اعتقاد به جبر از مهمترین چالشهای کلامی است که در نیمه دوم سدۀ اول هجری از سوی معاویه در اسلام پایهگذاری شد و خلفای اموی در جهت ترویج آن کوشیدند. در برابر، مکتب تشیع از مخالفان سرسخت جبرگرایی بوده و به رهبری امامان اهلبیت(ع) همواره با این اعتقاد باطل جنگیده است؛
ماجرای تخلف معاویه از دستور پیامبر(ص) و به دنبال آن، نفرین حضرتشان است: «پیامبر(ص) به معاویه پیام داد[تا مطلبی را برایش بنویسد]. گفتند: او مشغول غذا خوردن است. لحظاتی گذشت و پیامبر دوباره پیام خود را تکرار کرد. باز هم گفتند: او مشغول صرف غذا است! پیامبر(ص) دقایقی صبر کرد و برای بار سوم برایش پیام فرستاد
به نظر می رشد آنچه امروزه می تواند راه گشای فهم بسیاری از وقایع آن دوران باشد، تبیین دیدگاه ها و مبانی نظری افراد شاخص و مطرح اعم از موافقان و مخالفان با دولت حق از خلال کلام و گفتار ایشان باشد چرا که زبان آدمی، معرف شخصیت اوست و به واسطه فهم گفتمان هر شخص و چینش منطقی کلمات او در کنار همدیگر و تحلیل محتوای آنهاست که می توان به درکی جامع از دیدگاه های آنفرد دست یافت
نامه های رهبران، زمینه مناسبی برای تحلیل گفتمان انتقادی است. از جمله این مکاتبات ارزشمند، نامه شماره 28 نهج البلاغه به معاویه است که در میان نامه های علی(علیه السلام) جایگاه ویژهای دارد. این نامه در اصل گفتمان مشروعیت حضرت است. حال پرسش اصلی این مقاله این است که رابطه لایههای مختلف زبانی با این گفتمان چگونه است؟
پس از رحلت حضرت رسول «صلی الله علیه و آله» امویان در مدیریت جامعه اسلامی نفوذی خزنده کردند که بعدها منشا شکل گیری تحولات بسیاری در روند تاریخ اسلام شد آنان اساس جاهلیت نوین را پی ریزی کردند.
آنچه تاکنون در حوزه مطالعات تاریخ اسلام و حوادث دوران حکومت امیرالمومنین(علیه السلام) مطرح شده، بیشتر تبیین تاریخی حوادث بوده که موجب شده است بسیاری از جوانب فرهنگی و اجتماعی آنها مغفول مانده و تنها به گزارش شرح حال از روند وقایع اکتفا شود. به نظر میرسد آنچه امروزه میتواند راه گشای فهم بسیاری از وقایع آن دوران باشد، تبیین دیدگاهها و مبانی نظری آن حضرت از خلال کلام و گفتار ایشان است؛
از آنجا که ابن تیمیه با طرح شبهاتی در خصوص این حدیث، به دفاع همه جانبه از معاویه پرداخته است، نشانه شناسی بطلان دلایل و توجیهات او اهمیت فراوان می یابد. تردید در سند حدیث و تضعیف دلالت آن، ادعای اجتهاد معاویه و مثاب دانستن او، حتی در صورت خطاکار بودنش در اجتهاد و نکاتی دیگر از جمله مسائل و شبهات ابن تیمیه است که در تحقیق پیش رو، با تأکید بر منابع تاریخی و حدیثی اهل سنت محل تأمل و نقد قرار گرفته است.
شخصیت معاویه به عنوان یکی از خلفای حاکم بر مسلمانان در منابع تاریخی دارای دو وجه متفاوت است. در وجهی او حاکمی با تدبیر است که مردمان به اختیار فرمانبردار اویند و در وجه دیگر پادشاهی تجمل گراست که با بیتدبیری خود مردمان را به هلاکت کشانده است.
نصوص دال بر امامت ائمۀ اثنی عشر(ع) به حدی در منابع شیعه فراوانی دارد که به آسانی میتوان بر آن ادعای تواتر کرد. برخی از این نصوص در منابع اهل سنت نیز یافت میشود. «فیصل نور» از نویسندگان معاصر وهابی، منکر تمامی نصوص امامت شده و به زعم خود در کتاب الامامة و النص این مسئله را از منابع شیعه به اثبات رسانده است.
پیدایش فرقه «خوارج» که به ظاهردرجنگ «صفّین» شکل گرفت، زخم تازه ای برپیکر جامعه اسلامی بود. این گروه متعصب و پرخاش گر که نقاب تقوا و دین داری بر چهره داشت، با عقاید و باورهای عجیب و دور از منطق خود، همواره برای حکومت نو پای امام علی علیه السلام دردسر ساز بودند و با فتنه انگیزی های پی درپی، مشکلات زیادی برسر راه حاکمیتِ اسلام پدید آوردند؛ از این رو امام علیه السلام که آن ها را مردمی کم عقل وآلت دست شیطان می دانست، در مراحل مختلف، برخوردهای متفاوتی با آنان داشت و ضمن بیان نظر صریح اسلام در باره حکمیت و برخی مسایل دیگر، توانست گروهی بی غرض از این بی خردان را از سراشیبی سقوط نجات دهد، ولی دسته ای دیگر که هم چنان بر لجاجت و عصیان خود اصرار می ورزیدند، درنبردی سخت با سپاهیان اسلام، به هلاکت رسیدند و باقی ماندگان این گروه با هم فکری هم دستان خویش، توطئه قتل امیر مؤمنان علیه السلام را پی ریزی کردند و متأسفانه دراین توطئه شوم موفق شدند.