زندگینامه
مرحوم محمد بن یعقوب کلینی اصالتا ایرانی و از روستای «کلین» واقع در ۳۸ کیلومتری شهر ری و ناحیه جنوب غربی جاده قم ـ تهران، نزدیک حسنآباد کنونی است. به همین جهت، او را به لقب «رازی»، منسوب به «ری» هم میخوانند. (شهید سعید قاضی نوراللّه شوشتری، در حاشیه مجالس المؤمنین، مینویسد: «به خط قطبالدین رازی دیدهام که نوشته است: ری هنگام نسبت، باید «ریئی» خوانده شود. علت اضافه «ز» این است که دو نفر به نامهای «ری» و «راز» آن شهر را ساختند و چون خواستند نامی بر آن بگذارند، دچار اختلاف شدند. سپس بنا گذاشتند که آن شهر را به نام یکی، «ری»، و هنگام نسبت به نام دیگری، «رازی» بخوانند.) [۱]یاقوت حموی، جغرافیدان نامی (م ۶۲۶ ق) مینویسد: استخری (زنده در ۳۴۰ ق) گفته است که ری از اصفهان بزرگتر است و در مشرق، بعد از بغداد، شهری آبادتر از آن نیست؛ هر چند نیشابور از حیث وسعت بزرگتر از آن است. ری در طول و عرض یک فرسخ و نیم است و دارای روستاهایی است که هر کدام از یک شهر بزرگتر است.[۲]
کسب علم
او در عهد امامت امام یازدهم در خانهای سرشار از عشق به اهلبیت (علیهمالسلام) چشم به جهان گشود. وی برای فراگیری حدیث راهی قم شد. ورود کلینی به قم، مقارن با حاکمیت سیاسی و دینی مردان با فضیلت و با تقوایی بود که از حدیثگویان مشهور زمان خود به شمار می رفتند. در قله این هرم، احمد بن محمد بن عیسی و علی بن ابراهیم قمی قرار داشتند که تقوا، فضل و عشق آنها به اهلبیت (علیهمالسلام) بر کسی پوشیده نیست. کلینی برای یافتن روایات و احادیث ناشنیده، قم را به قصد دیار دیگر, ترک کرد. او روستاها و شهرهای بیشماری را پشت سر نهاد و هر جا محدث یا راوی حدیثی مییافت که حدیثی از اهلبیت را نزد خویش داشت، در مقابلش زانوی ادب میزد و پس از مدتی، باز کوله بار عشق و صفایش را بر دوش میگرفت و راهی دیار دیگر می شد. کلینی پس از کسب فیض از دهها استاد و محدث در شهرها و مناطق مختلف، سرانجام به بغداد رسید. مدت مسافرت کلینی به درستی معلوم نیست.
کلینی پس از کسب علم و حدیث از اساتید و محدثان مورد افتخار شیعیان قرار گرفت و نخستین کسی بود که به لقب ثقة الاسلام شهرت یافت.
کلینی نامآورترین شخصیت عصر خود بود که اوج تلاش محدثان و عالمان بزرگ و حتی عصر چهار نایب خاص امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) بوده است، در این عصر به دلیل محدودیتها و ممنوعیتهای اجتماعی این بزرگان مسئولیت فرهنگی و علمی تشیع بر دوش کلینی بوده است.
عظمت و بزرگی کلینی در میان اهل سنت به قدری است که ابن اثیر ضمن نقل این روایت از پیامبر که «خداوند در آغاز هر قرن شخصی را بر میانگیزد که دین او را زنده نگه دارد»، میگوید: «احیا کننده مذهب شیعه، در آغاز قرن اول محمد بن علی امام باقر (علیهالسلام)، در ابتدای قرن دوم علی بن موسی امام رضا (علیهالسلام) و در ابتدای قرن سوم ابو جعفر محمد بن یعقوب رازی بوده است». [۳] به جرأت میتوان گفت کلینی نامآورترین و بلند آوازهترین اندیشمند عصر خود بود.
باری، ری و روستاهای آن، از روزگاران نخستین، جزو مراکز شیعهنشین بوده است؛ هر چند بیشتر مردم ری را سنیان حنفی و شافعی تشکیل میدادهاند. آرامگاه پدر کلینی، یعنی یعقوب بن اسحاق ـ که از بزرگان شیعیان آن روز بوده ـ هم اکنون در قریه «کلین» بوده و زیارتگاه مردم آن سامان است.
