بسم الله الرحمن الرحیم
حجت الاسلام اسفندیاری
عرض سلام و ادب محضر همه سروران ارجمند و حاضران در جلسه و بزرگوارانی که در فضای مجازی برنامه را دنبال میکنند. همچنین عرض ادب و احترام محضر اساتید ارجمند حاضر در جلسه.
هشتمین نشست علمی پژوهشکده امامت وابسته به بنیاد بین المللی امامت را خدمتتان هستیم با موضوع نذر و هزینه برای اهل بیت علیهمالسلام یا دیگر اولویتهای دینی و اجتماعی
همه بزرگواران مستحضر هستند که این سلسله نشستها جهت گسترش معارف امامت است و توانسته و انشاء الله خواهد توانست که عرصههای جدیدی رابرای علاقه مندان به پژوهش در مباحث امامت ایجاد کند. در این جلسه محضر اساتید بزرگوار حجج السلام جناب آقای دکتر جواد ابوالقاسمی استاد حوزه و دانشگاه و پژوهشگر عرصه امامت. استاد ارجمند حجت الاسلام و المسلمین دکتر بستان عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه هستیم. هر دو بزرگوار ارائه دهنده خواهند بود. یکی از اساتید ارجمند حیث کلامی، فقهی و تاریخی این موضوع را بررسی خواهند کرد که خدمت آقای ابوالقاسمی خواهیم بود. و پیامدهای اجتماعی را استاد ارجمندمان جناب آقای بستان خدمتشان هستیم و استفاده خواهیم کرد. اما ناقد این بحث که انشاء الله خدمتشان خواهیم بود به زودی حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای صادق نیا هستند جزء هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب.
امیدوارم انشاء الله این بحث هم مانند بحثهای پیشین مورد استفاده علاقه مندان و پژوهشگران بزرگوار قرار بگیرد. و حتما از پیشنهادات و انتقادات همه بزرگواران، هم اعزه ای که در مجلس خدمتشون هستیم و هم بزرگوارانی که در فضای مجازی کار را دنبال میکنند از نظراتشان بهره مند خواهیم شد.
به هر حال مباحثی که ارائه میشود برخی از آن ها قطعا بدیع است و پیشینه خاص عمیقی هم ندارد و با اساتید قبل از حضور در جلسه صحبت میکردیم و مسائلی که قرار است مطرح بشود هیچ سابقه ای ندارد و قرار است برای اولین بار این جا دنبال بشود.
امیدواریم علاقه مندان به این مباحث کار را جدی بگیرند هم در موضوعات و مسائل مدد کنند که انشاء الله تکثیر بشود و یک نظام بحثی از آن استخراج شود. و هم این که به معیار ها و ملاک ها و روش هایی برسیم که بتواند حل مسئله کند. طبعا این نشست ها یک برگ برنده اش کار بردی شدن این مباحث علمی است.
طلیعه بحث انشاء الله خدمت استاد ارجمندمان استاد ابوالقاسمی خواهیم بود که باتوجه به زمان اعلام شده در بخش اول یک ربع خدمت آقای ابوالقاسمی خواهیم بود و ارائه میدهند و بعد یک ربع خدمت استاد ارجمند آقای بستان خواهیم بود و امیدواریم انشاء الله که آقای صادق نیا برسند که یک ربع هم در خدمت ایشان باشیم.
خدمت استاد ارجمند جناب آقای ابوالقاسمی هستیم.
استاد ابوالقاسمی
چون بحث یک بحث درون مذهبی است و با گرایش کلامی، تاریخی و فقهی میخواهیم این را پیش ببریم چند مقدمه برای این بحث در نظر گرفته شده که با قبول این مقدمات که تمامش در کتب شیعه قابل اثبات است نتیجه ای جز جواز نذر برای ائمه علیهمالسلام با وجود سایر نیازهای اجتماعی به دست نخواهیم آورد.
نکته اول
حرم ائمه علیهمالسلام مانند کعبه جزو شعائر الله به حساب میآید. علامت دین هستند و باید برای حفظ و اعتلای آنها تلاش بشود. و حتی طبق برخی از روایات از کعبه برترند. این روایاتش مفصل در کتاب کامل الزیارات هست و در کتاب کافی. در این کتب روایات صحیح السندی به این مسئله اشاره کرده اند.
و حتی طبق مبانی اهل سنت قبر پیامبر صلیاللهعلیهوآله و سلم به اجماع اهل سنت از عرش و کرسی و لوح و قلم برتر است. چه برسد به کعبه.
لذا این مقدمه درون شیعی قابل اثبات است و هیچ مشکلی ندارد.
مقدمه دوم
ما یک حیث احترام از باب شعائر الله بودن برای کعبه داریم و خصائصی برای کعبه در نظر گرفته شده. از جمله این که میشود برای کعبه نذر کرد. به کعبه هدیه داد. این را هم هیچ کس منکر نشده. حتی ذیل حج ما روایاتی در انواع حج داریم مانند پیاده رفتن برای حج. این مطلب چه سودی دارد؟ نه پیاده رفتن هم مستحب است.امام حسن علیهالسلام چندین سفر پیاده رفتهاند. یعنی هر کاری که نماد و علامت تعظیم بیت الله باشد مستحب به حساب میآید. علاوه بر این که یک شخصیت پیدا کرده و این شخصیت میتواند مالک نذر و هدایا بشود. این شخصیت واجب الاحترام هم هست. اما بر اساس روایات نذر و هدیهای که برای کعبه داده میشود به چند صورت است.
