معرفی مؤلف
سید محمد بن علوی مالکی ادریسی حسنی هاشمی در سال ۱۳۶۷ق، در شهر مکه و در خانوادهای اشعریالاعتقاد و مالکیمذهب به دنیا آمد.
وی دروس دینی را در مسجدالحرام و در مدرسۀ فلاح مکه آغاز، و برای ادامۀ تحصیل به کشورهای هند، پاکستان و مصر عزیمت نمود.
او پس از کسب مدرک دکتری در الأزهرِ مصر، به مغرب رفت و پس از بازگشت به زادگاهِ خود، بهعنوان یکی از بزرگترین علمای آنجا شناخته شد؛
بهگونهای که ادعا شد کرسیِ درسی که ششصد سال بود نسلبهنسل در دست مالکیهای مکه بود، به وی منتقل گردید. بنعلوی سرانجام در سال ۱۴۲۵ق، در شهر مکه درگذشت.[۱]
از بنعلوی آثار فراوانی بر جای مانده که برجستهترین آثارِ وی بدین شرح است:
۱. مفاهیم یجب أن تصحح؛
۲. الإعلام بفتاوی أئمة الإسلام حول مولده-؛
۳. التحذیر من المجازفة بالتکفیر؛[۲]
۴. تحقیق الآمال في ما ینفع المیت من الأعمال؛
۵. التردد علی الآثار النبویة و المشاهد الدینیة و التبرك بزیارتها؛
۶. حول الإحتفال بذکری المولد النبوي الشریف؛
۷. الزیارة النبویة بین البدعیة و الشرعیة؛
۸. الزیارة النبویة عند دعاة السلفیة؛
۹. الزیاره النبویة في ضوء الکتاب و السنة؛
۱۰. تصحیح المفاهیم؛[۳]
۱۱. منهج السلف في فهم النصوص بین النظریة و التطبیق.[۴]
معرفی کتاب
مؤلف در این کتاب تلاش دارد با استناد به منابع معتبر و مقبولِ اهلسنت، مشروعیت زیارت مزار مقدس رسول خدا(ص) را اثبات کند.[۵]
وی ابتدا آیات و روایاتی را دراینباره میآورد و با ذکر سخنان عالمانِ موافق و مخالف، به بررسیِ روایت «شدّ رحال» میپردازد.
در بخش دوم، دوباره اقوال دانشمندان را ذکر، و روایات دیگری را نیز که مورد مناقشه هستند، با تفصیل بیشتری مطرح میکند.
در بخش سوم، بعد از اثبات مشروعیت زیارت، به بیان کیفیت زیارتِ آن حضرت میپردازد
و در بخش بعدی، بهطور کلی آدابِ زیارت را مطرح میکند. وی خاتمۀ کتاب را نیز به ذکر اشعاری در وصف پیامبر(ص) اختصاص داده است.
کتابِ موردنظر در انتشارات مکتبة العصریۀ بیروت، در سال ۱۴۳۶ق و در ۲۰۰ صفحه به چاپ رسیده است.[۶]
زیارت رسول خدا(ص) در کتاب و سنت
در ابتدا، مؤلف ضمن بیان این مطلب که همۀ مذاهب اهلسنت به جواز زیارت رسول خدا(ص) قائل هستند، ابتدا آیاتی دراینباره ذکر میکند.
یکی از این آیات، آیۀ ۶۴ سورۀ نساء است که میفرماید:
(وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُك فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیما)
اگر گناهکاران نزد تو بیایند و استغفار کنند و پیامبر نیز از خدا برای آنها غفران بطلبد، خداوند را توبهپذیر و بخشنده خواهند یافت.
این آیه، بخشیدنِ خدا را نه معلولِ استغفارِ صِرف، بلکه همراه با شرفیابیِ نزد رسول خدا(ص) میداند.
مؤلف برای تأیید این ادعا، از قرطبی، ابنکثیر، علی بن محمد بغدادی،[۷]
و شیخ جمال بن عبدالله شیخ عمر[۸]
کلامی موافق با سخن خود نقل کرده است.
آنگاه در توضیح روایت «لا تشد الرحال» چنین مینویسد:
این حدیث میگوید جز بهسوی سه مسجد، نباید توشۀ سفر بسته شود.