عُلانِ رازی (دایی کلینی) و جمعی دیگر از فقها و محدثان شیعه، همچون محمّد بن عصام (شاگرد کلینی) هم از آن قریه بودهاند.
ثقةالاسلام کلینی در عصر امام حسن عسکری (علیهالسلام) متولد شد، و با چهار سفیر و نماینده خاص امام زمان (علیهالسلام) که در طول غیبت کوتاه آن حضرت، رابط بین شیعیان و امام زمان (علیهالسلام) بودند ـ هم عصر بود. با اینکه آن چهار تن، از فقها و محدثان بزرگ شیعه بودند و شیعیان آنها را به جلالت قدر میشناختند، ولی کلینی مشهورترین شخصیت عالی مقامی بود که در آن زمان، میان شیعه و سنی با احترام میزیست و به صورت آشکار به ترویج مذهب حق و نشر معارف و فضایل اهلبیت (علیهمالسلام) همت میگماشت.
عموم طبقات، او را به راستی گفتار و درستی کردار و احاطه کامل بر احادیث و اخبار میستودند؛ به طوری که نوشتهاند شیعه و سنی در اخذ فتوا به وی مراجعه میکردند و در این خصوص، مورد وثوق و اعتماد هر دو فرقه بود. به همین جهت ملقب به ثقةالاسلام گشت و او نخستین دانشمند اسلامی است که به این لقب خوانده شده و حقا شایسته این لقب بزرگ هم بود. (جای تاسف است که در آن روزگار، لقب «ثقةالاسلام»؛ یعنی دانشمندی که مورد وثوق و سند وثاقت اسلام و مسلمین است، آن قدر اهمّیت داشته که برای اولینبار، کلینی سرآمد دانشمندان و فقها و محدثان شیعه را بدان منسوب کردهاند و امروز به قدری الفاظ و اسامی و القاب ارزش خود را از دست داده است، که به هر بی سر و پا و بیسواد ریاکار هم «ثقةالاسلام» میگویند! بر عکس نهند نام زنگی کافور!! )
کلینی در امانت و عدالت، تقوا و فضیلت، حفظ و ضبط احادیث ـ که همه از شرایط یک فرد محدث موثق جامع الشرایط بوده است ـ مانند نداشت. به گفته علاّمه محمّد تقی مجلسی: وی در میان تمام دانشمندان ما، و آنها که از او روایت کردهاند، همچنین در نظم و ترتیب کتابش الکافی بینظیر بوده، و این مزایا دلیل است که وی از جانب خداوند متعال تاییدات خاصی داشته است.[۴]
کلینی در نظر دانشمندان شیعه
شیخ الطائفه محمّد بن حسن طوسی، پیشوای فقهای شیعه (م ۴۶۰ ق)، در کتاب گرانقدرش الرجال، باب «کسانی که از ائمه روایت نکردهاند»، مینویسد: ابوجعفر محمّد بن یعقوب کلینی، دانشمندی جلیلالقدر و عالم به اخبار و احادیث بود. او دارای تصنیفاتی است که در کتاب الکافی تدوین شده است. در ماه شعبان سال ۳۲۹ ق، وفات یافت، و در محله «باب الکوفه» مدفون گردید. ما کتابهای او را در الفهرست آوردهایم.[۵]
و در الفهرست، تمام کتابهای الکافی و چند کتاب دیگر کلینی را ـ که خواهیم شناخت ـ نام میبرد، سپس طرق روایات خود را به آنها از استادانش شیخ مفید، حسین بن عبیداللّه غضائری، سید مرتضی و احمد بن عبدون بازگو میکند.[۶]
دانشمند گرانقدر رجالی، ابوالعباس احمد بن علی بن عباس، معروف به «نجاشی» (م ۴۵۰ق)، در کتاب نفیس و نامدارش الرجال ـ که او را نامیترین دانشمند رجالی شیعه دانستهاند و الرجال خود را بعد از الفهرست و الرجال شیخ طوسی نگاشته است ـ از کلینی، دانشمند بلندآوازه ما، بدینگونه یاد میکند: ابوجعفر محمّد بن یعقوب بن اسحاق کلینی، علان کلینی رازی دایی اوست. محمّد بن یعقوب کلینی، در زمان خود پیشوای علمای شیعه و چهره درخشان آنها در ری، و موثقترین دانشمند شیعه در حدیث و ضبط آن بوده است. کتاب بزرگش…به نام الکافی را در مدت بیست سال تصنیف کرده است….
