پرسش:
دلایل پذیرفتن ولیعهدى از طرف امام رضا (ع) چه چیزی بود؟
پاسخ:
هنگامى امام رضا (ع) ولیعهدى مامون را پذیرفت که به این حقیقت پى برده بود که در صورت امتناع بهایى را که باید بپردازد تنها جان خودش نمى باشد، بلکه علویان و دوستدارانشان همه در معرض خطر واقع مى شوند. در حالى که اگر بر امام جایز بود که در آن شرایط، جان خویشتن را به خطر بیفکند، ولى در مورد دوستداران و شیعیان خود و یا سایر علویان هرگز به خود حق نمى داد که جان آنان را نیز به مخاطره در اندازد.
افزون بر این ، بر امام لازم بود که جان خویشتن و شیعیان و هواخواهان را از گزندها برهاند. زیرا امت اسلامى بسیار به وجود آنان و آگاهى بخشیدنشان نیاز داشت . اینان باید باقى مى ماندند تا براى مردم چراغ راه و راهبر و مقتدا در حل مشکلات و هجوم شبهه ها باشند.
آرى ، مردم به وجود امام و دست پروردگان وى نیاز بسیار داشتند، چه در آن زمان موج فکرى و فرهنگى بیگانه اى بر همه جا چیره شده بود و با خود ارمغان کفر و الحاد در قالب بحثهاى فلسفى و تردید نسبت به مبادى خداشناسى ، مى آورد. بر امام لازم بود که بر جاى بماند و مسئولیت خویش را در نجات امت به انجام برساند. و دیدیم که امام نیز با وجود کوتاه بودن دوران زندگیش پس از ولیعهدى چگونه عملا وارد این کارزار شد.
حال اگر او با رد قاطع و همیشگى ولیعهدى، هم خود و هم پیروانش را به دست نابودى مى سپرد این فداکارى کوچکترین تاثیرى در راه تلاش براى این هدف مهم در بر نمى داشت .
علاوه بر این، نیل به مقام ولیعهدى یک اعتراف ضمنى از سوى عباسیان به شمار مى رفت دایر بر این مطلب که علویان نیز در حکومت سهم شایسته اى داشتند.
دیگر از دلایل قبول ولیعهدى از سوى امام آن بود که اهلبیت را مردم در صحنه سیاست حاضر بیابند و به دست فراموشیشان نسپارند، و نیز گمان نکنند که آنان همانگونه که شایع شده بود، فقط علما و فقهایى هستند که در عمل هرگز به کار ملت نمى آیند. شاید امام نیز خود به این نکته اشاره مى کرد هنگامى که (ابن عرفه) از وى پرسید:
اى فرزند رسول خدا، به چه انگیزه اى وارد ماجراى ولیعهدى شدى ؟ امام پاسخ داد:
به همان انگیزه اى که جدم على (ع) را وادار به ورود در شورا نمودند(۱).
گذشته از همه اینها، امام در ایام ولیعهدى خویش چهره واقعى مامون را به همه شناساند و با افشا ساختن نیت و هدفهاى وى در کارهایى که انجام مى داد، هرگونه شبهه و تردیدى را از نظر مردم برداشت .
مردم به وجود امام و دست پروردگان وى نیاز بسیار داشتند، چه در آن زمان موج فکرى و فرهنگى بیگانه اى بر همه جا چیره شده بود و با خود ارمغان کفر و الحاد در قالب بحثهاى فلسفى و تردید نسبت به مبادى خداشناسى ، مى آورد. بر امام لازم بود که بر جاى بماند و مسئولیت خویش را در نجات امت به انجام برساند.
آیا امام خود رغبتى به این کار داشت ؟
اینها که گفتیم هرگز دلیلى بر میل باطنى امام براى پذیرفتن ولیعهدى نمى باشد. بلکه همانگونه که حوادث بعدى اثبات کرد، او مى دانست که هرگز از دسیسه هاى مامون و دار و دسته اش در امان نخواهد بود و گذشته از جانش ، مقامش نیز تا مرگ مامون پایدار نخواهد ماند. امام بخوبى درک مى کرد که مامون به هر وسیله اى که شده در مقام نابودى وى جسمى یا معنوى بر خواهد آمد.
تازه اگر هم فرض مى شد که مامون هیچ نیت شومى در دل نداشت . با توجه به سن امام امید زیستنش تا پس از مرگ مامون بسیار ضعیف مى نمود. پس اینها هیچکدام براى توجیه پذیرفتن ولیعهدى براى امام کافى نبود.
از همه اینها که بگذریم و فرض را بر این بگذاریم که امام امید به زنده ماندن تا پس از درگذشت مامون را نیز مى داشت ، ولى برخوردش با عوامل ذى نفوذى که خشنود از شیوه حکمرانى وى نبودند، حتمى بود. همچنین توطئه هاى عباسیان و دار و دسته شان و بسیج همه نیروها و ناراضیان اهل دنیا بر ضد حکومت امام که اجراى احکام خدا به شیوه جدش پیامبر (ص ) و على (ع) باید پیاده مى شد، امام را با همان مشکلات زیانبارى روبرو مى ساختند که برایتان در فصل گذشته شرح دادیم . در آنجا گفتیم که حتى مردم نیز حکومت حق و عدل امام (ع) را در آن شرایط نمى توانستند تحمل کنند.
فقط اتخاذ موضع منفى درست بود
با توجه به تمام آنچه که گفته شد در مى یابیم که براى امام (ع) طبیعى بود که اندیشه رسیدن به حکومت را از چنین راهى پر زیان و خطر از سر بدر کند، چه نه تنها هیچ یک از هدف هاى وى را به تحقق نمى رساند، بلکه برعکس سبب نابودى علویان و پیروانشان همراه با هدفها و آمالشان نیز مى گردید.
بنابراین ، اقدام مثبت در این جهت یک عمل افتخارآمیز و بى منطق قلمداد مى شد.
پی نوشت ها :
مراجعه شود به : مناقب آل ابى طالب / ۴ / ص ۳۶۴ معادن الحکمه / ص ۱۹۲ عیون اخبار الرضا / ۲ / ص ۱۴۰ بحار / ۴۹ / ص ۱۴۰ و ۱۴۱.
ثبت دیدگاه