اندیشه عصمت برگرفته از عقل، قرآن و سنت است و زمان آن مربوط به صدر اسلام است و هشام بن حکم و مؤمن طاق در زمان امام صادق(علیه السلام) زندگی میکردند و بین این دو زمان حدود یک قرن فاصله میباشد، پس از حیث تاریخی، چنین مطلبی صحیح نیست.
قرآن، منبع اصلی همه معارف و قوانین اسلامی است و در حقیقت، به منزله قانون اساسی همه قوانین اسلامی است. همان گونه که در قانون اساسی هر کشور، اصول و اهداف و مسؤولیتهای ارگانها و نهادها به صورت کلی و بدون شرح و توضیح کامل ثبت شده و شرح و تبیین آن به عهده قانونهای عادی است، در قرآن نیز برخی از معارف اسلامی به صورت کلی و مجمل بیان شده و تفسیر و توضیح آن برعهده پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نهاده شده است. در مورد مهدویت نیز چنین است.
عصمت پیامبران موضوعی بحث برانگیز است که از زوایای گوناگون کانون توجه اندیشمندان اسلامی قرار گرفته است. محمد شحرور که از «قرآنیون» معاصر است، با استناد به برخی ادله، تنها پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) را، آن هم با شرایطی، دارای عصمت تکوینی میداند و این مقام را از دیگر پیامبران سلب میکند.
امروزه، شبهاتی دربارۀ علم غیب امامان(علیهم السلام) معصوم مطرح شده که مقولهای جدید است و در چند قرن بعد از حیات امامان معصوم(علیهم السلام)، طی فرایندی طولانی و تطور تاریخی مطرح شده است. این مقاله بر آن است که مبانی عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم(علیهم السلام) را مورد بحث و بررسی قرار دهد و بعد از بررسی به این نتیجه رسیده است که علم غیب امامان معصوم(علیهم السلام) ریشه در آیات و روایات معتبر دارد.
در میان تمام فرمانهای الهی هیچ دستوری مانند مسئلهی خاندان پیامبر و امامت امیر مؤمنان از جهت اجرایی کم شانس نبود زیرا به جهت تعصّبات حاکم بر جامعهی آن عصر آمادگی پذیرش این مسئله وجود نداشت. امکان تمرّد از دستور حضرت وجود داشت. با اینکه به پیامبر اکرم دستوراتی دربارهی امیر مؤمنان میرسید حضرت همواره نگران بودند منافقینی که قرآن پیوسته از خطر آنها یاد میکند به بهانهی سپردن منصبها و امتیازات ویژه به خویشاوندان به تبلیغات منفی بپردازند
شاید در اینجا وهابیان، که ظاهرگرا هستند، به این نکته اشکال کنند که اولیای الهی تا زمانی که زندهاند میتوانند کاری انجام دهند، ولی وقتی مردند دیگر کاری از دستشان برنمیآید. در پاسخ آنها باید گفت تمام مسلمانان بر این نکته اتفاق نظر دارند که اعمال خارقالعاده و کراماتی که از پیامبران و اولیای الهی سر میزند به سبب وجود جسم و از طریق جسم آنها نیست، بلکه ناشی از قدرت روحی و مقامی است که نزد خداوند دارند. پس زندهبودن یا مردهبودن آنها دخالتی در قدرت الهیشان، ندارد.
برخی معتقدند که نظریه عصمت امامان علیهم السلام در قرن دوم هجرى به وسیله هشام بن حکم (179ق) متکلّم بزرگ شیعه پیشنهاد گردید و پیش از آن مطرح نبوده است...