سپس کتابهای الکافی و دیگر تالیفات کلینی را با شرحی که خواهیم نگاشت، ذکر میکند.[۷]
پس از شیخ و نجاشی که پیشوای علمای رجال و تراجم هستند، سایر دانشمندان بزرگ ما هر جا به نام کلینی برخورد نموده، یا از کتاب بزرگ و نامدارش الکافی نام بردهاند، از وی به عنوان موثقترین دانشمند شیعه در فهم، نقل، ضبط حدیث، حسن ترتیب و تنظیم کتابش الکافی یاد کردهاند.
ابن شهر آشوب مازندرانی، علاّمه حلی و ابن داود، طبق معمول، همان تعبیرات شیخ و نجاشی را در ستایش وی آوردهاند.
نقل سید بن طاووس
سید بن طاووس (م ۶۶۴ ق) مینویسد: وثاقت و امانت کلینی در نقل حدیث، مورد اتفاق عموم دانشمندان ماست.[۸]
نقل پدر شیخ بهایی
شیخ حسین بن عبدالصمد عاملی (پدر شیخ بهایی) میگوید: محمّد بن یعقوب در عصر خود، استاد علمای زمان خویش و سرآمد آنها و موثقترین دانشمندان در نقل حدیث بود. او در نقد و بررسی حدیث، از همه کس آشناتر و بر همگان تقدم داشت.[۹][۱۰]
نقل ملاّ خلیل قزوینی
ملاّ خلیل قزوینی فقیه و محدث مشهور، در شرح فارسی اصول الکافی مینویسد: دوست و دشمن به فضلش اعتراف کردهاند.[۱۱] [۱۲]
نقل علاّمه مجلسی
علاّمه مجلسی، در مرآة العقول شرح اصول الکافی نوشته است: کلینی مورد قبول طوایف ایام و ممدوح خاص و عام بود.[۱۳]
نقل افندی
میرزا عبداللّه اصفهانی، مشهور به افندی، دانشمند نامی و شاگرد علاّمه مجلسی می نویسد: منظور از «ثقةالاسلام» در اغلب موارد (در کتب رجال) ابوجعفر محمّد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی صاحب الکافی و غیره، یعنی شیخ اقدم و مسلم بین عامه، خاصه و مفتی هر دو فرقه است.[۱۴]
نقل میرزا محمّد نیشابوری
میرزا محمّد نیشابوری، محدث اخباری مینویسد: ثقةالاسلام، قدوةالاعلام و بدر تمام، جامع سنن و آثار در حضور سفرای امام زمان (علیهالسلام)، زنده کننده طریقه اهلبیت در راس سده سوم هجری….[۱۵]
کلینی در نظر دانشمندان عامه
کلینی در نظر دانشمندان عامه، مخصوصا نزد مورخان آنها که بعد از او آمدهاند، بسیار بزرگ است. همه از وی تجلیل کرده و او را به عظمت و بزرگواری ستودهاند.
ابن اثیر جزری (ابن اثیر جزری، نام سه برادر دانشمند از علمای عامه است. آنها از مردم جزیره نزدیک موصل بودهاند و لقب جزری منسوب به آنجاست. برادر اول، مبارک بن ابیالکرم اثیرالدین محمّد جزری (م ۶۰۶ق در موصل)، مؤلف کتابهای النهایة و جامع الاصول، برادر دوم، عزالدین علی بن اثیر (م ۶۳۰ق)، مؤلف کتابهای اسدالغابة فی معرفة الصحابة، اللباب فی تهذیب الاسماء، و الکامل فی التاریخ، برادر سوم، نصراللّه بن ابیالکرم (م ۶۳۷ق)، منشی و کاتب، صاحب کتاب المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر و غیره، مدفون در کاظمین.) در کتاب مشهور جامع الاصول مینویسد: ابوجعفر محمّد بن یعقوب رازی ـ از پیشوایان مذهب اهلبیت (علیهمالسلام) دانشمندی بزرگ و فاضلی نامدار است.
سپس در حرف «ن» از کتاب «نبوت»، او را تجدید کننده مذهب شیعه، در سده سوم هجری دانسته است.
