اینکه از اولاد نبی مکرم اسلام بودند و طبق آیه مودت باید مورد محبت و احترام قرار می گرفتند اما وهابیت مضجع نورانی ائمه بقیع را تخریب و به ویرانه تبدیل کرد. با این وجود چطور انتظار می توان داشت که اینچنین مذهبی اجازه ساخت بارگاه برای امامزاده ای را بدهد. علاوه براینکه در شهری که خود امام زندگی می کرده چطور امامزاده ای یافت نمی شود این سوال را باید از خود وهابیت کرد که چرا نباید در شهری که قبر چهار امام قرار دارد اولاد آنان قبرشان معلوم باشد؟ نکته دیگر اینکه در قبرستان بقیع دختران و پسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دفن هستند؛ اما چرا مورد احترام قرار نگرفته اند. با این وجود مشکلی که وهابیت خود گرفتار آن هستند بیشتر از این هست که چرا در ایران این همه امامزاده وجود دارد. آنان با اتخاذ اعتقادی غلط بناء بر قبور را بر خود حرام کرده و تمامی آثار بزرگان اسلام را تخریب و نابود کرده و در عصر حاضر با دیدن این قبور در کشور ایران خود متوجه خطاء خود شده و درصدد توجیه عمل خود برآمده اند. بنابراین این شبهات با یک غرض سیاسی در جامعه مطرح و عامه مردم را هدف قرار داده اند که در ذیل به علل مهاجرت امامزادگان به کشور را مورد بررسی قرار می دهیم:
مهاجرت امامزادهها و سادات علوی به ایران در برهه های مختلف تاریخی به سمت ایران و شرق رخ دادند. بیشتر مهاجران از فرزندان امام حسن مجتبی، امام سجاد، امام باقر، امام صادق، امام کاظم و امام رضا علیهم السلام بوده اند. در برخی مقاطع زمانی مهاجرت ها به دلائلی افزایش پیدا می کرد که از باب نمونه در زمان امام سجاد علیه السلام به دلیل کشتار حجاج بن یوسف تعداد زیادی مهاجرت صورت گرفت. و در مقطع ولایت عهدی امام رضا علیه السلام نیز تعداد زیادی از سادات علوی برای زیارت و دیدار حضرت راهی طوس شده اند که برخی به زیارت حضرت نائل شده اند و برخی نتوانستند به زیارت حضرت برسند.[۴۹] سادات علوی در گروه های مختلفی وارد ایران شدند که کاروان احمدبن موسی شاهچراغ با برادران و بسیاری از سادات که حاکم مأمون مانع از حرکت آنان شد ومنجر به کشته شدن بسیاری شد. کاروان دیگر قافله حضرت فاطمه ی معصومه است که با صدها نفر از سادات که به دلیل ممانعت از ورود آنان در ساوه درگیری و نبرد رخ داد و عده ای از سادات شهید و مجروح شدند.[۵۰]
علت دیگری مهاجرت در زمان قیام علویون بر ضد بنیعباس بود که بهدلیل آزارهای بنیعباس ناگزیر شدند به کشورهای شرقی از جمله ایران پناه ببرند. زمانی که قیام هایی مانند یحیی عمر حسینی در کوفه سال ۲۴۹ه.ق. شکل گرفت و توسط خلیفه مستعین سرکوب شدند بیشتر سادات به شمال ایران رهسپار شدند. تشکیل حکومت علویان در شمال ایران به رهبری حسن بن زید سبب هجرت بیشتری از سادات به آن منطقه شد.[۵۱]