اما مفهومی کلی که در این جمله این سه مسجد از آن استثنا شدهاند، چیست؟ اگر کلمۀ «قبر» باشد، در این صورت معنا چنین میشود:
«غیر از سه مسجد، بهسمتِ هیچ قبری نروید».
اینجا این اشکال پیش میآید که آن سه موردِ استثناشده و آن مفهومِ عام و کلی، که مورد تخصیص قرار گرفته است، از یک جنس نیستند.
اگرهم کلمۀ «مکان» در تقدیر باشد، اشکالش شدیدتر است و معنایش چنین میشود:
«به هیچجا غیر از این سه مسجد نروید».
این در حالی است که سفرهای زیادی مورد توصیۀ دین قرار گرفته است.
احتمال سوم این است که کلمۀ «مسجد» در تقدیر باشد که معنا این چنین میشود: «به غیر از سه مسجد، به مساجد دیگری مسافرت نکنید».
مؤلف همین معنا را مطلوب میداند؛ بهدلیل اینکه غیر از آن سه مسجد، مساجدِ دیگر در میزان ثواب برابرند و نیازی به تحمل رنج سفر برای نماز در سایر مساجد نیست.
او اعتقاد دارد روایت فوق هیچ ربطی به مذمت زیارت قبور ندارد و برای تکمیل مدعای خود، چندین حدیث در فضیلت زیارت قبر رسول خدا(ص) میآورد که یکی از آنها این روایت است:
«هرکس قبر مرا زیارت کند، شفاعتِ من بر او واجب است».
وی در تصحیح این حدیث بسیار میکوشد و ضمن اینکه توثیقِ رجالِ آن را از سُبکی نقل میکند، خودِ وی نیز در بحثی جداگانه به حل شبهات رجالیِ آن میپردازد.
همچنین در ادامه، زیارت بلال را بهعنوان مؤید میآورد؛
ولی به این نیز بسنده نمیکند و احادیثی در ادامه مینویسد به این مضمون که افرادی که علیرغمِ قدرت بر زیارت، آن را ترک کنند، خبط بزرگی مرتکب شدهاند.
نمونۀ مشهور آن نیز این روایت است: «هرکس حج بگزارد، ولی مرا زیارت نکند، به من جفا کرده است».
وی اعتقاد دارد زیارت رسول خدا(ص) نهتنها هیچ منافاتی با توحید ندارد، بلکه در راستای آن است و موجب رحمتِ خداست؛
البته نباید هیچ غلوی در آن صورت بگیرد و مقام ایشان از رسالت بالاتر برود که این کار، مذموم است.
مؤلف این فصل را با سخنی از فقیه قاضی به پایان میبرد. وی میگوید:
اگر یکی از ما یک صفت زیبا و فضیلت اخلاقی داشته باشیم، در میان مردمْ معروف و محبوب خواهیم شد و بعد از مرگمان نیز مورد احترامِ آنان خواهیم بود.
پس چنین برخوردی با کسی که تمامیِ صفاتِ خوب را داشته باشد، یعنی پیامبر خدا(ص)، باید بسیار بیشتر از امثالِ ما باشد.
نصوص پیشوایان سلف از محدثان و فقها دربارۀ زیارت رسول خدا(ص)
در این بخش، به بیان سخنان ائمۀ سلف، اعم از محدثان و فقیهانِ مشهورِ اهلسنت، دربارۀ فضیلت زیارت پیامبر(ص) میپردازد.
از باب مثال، از قول مالک بن انس، که بهاحترامِ رسول خدا(ص) هرگز در مدینه سوار بر مرکب نشد، زیارتِ آن حضرت را عملی عظیم میداند؛
حتی برخی مالکیها آن را واجب میشمارند. قاضی عیاض نیز مناقشات حول روایتِ «کنت نهیتکم عن زیارة القبور» را مطرح کرده،
نهیِ در روایت را مربوط به «عبادتِ قبر» میداند، نه «زیارتِ آن». ابنقیم قصیدهای دراینباره سروده است و ابنحجر هیتمی نیز ادلهای از آیات و روایات برای اثبات افضلیتِ زیارت ذکر کرده است؛
از جمله آیۀ )وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُك فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیما(.[۹]
او در ادامه نیز سخنانی از ذهبی، محمد بن یوسف کرمانی، هیتمی، عینی، ابومحمد بن قدامه، ابوالفرج بن قدامه، بهوتی، فتوحی،
شوکانی و چند تن از دانشمندانِ نامدارِ حنبلی در فضل زیارتِ پیامبر(ص) ذکر میکند.