یک: آن نذر و هدیه قابلیت بقا دارد. میشود حفظش کرد. گاهی اوقات انسانی را خادم کعبه میکردند. گاهی اوقات یک شخصی خودش را وقف برای کعبه میکرد. مانند حضرت مریم که مادرش او را وقف بیت المقدس کرده. انی نذرت ما فی بطنی محررا… یعنی تمام وقت در خدمت بیت المقدس باید باشد. اگر یک وقت کوتاه بیشتر از آن نشود استفاده کرد این رو باید در همان مصرف خودش به کار برد. مثلا اگر عطر است. خب عطر را دیوارهای کعبه را با آن عطر آگین میکردند. خادمی بوده میآمد برای کعبه مدتی خدمت میکرد. غذایی میفرستادند باید این غذا بین زوار کعبه تقسیم میشد.
اما اگر این قابلیت بقاء داشت این را به مدلهای مختلف نگه داری میکردند. نگه داری این بود که یا خودش و عینش را نگه میداشتند مثلا یک چاهی کعبه داشت درون آن چاه طلا و جواهرات بود. یا این که این ها را تبدیل به زیور آلات برای کعبه میکردند. به عنوان مثال حضرت عبد المطلب دو غزالی که برای کعبه بوده این دو را آب کرده و در کعبه را با آن طلا کرده. اولین کسی که در کعبه را از طلا کرده حضرت عبد المطلب است. که برای ما شیعیان جایگاه وصی پیامبر را دارد. اهل سنت میگویند کافر بوده ولی برای ما از جهت فقهی و کلامی حضرت عبد المطلب رفتارش حجت است و حتی مسئله خمس را کلا انتساب میدهند به رفتار حضرت عبد المطلب.
نکته سوم
یک پیش فرض قطعی است که در همه دورانها فقرا و نیازهای اجتماعی داشته ایم و هیچ وقتی نبوده که فقیر موجود نباشد. با وجود فقرای متعدد و با وجود مشکلات مالی متعدد در هر دوراننی هیچ روایتی از معصومین نداریم که شما مقدم کنید فلان مطلب را بر هدیه به حج. یا اگر کسی هدیه به کعبه داد بگویند چرا هدیه به کعبه دادی؟ هیچ روایتی وجود ندارد.
بله فقط و فقط در یک صورت نهی شده که این هم مؤید عرائض ما میشود. یعنی ائمه ناظر به این بودند که میشود اموال را صرف کعبه نکرد ولی فقط یک صورت را استثنا کره اند.
صورتی که این اموال به جای صرف برای خود کعبه یا برای محتاجینی که به زیارت کعبه میآید صرف در … کعبه یا بنی شیبه میشد.
بنی شیبه اموالی که برای بیت میآمد اگر قابلیت بقاء داشت سرقت میکردند. اگر گوشتی بود برای خانه خودشان میبردند. این در روایات متعدد شیعه آمده. لذا برخی روایات هست که من به این علت به کعبه کمک نمیکنم چون به صدنه.. میرسد به جای فقرا. یعنی اگر از این حیث نبود مشکلی نداشت.
این هم روایات متعدد دارد.
نکته بعد
ما در روایات اهل سنت که روایات شیعه تاکید خاصی برای تقابل با آنها دارد نکته مهمی داریم. نظریه این که برای کعبه نباید اموال جمع بشود نظریه چه کسی است. نظریه عمر بن خطاب است.
او گفت کعبه که به پول و طلا و جواهر نیاز ندارد. این ها را باید خرج فقرا بکنیم. این فقرا هم مطلق است نه فقرایی که به حج می آیند. امیر المومنین فرمودند خیر. حق این کار را ندارید. چون پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با این که میتوانستند این کار را انجام بدهند ولی انجام ندادند.
یا یک زنی میگفت من میخواهم پیاده به سمت کعبه بروم.عمر میگفت خدا به پیاده روی به کعبه نیاز ندارد. سواره برو و اشکالی ندارد. یعنی رفتار های تعظیمی و توخیمی کعبه را کسی که با آن مقابله میکرد عمر بن خطاب بود. جالب است. سعی میکردند این ها را از مردم عادی بگیرند و حکومتی اش بکنند. یعنی دیگر مردم به این کار ها کاری نداشته باشند. زن ها میگفتند ما میخواهیم به کعبه کمک بکنیم عایشه میگفت نه حکام خودشان انجام میدهند. شبیه این موارد متعدد داریم که تلاش داشتند بر این امر.
به عنوان نمونه قبل از دوران معاویه مردم لباس کعبه را هر سال میفرستادند. معاویه که حاکم شد گفت من خودم به تنهایی این کار را میکنم و نیاز نیست شما اموال بفرستید. لذا جلوی کمک کردن شخصی مردم به کعبه را گرفته.
آخرین نکته که باز در روایات آمده یک مقایسه ای بین رفتار های اجتماعی و بین رفتار های تعظیمی کعبه مثل حج است. ما در روایات داریم که اگر زمانی رسید همه مردم فقیر بودند و هیچ کس پول ندارد برود حج و یا همه پول دار ها حج رفته اند در آن سال حاکم باید چند نفر را با اموال بیت المال به حج بفرستد.
در این جا حج اوجب از خرج برای فقرا میشود. در مرحله اول حج و خرج کردن برای کعبه از اموال شخصی، اگر در این مرحله کسی نبود بر بیت المال واجب است و این بر مصارف عمومی مردم مقدم است. یا یک فردی حج بر او واجب بود گفتند تو جوانی ازدواج هم بر تو واجب است. جوانی است که ازدواج و حفظ از فحشا بر او واجب است و حج هم واجب است. گفت من نذر میکنم اگر قبل از حج رفتن ازدواج کردم به خاطر این که حج را به تاخیر انداخته ام یک غلام آزاد کنم.