بنابراین علل سیاسی عمده ترین دلیل جهت مهاجرت امامزادگان به ایران شده که این بزرگواران بعد از هجرت مورد احترام ساکنان محلی و سایر ارادتمندان قرار می گرفتند. با این وجود القاء شبهات نسبت به جعل امامزاده در سراسر این امر غیر واقعی بوده است؛ گرچه برخی از امامزاده های جعلی وجود داشته که بعد از اثبات جعلی بودن مورد تخریب قرار گرفته اند که از باب نمونه به گفته مدیرکل اوقاف گیلان تا کنون ۱۳ امامزاده جعلی در این استان تخریب شدهاست.[۵۲] به گفته مسئولان اداره اوقاف براساس آمار های موجود بیش از ده هزار امامزاده در سراسر ایران پراکنده شده اند که همه ی این شخصیت ها با تقوا و با ایمان و شجاع بودند و در استانهای مختلف کشور، مدفون می باشند. لیکن قبر تعداد زیادی از آنها شناخته نشده است و تعداد کمی از امامزادگان که در ایران مدفون می باشند دارای شجره نامه می باشند.[۵۳]
نتیجه
آنچه در این مقاله بدست آمد وجود ریشه اعتقادی در توجه مردم به امامزادگان است. مردم محبت به اولاد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بر خود امر واجبی می دانند که آیه شریفه این وجوب حب را بیان نمود. علاوه براینکه در علت محبت آنچه مورد توجه مردم قرار گرفته تقوی و پرهیزگار بودن اولاد معصومین علیهم السلام است. به دلیل اینکه در بین اولاد ائمه بودن اشخاصی مانند جعفر کذاب که به دلیل عدم تقوی مورد توجه مردم قرار نگرفته و احترامی را نتوانسته در بین مردم کسب کند. بنابراین توجهات برخواسته از خرافات و توهمات نبوده و ریشه عقلائی و شرعی دارد. نکته دیگر اینکه شهرت نام های امامزادگان علل خاص فردی و اجتماعی و جفرافیای و سیاسی داشته و دلیل بر تنقیص و یا ساختگی بودن امامزادگان نمی تواند باشد. آخرین نکته ای که در این مقاله بدان پرداخته شد علت مهاجرت به ایران بود که عللی در این مورد ذکر و مورد بررسی قرار گرفت و شبهه ساختگی و جعلی بودن امامزادگان به حداقل ممکن می رسد. بنابراین با بیان مقدمات امامزادگان به دلیل انتساب به نبی مکرم اسلام و پرهیزگار و با تقوا بودن توانسته اند قطب معنوی و فرهنگی در بین مردم قرار بگیرند و این اختصاصی به شیعه ندارد و این احترام به بزرگان در بین اهل سنت نیز وجود دارد.
[۱] . دائره المعارف تشیع، ج۲،ص۳۹۲٫
[۲] . تهذیب اللغة، ج۴، ص۷٫العین، ج۳، ص۳۱٫
[۳] . ابن فارس، احمد، معجم مقائیس اللغه، ج۲،ص۲۶٫ الحاء و الباء أصول ثلاثة، أحدها اللزوم و الثَّبات، و الآخر الحَبّة من الشىء ذى الحَبّ، و الثالث وصف القِصَر.
[۴] . همان
[۵] . مرتضی زبیدی،محمدبن محمد،تاج العروس، ج۱۰، ص۱۵٫
[۶] .غزالی،محمدبن محمد، احیاء العلوم الدین،ج۴، ص۳۱۴٫
[۷] .شعراء،آیه۱۲۷، وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ
[۸] . سوری شوری، آیه ۲۳٫ این (بهشت ابد) همان است که خدا به بندگانی که ایمان آورده و نیکوکار شدند بشارت آن را داده است. بگو: من از شما اجر رسالت جز این نخواهم که مودّت و محبّت مرا در حقّ خویشاوندان منظور دارید (و دوستدار آل محمّد باشید، که این اجر هم به نفع امت و برای هدایت یافتن آنهاست)، و هر که کاری نیکو انجام دهد ما نیز در آن مورد بر نیکوییش بیفزاییم که خدا بسیار آمرزنده گناهان و پذیرنده شکر بندگان است
[۹] . زمخشری، محمودبن عمرو، الکشاف،ج۴،ص۲۲۰
[۱۰] . سوره محمد، آیه ۳۰٫