ابن اثیر روایتی از پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند که فرموده است: خداوند سر هر قرنی، شخصی را بر میانگیزد که دین او را زنده و نامدار بدارد. (اصل حدیث این است: ان اللّه یبعث لهذه الامة فی راس کل ماة سنة من یجدد لها دینها. ابن اثیر یک یا چند نفر از خلفا، علما و عرفای سنی را هم نام میبرد که بر سر هر صد سالی، مجدد، نگهبان و احیاکننده اسلام بودند. این حدیث از احادیث عامه است، ولی بسیاری از علمای فریقین به آن استناد جسته و کسانی را به نام مجدد مذهب ذکر کردهاند. نویسنده این سطور، خود نظری ندارد.)
آنگاه به گفتگو درباره این حدیث پرداخته و میگوید: از مجددین و احیاکنندگان مذهب شیعه، در آغاز سده اول هجری، محمّد بن علی باقر (امام پنجم) و در ابتدای سده دوم، علی بن موسی الرضا، و بر راس سده سوم، ابو جعفر محمّد بن یعقوب کلینی رازی بودهاند.[۱۶][۱۷]
از نوشته ابن اثیر، به خوبی مقام و موقعیت کلینی آشکار میشود و میرساند که او در پایان سده سوم و آغاز قرن چهارم هجری، بلندآوازهترین دانشمند شیعه بوده که او را پس از دو امام، مجدد مذهب دانسته است.
برادر کوچکتر ابن اثیر (عزالدین علی بن اثیر جزری)، نیز در آغاز حوادث سال ۳۲۸ق، در کتاب الکامل فی التاریخ، کلینی را نخستین دانشمندی دانسته که در آن سال چشم از جهان فروبسته است و مینویسد: محمّد بن یعقوب ابوجعفر کلینی ـ که از پیشوایان شیعه و دانشمندان آنها بود ـ در این سال وفات یافت.[۱۸]
باید توجه داشت که دانشمند و محقق معاصر، دکتر حسینعلی محفوظ، در مقدمه الکافی، ص۲۱، عبارت جامع الاصول را به اشتباه از علی بن اثیر، در الکامل نقل کرده و تصور نموده که صاحب جامع الاصول و الکامل یک نفر بوده است.
فیروزآبادی، دانشمند لغتدان بزرگ (م ۸۱۸ ق) در القاموس المحیط در لفظ «کلین»، از کلینی یاد کرده و او را از فقهای شیعه دانسته است.[۱۹]
ابن حجر عسقلانی (م۸۵۲ ق) در کتاب مشهورش لسان المیزان ـ که شرح حال علمای عامه و گاهی خاصه را تا زمان خویش به اجمال و تفصیل آورده است ـ درباره دانشمند بزرگ ما مینویسد: محمّد بن اسحاق ابوجعفر کلینی رازی در بغداد ساکن بود و در آنجا از محمّد بن احمد جبار و علی بن ابراهیم بن عاصم و دیگران روایت میکرد. کلینی از فقهای شیعه و کسی است که بر وفق مذهب آنها، کتابهای زیادی تصنیف کرده است.[۲۰]
و نیز ابن حجر در کتاب دیگرش التبصیر گفته است: ابوجعفر محمّد بن یعقوب کلینی، از رؤسای دانشمندان شیعه است که در زمان مقتدر (خلیفه عباسی) می زیست.[۲۱]
جز اینان، سایر دانشمندان عامه نیز هرجا به نام کلینی رسیدهاند، از وی به عنوان دانشمندی بزرگ و فقیهی نامدار و یکی از پیشوایان پیشین شیعه یاد کردهاند.
استادان
ثقةالاسلام کلینی در ری، قم، بغداد، کوفه و دیگر نقاط دور و نزدیک ممالک اسلامی ـ که امروز برای ما درست روشن نیست ـ در نیمه دوم سده سوم هجری، دانشمندان بزرگ، فقها و محدثان بسیاری را ملاقات کرده و از خرمن معلومات و محفوظات آنها خوشهها چیده و بهرهها گرفته و از آنان به دریافت اجازات نایل شده است؛ که این اجازات نیز در آن زمانها از آن بزرگمردان به چنین رادمردی، بسیار با ارزش بوده است. در کتب رجال و تراجم، بالغ بر چهل نفر از فقها و محدثان را نام میبرند که از استادان و مشایخ اجازه وی به شمار رفتهاند و کلینی در نزد آنها شرایط شاگردی به جای آورده است.
