مُباهَلَه، درخواست لعن و نفرین الهی برای اثبات حقانیت است و بین دو طرفی رخ میدهد که هر کدام ادعای حقانیت دارند.
این واژه در تاریخ اسلام به ماجرایی اشاره دارد که طی آن، پیامبر اسلام(ص) پس از مناظره با مسیحیانِ نجران و ایمان نیاوردن آنان، پیشنهاد مباهله داد و آنان پذیرفتند. با این حال مسیحیان نجران، در روز موعود از این کار خودداری کردند.
بنابر اعتقادات شیعی، جریان مباهله پیامبر(ص) نه تنها نشانگر حقانیت اصل دعوت پیامبر(ص) است، بلکه بر فضیلت همراهان او (حضرت علی، فاطمه و حسنین) در این ماجرا دلالت میکند. شیعیان بر این اساس، معتقدند امام علی(ع) بر اساس آیه مباهله، به منزلۀ نَفْس و جان پیامبر است. واقعه مباهله در ۲۴ ذیالحجه سال نهم هجری روی داد و آیه ۶۱ سوره آل عمران به آن اشاره دارد.
این واقعه در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است.
آیه مباهله
آیه مباهله آیه ۶۱ سوره آل عمران است که اشاره به واقعه مباهله دارد:
فَمَنْ حَاجَّكَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَللَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَی الْكَاذِبِینَ ﴿۶۱﴾
بنابراین، پس از فرارسیدن علم [وحی] به تو، هر کس درباره او [حضرت عیسی(ع)]، با تو به چالش برخیزد، به او بگو: بیایید تا فرزندانمان و فرزندانتان، و زنانمان و زنانتان، و جانهایمان و جانهایتان را فراخوانیم، آنگاه (به درگاه خداوند) زاری [تضرّع] کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم.
معنای لغوی مباهله
«مباهله» یعنی یکدیگر را لعن و نفرین کردن.[۱] «بَهَلَهُ اللهُ» یعنی خدا او را لعنت نماید و از رحمت خویش دور کند.[۲]
شرح واقعه
واقعه مباهله با نامه پیامبر(ص) به مسیحیان نجران و دعوت آنان به اسلام شروع شد و در نهایت با عقبنشستن نجرانیان و ایمانآوردن عدهای از آنان پایان یافت.
نامه پیامبر و دعوت به اسلام
پیامبر اسلام(ص) همزمان با مکاتبه با سران حکومتهای جهان و مراکز مذهبی، نامهای به اسقف نجران نوشت و در آن نامه از ساکنان نجران خواست که اسلام را بپذیرند. مسیحیان تصمیم گرفتند که گروهی را به نمایندگی از خود به مدینه بفرستند تا با پیامبر سخن بگویند و سخنان او را بررسی کنند.
هیأت نجران که شامل بیش از ده نفر از بزرگان آنان بود، به ریاست و سرپرستی سه نفر به نامهای عاقب، سید و ابوحارثه به مدینه آمدند. هیأت نمایندگان در مسجد مدینه با پیامبر اسلام گفتگو کردند. پس از اصرار دو طرف بر حقانیت عقاید خود، تصمیم بر این شد که مسئله از راه مباهله خاتمه یابد، از این رو قرار شد که فردای آن روز، همگی خارج از شهر مدینه، در دامنۀ صحرا برای مباهله آماده شوند.
حاضرشدن افراد و گفتگوها
بامداد روز مباهله، حضرت رسول(ص) به خانه حضرت علی(ع) آمد. دست امام حسن(ع) را گرفته و امام حسین(ع) را در آغوش گرفت، و به همراه حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) برای مباهله، از مدینه بیرون آمد. چون نصارا آنان را دیدند، ابوحارثه پرسید که اینها کیستند که با او همراهند؟ پاسخ شنید:
آن که پیش روی اوست، پسر عموی او و شوهر دخترش و محبوبترین خلق نزد اوست؛ آن دو طفل، فرزندان اویند از دخترش؛ و آن زن، فاطمه دختر اوست که عزیزترین خلق، نزد اوست.