مثلاً یکی از استدلالهایی که شوکانی دراینباره دارد، این آیۀ قرآن است که میفرماید: )وَ مَنْ یخْرُجْ مِنْ بَیتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِه(.[۱۰]
وجه استدلالِ او این است که چون وفات رسول خدا(ص) نیز مانند حیاتِ اوست، پس هجرت بهسمتِ او عملی نیک خواهد بود.
مؤلف اقوال علمای شافعیمذهب را نیز دراینباره ذکر میکند؛
افرادی همچون ابواسحاق شیرازی، نووی، محلی و رملی. بهعنوان مثال، نووی اینگونه مطرح کرده که مستحبِ مؤکد است که حجاج بعد از اتمام حج، به زیارت قبر رسول خدا(ص) بروند.
وی در ادامه، در تأیید سخنِ خود، سخنی از ابنتیمیه میآورد.
ابنتیمیه ادعا کرده است که هیچکس جرئت ندارد زیارت قبر رسول خدا(ص) را تحریم کند، بلکه از آنجا که نماز در مسجدِ آن حضرت ثوابی عظیم دارد،
مسلمانان بهنیتِ نماز به مسجد میروند و مزار پیامبر(ص) را نیز در کنار نمازخواندن، زیارت میکنند؛
چون قابلقبول نیست که شخص برای نماز در مسجد رسول خدا(ص) شدّ رحال کند، ولی در مسجد ایشان، قبر آن حضرت را زیارت نکند.
مؤلف سخنِ ابنتیمیه را میپسندد و ذیل آن میگوید زیارت رسول خدا(ص) مستحب است،
ولی گاهی اوقات مشاهده میشود برخی افراد ازدحام میکنند که این امر موجبِ تماس با نامحرم یا زیرِ دستوپا ماندنِ دیگران میشود.
مسلماً چنین زیارتی ثواب ندارد و نماز در آن مسجد، مقدم بر زیارت است.
وی همچنین از قول شیخ عطیه سالم، قاضیِ مدینه، کلامی در همین راستا ذکر میکند مبنی بر اینکه زیارت قبر رسول خدا(ص) با نماز در مسجد ایشان، دو امر مجزا از یکدیگر نیستند
و نمیتوان آن دو را از یکدیگر تفکیک کرد.
آنگاه به ذکر کلام برخی دیگر از بزرگان اهلسنت در فضیلت زیارت ایشان میپردازد.
مثلاً ابنهمام حنفی بیان کرده که زیارت ایشان از بزرگترین اعمال است؛
به این شکل که زائر، خدا را به حق رسول خدا(ص) سوگند دهد تا شفاعتِ آن حضرت را در حقِ او قبول نماید و به پیامبر(ص) نیز مستقیماً توسل کند.
مؤلف سخنانی از حسن عدویِ مالکی و عبدالقادر گیلانیِ حنبلی نیز در همین موضوع نقل میکند و کلام نوویِ شافعی را، که قبلاً آورده بود، کمی تفصیل میدهد.
در مبحث بعدی، کلام علمای دیوبندی هند دربارۀ زیارت رسول خدا(ص) را از کتاب المفنّد ذکر مینماید.
ابتدا سؤالی دربارۀ «شد رحال» برای زیارت آن حضرت میآورد و از همان کتاب چنین پاسخ میدهد که دیوبندیان در فروعْ تابعِ ابوحنیفه، و در اعتقاداتْ پیروِ اشعری و ماتریدی هستند
و چیزی را که در دین نباشد، داخلِ آن نمیکنند.
دیوبندیان بهقدری در این مسئله دقت به خرج دادهاند که آنان را در شبهقاره، به «وهابی» ملقب کردهاند؛ در صورتی که آنان هرگز وهابی نیستند.
با این مقدمه، جامعۀ دیوبند زیارت قبر رسول خدا(ص) را از ارزشمندترین عبادات میداند و حدیث «لا تشد الرحال» را نیز رد میکند؛
زیرا بدن مطهر رسول خدا(ص) حتی از کعبه نیز شریفتر است. مؤلف در ادامه، از دیوبندیانی که سخن فوق را تأیید کردهاند،
به ترتیب ذیل نام میبَرَد: رشید احمد گنگوهی، خلیل احمد سهارنپوری، محمود حسن، حسن حسینی، عزیزالرحمن، اشرف علی تهانوی،
عبدالرحیم رانپوری، محمد حسن دیوبندی، مولوی قدرتالله، مولوی کفایتالله و محمد یحیی سهارنپوری.
