روز بیست ونهم /جزء بیست ونهم
وإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿۵۱﴾ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ ﴿قلم:۵۲﴾
ترجمه:
البته نزدیک است که کافران به چشمان (بد) خود (چشم زخمت زنند و) از پایت در آورند، آن گاه که آیات قرآن بشنوند و (چون در فصاحتش حیرت کنند از شدت حسد) گویند که این شخص عجب دیوانه است.در حالی که این کتاب الهی جز ذکر و پند و حکمت برای عالمیان هیچ نیست.
حسّان جمّال روايت میکند:
امامصادق عليهالسّلام را از مدينه تا مكّه بردم؛ پس چون به مسجد غدير رسيديم، به سمت چپ مسجد بنگريست، و فرمود: «اين جاى قدم رسول خدا صلّىاللَّهعليهوآله است، آنجا كه فرمود: «هر كه من مولى و سرپرست اويم، پس علىّ مولى و سرپرست او است»
سپس به طرف ديگر بنگريست، و فرمود: «اين جاى خيمه فلانی و فلانی و سالم مولى ابىحذيفه، و ابىعبيدة بن الجّراح است. پس چون او را در حال بلند كردن دست امیرالمومنین ديدند، يكى از ايشان گفت: «به چشمانش بنگريد كه چگونه به گردش درآمدهاند، چنان كه به دو چشم ديوانهاى مي مانند!»
پس جبرئيل عليهالسّلام فرود آمد، و اين آيه ﴿سوره قلم: ۵۱ -۵۲﴾ را بياورد»¹
ا—————————
➊ من لا يحضره الفقيه، ج۲، ص۵۵۹
ثبت دیدگاه