پیامبر(ص) برای مباهله، به دو زانو نشست. سید و عاقب، پسران خود را برای مباهله برداشتند. ابوحارثه گفت: به خدا سوگند چنان نشسته است که پیغمبران برای مباهله مینشستند، و سپس برگشت. سید گفت: کجا میروی؟ گفت: اگر محمد بر حق نبود با عزیزترین افرادش نمیآمد و اگر با ما مباهله کند پیش از آنکه سال بر ما بگذرد، یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند.
در روایتی دیگر آمده است که وی گفت: من صورتهایی را میبینم که اگر از خدا درخواست کنند کوهی را از جای خود بركَنَد، هر آینه کنده خواهد شد. پس مباهله مکنید که هلاک میشوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند.
عقبنشستن نجرانیان
سپس ابوحارثه نزد پیامبر آمد و گفت: ای ابوالقاسم! از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت ادای آن را داشته باشیم. پس، حضرت با ایشان مصالحه نمود که هر سال، دو هزار حلّه بدهند که قیمت هر حلّه چهل درهم باشد، و نیز اگر جنگی با یمن روی دهد، سی زره، سی نیزه و سی اسب را به مسلمانان، عاریه دهند، و پیامبر(ص) ضامن برگرداندن این ابزار خواهد بود. پس از نوشتهشدن صلحنامه آنان برگشتند.
پیامبر بعدها فرمود: سوگند به آن خداوندی که جانم در قبضه قدرت اوست، که هلاکت اهل نجران نزدیک شده بود و اگر با من مباهله میکردند هر آینه همگی به میمون و خوک مسخ میشدند و هر آینه تمام این وادی برایشان آتش میشد و میسوختند و حق تعالی جمیع اهل نجران را نابود میکرد و حتی پرنده بر سر درختان ایشان نمیماند و همه نصاری پیش از سال میمردند.[۳]
پس از برگشتن نصارا به نجران طولی نکشید که سید و عاقب، با آوردن هدایایی، نزد پیامبر(ص) آمده، مسلمان شدند.[۴]
واقعه در منابع شیعه و اهل سنت
قاضی نور الله شوشتری اینکه ابناءنا در آیه فوق اشاره به حسن و حسین و نساءنا اشاره به فاطمه(س) و انفسنا اشاره به امام علی(ع) است را مورد اجماع مفسرین دانسته است[۵] و علامه مجلسی احادیث دلالت کننده بر اینکه آیه در شان آل عباست را متواتر دانسته است.[۶] در کتاب احقاق الحق حدود شصت منبع از منابع اهل سنت ذکر شدهاند که تصریح نمودهاند آیه مباهله درباره این افراد نازل شده است.[۷]
زمان واقعه
درباره زمان مباهله شیخ مفید مینویسد این واقعه پس از فتح مکه (سال هشتم هجری) و قبل از حجة الوداع (سال دهم هجری) رخ داد.[۸] روز مباهله را برخی ۲۴ ذیالحجه[۹] و برخی روز ۲۱ این ماه دانستهاند.[۱۰] شیخ انصاری روز ۲۴ ذی الحجه را نظر مشهور دانسته و غسل در این روز را مستحب میداند.[۱۱] شیخ عباس قمی، در کتاب مفاتیح الجنان اعمال این روز را در روز ۲۴ ذیالحجه ذکر میکند، که از جمله اعمال آن، غسل و روزه است.
احتجاجهای تاریخی به واقعه مباهله
احتجاج به این واقعه، در سخنان امیر مؤمنان(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و سایر ائمه(ع) و حتی برخی اصحاب پیامبر یافت میشود.