آمدند خدمت امام صادق علیهالسلام که آقا نذر این شخص چطور است؟ حضرت فرمودند باید به نذرش عمل بکند. الحج اوجب من التزویج…۱۶
با این که ازدواج برای جوانی که در دوران جوانی نیاز به ازدواج دارد سد باب فساد و حد اقل سد باب تفکرات غلط است ولی باز هم برای همان شخص حضرت میفرمایند حج واجب تر است
روای میگوید آقا حج واجب نبوده … حضرت فرمودند بازهم باید برای حج این کار را انجام میداد.
این که حساب و کتاب شارع چیست یک مسئله است و این که حساب و کتاب دنیوی ما چیست یک مسئله دیگر است. شارع میتواند در ماجرای ناقه صالح بگوید لکم شرب یوم معلوم… که یک روز او آب این دریاچه را بخورد یک روز شما…
حالا این شتر یک ساعت کمتر بخورد به جایی برنمیخورد… مسئله این است که من خدا برای اعتلای جایگاه این مقام را برایش در نظر گرفته ام. شما حق تصرف ندارید.
وقتی این ها را میبینیم در مجموع متوجه میشویم که کعبه بر اساس روایات جایگاهش از قبر رسول الله پایین تر است که اجماع شیعه و سنی دارد و بر اساس روایات شیعی قبر سید الشهدا علیه السلام و دیگر ائمه هم از کعبه بالا تر است. خود کعبه این خصوصیات را دارد و دقیقا همین خصوصیات از باب اولویت برای حرم های ائمه علیهمالسلام هم قابل اثبات است…
آقای اسفندیاری
با توجه به این که استاد صادق نیا تشریف نمی آورند. در خواست داریم بخشی که آقای صادق نیا قرار بود بیان کنند به عنوان ناقد را اساتید بزرگوار خودشان مطرح کنند.
با توجه به این مطلب وقت دوم آقای ابوالقاسمی را هم الان در اختیارشان قرار میدهیم.
ابوالقاسمی
در ادامه به سراغ برخی مصادیق این قضیه میرویم.
مثل نذر حضرت عبد المطلب برای ذبح فرزندش برای کعبه که مشخص است. این مطلب هم در کتب شیعه و هم در کتب اهل سنت با سند های فراوان آمده.
این مطلب کنایی بوده که مثلا معادل آن فرزند را هدیه میدهد یا حقیقی هر دو ممکن است. ولی آن مطلبی که معقول تر به نظر میرسد کنایی بودن آن است.
راجع به حضرت مریم که میفرماید: امراه عمران نذرت ما فی بطنها محررا…
المحرر یعنی المسجد یدخله ثم لا یخرج منه ابدا…
اگر شخصی بیمار باشد نمیشود مسجد را رها کند و به سراغ تیمار کردن بیمار ها برود. به خصوص که در آن زمان بیماری بسیار بوده است. خب چرا مریم را برای بیمار ها نذر نکرد و برای مسجد نذر کرد.
یا نمونه دیگر همسر حضرت عبد المطلب است وللکعبه کسوة من الداخل اول من کساها من داخل ام العباس لنذر النذرة فی ابنها العباس…
عباس عموی پیامبر گم شده بود مادرش نذر کرد که اگر فرزند را پیدا کردم داخل کعبه را با پرده بپوشانم.
و اما برخی روایات دیگر در همین قضیه. این که حرم های ائمه شعائر الله است برای ما مسلم است و دیگر وارد نمیشویم.
در روایات دیگر هست که پوشاندن کعبه با حریر جزو مسلمات است و در روایات هیچ اشکالی هم نشده
یا روایت داریم که با پرده کعبه تبرک بکنید ولی میت را با آن کفن نکنید. چون از جنس حریر است.
یعنی حضرت توجه به این که پارچه کعبه حریر است دارند ولی نداریم که بگویند این ها را خرج فقرا بکنید.
راجع به عبد المطلب میگوییم وقتی چاه زمزم را حفر کرد درون آن چاه گنج های کعبه را پیدا کرد. کاری که انجام داد سهم بندی که بر اساس درخواستی که قریش داشتند به شش سهم تقسیم شد که دو سهمش برای خودش افتاد که دو قدح زرد برای کعبه قرار داد و دو قرح سیاه برای خودش و دو قرح سفید برای قریش.
و گفت با این ها قرعه بزنید برای کعبه. دو قدح زرد به دو غزال کعبه افتاد یعنی این اموال باید ملک کعبه بشود. دو قدح سیاه بر شمشیر ها و زره ها افتاد. یعنی هرچی شمشیر و زره بود به عبد المطلب رسید و همه را برای این که خودش تلاش کرده بود چاه زمزم را برای آبادانی کعبه مجددا حفر کرده بود این مقدارش برای خودش ماند. … و اما ان دو غزال طلا را به در کعبه زد. در عبارات دیگری که از اهل سنت نقل شده این طور است که فاخذ …. و حلا بها باب الکعبه .
یعنی این غزال های طلایی را باز کرد و تبدیل به ورقه ی طلا کرد و اینها را برای زینت در کعبه به کار برد.
آقای عبد المطلب مکه فقیر ندارد؟ دارد. پس چرا این کار را میکنید.
ایشان وصی اولیای پیامبران قبلی هستند و این کار را جایز میدانند.
راجع به حضرت اسماعیل هم هست که اولین کسی که برای کعبه پرده درست کرده حضرت اسماعیل بوده.
این دیوار که نیاز به پرده ندارد و میشود لباس درست کرد و به فقرا داد. نه بلکه کعبه اولای از فقراست.