این بیانیه را علمای مکه، مدینه، الأزهر و سوریه نیز تأیید کردهاند.
احترام بزرگان دین به مزار رسول خدا(ص)
نویسنده پس از اینکه دیدگاههای دانشمندان اهلسنت را مبنی بر عظمت زیارت مزار پیامبر(ص) ذکر میکند، سراغ ادلۀ تاریخی رفته،
بزرگداشتهایی را ذکر میکند که سلف و مسلمانانِ صدر اسلام نسبت به قبر رسول خدا(ص) روا داشتهاند.
در ابتدا، از عمر بن عبدالعزیز نام میبرد که به زائرانی که از شام به مدینه میرفتند، میگفت: «سلامم را به رسول خدا- برسانید»
و خودِ او نیز به مزار ایشان بسیار احترام میگذاشت.
آنگاه از زیارت جابر بن عبدالله و گریههای وی نزد مزار آن حضرت یاد میکند و باز بهجهتِ اینکه حتیالمقدور ابنتیمیه را در جبهۀ مخالف قرار ندهد،
از وی کلامی دراینباره میآورد. خلاصۀ کلام ابنتیمیه این است که زیارت قبور فینفسه مشکلی ندارد؛
ولی برخی در آن غلو کردهاند و بر آنها سجده، و آنها را عبادت میکنند یا افسانههایی دربارۀ نگهبانیِ جنها از آن مزارها میسازند؛
که همین کارهاست که مشروعیت زیارت قبور را خراب میکند.
در ادامه، دو حدیث مورداستنادِ ابنتیمیه را بررسی میکند:
۱. روایتِ «لاتجعلوا قبري عیداً»: مؤلف ابتدا اشکالِ برخی علما دربارۀ سند آن را ذکر کرده، سپس به توضیح متن روایت و احتمالهای موجود در آن میپردازد.
یک احتمال این است: «فقط روزهای عید به زیارت مزارِ من نیایید، بلکه همیشه بیایید».
احتمال دوم این است: «در کنارِ قبرِ من از لهوولعبهایی که احیاناً در روزهای عید انجام میدهید، خودداری کنید».
احتمال سوم نیز این است: «با گریه و تضرع بیایید، نه با حالت خوشحالی که انگار در ایام عید هستید».
وی همچنین از ابنعتیق حنبلیِ نجدی نقل میکند که طبق حدیثِ «لا تشد الرحال» مسجد پیامبر(ص) از مساجدی است که استثنا شده و هرکس مخالفِ رفتن به آن مسجد باشد،
باید سخنش را به صورتش کوبید!
۱. روایتِ «لا تجعلوا قبري وثناً»: مؤلف با ذکر ادامۀ آن میگوید که این روایت بههیچوجه درصدد نفی زیارت نیست،
بلکه میگوید قبرِ ایشان را بت قرار ندهید که بهسمتِ آن سجده و آن را عبادت نمایید.
وی بیان میکند که هیچ شکی در حرمت سجده بر غیرخدا و عبادتِ آن نیست؛ ولی کسی از زائرانِ رسولخدا(ص) ایشان را عبادت، و بهسمت مزارِ ایشان سجده نمیکند.
باتوجه به اینکه روایات دیگری نیز در تشویق مردم به زیارت داریم؛ مثل حدیثی که میفرماید: «بین قبر و منبر مسجد، قسمتی از بهشت است».
آداب زیارت رسول خدا(ص)
نگارنده در این قسمت، سیر تاریخیِ نحوۀ زیارت مزار پیامبر(ص) را بررسی مینماید و از امام زینالعابدین علیه السلام نیز بهعنوان یکی از زائرانِ رسول خدا(ص) یاد میکند
که آن بزرگوار کنارِ ستونِ معروف میایستادند و به رسول خدا(ص) سلام میدادند.
آنگاه از مالک بن انس یاد میکند که اصرار داشت هنگامِ سلامدادن به آن حضرت، حتماً رو به مزارِ ایشان نماید. سپس مؤلف به بررسیِ اقوال سایر علما دراینباره میپردازد.