احتجاج سعد بن ابی وقاص
عامر بن سعد بن ابی وقاص از پدرش نقل میکند که معاویه به سعد گفت: چرا تو علی را سب نمیکنی؟ سعد گفت:
مادامی که سه مطلب را به خاطر دارم هرگز او را سب نخواهم نمود، که اگر یکی از آن سه مطلب مربوط به من بود، آن را بیش از اینکه شتران سرخمو داشته باشم دوست داشتم. در ادامه وی سه مطلب را در توصیف امیرالمؤمنین (ع) ذکر میکند از جمله اینکه: چون آیه مباهله نازل شد رسول خدا(ص) علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) را خواند و گفت: اَللهُمَّ هؤلاءِ اَهلُ بَیتی یعنی خدایا اینان اهلبیت من هستند.[۱۲]
احتجاج امام کاظم(ع)
هارون عباسی به امام کاظم(ع) گفت: شما چگونه میگویید ما نسل پیامبریم، در حالی که پیامبر(ص) نسلی ندارد، زیرا نسل صرفاًَ از طریق فرزند پسر است نه دختر، و شما فرزندان دختر پیامبرید.
امام کاظم(ع) گفت: مرا از پاسخ به این سؤال، معاف دار.
هارون گفت: تو را معاف نمیکنم تا اینکه دلیلی از قرآن بیاوری. شما فرزندان علی(ع) ادعا میکنید که هیچ حرفی از قرآن نیست مگر اینکه تأویلش نزد شماست، و استدلال میکنید به این آیه که: …مَّا فَرَّطْنَا فِی الْكِتَابِ مِن شَیءٍ ۚ…﴿۳۸﴾ (ترجمه: …ما هیچ چیزی را در كتاب فروگذار نكردهایم؛…)[ انعام–۳۸] ، و [بدین طریق] خود را از رأی علماء و قیاس، بینیاز میدانید.
امام کاظم(ع) گفت: اجازه جواب را به من میدهی؟ هارون گفت: بگو. امام(ع) فرمود:
وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیعْقُوبَ ۚ کلًّا هَدَینَا ۚ وَنُوحًا هَدَینَا مِن قَبْلُ ۖ وَمِن ذُرِّیتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیمَانَ وَأَیوبَ وَیوسُفَ وَمُوسَیٰ وَهَارُونَ ۚ وَکذَٰلِک نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿۸۴﴾ وَزَکرِیا وَیحْییٰ وَعِیسَیٰ وَإِلْیاسَ ۖ کلٌّ مِّنَ الصَّالِحِینَ ﴿۸۵﴾ (ترجمه: و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم، و همه را به راه راست درآوردیم، و نوح(ع) را از پیش راه نمودیم، و از نسل او داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را [هدایت کردیم] و این گونه، نیکوکاران را پاداش میدهیم. (۸۴) و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را که همه از شایستگان بودند، (۸۵))(سوره انعام/ آیات۸۵-۸۴)
پدر عیسی کیست؟
هارون گفت: پدر ندارد. امام(ع) فرمود:
پس خداوند صرفاً از طریق مریم او را ملحق به نسل پیامبران کرده است، و ما را نیز اینچنین از طریق مادرمان فاطمه(س)، به نسل پیامبر(ص)، ملحق کرده است. باز هم بگویم؟
هارون گفت: بگو.
در این هنگام، امام آیه مباهله را تلاوت فرموده، سپس گفت:
هیچ کس نگفته است که پیامبر(ص) هنگام مباهله با نصاری، به جز علی بن ابی طالب و فاطمه و حسن و حسین، شخص دیگری را به همراه آورده است، پس مراد از «فرزندانمان» حسن و حسین، و مراد از «زنانمان» فاطمه، و مراد از «جانهایمان» علی بن ابی طالب است.[۱۳] بنابراین، خداوند در آیه مباهله، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را فرزند پیامبر(ص) خطاب کرده است، و این صریحترین دلیل است بر اینکه اهل بیت، نسل و ذریه پیامبر(ص) هستند.
احتجاج امام رضا(ع)
روزی مأمون به امام رضا(ع) گفت: بزرگترین فضیلت امام علی(ع) را که قرآن بر آن دلالت دارد به من بگو. امام رضا (ع) فرمود: فضیلت او در مباهله. سپس آیه مباهله را قرائت کرد و گفت:
رسول خدا(ص)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را دعوت کرد که پسرانش بودند، و حضرت فاطمه(س) را دعوت کرد که در اینجا مصداق کلمه زنان است و امام علی(ع) را دعوت نمود که به حکم خداوند عزّ و جلّ، نفس [= جان] پیامبر(ص) است. هیچ آفریدهای برتر از پیامبر(ص) نیست؛ پس به حکم خداوند، بایستی کسی برتر از نَفْس[جان] پیامبر(ص) نباشد.