گذشته از چندتن از علمای عامه که ابن حجر عسقلانی نام برده است، این عده از مفاخر فقها و محدثان شیعه که در جلد اول و دوم مفاخر اسلام شناختیم و از آنها به اجمال و تفصیل نام بردیم، از مشاهیر استادان ثقةالاسلام کلینی ـ این دانشمند پیشین شیعه ـ بودهاند. (استادان و شاگردان کلینی را، از مقدمه الکافی و شرح حال کلینی میآوریم.) [۲۲]
احمد بن محمّد بن عیسی، احمد بن ادریس قمی (م۳۰۶ق)، احمد بن محمّد بن سعید همدانی، معروف به ابن عقده(۳۳۳ق)، احمد بن محمّد بن عاصم کوفی، احمد بن مهران، اسحاق بن یعقوب، حسن بن حنیف، حسن بن فضل بن یزید یمانی، حسین بن حسن حسینی اسود، حسین بن حسن هاشمی حسنی علوی، حسین بن علی علوی، حسین بن محمّد بن عمران اشعری قمی، حمید بن زیاد نینوایی (۳۱۰ق)، داود بن کوره قمی، سعد بن عبداللّه بن جعفر حمیری، علی بن ابراهیم قمی (م ۳۰۷ق)، علی بن حسین سعدآبادی، علی بن عبداللّه خدیجی اصغر، علی بن محمّد بن ابراهیم بن ابان رازی (دایی وی، معروف به عُلانِ رازی)، علی بن محمّد بن ابی قاسم بندار، عبداللّه بن احمد بن عبداللّه برقی، (در مقدمه الکافی به جای وی، علی بن محمّد برقی نام برده که درست نیست.) علی بن موسی بن جعفر کمیدانی، قاسم بن علاء، ابوالحسن محمّد بن عبداللّه اسدی کوفی (ساکن ری)، محمّد بن حسن صفار (۲۹۰ق)، محمّد بن علی بن معمر کوفی، محمّد بن یحیی عطار، جمعا ۳۵ نفر، و غیر اینان.
شاگردان
این عده از فقها و محدثان بنام شیعه، که مشاهیر علمای ما در نیمه اول و اواسط سده چهارم هجری در ایران و عراق بودهاند و استادان بسیاری از علمای نامی نیمه دوم سده چهارم هستند، از جمله شاگردان کلینی (مؤلف الکافی) به شمار میروند.
احمد بن ابراهیم، معروف به ابن ابی رافع صیمری، احمد بن کاتب کوفی، احمد بن علی بن سعید کوفی، احمد بن محمّد بن علی کوفی، ابوغالب احمد بن محمّد زراری (۲۸۵-۳۶۸ق)، جعفر بن محمّد بن قولویه قمی (۳۶۸ق)، عبدالکریم بن عبداللّه بن نصر بزاز تنیسی، علی بن احمد بن موسی دقان، محمّد بن ابراهیم نعمانی، معروف به ابن ابی زینب ـ که از شاگردان مخصوص و نزدیکان او بود و کتاب الکافی او را نسخه برداری کرده است ـ، محمّد بن احمد صفوانی، مقیم بغداد ـ که او نیز از شاگردان مخصوص او بود و کتاب الکافی را رونوشت کرده و از کلینی علم و ادب آموخته و به دریافت اجازه قرائت حدیث، نایل آمده است ـ، محمّد بن احمد سنانی زاهری، مقیم ری، ابوالفضل محمّد بن عبداللّه بن مطلب شیبانی، محمّد بن علی ماجیلویه، محمّد بن محمّد بن عصام کلینی، هارون بن موسی تلعکبری شیبانی (م ۳۸۵ق)، جمعا پانزده نفر، و افرادی دیگر از قبیل بزرگان.
تالیفات
شیخ اجل طوسی، و نجاشی دانشمند رجالی، جمعا این کتابها را جزء تالیفات کلینی به شمار آوردهاند:
۱.کتاب الرجال.