حضرت سلیمان طبق روایات شیعه کعبه را با پارچه قبطی یا قباطی که بسیار گران قیمت بوده پوشاند. با حریر قبطب اولین کسی که این کار را کرده حضرت سلیمان بوده.
یا همان روایتی که عرض شد که دستور داریم اگر مردم به کعبه نرفتند باید اجبار به حج با آن شکلی که عرض شد بشود
روایت دیگری که در مورد اولویت حج از تزویج بیان شد
قلت له… رجل کانت علیه حجه الاسلام فاراد ان یحج ….
با این که صیغه مخصوص نذر را نخوانده بوده حضرت میفرمایند چون در راه اطاعت از خدا بوده همان گفتن معمولی کفایت میکند که بر گردنش بیاید.
و الحج احق من التزویج و اوجب علیه من التزویج.
قلت فان الحج تتوع … قد اعتق غلامه…
یعنی حج چه حجه الاسلام باشد و چه غیر از آن از تزویج خود آن فرد در نظر ائمه مهم تر است.
بعد ما بر عکس نگاه میکنیم … روایات ما این طور مطرح میکند.
اما راجع به این که بیان شد این ها دیدگاه اهل سنت است این که مقدم میکند مسئله عدم تعظیم شعائر را در مسند احمد است
میگوید شخصی خواهرم نذر کرده که پیاده به کعبه برود
پیامبر فرموده ان الله لغنی عن مشیها…
خدا نیاز به راه رفتن این نداره پس ترکب …
سواره برود … نگفت خواهرم مریض است و… بیان این بود که خدا نیاز ندارد
روایت دیگر پیامبر فرموده لولا قومک حدیث عهد بالجاهلیه لانقت کنز الکعبه فی سبیل الله…
این روایت در بخاری بود
روایت دیگر: عمر میگوید: لقد هممت ان لا ادع فیها سفرا و لا بیضا الا قسمته …
هر چی کعبه طلا و نقره دارد را بین مسلمانان تقسیم کنم.
به او گفتند صاحبیک لم یفعلا … گفت خب چون آنها نکردند من هم نمیکنم.
کجا میخواست تقسیم کند؟ قال قوم لو اخذته فجهزت به جیوش المسلمین کان اعظم للاجر.
این روایت در نهج البلاغه هست که حضرت علی به او فرمودند این کار را نباید بکنی.
گفتند اگر این ها را برای لشکر مسلمانان ببری که واجب تر از فقرا و ازدواج و… است چون کل اسلام و عظمتش به این لشکر است. عمر هم گفته بود میخواهم خرج لشکر بکنم. حضرت فرمودند نه. اموال کعبه را حق نداری خرج لشکر کنی.
به عایشه گفتند: انکس الکعبه…. یعنی برای کعبه لباس بیاوریم؟ گفت نه امرا می آورند.
جالب این جا است که در کتب اهل سنت از امام باقر علیه السلام روایت است که کان الناس یهدون الی الکعبه کثرتا … یعنی همراه با شتر هایی که برای قربانی میفرستادند هبر یمانی میفرستادند تا زمان یزید بن معاویه که یزید گفت من خودم این کار را انجام میدهم و مردم نمیخواهد انجام دهند. از یک رفتار خیر مردمی تبدیلش کرد به یک رفتار حکومتی. بر عکس این مطلب روایات ما و نظر ائمه ما به خصوص که روی کلمه یزید اسم برده اند این است که این رفتار باید فردی و مردمی باشد که تعظیم کعبه باشد.
و اما برخی از روایاتی که این روایات برعکس گفته. یعنی برخی موارد را استثنا کرده است.
البته روایات سندش بعضا معتبر نیست.
مثل این روایت که شخصی خدمت امام باقر علیه السلام و گفت شخصی هزار درهم برای کعبه فرستاده. حضرت فرمودند ان الکعبه غنیة عن هذا و این را به فقرا بده. به مسجد که رفتم دیدم بنی شیبه که خادمان کعبه هستند گفتند این آدم دروغ گو است و باید به کعبه بدهی. حضرت فرمودند الا ان هولاء سرّاق الله فاعرفوهم.
روایت دیگری که میگوید من یک قربانی برای کعبه فرستادم حضرت فرمودند کعبه لا تاکل و لا تشرب … اگر خوراکی میفرستند برای زوار است و مبادا این را به خود کعبه بدی چون برخی هستند که سراق الله هستند.
یا روایتی از امیرالمومنین که سندش هم معتبر است فرموده اند که اگر من دو رودخانه طلا و نقره داشته باشم به کعبه هیچی نمیدهم … اما علتی بیان کرده اند و آن این که لانه یصیر الی الحجبه دون المساکین.
یعنی اگر به مساکین میرسید و یا در راه کعبه خرج میشد مشکل نبود. ولی چون نمیرسد مشکل است.
این روایت از روایاتی بود که ما از مفهومش به صراحت برداشت میکنیم که اگر در راه واقعی آن خرج میشد ما مشکلی نداشتیم.
روایت دیگر هم این که راوی میگوید یک شخصی پولی داده بود که من به کعبه بدهم.
این روایت است …. یک زنی نخی داده بود که برای کعبه خرجش بکنم و با آن لباس برای کعبه بدوزیم فکرهت ان ادفعه الی الحجبه و انا اعرفهم…
خدمت امام باقر رفتم و داستان را گفتم حضرت فرمدند خرجش کن برای شیعیان.
پس در مواردی که این از مورد مصرف خارج میشده روایت داریم که این ها را به کعبه ندهید.
ولی وقتی در مورد مصرف است این روایات مفهومش ثابت میکند که خرج کردن برای کعبه اشکالی ندارد.