کسانی همچون قاضی عیاض، نووی، ابن ابیملیکه، ابنحبیب، ابوحنیفه، سروجی حنفی، کرمانی، ابنهمام و ابنجماعه بر این عقیدهاند
که زائر هنگام سلام و صلوات بر رسول خدا(ص)، باید رو به مزار ایشان نماید.
حتی برخی گفتهاند که گذشتن از کنار مسجدِ آن حضرت، بدون سلام و صلوات فرستادن، کاری ناپسند است.
نویسنده در ادامه، زیارتنامۀ پیامبر اسلام(ص) را مینویسد که از عالمانی همچون ابنحجر، نووی، غزالی، مطری، احمد قشاشی و حافظ بیهقی اخذ کرده است.
زیارتنامهها بهگونهای است که گویا خوانندۀ آن زیارت، اعتقادی راسخ به این مطلب دارد که آن حضرت بعد از فوت نیز زنده هستند و صدای ما را میشنوند.
وی میگوید شایسته است که زائر هنگام خواندنِ زیارتنامه، تواضع و ادب را نیز رعایت کند. سپس او زیارتنامۀ ابوبکر و عمر را نیز ذکر میکند.
مبحث بعدی در ذکر درجات زائران است. مؤلف با این مقدمه که زیارت افراد با توجه به میزان معرفتِ آنها ثواب کمتر یا بیشتری دارد،
چند مرتبه ذکر میکند که افراد هرچه معرفت بیشتری داشته باشند، به مرتبۀ بالاتری میروند.
حقیقت و فواید زیارت رسول خدا(ص)
مؤلف اعتقاد دارد زیارت حقیقی، با قصد و وقوفِ در مسجدِ ایشان و توسل به آن حضرت شکل میگیرد. وی همچنین بهعنوان مؤید، مطلبی را از قشاشی نقل میکند.
سپس او به ذکر فواید زیارت میپردازد؛ فوایدی همچون تقویت ایمان، ورود به بهشت و شفاعت شدن توسط آن بزرگوار.
ولی یکی از فوایدی که روی آن بسیار تأکید میکند این است که رسول خدا(ص) بهصورت کاملاً حقیقی صدای ما را میشنوند.
وی برای اثبات این مدعا چندین حدیث نیز ذکر میکند؛ از جمله اینکه «هرکس در کنار مزارم بر من صلوات بفرستد، من آن را میشنوم».
وی در ادامه، روایاتی میآورد مبنی بر اینکه صلواتهای امت، بر رسول خدا(ص) عرضه میشود.
یکی از ویژگیهای آثار ضدّ سلفی این است که بهطور جسته و گریخته به اکثر مواردِ مشروعیتِ زیارت قبور، توسل، تبرک و امثالِ آنها میپردازند
و تمرکز و تمحض بر موضوعی خاص ندارند. کتابِ پیشِرو نیز از این ویژگی بیبهره نیست و بهمناسبتِ این مبحث، ادلۀ مفصّلی بر اثباتِ زنده بودنِ رسول خدا(ص) میآورد؛
از جمله اینکه مقام ایشان از مقام شهدا بالاتر است و اگر شهدا زنده باشند، آن حضرت نیز یقیناً زنده هستند، و همچنین برخی رسولان در قبورشان زندهاند و نماز میخوانند.
زیارت رسول خدا(ص) و دعا
نویسنده در این مبحث نیز ادامۀ همان سخنانی را میآورد که در نحوۀ زیارت ایشان گفته بود؛
مثلاً اینکه نباید در کنار مزار ایشان فریاد زد و باید رو به قبر ایشان دعا کرد.
ولی ابنتیمیه عقیده دارد که دعا باید پشت به مزار و رو به قبله باشد که در جواب، فتوای علمای دیوبندی را در لزومِ رو نمودن به مزارِ آن حضرت ذکر میکند.
وی در ادامه، بازهم طرداًللباب قولی از ابن عبدالوهاب در نقد توسل میآورد و در پاسخِ وی، نمونههایی تاریخی از توسل مسلمانانِ صدر اسلام به رسول خدا(ص) را یادآور میشود؛
مثل دستور عایشه بر توسل به مزار آن حضرت.
زیارت رسول خدا(ص) و توسل
مؤلف به مواردی که برای اثبات مشروعیت توسل در بحث قبلی ذکر کرده بود، بسنده نمیکند و بحث بعدی را کلاً به همین مطلب اختصاص میدهد.