۲.کتاب الردّ علی القرامطة، (قرامطه، فرقهای بودند که عقیده داشتند اسماعیل پسر حضرت صادق (علیهالسلام) ، امام غایب است و در حقیقت، همان اسماعیلیه نخستین بودند. علت تسمیه آنها به قرامطه یا قرمطی، این است که اولین بار شخصی به نام «قرمط» از مردم حومه کوفه، چنین ادعایی کرد و پیروان او به نام وی خوانده شدند. قرامطه به مرور ایام، سخت به انحراف در عقیده و اعمال کشیده شدند و بر ضد عموم مسلمین شورشهای زیادی کردند.)
۳.کتاب رسائل الائمّة (علیهمالسلام).
۴.کتاب تعبیر الرؤیاء.
۵.مجموعه شعر (مشتمل بر قصایدی که شعرا در مناقب و فضایل اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) گفتهاند.).
۶.کتاب الکافی (که جداگانه از آن یاد میکنیم).
وفات
ثقةالاسلام کلینی ـ این محدث عظیمالشان پیشین که در دنیای آن روز چشم و چراغ شیعه و سند افتخار دانشمندان بغداد، اعم از خاصه و عامه بود ـ پس از آن همه رنج و کوشش و تالیف و تصنیف و رواج و رونق مکتب خردپسند اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام)، سرانجام در سال ۳۲۸ یا ۳۲۹ ـ که مصادف با مبدا غیبت کبرای امام زمان (علیهالسلام) بود ـ در همان شهر بغداد چشم از جهان فروبست و مرغ روح بلندپروازش به آشیان جنان پرواز کرد. آرامگاهش امروز در ناحیه شرقی نهر دجله، کنار جسر (پل) قدیم بغداد، معروف و زیارتگاه مسلمانان است. (تولد کلینی شناخته نشده است.)
شیخ طوسی در الفهرست، سال وفات کلینی را ۳۲۸ق ضبط کرده، ولی نجاشی در الرجال، و خود شیخ نیز در الرجال ـ که هر دو بعد از الفهرست تالیف شدهاند ـ تصریح کردهاند که کلینی در سال ۳۲۹ق وفات یافت؛ ما نیز این تاریخ را معتبر میدانیم. در این سال، شیخ اجل ابوالحسن صیمری ـ نایب چهارم امام زمانِ (علیهالسلام) ـ نیز وفات یافت و با رحلت او، غیبت کبری و طولانی آن حضرت آغاز شد، و جامعه شیعه در وضع خاصی قرار گرفت. ولی وجود کتاب الکافی، همچون ستاره درخشانی، شبستان تاریک امید و آمال شیعیان را روشن ساخت، تا اینکه دانشمندان بعدی به تعمیم و توسعه کار کلینی و نورپاشی بیشتر آثار اهلبیت عصمت (علیهمالسلام) پرداختند.
مرقد
در محله شورجه در خیابان جمهوری بغداد، نزدیک مدرسه مستنصریه و مشرف به رود فرات، مسجد بزرگی به نام آصفیه وجود دارد که در آن، دو قبر، منسوب به دو تن از عالمان و محدثان بزرگ شیعه در قرون اولیه اسلامی، یعنی شیخ کلینی و شیخ کراجکی میباشد. با این حال، درباره انتساب این قبرها به این دو عالم، تردیدهایی وجود دارد و اقوال دیگری نیز در اینباره بیان شده است.
دیدگاهها
دیدگاههای متفاوتی درباره قبر منسوب به کلینی وجود دارد.