و تمام روایات دیگری که بحث هدی کعبه و عطر کعبه را مشخص کرده اند یعنی چنین اموالی خرج کردنش در این راه مشکلی ندارد مخصوصا با تاییدش به روایاتی که از حضرت عبد المطلب و حضرت سلیمان و حضرت اسماعیل و… رسیده است.
اسفندیاری
بسیار ممنون از استاد ارجمند آقای ابوالقاسمی که در نیم ساعت بیاناتشان را فرمودند.
من یک عنوانی که برخی دوستان فرستاده بودند را به شکلی عرض میکنم به عنوان کاربردی شدن برنامه و گفت و گویی که داشتیم و اگر اساتید هم مطلبی داشتند بفرمایند.
طبعا روایاتی که فرمودید و فضای تاریخی و روایی که بیان کردید منکر این ها نیستیم لکن چند مطلب باید با هم ملاحظه شود. یک این که تاکیدات فراوان برای تعظیم شعائر در کنارش روایات فراوانی هم در رسیدگی به احوال مسلمان ها و فقرا و.. وجود دارد و با توجه به این نگاه امروز جامعه که باید این را برایشان حل کنیم. یعنی از میراث روایی بیاید و به زبان امروز بیان شود. یعنی باید حل مسئله کرد. یعنی امروزه این سوالات واقعی است یعنی وقتی جامعه را فقر فراگرفت دیگر نباید از آنها توقع دینداری داشت چه برسد تعظیم شعائر… نکته بعد این که آیا مدل تعظیم شعائر تغییر نکرده. امروز با توجه به رسانه ها و فضای مجازی …. و این که خیلی از حرم ها رسیدگی شده حالا برخی بخش های دیگر هم رسیدگی بشود و حرفی نیست یا برای اهل بیت علیهم السلام هم هینطور. مثل این که سلام از بعید هم خیلی فواید دارد ضمن این که مشکلات متعددی هم در جامعه وجود دارد مثل بحث ازدواج جوانان شوخی ندارد. وقتی دست برداشتیم از این مسئله دیگر نباید توقع داشته باشیم که او دین داشته باشد و بعد برود و ببیند امام معصوم کیست که معرفه الامام داشته باشد و بعد زیارت برود و…
پس دو مطلب باید بررسی شود
- آیا این ها تقابلی با روایات تعظیم شعائر ندارد؟
- با توجه به مدل های زندگی که عوض شده آیا تعریف تعظیم شعائر تغییر نکرده که این را کم هزینه تر بکنیم و آن هزینه ها را به سمت این ببریم که به وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم ببریم تا همین مقدار دینشان باقی بماند؟
آقای ابوالقاسمی
این که بگوییم مدل تعظیم شعائر عوض شده به هر صورت برای هر شعائری هم بخواهی خرج بکنی باز با آن خرج های اجتماعی سازگار نیست.
شما مجبور هستید همان مقدار کم را هم بگویید من میخواهم برای تعظیم شعائر خرج بکنم غیر از خرج های اجتماعی… علاوه بر این که در روایات اشاره به جمع بین این ها یعنی تعظیم شعائر و خرج های اجتماعی شده است. روایت میگوید به فقرایی که به کعبه می آیند کمک کنید. خب چه مشکلی دارد که بگوییم فقرایی که زیارت امام رضا می آیند خرج میکنیم. یا هر فقیری که آمد ۱۰ میلیون تومان کمک هزینه داده شود.
اما این ها را باید در جنبه شعائری نگه داشت و از آن جنبه شعائری خارج نشوند.
اما مطلب دیگر که وضعیت الان فرق کرده میگوییم خیر بلکه برعکس وضعیت الان ما به نسبت آن دوران از جهت فقر بسیار بهتر شده. آن دورانی که از نداشتن لباس برهنه دور کعبه طواف میکرند برای کعبه لباس خریده میشده. دورانی که مردم غذا برای خوردن نداشتند و از گرسنگی میمردند هدی کعبه میفرستادند الان به طریق اولی باید بگوییم چون الان مردم کسی نیست که در کشور های اسلامی از گرسنگی بمیرند و یا مردم برهنه ی برهنه نیستند. و حد اقل های آنها تامین میشود. یعنی آن چیزی که از جهت اجتماعی حکومت باید تامین کند الان تامین میشود لذا به طریق اولی باید این مسائل در مصارف خودش خرج بشود به خصوص روایتی که راجع به مسئله جهاد است. چون در مسئله جهاد فی سبیل الله اگر نباشد کشور از بین میرود ولی بازهم حضرت فرمودند نه و حق خرج کردن اموال کعبه برای لشکریان نیست.
پس این اولویتها را نباید از خودمان قرار بدهیم بلکه اولویت ها را شارع قرار داده. بله جنبه ای هست که بیایم و تقریب به ذهن بکنیم برای مردم که چرا این طور میشود؟ باید به سراغ حکمت ها و علل الشرایع آن برویم که مثلا شیخ صدوق گفته اند که نماز چه فایده ای دارد یا روزه چه فایده ای دارد و…
اما از جهت دیدگاه شریعت این که بگوییم خرج مستضعفین بکنیم و خرج حرم ها نکنیم به هیچ وجه با روایات سازگار نیست.
اسفندیاری
اگر حاضرین در جلسه راجع به این بخش از نشست مطلبی دارند استفاده میکنیم تا به سراغ بحث استاد ارجمند آقای بستان برویم.