وی روایات معروفی را دراینباره ذکر میکند که میتوان از روایت توسل حضرت آدم علیه السلام به رسول خدا(ص)، و توسل عثمان بن حنیف به آن حضرت بعد از وفات ایشان نام برد.
همچنین نویسنده مطرح میکند که در روایتی آمده است که خودِ آن حضرت هنگام خاکسپاریِ مادر حضرت علی عیه السلام، به انبیای گذشته توسل فرمودند.
زیارت رسول خدا(ص) و مناسک
در این قسمت، سخنان بزرگان اهلسنت در تأکید بر زیارت قبر پیامبر(ص) توسط حجاج، آورده شده است.
وی از قول هیتمی، ابن عبدالبر، بلاذری، اسحاق بن ابراهیم، ابنقدامه حنبلی، منصور بن یونس بهوتی و چند تن از علمای دیگر نقل میکند
که حجاج هنگام زیارت خانۀ خدا و گزاردنِ اعمال حج، هرگز نباید از زیارت رسول مکرم اسلام(ص) غافل شوند.
زیارت رسول خدا(ص) و شفاعت
با توجه به اینکه نویسنده در مباحث قبل یکی از فواید زیارت را شفاعت شدن توسط رسول خدا(ص) دانسته بود،
در این مبحث به ذکر روایاتی دراینباره میپردازد؛ مثلاً اینکه رسول خدا(ص) در قیامت میفرمایند: «پروردگارا، امتم را دریاب»
و خداوند به ایشان اذن میدهد که هر قدر که صلاح میدانند، امت خود را شفاعت نمایند. در ادامه نیز حدیث مفصلی بهنام «شفاعت عظیم» میآورد
و پرسش و پاسخی دربارۀ اختصاصِ شفاعت به زائران مینویسد. او از قول سُبکی چنین توضیح میدهد که گویا منظور از حدیثی با این مضمون، این است
که شفاعت شدنِ زائران، بهتر و سریعتر از سایر مسلمانان صورت میگیرد؛ وگرنه سایر مسلمانان نیز از این شفاعت محروم نخواهند بود. او از قول ابنحجر[۱۱]
نیز مینویسد که اجیر گرفتن برای زیارت، صحیح نیست.
آداب زیارت در گفتاری دیگر
بازهم مؤلف نظمِ کتاب را رعایت نمیکند و در اینجا دوباره به ذکر آداب زیارت رسول خدا(ص) میپردازد؛
از جمله تواضع، رعایت ادب و نمازخواندن در آنجا،[۱۲]
توبه در آنجا، نمازخواندن در هر منزلی که در راه مسافرت به مسجد رسول خدا(ص) در آنجا توقف شود،
بسیار صلوات فرستادن در راه، خلوصنیت، استغفار کردن، اشتیاق نشاندادن، غسل کردن، خواندنِ دعاهای مخصوص، زیارتِ بقیع بعد از زیارت نبی مکرم(ص) و محبت به اهلمدینه.
وی چنین ادامه میدهد که دربارۀ عرض سلام به آن بزرگوار، ترتیب خاصی ذکر نشده و شخص میتواند هر طور که ادب اقتضا میکند، سلام و صلوات بفرستد.
او بیان میکند که افراد بهتر است اعمالی را در آنجا ترک کنند؛ مثل فریادزدن در مسجد، تعظیمکردن به قبر، پشتکردن به قبر، طواف دورِ قبر، محل عبورومرور قراردادنِ مسجد،
و سوارشدن بر مرکب تا جایی که ترک سوارشدن بر مرکب برایش مقدور باشد و… .[۱۳]
زیارت رسول خدا(ص) و شعر
در این بخش، نویسنده ابتدائاً از فضیلت ابراز علاقه به آن حضرت و بدعت نبودنِ این کار دفاع کرده است؛
چراکه الفاظی از ابن عبدالوهاب میآورد مبنی بر شرک و بدعت بودنِ زیارت، توسل و اعمالی مشابه آن، که مؤلف لازم دیده است با وی مقابله نماید.
