مورخان درباره روز خروج امام حسین (علیهالسّلام) از مکه به سمت عراق، اختلاف نظر دارند؛ ابوحنیفه دینوری و سیدبن طاووس سوم ذی الحجه را روز خروج امام از مکه میدانند. ابن قولویه و سبط ابن جوزی روز هفتم ذی الحجه را ذکر کردهاند. ابن سعد و ابن عساکر دهم ذی الحجه را روز خارج شدن امام حسین (علیهالسّلام) از مکه گزارش کردهاند. اما اکثر مورخان، هشتم ذی الحجه را روز خروج امام ذکر کردهاند؛ به ویژه اینکه در نامه دوم امام که از راه عراق به مردم کوفه فرستاد، آمده است: «… وقد شخصت الیکم من مکة یوم الثلاثاء لثمان مضین من ذی الحجة یوم الترویة… ؛ … من سه شنبه هشتم ذی الحجه، روز ترویه از مکه بیرون آمده، به سوی شما روانه شدم. [۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷][۸][۹][۱۰][۱۱][۱۲][۱۳]
چنانکه ابومخنف میگوید: حسین (علیهالسّلام) خانه خدا را طواف کرد و سعی بین صفا و مروه را انجام داد و مویش را کوتاه کرد و از احرام عمره خارج شد. [۱۴] شیخ مفید میگوید: وقتی امام حسین (علیهالسّلام) خواست به سوی عراق روانه شود، طواف کعبه کرد و سعی بین صفا و مروه را انجام داد و از احرامش خارج شد و آن را عمره قرار داد؛ چون قادر به انجام حج کامل نبود. زیرا میترسید توسط ماموران بنی امیه دستگیر و به نزد یزید فرستاده شود؛ لذا عمره به جا آورد و همراه اعضای خاندان، فرزندان و شیعیانش که به او پیوسته بودند، از مکه خارج شد. [۱۵]
تهدیدهایی که بر جان امام در مکه وجود داشت، در سخنان آن حضرت فراوان منعکس شده است؛ همچنین امام حسین (علیهالسّلام) درباره بنی امیه فرمود: «به خدا سوگند آنان مرا رها نخواهند کرد، تا اینکه روحم را از بدنم جدا کنند و آنگاه که این کار را کردند، خدای تعالی کسی را بر آنان مسلط کند که آنان را ذلیل و خوار کند و آنگاه بی ارزش تر از کهنه پارچه حیض زنان گردند». (این سخنان امام حسین (علیهالسّلام) در واقع پیشگویی از شکست و نابودی حکومت امویان است که عملا در مدتی نه چندان دور بعد از حادثه عاشورا تحقق یافت و این سلسله فاسد و پلید در سال ۱۳۲ق با خفت و خواری شکست خورد و نابود شد، و در انقراض آن، شهادت امام حسین (علیهالسّلام) و مظلومیت خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مهمترین نقش را داشت که در جای خود به اثبات رسیده است.) [۱۶][۱۷] امام به برادرش محمد بن حنفیه نیز فرمود: «ای برادر میترسم که یزید بن معاویه مرا در حرم غافلگیر کند و من کسی باشم که احترام حرم با کشتن او از بین میرود. [۱۸] بعدها ابن عباس در نامهای که در جواب یزید نوشت، از این حقیقت پرده برداشت. او خطاب به یزید نوشت: «من فراموش نمیکنم که چگونه حسین را از حرم رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به حرم خدا راندی و اینکه به مامورانت دستور دادی تا او را در حرم به قتل برسانند». [۱۹]
البته پیش از آن نیز یزید دستور قتل آن حضرت را به طور رسمی صادر کرده بود؛ آنگاه که یزید از امتناع آن حضرت از بیعت با او (در مدینه) آگاه شد، در نامهای به حاکم مدینه دستور داد که ابن زبیر را رها کند و با او کاری نداشته باشد؛ ولی حسین را به قتل برساند. [۲۰] او حتی ولید بن عتبه را (به دلیل ناتوانی اش در جلوگیری از خروج امام) از حکومت مدینه عزل کرد و عمرو بن سعید اشدق را به جای او گماشت. [۲۱][۲۲] لذا از آن زمان به بعد ماموران بنی امیه درصدد به شهادت رساندن امام حسین (علیهالسّلام) بودند و برای عملی کردن هدف شومشان، دنبال فرصت مناسب میگشتند؛ ولی آنگاه که امام از بیعت مردم کوفه با جناب مسلم آگاه شد و قصد عزیمت به آن شهر را کرد، آنها به کار خود سرعت بخشیدند و کوشیدند تا قبل از اتمام مناسک حج، امام را به قتل برسانند؛ از این رو حضرت پیش از آنکه ماموران بنی امیه بتوانند نقشه خود را عملی کنند، در روز هشتم ذی الحجه از مکه خارج شد. چنان که وقتی فرزدق شاعر از امام پرسید: چرا عجله کرده و حجتان را کامل به جا نیاوردید؟ فرمود: «اگر عجله نمیکردم دستگیر میشدم». (در بعضی از نسخههای ملهوف آمده است: در روز ترویه عمرو بن سعید (اشدق) به همراه سپاهی وارد مکه شد. یزید به او دستور داده بود که اگر توانست، حسین را به قتل برساند. از این رو امام روز ترویه از مکه خارج شد. البته در متن نقل سیدبن طاووس به جای عمرو بن سعید، عمر بن سعد آمده است؛ ولی عمربن سعد در این زمان در کوفه به سر میبرد و به احتمال زیاد اشتباه از ناسخ بوده که به جای عمرو بن سعید، عمر بن سعد نوشته است.) [۲۳][۲۴][۲۵] (گفتنی است چنان که مرحوم استاد دکتر محمد ابراهیم آیتی بیرجندی در بحثهای خود یادآوری کرده از مجموع سخنان و نوشتههای امام حسین (علیهالسّلام) مخصوصا با توجه به ترتیب تاریخی آنها استفاده میشود که امام از اول، سر قیام و نهضت خود را به طور صریح و بی پرده نمیگفت و هرچه به سوی هدف پیش میرفت، تدریجا مردم را با روح نهضت و موجبات و علل قیام خود آشنا میکرد. از این رو به نظر میرسد بسیاری از پاسخهای امام، برحسب مورد و طبق ظرفیت و فهم مخاطبان بوده است. از این رو در بررسی حادثه عاشورا باید مجموعه آنها را در کنار هم نهاد و جمع بندی کرد.) [۲۶]
پی نوشتها
۱.دینوری، ابوحنیفة، الاخبارالطوال، ص۲۴۳.
۲.سیدبن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۲۴.
۳.قمی، ابن قولویه، کامل الزیارات، ص۷۳.
۴.سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ج۲، ص۱۴۰.
۵.بغدادی، محمدابن سعد، «ترجمة الحسین و مقتله»، فصلنامه تراثنا، ش۱۰، ص۱۷۰.
۶.ابن عساکر، ترجمة الحسین من تاریخ مدینه دمشق، ص۲۰۵.
۷.بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۰.
۸.طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۸۶.
۹.مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۷۰.
۱۰.شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۶۶.
۱۱.کوفی کندی، احمدابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص۶۹.
۱۲.خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۲۲۰.
۱۳.ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۴۷.
۱۴.طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۸۹.
۱۵.شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۶۷.
۱۶.طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۹۴.
۱۷.ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۴۷.
۱۸.سیدبن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۲۸.
۱۹.یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۸-۲۴۹.
۲۰.کوفی کندی، احمدابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص۱۸.
۲۱.طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۴۳.
۲۲.ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۳۲.
۲۳.طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۸۶.
۲۴.سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ج۲، ص۱۴۰.
۲۵.سیدبن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۲۷، پاورقی.
۲۶.آیتی بیرجندی، محمد ابراهیم، بررسی تاریخ عاشورا، ص۷۹.
ثبت دیدگاه