استاد بستان
استفاده کردیم از فرمایش استاد گرانقدر
یکی دو تا نکته به ذهن میرسد که انشا الله توضیح میفرمایند و بیشتر استفاده میکنیم. روایت هایی که نقل شد و مصادیقی که ذکر شد اکثر روی حج و کعبه متمرکز بود. و یک مقدمه ای هم ضمن فرمایش استاد بود که پاسخ سوال ما را به نحوی دادند و میخواهم یک کمی بازتر بشود. سوال این است که خب بحث ما هزینه و نذر برای ائمه و حرم های ائمه بود ولی بحث به سمت کعبه و… رفته . یک پاسخ ضمنی در فرمایش استاد بود و آن این که از قیاس اولویت استفاده کردند و سریع رد شدند که در واقع اگر اینن مقدمه نباشد بحث ناقص میماند. به ضمیمه این مقدمه که اگر ما برای کعبه این را میگوییم به طریق اولی برای حرم های اهل بیت و امام حسین و… به طریق اولی باید بگوییم چون طبق روایات جایگاهش بالا تر است. این مقدمه بیشتر باید باز بشود از دوسه جهت.
یکی این که با این مقدمه اگر بخواهیم جلو برویم بحث ما محدود به دایره خودمان میشود. یعنی شیعیانی که این مقدمه را میپذیرند. طبعا شما با کسی که اهل سنت است اصل این مقدمه را انکار میکند و میگوید برای کعبه میپذیرم ولی برای حرم اهل بیت نمیپذیرم.
جهت دیگر هم این است که گاهی ممکن است در برخی مصادیق اولویت هم مناقشه شود. مثلا برخی مسائل شاید جنبه تعبدی دارد و نکته ای داشته باشد که نشود تعمیم داد. حتی اگر به لحاظ ثواب روایاتی داشته باشد که اولویت را در آن مورد بیان کند ولی در بحث فقهی جواز و …. شاید نشود این اولویت را بیان کرد چون تعبد است. فرض کنید این بحث اجبار بر حج که روایت داریم و جایی امام میتواند مردم را مجبور کند برای این که تعطیل نشود. آیا به لحاظ فقهی میتوانیم ملتزم شویم که اگر در مورد زیارت حرم ائمه یک همچنین شرایط مشابهی پیش بیاید امام میتواند مردم را مجبور کند که از بیت المال بدهد که به زیارت امام رضا بروند.
میخواهیم بدانیم از جهت فقهی میتوانیم به این امر ملتزم شویم یا نه؟
ممکن است کسی بگوید نه حتتی اگر ثوابش کمتر هم نباشد ولی تلازم ندارد که از جهت ثواب مطلبی بگوییم ولی از جهت فقهی نکته دیگری.
این دو نکته را میگوییم که انشاء الله روشن تر بشود مطلب.
شاید یک راه سومی هم باشد که از راه اولویت نرویم و به شکل دیگری از این روایات استفاده بکنیم ولی به بیان اولویت اثبات نکنیم.
استاد ابوالقاسمی
ماا برای کعبه یک بحث افضلیت داریم که روایات متعددی هست در کامل الزیارات
به عنوان نمونه: لو انی حدثتکم بفضل زیارتی و بفضل قبری لترکتم الحج راسا و ما حج منکم احد.
ما همچنین روایتی داریم
همه روایاتی که میگوید بروید برای حج برای تعظیم شعائرش که حج از شعائر الهی است می گوید اگر من فضیلت زیارت کربلا را بگویم آنچیزی که برای شعائر حج است شما ترک میکنید و به سراغ کربلا می ایید.
و روایات متعدد دیگر که درمورد کربلا داریم که برتر از کعبه است.
روایت معروف صحبت کربلا و کعبه ….
اگر چه سندش ضعیف است ولی روایات دیگری داریم که این را تایید میکند.
نکته بعد این که بحث افضلیت خالی نیست بلکه بحث شعائر بودن و علامت بودن کربلاست. که در روایاتی است که در کامل الزیارات هم آمده که فرمودند که خدای متعال قبر سید الشهدا را علم قرار میدهد. این علم که لا … اثره و لا یعفو رسمه… فلا یزداد اثرهم الا زدودا… این بخش علامت بودن و شعائر غیر از افضل بودن است.
و هر گونه مسئله ای منجر به تعظیم شعائر بشود.
این که راه حل سوم همین شعائر بودن باشد و افضلیت نباشد در روایات هست و مورد قبول است. لذا اگر افضل هم نباشد از باب شعائر بودن کار حل میشود. اما مطلب سوم این که ما اجمالا میخواهیم درون مذهبی را حل کنیم نه برون مذهبی را. با یک فرد اهل سنت میگوییم شما برای حرم پیامبر این را قبول دارید میگویند بله و فتوا هم داده اند. میگوییم خب حکم الامثال فی ما یجوز و فی مالا یجوز واحد. وقتی قاعده ی عام که خرج کردن برای مصارف اجتماعی اولاست را استثنا زدیم به کعبه و خود اهل سنت هم استثنا زدند به قبر رسول الله. دیگر نمیشود به شیعه اشکال بگیرند که چرا شما برای اهل بیت دارید. ما قائلیم این ها مثل هم هستند. اگر آنها در این مثلیت اشکال دارند بحثش چیز دیگری است.
استاد بستان
بخش دوم این بحث که بنا بود در مورد ابعاد اجتماعی این مسئله صحبت بشود.
در چند محور بحث را مطرح میکنیم
ابتدا مقدمه ای راجع به این که خود این مسئله را باز کنیم که در مورد چی داریم بحث میکنیم و این جلسه برای چیست.
محل نزاع باید دقیق تر بشود. این سوال که سوال اصلی بحث است که نذر و هزینه برای اهل بیت یا دیگر اولویت ها که کدام تقدم دارد خود این سوال را باید ببینیم که صحیح است یا نه؟ منطقش چیست.
