همکاری دبیرخانه کنگره بین المللی بزرگداشت علامه میرحامد حسین با عتبه مقدسه عباسیه در انتشار نخستین ترجمه عربی کامل عبقات الانوار دیدار نماینده آیت الله العظمی سیستانی با مدیران و اساتید بنیاد بین المللی امامت اقدامات بی بدیل امام صادق علیه السلام در اعتبار بخشی به روایات کاربست «روش تحلیل» در دفاع شیخ صدوق از «حدیث ولایت و حدیث منزلت» نقش بانوان شیعه عصر امام صادق (علیه السلام) در بسط جریان تشیع بررسی چگونگی تقابل ائمه با جریان های غالیانه از آغاز تا دوره امام صادق(علیه السلام) بررسی سندی و تحلیل دلالی روایات امام صادق علیه السلام درباره حضرت ابوطالب در کتاب شریف کافی جایگاه آموزه های امام صادق(علیه السلام) در تعالیم اهل بیت مطالعه تحلیلی سبک مناظرات امام صادق (علیه السلام) در اثبات امامت
امام حسن مجتبی (علیه السلام) یکی از مصادیق آیه تطهیر و اهلبیت پیامبر اکرم نزد تمام مسلمانان به شمار میآید. آن حضرت در طول زندگی با مشکلاتی روبرو شدند که یکی از آنها معاویه بود که در برابر حضرت قرار داشت.
نامه های رهبران، زمینه مناسبی برای تحلیل گفتمان انتقادی است. از جمله این مکاتبات ارزشمند، نامه شماره 28 نهج البلاغه به معاویه است که در میان نامه های علی(علیه السلام) جایگاه ویژهای دارد. این نامه در اصل گفتمان مشروعیت حضرت است. حال پرسش اصلی این مقاله این است که رابطه لایههای مختلف زبانی با این گفتمان چگونه است؟
پس از رحلت حضرت رسول «صلی الله علیه و آله» امویان در مدیریت جامعه اسلامی نفوذی خزنده کردند که بعدها منشا شکل گیری تحولات بسیاری در روند تاریخ اسلام شد آنان اساس جاهلیت نوین را پی ریزی کردند.
آنچه تاکنون در حوزه مطالعات تاریخ اسلام و حوادث دوران حکومت امیرالمومنین(علیه السلام) مطرح شده، بیشتر تبیین تاریخی حوادث بوده که موجب شده است بسیاری از جوانب فرهنگی و اجتماعی آنها مغفول مانده و تنها به گزارش شرح حال از روند وقایع اکتفا شود. به نظر میرسد آنچه امروزه میتواند راه گشای فهم بسیاری از وقایع آن دوران باشد، تبیین دیدگاهها و مبانی نظری آن حضرت از خلال کلام و گفتار ایشان است؛
از آنجا که ابن تیمیه با طرح شبهاتی در خصوص این حدیث، به دفاع همه جانبه از معاویه پرداخته است، نشانه شناسی بطلان دلایل و توجیهات او اهمیت فراوان می یابد. تردید در سند حدیث و تضعیف دلالت آن، ادعای اجتهاد معاویه و مثاب دانستن او، حتی در صورت خطاکار بودنش در اجتهاد و نکاتی دیگر از جمله مسائل و شبهات ابن تیمیه است که در تحقیق پیش رو، با تأکید بر منابع تاریخی و حدیثی اهل سنت محل تأمل و نقد قرار گرفته است.
شخصیت معاویه به عنوان یکی از خلفای حاکم بر مسلمانان در منابع تاریخی دارای دو وجه متفاوت است. در وجهی او حاکمی با تدبیر است که مردمان به اختیار فرمانبردار اویند و در وجه دیگر پادشاهی تجمل گراست که با بیتدبیری خود مردمان را به هلاکت کشانده است.
نصوص دال بر امامت ائمۀ اثنی عشر(ع) به حدی در منابع شیعه فراوانی دارد که به آسانی میتوان بر آن ادعای تواتر کرد. برخی از این نصوص در منابع اهل سنت نیز یافت میشود. «فیصل نور» از نویسندگان معاصر وهابی، منکر تمامی نصوص امامت شده و به زعم خود در کتاب الامامة و النص این مسئله را از منابع شیعه به اثبات رسانده است.
پیدایش فرقه «خوارج» که به ظاهردرجنگ «صفّین» شکل گرفت، زخم تازه ای برپیکر جامعه اسلامی بود. این گروه متعصب و پرخاش گر که نقاب تقوا و دین داری بر چهره داشت، با عقاید و باورهای عجیب و دور از منطق خود، همواره برای حکومت نو پای امام علی علیه السلام دردسر ساز بودند و با فتنه انگیزی های پی درپی، مشکلات زیادی برسر راه حاکمیتِ اسلام پدید آوردند؛ از این رو امام علیه السلام که آن ها را مردمی کم عقل وآلت دست شیطان می دانست، در مراحل مختلف، برخوردهای متفاوتی با آنان داشت و ضمن بیان نظر صریح اسلام در باره حکمیت و برخی مسایل دیگر، توانست گروهی بی غرض از این بی خردان را از سراشیبی سقوط نجات دهد، ولی دسته ای دیگر که هم چنان بر لجاجت و عصیان خود اصرار می ورزیدند، درنبردی سخت با سپاهیان اسلام، به هلاکت رسیدند و باقی ماندگان این گروه با هم فکری هم دستان خویش، توطئه قتل امیر مؤمنان علیه السلام را پی ریزی کردند و متأسفانه دراین توطئه شوم موفق شدند.
مقاومت امام حسین(علیه السلام) در بیعت نکردن با یزید منجر به جنگ نابرابری بین آن دو شد. در این میان درباره چرایی بیعت نکردن امام حسین(علیه السلام) با یزید، شخصیت فرزند معاویه، ویژگی شیعیان کوفه و سرنوشت الهی بیشتر مطرح شده است. مسئله اصلی پژهش این است که اگر بیعت نکردن امام حسین(علیه السلام) با یزید با روش تاریخی بررسی شود چه عواملی در این تصمیم امام(علیه السلام) از اهمیت بیشتری برخوردارند؟ یافته های این پژوهش نشان می دهد که در منابع اولیه امید بستن امام(علیه السلام) به کوفیان و یا تن دادن به سرنوشتی محتوم تأثیر چندانی در عدم بیعت نداشته است. شخصیت یزید نیز تنها بخشی از علل عدم بیعت می تواند باشد.
ممکن است این سخن جناب ازغدی، به جهت بعید دانستن انجام چنین جنایاتی از صحابه باشد. در پاسخ باید گفت اقدامات صحابههایی همتراز شیخین نیز در جنایاتی شبیه به ماجرای کربلا، ثبت شده است...