[۱۱] . محمد، ترمذی، سنن ترمذی، ج۶، ص۷۸، حدیث۳۷۱۷٫ « حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سُلَيْمَانَ، عَنْ أَبِي هَارُونَ الْعَبْدِيِّ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الخُدْرِيِّ، قَالَ: إِنْ كُنَّا لَنَعْرِفُ الْمُنَافِقِينَ نَحْنُ مَعْشَرَ الأَنْصَارِ بِبُغْضِهِمْ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ. هَذَا حَدِيثٌ غَرِيبٌ, وَقَدْ تَكَلَّمَ شُعْبَةُ فِي أَبِي هَارُونَ. » وَقَدْ رُوِيَ هَذَا عَنِ الأَعْمَشِ، عَنْ أَبِي صَالِحٍ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ. حَدَّثَنَا وَاصِلُ بْنُ عَبْدِ الأَعْلَى، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فُضَيْلٍ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ أَبِي نَصْرٍ، عَنِ الْمُسَاوِرِ الحِمْيَرِيِّ، عَنْ أُمِّهِ، قَالَتْ: دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ سَلَمَةَ، فَسَمِعْتُهَا تَقُولُ: كَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: لاَ يُحِبُّ عَلِيًّا مُنَافِقٌ وَلاَ يَبْغَضُهُ مُؤْمِنٌ. وَفِي البَابِ عَنْ عَلِيٍّ,. وَهَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ غَرِيبٌ مِنْ هَذَا الوَجْهِ
[۱۲] . حسن بن یوسف، ابن مطهر حلی، منهاج الکرامة،ج۱۰، ص۱۲۸٫ « روى أبو نعيم الحافظ، بإسناده عن أبي سعيد الخدري في قوله تعالى: (ولتعرفنهم في لحن القول) قال: ببغضهم عليا(۵)، ولم يثبت لغيره من الصحابة ذلك، فيكون أفضل منهم »
[۱۳] . علی بن محمد، ابن المغازی، مناقب امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام، ص۳۸۰٫«قال ببغضهم علي بن أبي طالب »
[۱۴] . عبدالرحمن، سیوطی، در المنثور، ج۷، ص۵۰۴٫ « ما كنا نعرف المنافقين على عهد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم إلا ببغضهم علي بن أبي طالب »
[۱۵] . سلیمان، طبرانی، ج۲، ص۳۲۵، حدیث۲۱۲۵٫« ما كنا نعرف المنافقين إلا ببغضهم عليا »
[۱۶] . علی بن حسان، متقی هندی، کنز العمال، ج۱۳، ص۱۰۶، حدیث۳۶۳۴۶٫
[۱۷] .شعرانی، عبدالوهاب، لطائف المنن و الاخلاق فی وجوب التحدث بنعمة الله علی الاطلاق المعروف به المنن الکبری، ناشر: دارالتقوی،ص۴۷۷
[۱۸]- سید عبدالعزیز بن صدیق غماری، تعریف الموتسی باحوال نفسی، دار الروضه الاسلامیه، جاکرتا، ۱۴۳۷ ق. ص ۷۵٫
[۱۹] . حاکم نیشابوری، محمّد، المستدرك على الصحيحين،ج۳، ص۱۴۱ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: كُنْتُ أَخْدُمُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقُدِّمَ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَرْخٌ مَشْوِيٌّ، فَقَالَ: «اللَّهُمُ ائْتِنِي بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ يَأْكُلُ مَعِي مِنْ هَذَا الطَّيْرِ» قَالَ: فَقُلْتُ: اللَّهُمُ اجْعَلْهُ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ فَجَاءَ عَلِيٌّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ.. هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ عَلَى شَرْطِ الشَّيْخَيْنِ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ.»
[۲۰] .نسائی، احمدبن شعیب، سنن کبری،ج۷، ص۴۱۰- طبراني، سليمان، المعجم الكبير،ج۷، ص۸۲٫-
[۲۱] . ابن كثير دمشقي، إسماعيل بن عمر، البداية والنهاية،ج۷، ص۳۸۷٫
[۲۲] . میلانی، سید علی، نفحات الازهار، ج۱۳، ص۹-۱۰٫
[۲۳] .مانند مسعودی در مروچ الذهب، ابن عبدالبر در بهجه المجالس، محمد بن طلحه شافعی در مطالب السؤول و…