مقداری بحث مقدماتی داریم و بعد به آثار و پیامد های اجتماعی این نذورات و هزینه برای اهل بیت میپردازیم.
بعد دوباره سوال را با نگاه به آن پیامد ها بررسی میکنیم.
بعد هم خود این که یک بحث روشی هم در این قضیه داریم. وقتی میخواهیم مقایسه کنیم که این اولویت دارد یا دیگری با چه معیاری است؟
معیار اولویت دادن و ترجیح دادن به امور چیست؟ باید آن معیار ها را بشناسیم تا اشتباه اولویت گذاری نکنیم.
و اما راجع به خود این سوال که بگوییم این یا آن. اول باید توجه بشود که این ها دو چیز مقابل و ضد هم که مانعة الجمع باشد نیستند. که حتما باید یک طرف گفته شود. در فرضی که بشود هر دو را جمع کرد چرا به سمت این برویم که یا این یا دیگری. مثل سایر اولویت های در زندگی که مثلا پولم را خرج غذا بکنم یا خرج دارو بکنم. این ها مقابل هم نیست بلکه هر دو نیاز است.
بحث ها اجتماعی و فقرا و… مسئله ی مهمی است ولی آن طرف هم مهم است.
پس نکته مهم این است که اینها لزوما با یکدیگر تقابل و منافات ندارند بلکه چه بسا اینها در طول یکدیگر هم قرار بگیرند که یک مقدمه دیگری بشود.
یعنی در یک فروضی اینها در طول یگدیگر هم قرار میگیرند یعنی شما هزینه ای که برای کعبه میکنید همان با واسطه ممکن است خرج فقرا بشود.
نکته مقدمه ای دیگر این که یک فرض را باید از محل بحث خارج بکنیم. آن جایی که بحث وجوب است. ما باید بحث وجوب را خارج کنیم. یک موقع است که یک انفاق واجبی برای ما پیش می آید مثلا خرجی که برای فقیر میخواهیم بکنیم جزو انفاقات واجب است یا افراد واجب النفقه من است. از لحاظ فقهی این جا واجب است. این جا محل بحث نیست که باید خرج این فرد بکنم یا خرج زیارت بکنم؟ معلوم است که این واجب است و زیارت مستحب است و تزاحم ندارند.
پس بحث در جایی است که دوطرفش در ظاهر مستحب است.
محور بعدی که بحث روشی است که منطق ترجیح چیست. باید به دنبال ملاک و معیار باشیم. کلیت این بحث از آن مواردی است که در بحث های اصولی و بحث های فقهی واقعش خیلی بحث پیشرفته و منقحی نیست که بگوییم فقها به آن پرداخته اند. یا باب مستقلی در علم اصول بازکرده اند و مسائلش را بررسی کرده اند. این از جا هایی است که واقعا مانده. البته خیلی هم مشکل است. ولی به نظر میرسد با وجود سختی ها اگر بزرگانی ورود میکردند بخشی از ابهامات این بحث کم میشد.
روشن تر بگوییم که آن چه فقه به سمت آن رفته و کار کرده احکامی که در روایات بوده را یکی یکی بررسی کرده اند و احکامش را اجتهاد کرده اند و به دست آوردند مثل زکات و نفقه و خمس و …
لکن یک مرحله بعدی دارد از آن جایی که فقه فلسفه زندگی ماست و باید قانون زندگی ما را بیان کند.
برای این که آن مسائل به قانون زندگی تبدیل شود یک مرحله دیگر دارد و آن این که تزاحمات را بتوانیم در بسیاری از موارد حل بکنیم.
یعنی بسیاری از موارد در زندگی در مقام عمل با تزاحم روبرو میشویم. یعنی در یک شرایطی قرار میگیریم که هر دو خطاب متوجه ما میشود. این جاست که یک مشکل جدی پیدا میشود که کدام یک را مقدم کنم. این ها در فقه خیلی باز نشده و منقح نیست هر چند در مواردی فقها ورود کرده اند ولی خیلی از موارد هم با ابهامات مهمی روبرو است.
ما باید در این زمینه به یک نظامی برسیم. نظام ترجیحات ارزشی که این ارزش های مختلفی که در دین گفته شده که این مطلوب است یا واجب است و…. وقتی به نحوی باهم شاخ به شاخ میشوند و تزاحم ایجاد میشود باید چه کرد؟
باب تزاحم باب مظلومی است بیت فقها و اصولیون. در کتب اصولی بابی به نام باب تزاحم نداریم. وقتی اسم تزاحم آمده گفته اند قاعده اهم و مهم. الاهم فالاهم. در این بحثی نیست بلکه در تشخیص مصداق این که کدام اهم است مشکل وجود دارد. همیشه نمیشود فهمید که کدام مورد مهم تر است.
اگر این مطلب کار بشودخیلی از ابهام ها که به زندگی عملی ما برمیگردد خودش را نشان میدهد.
آن چه که اجمالا وجود دارد این است که یا باید به ظاهر ادله رجوع کرد و استفاده کنیم از ادله که خود ادله تصریح به ترجیح کرده باشند. یعنی در برخی ادله ظهور یا نصی بر اهم بودن یک طرف باشد.
نمونه هایی را استاد ابوالقاسمی بیان کردن من هم یکی دو نمونه در تکمیل آن بیان میکنم.