سخن امام(ع) که به اینجا رسید، مأمون گفت: خداوند «فرزندان» را به لفظ جمع آورده است در حالی که پیامبر(ص) فقط دو پسرش را آورده است، و زنان نیز به لفظ جمع آمده است در حالی که پیامبر(ص) فقط دخترش را آورده است، پس چرا نگوییم که دعوت از نفس [جان] نیز در حقیقت، مرادش خود پیامبر(ص) باشد، و در این صورت، فضیلتی را که برای امیرالمؤمنین(ع) بیان کردی، ساقط میشود؟ امام رضا(ع) در پاسخ فرمود:
آنچه گفتی درست نیست، زیرا دعوت کننده، کسی غیر از خودش را دعوت میکند، هم چنان که آمِر، به غیر خودش دستور میدهد، و درست نیست که کسی خودش را حقیقتاً دعوت کند، هم چنان که کسی حقیقتاً نمیتواند به خودش دستور دهد. رسول خدا(ص) مردی را در مباهله غیر از امیرالمؤمنین(ع) دعوت نکرد، پس ثابت میشود که وی، نفسی است که مقصود خداوند در کتابش است و حکم آن را در قرآن قرار داده است.
پس مأمون گفت: با آمدن پاسخ، سؤال، برکنده شد.[۱۴]
پی نوشتها:
۱-جوهری، الصحاح، ذیل ماده «بهل».
۲- زمخشری، الکشاف، ۱۴۱۵ ق، ج۱، ص۳۶۸.
۳- قمی، منتهی الآمال، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۱۸۲-۱۸۴؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۶۶-۱۷۱
۴-طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵، ج۲، ص۳۱۰؛ همچنین نک: ابن سعد، الطبقات الكبری، خامسة۱، ص۳۹۲
۵- مرعشى، إحقاق الحق، ۱۴۰۹ق، ص۴۶
۶-مجلسی، حق الیقین، انتشارات اسلامیه، ج۱، ص۶۷.
۷- رجوع کنید: مرعشى، إحقاق الحق، ۱۴۰۹ق، ص۴۶-۷۲
۸- مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۶۶-۱۷۱.
۹-ابن شهرآشوب، ۱۳۷۶ق، ج۳، ص۱۴۴
۱۰-در کشف الاسرار چنین روزی آمده است. رجوع کنید به: میبدی، کشف الاسرار، ج۲، ص۱۴۷
۱۱-انصاری، کتاب الطهارة، ج۳، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، ص۴۸-۴۹
۱۲-طباطبائی، المیزان، ذیل آیه ۶۱ آل عمران. طبق گفته مؤلف این حدیث در صحیح مسلم، صحیح ترمذی, و أبو المؤید الموفق بن أحمد در کتاب فضائل علی، و أبو نعیم در الحلیة, و حموینی در کتاب فرائد السمطین آمده است
۱۳-طباطبایی، المیزان،، ص۲۳۰-۲۲۹
۱۴-مفید، الفصول المختاره، ۱۴۱۴ق، ص۳۸.
منابع
قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژهنامه از بهاءالدین خرمشاهی، تهران: جامی، نیلوفر، چاپ سوم، تابستان ۱۳۷۶ش.
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار الصادر، ۱۳۸۵ش.
ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، نجف: مطبعة الحیدریة، ۱۳۷۶ق.
انصاری، مرتضی، کتاب الطهارة، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری.
جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة)، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دار العلم للملایین، الطبعة الرابعة، ۱۴۰۷ق.
زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، قم، نشر البلاغة، الطبعة الثانیة، ۱۴۱۵ق.
طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: اسماعیلیان، ۱۳۹۱ش، الطبعة الثالثة.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، الطبعة الاولی، ۱۴۱۵ق.
قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، قم، هجرت، ۱۳۷۴ش.
مجلسى، محمد باقر، حق اليقين، انتشارات اسلامیه.
ویکی شیعه
ثبت دیدگاه