[۲۴] . مانند حاکم نیشابوری، محمدبن یوسف گنجی شافعی، ابن صباغ مالکی، عبدالجبار معتزلی، شمس الدین دولت آبادی
[۲۵] .ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص۳۴
[۲۶] . ذهبی، محمد بن أحمد، تذکره الحفاظ، ج ۳، ص۱۶۴٫ أما حديث الطير فله طرق كثيرة جدًّا قد أفردتها بمصنف ومجموعها هو يوجب أن يكون الحديث له أصل
[۲۷] . بخاری، صحیح بخاری،ج۵، ص۱۸٫شماره حدیث ۳۷۰۲٫ مسلم، صحیح مسلم، ج۴،ص۱۸۷۲،شماره حدیث۲۴۰۷
[۲۸] . http://yon.ir/O2DCc
[۲۹] .خشنودی، عفت، بررسی تأثیر موقوفات امامزادگان و بقاع متبرکه بر افتصاد کشور، مجله میراث جاودان،شماره ۸۴، ص۶۳الی ۸۲٫
[۳۰] . الخطیب البغدادی، أبوبکر أحمد بن علی، تاریخ بغداد، بیروت، دارالغرب الإسلامی، ۲۰۰۲م. خطیب، ج ۱: ۵۰۸
[۳۱] . الحاکم، أبوعبدالله محمد بن عبدالله النیسابوری، المستدرک على الصحیحین، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۱ق.ج ۳: ۵۱۸
[۳۲] . ابن خلکان، أبوالعباس شمسالدین أحمد، وفیات الأعیان، بیروت، دار صادر، بیتا. ج ۴: ۱۶۵
[۳۳] . ذهبی، شمسالدین احمد بن محمد، سیر اعلام النبلاء، تحقیق شعیب الارنؤوط، بیروت، مؤسسه الرساله، بیتا، ج ۱: ۱۱۴
[۳۴] . الجوزی، جمالالدین أبوالفرج، المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۲ق. ج۱۶: ۱۰۰
[۳۵] . خطیب بغدادی شافعی, تاریخ بغداد أو مدینة السلام: ج ۱,ص ۱۲۳- ۱۲۴
[۳۶] . سیر أعلام النبلاء: ج۱۹, ص ۵۹۴-۵۹۶
[۳۷] . ابنکثیر سلفی, البدایة و النهایة: ج۱۲, ص ۲۱۷, حوادث ۵۲۵ هجری قمری
[۳۸] . ذهبی سلفی, تاریخ الاسلام و ووفیوات المشاهیر و الأعلام: ج ۳۹, ص ۹۲,
[۳۹] . یافعی, مرآة الجنان و عبرة الیقظان فی معرفة ما یعبر من حوادث الزمان: ج ۳, ص ۳۵۶- ۳۵۷, حوادث ۵۹۰ هجری قمری.
[۴۰] . یاقوت حموی, معجم البلدان: ج ۴, ص ۲۲۸٫
[۴۱] . علامه امینی, الغذیر فی الکتاب والسنة و الأدب: ج ۵, ص ۲۹۳- ۲۹۴,
[۴۲] . ابنعماد حنبلی, شذرات الذهب فی أخبار من ذهب: ج ۵, ص ۳۴۶,حوادث ۶۷۵ هجری قمری.
[۴۳] . حموی, معجم البلدان، ج ۲, ص ۶۲,
[۴۴] . همان، ج۵،ص۲۷۰
[۴۵] . همان، ج ۵,ص ۸۸
[۴۶] . اختران فروزان تهران و ری، شریف رازی،
[۴۷] . دائرة المعارف تشیع، ج۲، ص ۴۵۷٫
[۴۸] . ناری ابیانه، علی اکبر، وجه تسمیه نام و شهرات امامزادگان با نگاهی به منابع تاریخی و جغرافیایی بقا متبرکه استان تهران،میراث جاویدان، شماره ۵۲، ص۱۳۶٫
[۴۹] .نجفی، ضیاء الدین، امامزاداه های ایران(فهرستی کوتاه پیرامون مرقد مطهر بخشی از امامزاده های آرمیده در ایران)، بی جا، ناشر اهل البیت، ۱۳۹۰٫ص۳۵٫ بووا، لوسین، برمکیان: بر روایات مورخین عرب و ایران، ترجمه ی عبدالحسین میکده، ناشر: علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۶۵، چاپ سوم،
[۵۰] . نجفی، همان، ص۳۵-۳۶
[۵۱] .حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدلله چلبی، ترجمه ی تقویم التاریخ، تهران میراث مکتوب، ص۶۷٫ ابن اسفندیار، بهاء الدین محمدبن حسن، تاریخ طبرستان، تصحیح عباس اقبال آشتیانی، ناشر: مجلس، تهران، ج۱، ۲۲۹-۲۳۳
[۵۲] . «تخریب ۱۳ امامزاده جعلی در شمال». سایت خبری عصرایران. ۹ آذر ۱۳۸۹.
[۵۳] . https://hamedan.oghaf.ir/news/view-171161.aspx
ثبت دیدگاه