علل بی مهری تاریخ در نقل اسناد شهادت
یکی از پرسش هایی که در ایام فاطمیه بازپخش می شود، پیرامون چرایی عدم نقل ماجرای شهادت حضرت فاطمه علیهاالسلام در منابع تاریخی متقدم است! برخی با استناد به این سخن که منابع تاریخی نخستین، رویدادی را درباره شهادت حضرت زهراسلام الله علیها منعکس نکرده اند، تلاش دارند که شهادت دختر پیامبر صلی الله علیه وآله را انکار کنند!
در پاسخ به این پرسش باید گفت:
اگرچه منابع تاریخی نسبت به نقل یکپارچه و دقیق شهادت بخل ورزیده اند، اما هر پژوهشگر تاریخی می تواند با استفاده از شیوه تجمیع مدارک و قرائن، این شهادت را به اثبات رساند؛ زیرا منابع زیادی، گزارش های مختلفی از رویدادهای پراکنده پیرامون شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها را به ثبت رسانیده اند.
برای نمونه بلاذری (م ۲۷۰ق) مورخ برجسته اهل سنت می نویسد:
«ان ابابکر آرسل الی علی یرید البیعة، فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة. فتلقته فاطمة علی الباب فقالت فاطمة: یابن الخطاب! اتراک محرّقا علیّ بابی؟! قال: نعم، و ذلک اقوی فیما جاء به ابوک.» (۱)
«ابو بكر به دنبال علي براي بيعت كردن فرستاد چون علي(عليه السلام) از بيعت با ابوبكر سرپيچي كرد، ابوبكر به عمر دستور داد كه برود و او را بياورد ، عمر با شعله آتش به سوي خانه فاطمه(عليها السلام) رفت. فاطمه(عليها السلام) پشت در خانه آمد و گفت: اي پسر خطّاب! آيا تويي كه مي خواهي درِ خانه را بر من آتش بزني؟ عمر پاسخ داد: آري! اين كار آنچه را كه پدرت آورده محكم تر مي سازد.»
اما اينكه چرا منابع تاریخی جزئیات این جنایت را نقل نکرده اند، جای تأمل دارد و می توان به دلائل مختلفی برای این استنکاف از نقل دست یافت:
منع کتابت:
یکی از فجایع علمی که برای امت اسلامی پدید آمد، عدم ثبت روایات بود. این قانون از زمان خلیفه اول به صورت دستور عمومی در جامعه اعلام شد و همه احادیث و سخنان پیامبر صلی الله علیه وآله و دیگران از بین رفت.
بدیهی است عدم ثبت روایات پیامبر صلی الله علیه وآله ، به معنای عدم کتابت سایر حوزه های دینی از جمله رویدادهای تاریخی نیز بوده است؛ زیرا با وجود رواج داشتن گونه های مکتوبی مانند «ایام العرب» پیش از بعثت پیامبر صلی الله علیه وآله ، انتظار می رفت که برخی رویدادهای برجسته تاریخ پیامبر صلی الله علیه وآله نیز ثبت شود اما دستور منع کتابت، امکان هرگونه ثبت رسمی اخبار را غیر ممکن می ساخت.
اغراض و دشمنیهای سیاسی دستگاه حاکمیت:
از مهمترین دلائل عدم نقل یکپارچه وقایع شهادت حضرت زهراسلام الله علیها ، کینه و اغراض سیاسی بود که در جانب حاکمیت وجود داشت. خلفا به خوبی می دانستند صحابه ای که محضر پیامبر صلی الله علیه وآله را درک کرد بودند، بارها از ایشان سخنانی از قبیل «فاطمة بضعة منی، من اغضبها فقد اغضبنی» را شنیده بودند و اگر وقایع مربوط به شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها در میان مردم شهرت می یافت، پایه های حکومت آنان از سوی صحابه مورد مناقشه قرار می گرفت؛ زیرا در میان صحابه انسان های پرهیزکار و شجاعی وجود داشت که نسبت به حفظ حقوق پیامبر صلی الله علیه وآله و اهل بیت ایشان، اهتمام داشتند.
اگر صحابه از جزئیات جنایت علیه دختر پیامبر آگاه می شدند، هسته های برانداز در گوشه و کنار مملکت اسلامی شکل می گرفت که اصلیترین شعار حکومت که پاسداشت شریعت نبوی بود را زیر سؤال می بردند. خلفا توانسته بودند دستور صریح پیامبر صلی الله علیه وآله مبنی بر خلافت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را با این توجیه که او اکنون جوان است، کنار بگذارند اما به قتل رساندن کسی که پیامبر صلی الله علیه وآله بارها بر اجتناب از غضب او هشدار داده بود، توجیهبردار نبود.
البته این رویکرد در ماجرای شهادت امام حسین علیه السلام تکرار شد اما در آن زمان به جهت از دنیا رفتن بسیاری از صحابه و پراکنش آنها در اقطاع مختلف سرزمین های اسلامی و فاصله گرفتن مسلمانان با فرهنگ اصیل اسلامی، توجیه خارجی بودن امام حسین علیه السلام خریدار داشت و بسیاری به این بهانه به قتل امام حسین علیه السلام اقدام کردند.
انگیزه حاکمان برای عدم نقل برخی رویدادهای چالش برانگیز مانند شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها در زمان بنی امیه و بنی مروان نیز جاری بود. تنها در ابتدای شکل گیری بنی عباس، امیدی برای نقل بیطرفانه تاریخ به وجود آمد که رویگردانی بنی عباس از شعارهای پیش از حکومت، انگیزه آنان را همسو با انگیزه حاکمان پیشین قرار داد و نقل رویدادهای چالش برانگیز را در ورطه نابودی قرار داد. این در حالی است که عوامل زیادی از قبیل شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها در غیر معرکه نبرد، فاصلهدار بودن شهادت با زمان وقوع تهدید و آتش زدن خانه، راه را برای منکران شهادت هموار کرده و با جعل و تحریف تاریخ، به دنبال پایمال کردن خون دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله بودند.