اهلسنت
اهلسنت بغداد، قبری را که امروزه شیعیان به شیخ کلینی، نسبت میدهند، از دیرباز، قبر حارث محاسبی، از صوفیان بزرگ قرن چهارم هجری میدانند. شیخ مصطفی صدیقی دمشقی، در سفرنامه خود (از سال ۱۱۳۹ ه. ق)، گفته است که او در تکیه مولویه، قبر حارث محاسبی را زیارت کرده است.[۲۳][۲۴] صاحب جامع الانوار نیز از وجود قبر حارث محاسبی در زاویه مولویه در جانب شرقی بغداد، سخن گفته[۲۵] و «یاسین عمری» نیز مرقد حارث محاسبی را در تکیه مولویه بغداد، تعیین کرده است.[۲۶]
ابوعلی کربلایی
از میان نویسندگان شیعه، ابوعلی محمد بن اسماعیل کربلایی (متولد سال ۱۱۵۹ ه. ق)، در کتاب رجال خود نوشته است:
قبر شیخ کلینی در بغداد شرقی، مشهور است و عام و خاص آن را در تکیه مولویه، زیارت میکنند و بیرون قبر، سمت چپ کسی که از پل عبور میکند، پنجرهای وجود دارد. صاحب کتاب «روضة العارفین» از شخص مورد اعتمادی، نقل کرد که یکی از حاکمان بغداد، تصمیم گرفت بر قبر وی، ساختمانی بسازد، به او گفتند اینجا قبر یکی از شیعیان است، پس او دستور تخریب قبر را داد، پس قبر را حفر کردند و دیدند که مدفون با کفن خود، تغییر نکرده است و کنار وی، شخص کوچکتری نیز با کفن خود دفن شده است، ازاینرو دستور داد بر قبر وی، گنبدی بنا کردند.[۲۷]
صاحب مراقد المعارف نیز به نقل از سیدهاشم بحرانی در روضة الواعظین، شبیه این داستان را چنین نقل کرده است که در گذشته، یکی از حاکمان، اقدام به تخریب قبر کلینی و نبش قبر وی کرد، اما به علت کرامتهایی که از وی صادر شد، آن را دوباره بازسازی کرد.[۲۸]
آلوسی
محمود شکری آلوسی، احتمال داده است که این مقبره، در واقع مدفن یکی از خلفای عباسی است. او چنین استدلال کرده است که بنای اصلی و تاریخی این مقبره، بنایی محکم میباشد و بعید است چنین آرامگاهی را بر قبر شخصیتهایی، چون حارث محاسبی یا شیخ کلینی، ساخته باشند و با توجه به اینکه محل مسجد آصفیه، در اصل، یکی از بناهای جانبی و وابسته به مدرسه مستنصریه بغداد بوده، میتواند این مقبره، مدفن مستنصر بالله عباسی باشد.[۲۹]
اما این نظریه نیز نمیتواند درست باشد، زیرا به گفته مورخان، مستنصر عباسی در سال ۶۴۰ ه. ق، درگذشت و در یکی از کاخهای خلفای عباسی در دارالخلافه بغداد، به خاک سپرده شد. سپس جنازهاش را به مقبرهای که برای خود در قبرستان خلفای عباسی در منطقه رصافه ساخته بود، منتقل کردند[۳۰] و همانگونه که محمد سعید راوی و عماد عبدالسلام رؤوف اشاره کردهاند، محله رصافه، متصل به محله اعظمیه، در نقطه دیگری از بغداد، قرار داشته است. پس این قبر، ارتباطی با مستنصر عباسی ندارد.[۳۱]
مصطفی جواد و عماد عبدالسلام
مصطفی جواد و عماد عبدالسلام رؤوف نیز احتمال دادهاند که این مقبره، در اصل مدفن یکی از شخصیتهای نیمه دوم قرن هفتم هجری، به نام عزالدین ابومحمد حسن بن قاسم بن هبة الله نیلی (متوفای ۷۱ ه. ق) است[۳۲][۳۳] که از علمای بزرگ مدرسه مستنصریه بود و نزد غازان خان مغول، از منزلت و جایگاه خاصی برخوردار بود و پس از درگذشت، در دارالقرآن مستنصریه، به خاک سپرده شد.[۳۴]
تاریخچه و توصیف مسجد
مسجدی که امروزه، قبر شیخ کلینی و کراجکی در آن، قرار دارد، در اصل یک دارالقرآن وابسته به مدرسه مستنصریه بغداد بود که گفته میشود در سال ۱۰۱۷ ه. ق، محمد چلبی، آن را به یک تکیه یا خانقاه طریقت مولویه (منسوب به مولوی، شاعر بزرگ ایران)، تبدیل کرد و در آن زمان، به نام «مولاخانه» (در واقع: «مولویخانه») نامیده شد. سپس در دوره داوود پاشا والی عثمانی (ولایت: ۱۲۳۲- ۱۲۴۱ ه. ق)، بازسازی و به مسجد تبدیل شد و از آن پس، با انتساب به داوود پاشا که ملقب به آصفالزمان بود، به مسجد آصفیه نامیده شد. [۳۵]
مساحت مسجد، حدود ششصد متر است و دارای سه ورودی است که دو ورودی، متصل به شبستان مسجد و ورودی سوم، متصل به مقبره است. اتاق مقبره، مربع شکل و طول هر ضلع آن، هفت متر است، قبر منسوب به شیخ کلینی، میان اتاق قرار دارد و روی آن، یک صندوق چوبی مشبک، نصب شده است. [۳۶] قبر منسوب به شیخ کراجکی نیز در همین اتاق قرار دارد.