مثلاً میگوید دوستداشتنِ رسول خدا(ص) و توسل به ایشان، عینِ توحید و التزام به قرآن است.[۱۴]
او در انتهای کتاب، اشعاری از سلطان عبدالحمیدخان، ابنرشید بغدادی شافعی، عبدالله حضرمی شافعی، عسقلانی، عبدالرحیم برعی، یحیی صرصری،
ابنسعید غرناطی اندلسی و برخی دیگر از شعرای سنیمذهب، در مدح رسول خدا(ص) و علاقه به زیارت ایشان، ذکر میکند.
نتیجه
کتاب پیشِرو مانند اکثر آثاری که اندیشمندان دغدغهمند و متعهدِ اهلسنت علیه برخی باورهای بیاساسِ سلفیان نوشتهاند،
از نظم و ترتیب کافی برخوردار نیست و برخی مباحث در یکدیگر تداخل دارند و گاهی نیز یک مبحث به دو مبحث تبدیل شده است.
ولی این کتاب بهجهتِ اینکه با تکیه بر روایات مقبولِ اهلسنت و تاریخ معتبر، مشروعیتِ زیارت مزارِ مطهر نبی مکرم اسلام(ص) را اثبات کرده،
اثری ارزشمند و مفید برای معرفی تشخیص داده شده است. ضمن اینکه مؤلف در مرکز وهابیت به دنیا آمد و در همانجا هم به خاک سپرده شد،
ولی در عینِ حفظ احترامِ بزرگان وهابی، همواره منتقدِ آنان بود و بر مذهب مالکی باقی ماند.
منابع:
[۱]. «سید محمد بن علوی مالکی»، سایت تخصصی وهابیتپژوهی و جریانهای سلفی، آدرس:
http://alwahabiyah.com/fa/Mostabser/View/1932/سید-محمد-بن-علوی-المالکی
[۲]. این اثر با عنوانِ هشدار در خصوص تکفیرهای بیرویه به زبان فارسی ترجمه شده است.
[۳]. این کتاب نیز با عنوانِ تصحیح برداشتها (بازنگریِ افکار و مبانی وهابیت توسط علمای وهابی) به زبان فارسی ترجمه شده است.
[۴]. نام کتابها برگرفته از: نصر اصفهانی، ابوذر، کتابشناسیِ نقد وهابیت، ص۱۱۴٫
[۵]. کتاب مزبور بهحدی در اثبات مشروعیت زیارت آرامگاه رسول خدا(ص) موفق بوده است که وهابیت از نفوذ آن احساس خطر کرده و شخصی وهابی بهنام «عبدالکریم بن صالح حمید» آن را در اثری بهنام تحذیر العباد من شفاء الفؤاد نقد کرده است.
[۶]. گروه مترجمان مرکز تخصصیِ ترجمان دینی نیز این اثر را با نام زیارت پیامبر(ص)؛ بدعت یا عبادت؟
به فارسی ترجمه کردهاند. اثر مزبور را انتشارات مشعر، در سال ۱۳۹۱ش در ۲۵۱ صفحه به چاپ رسانده است.
البته گزارشنویسیِ این کتاب با مطالعۀ متن اصلی و عربیِ کتاب مزبور انجام شده است.
[۷]. معروف به خازن.
[۸]. مفتی مکه.
[۹]. سورۀ نساء، آیۀ ۶۴٫
[۱۰]. سورۀ نساء، آیۀ ۱۰۰٫
[۱۱]. معمولاً منظور از عنوان «ابنحجر» به طور مطلق، «عسقلانی» است؛
ولی در این کتاب، عموماً منظور از «ابنحجر»، «هیتمی» است.
شاهد این است که هرجا سخنی از ابنحجر بدون پسوند آورده است، آثار هیتمی را بهعنوان سندِ آن سخن نوشته است.
[۱۲]. با توجه به اینکه در روایت آمده است که نمازخواندن در مسجد رسول خدا(ص) از نمازخواندن در هرجای دیگری غیر از مسجدالحرام بافضیلتتر است.
[۱۳]. این کار از مالک بن انس نقل شده است و از آنجا که نویسندۀ این کتاب، مالکیمذهب است، به این عملِ مالک احترام خاصی میگذارد.
[۱۴]. با تکیه بر آیۀ ۳۵ سورۀ مائده: )ابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسیلَة(.
گزارشی از کتاب «تبرك الصحابة بآثار رسول الله و بیان فضله العظیم»
توسل و زیارت در منابع اهل سنت و نقد دیدگاه وهابیت با تأکید بر زیارت امام رضا علیه السلام
ثبت دیدگاه