انگیزهها و گرایشات مذهبی تاریخنگاران:
از دیگر عوامل تأثیرگذار در عدم نقل جزئیات شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها ، مورخانی هستند که شالوده اولیه منابع تاریخ اسلام را به نگارش در آورده اند. البته این عامل، پیوند عمیقی با اغراض دستگاه حاکمیت دارد؛ زیرا پس از پایان یافتن دوره منع کتابت در سال ۹۹ هجری، علم تاریخ از زمره علوم نوپایی بود که تازه جوانههای آن در نوشته های برخی عالمان سر برآورده بود.
در این بین، دشواری گردآوری منقولات رویدادهای گذشته و ثبت و ضبط آن با ابزارهای کتابت که تهیه و نگهداری آن، هزینهبر بود، کار تاریخ نگاری را با موانعی مواجه می ساخت که جز عالمانی که از سوی حکومت مأمور به نگارش بودند، این امر برای غیر وابستگان ساده نبود. شخصیت شناسی تاریخنگاران اولیه مانند عروة بن زبیر (م ۹۴ق)، ابان بن عثمان بن عفان (م ۹۵ – ۱۰۵ق) در قرن اول؛ ابن شهاب زهری (م ۱۲۴ق) در قرن دوم؛ ابن هشام (م ۲۱۸ق)، بلاذری (م ۲۷۹ق) در قرن سوم و طبری (م ۳۱۰ق) در ابتدای قرن چهارم، نشان می دهد که جملگی از پیروان عقیده ای بوده اند که نقل شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها ، ناسازگار با عقاید آنان بوده است.
ناگفته نماند نقل های جسته و گریخته ای که از این افراد به دست رسیده، کامل کننده پازل معمای شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها است. اما تاریخ نگارانی مانند ابن اسحاق (م ۱۵۰ق)، ابان بن عثمان بجلی (م ۱۷۰ق)، هشام ابن کلبی (م ۲۰۴ق)، واقدی (م ۲۰۷ق) و دیگران که گرایشات غیرهمسو با اندیشه غالب داشته اند و احیاناً به نقل گزارشات مخالف مشهور اقدام می کردند، یا در نقل و انتقالات سبکهای تاریخ نگاری و استنساخ کتب، از گردونه رقابت علمی حذف شده اند. آن چیزی هم که از این افراد باقی مانده یا بیربط به رویدادهای چالشی مانند شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها است و یا به صورت گزینشی و مدیریتشده منعکس شده اند. به همین جهت شاهد هستیم که افرادی مانند بلاذری، ابن قتیبه دینوری، طبری فقط تهدید عمر بن خطاب به آتش زدن خانه و گلایه فاطمه زهراسلام الله علیها از عمر را گزارش کرده اند (۲).
تنها کافی است با مقایسه دو مورخ معاصر و غیر همسو، به تأثیر گرایشات عقیدتی نویسنده در ثبت وقایع تاریخی پی برد. طبری (م ۳۱۰ق) مورخ برجسته اهل سنت و مسعودی (م ۳۴۵ق) مورخ و جغرافیدان برجسته که گرایشات شیعی داشته، هر دو از یک منطقه رشد کرده اند (طبری از طبرستان و مسعودی از بابل به نقلی) و به مناطق مشترکی مانند حجاز، شام، هند، مصر، بغداد سفر کردند و حتی با یکدیگر نیز دیدار داشته اند و مسعودی از او کسب علم کرده است، اما طبری تنها به ماجرای هجوم و تهدید عمر بن خطاب اشاره می کند (۳) ولی مسعودی افزون بر این ماجرا، به آتش زدن خانه و سقط شدن حضرت محسن نیز اشاره کرده است (۴). نقش عامل عقیده مورخ در ثبت وقایع تاریخی آنجا پررنگتر می شود که اگرچه طبری کتابچه ای درباره اسناد حدیث غدیر نگاشته است، اما در اصلی ترین کتاب خود که قریب به ۴۰ سال عمر خدا را صرف نگارش آن کرد، هیچ اشاره این به این حدیث نکرده است!
بدیهی است که با از بین رفتن شرائط اختناق مذهبی و با روی کار آمدن دولت های موازی، فرصت بیان حقایق و نگارش لایه های مغفول مانده از تاریخ احیا شد و از سده های چهارم به بعد، نقل جزئیات شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها در منابع تاریخی ثبت شد.
در نتیجه عوامل بیرونی از قبیل منع کتابت، دشمنی دستگاه حاکمه و گرایشات مورخان نخستین، مهمترین عواملی هستند که مانع از ثبت رویداد شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها بوده اند. اگر با این پیشفرض به سراغ منابع تاریخی برویم، متوجه می شویم که خردهگزارشهای پیرامون این واقعه مانند روایات هجوم و تهدید به آتش زدن خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها ، بسیار ارزشمند است و به عنوان فَکت تاریخی، اثبات کننده یک جنایت فراموش نشدنی خواهد بود.
———–
- بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱ ص ۵۸۶
- بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱ ص ۵۸۶؛ ابن قتیبه، الامامة والسیاسة، ج ۱ ص ۳۰
- طبری، تاریخ طبری، ج ۲ ص ۴۴۳
- مسعودی، اثبات الوصیه، ج ۱ ص ۱۴۶
ثبت دیدگاه