همچنین مسجد دارای یک گلدسته و دو گنبد آبی- سبز رنگ است که یکی از این دو گنبد، بر اتاق مقبره قرار دارد.
پانویس
۱. شوشتری، سعید قاضی نوراللّه، حاشیه مجالس المؤمنین، ج۱، چاپ اسلامیه، ص۹۲.
۲. یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۳، ص۱۱۷.
۳. موسسه امام صادق گروه علمی، موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۴، ص ۴۷۸.
۴. شرح مشیخه من لا یحضره الفقیه، ص۲۶۷.
۵. طوسی، محمد بن حسن، رجال طوسی، ص۴۹۵.
۶. طوسی، محمد بن حسن، فهرست شیخ طوسی، ص۲۱۰.
۷. نجاشی، احمد بن علی بن احمد، رجال نجاشی، ص۳۷۷.
۸. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، مقدمه، ص۱۰۶.
۹. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، مقدمه، ص۸۰، به نقل از وصول الاخیار، ص۶۹.
۱۰. عاملی، حسین بن عبدالصمد، وصول الاخیار، ص۶۹.
۱۱. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، مقدمه، به نقل از وصول الاخیار، ص۶۹.
۱۲. عاملی، حسین بن عبدالصمد، وصول الاخیار، ص۶۹.
۱۳. مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۱، ص۳.
۱۴. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، مقدمه.
۱۵. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، مقدمه.
۱۶. حائری، ابوعلی، الرجال، ص۲۹۸، به نقل از روضات الجنات وحید بهبهانی.
۱۷. بهبهانی، وحید، روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات (تعلیقه وحید بهبهانی)، ص۵۲۵.
۱۸. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل، ج۷، ص۸۷.
۱۹. شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۱، ص۳۷۵.
۲۰. عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، لسان المیزان، ج۵، ص۴۳۳.
۲۱. بهبهانی، وحید، روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات، ص۵۲۵.
۲۲. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، مقدمه، ص۶۲.
۲۳. مصطفى جواد و احمد سوسه، دلیل خارطة بغداد المفصل، ص۳۱۴.
۲۴. سامرائى، يونس ابراهيم، مراقد بغداد، ص۸.
۲۵. بندنيجى قادرى، صفاءالدين عيسى، جامع الانوار فی مناقب الاخیار، ص۲۹۷.
۲۶. کیلانی بغدادی، سيدميعاد شرفالدين، تاریخ محاسن بغداد، ص۲۴۶.
۲۷. مصطفى جواد و احمد سوسه، دلیل خارطة بغداد المفصل، ص۳۱۶.
۲۸. حرزالدین، محمد، مراقد المعارف، ج۲، ص۲۱۷.
۲۹. شکری آلوسی، محمود، تاریخ مساجد بغداد وآثارها، صص۳۰ – ۳۱.
۳۰. مصطفى جواد و احمد سوسه، دلیل خارطة بغداد المفصل، ص۱۸۱.
۳۱. راوی، سیدمحمد سعید، خیر الزاد، صص۸۴ – ۸۵.
۳۲. مصطفى جواد و احمد سوسه، دلیل خارطة بغداد المفصل، ص۳۱۳.
۳۳. راوی، سیدمحمد سعید، خیر الزاد، ص۸۵.
۳۴. ابنفوطى، عبدالرزاق بن احمد، تلخیص مجمع الآداب، ج۴، صص۹۰ – ۹۲.
۳۵. مصطفى جواد و احمد سوسه، دليل خارطة بغداد المفصل، ص۱۸۱.
۳۶. عامری، ثامر عبدالحسن، المراقد والمزارات فى العراق، ص۳۳۵.
منبع
زیارتگاههای عراق، محمدمهدی فقیه بحرالعلوم، برگرفته از مقاله «مقبره شیخ کلینی و شیخ کراجکی»، ج۱، ص۳۶۲-۳۶۸.
دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۳، ص۴۰، بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه.
دیدگاه و واکنش کلینی در خصوص رخداد غیبت با توجه به فضای گفتمانی عصر وی
ثبت دیدگاه