مثلا روایتی که شخصی که ابراهیم بن میمون است سوال کرده که چرا حج نمیروی….توضیح میدهد که به جای این که حج بروم ۵۰۰ درهم یا دینار صدقه بدهم…حضرت فرمود حج افضل است. گفت ۱۰۰۰ تا میدهم حضرت فرمود حج افضل است. گفت ۱۵۰۰ حضرت فرمود حج افضل است. گفت ۲۰۰۰ حضرت فرمود این ۲۰۰۰ تایی که می خواهی صدقه بدهی در این ها طواف هم هست؟ گفت نه سعی صفا و مروه هست گفت نه…. حضرت فرمود برای همین موارد است که باید حج بروی. کافی ج ۴ ص ۲۵۹
روایت دیگری که میفرماید یک درهمی که در راه حج مصرف کنی فضیلتش بیشتر از ۲۰۰۰۰ درهم در راه حق صرف کردن است.
این ها نشان میدهد که ترجیح در نص وجود دارد. روایاتی که مشابه این موارد در جنبه های مثبت و منفی وجود دارد را نگاه کنیم ترجیح ها بیان میشود.
قسم بعدی در ترجیح که گفته اند این است که به ارتکازات عقلایی و متشرعه رجوع کنیم. یعنی اگر عرف متشرعه رجوع کنیم خودشان بر اساس عرف عقلا یا شرع یک طرف را ترجیح میدهند.
در این مورد میشود بیشتر تامل کرد که این حرف مقدمه ای هم هست برای ورود به بحث سوم.
بیاییم یک مقدار اجتماعی نگاه کنیم. شاید از راه تاملات اجتماعی هم بتوانیم به یک معیاری برسیم. یعنی بررسی فواید و منافع و مضار و مصالح و مفاسد اجتماعی این احکام را بکنیم نگاهی بدهد که بگوییم بر اساس آن به یک تجربه تاریخی رسیدیم که بر فرض این مصارفی که در راه نذر و هزینه برای اهل بیت میشودبه لحاظ تاریخی بررسی کردیم و دیدیم که چقد منافع بر آن مترتب شده. که اگر میخواستیم این پول ها را خرج فقرا کنیم چیز دیگری میشد. هرچند شاید چند گرسنه هم سیر میشند ولی تمام این منافع بزرگ از دست میرفت.
اگر با این نگاه ورود کنیم خودش میتواندمعیار هایی را درست کند.
اسفندیاری
قبل از این که به بحث پیامد ها ورود بکنیم شما یک تعریضی به بحث استاد ابوالقاسمی زدید و بعد هم روایات مؤید را بیان کردید. و آن هم این که باید مجموعی به روایات نگاه کنیم. یعنی ما قاعده ای نسازیم از مجموعه روایاتی که استاد ابوالقاسمی بیان کردند بلکه برخی از این ها موردی بوده باشد. لکن مجموعه روایات مفصلی هم داریم که در مورد رسیدگی به مستضعفان و… که استاد ابوالقاسمی پاسخی دادند در این زمینه یک مقدار بیشتر اگر صلاح میدانید ورود کنید.
استاد بستان
اشاره کردیم به فرمایشات استاد ابوالقاسمی که یک راهی که بیان کردند از باب اولویت به روایات کعبه و حج تمسک بکنیم و بعد ربطش بدهیم به بحث ائمه باید از باب اولویت این کار را بکنیم. یعنی به خاطر روایاتی که میگوید این ها افضل هستنند به کعله اولویت دارند.
یک راه دیگری هم در پاسخ بنده فرمودند که به افضلیت هم اگر نگیریم به یک عنوان و قاعده و عمومات کلی بگیریم مثل بحث تعظیم شعائر که از حالت موردی بودن در بیاید و عمومیت پیدا کند. یعنی تعظیم شعائر را با آیه .. و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب …. به عنوان قاعده قبول داریم و به این مورد استناد میکنیم.
شاید بیانی عرض شد که شاید راه دیگری باشد از راه الغاء خصوصیت است. صحیح است روایاتی داریم مربوط به حج و کعبه و… ولی باید با یک بیانی الغاء خصوصیت کنیم که یک مسیرش همین است که میخواهیم عرض کنیم.
یعنی ببینیم که چه منافعی دارد. اگر گفته اندحج انقدر ثواب دارد سعی کنیم بفهمیم نکته و فلسفه اش چیست.
اگر بتوانیم به فهم قابل دفاعی برسیم و صرفا یک مطلب تنقیح مناط ظنی که قابل استناد نیست نباشد. این حج اگر این همه سفارش شده و گفته اند که خیلی از موارد آن را مقدم کرده اند بر کمک به فقرا و… یک الغاء خصوصیتی کنیم که بگوییم برای آن نکته بوده.
حالا آن نکته چیست؟ در بحث اجتماعی میخواهیم به دنبال این طور نکاتی بگردیم.
یعنی بگوییم این نکات مختص به کعبه و حج نیست بلکه همین مصالح و … در زیارت ائمه هم هست.
و اما بحث از فوائد و منافعی که بیشتر میشود تامل کرد
اصل این سوال که این بهتر است یا آن و چرا به سراغ این مسائل میروید و.. که گاهی مطرح میشود … اصل این شبهه پیش فرضش یک تقلیل گرایی اتفاق می افتد که گویا همه چیز را چشممان را میبندیم به نیاز ها مختلف و نیاز ها اجتماعی انسان ها و… و فقط یک نیازی را نگاه میکنیم و مقدم میکنیم. ما برای این که به یک فهم درست برسیم که کدام اولویت دارد باید بیاییم از دریچه این که اصلا نیاز های ما چیست نگاه کنیم که در مباحث اجتماعی و روانشناسی و… مطرح میشود. وقتی با آن عینک نگاه کنیم میبینیم که یکی از نیاز های متعددی است که ما داریم. یعنی انواع نیاز هایی هست که اهمیتش اگر کمتر نباشد بیشتر نیست. آن نکته مقدماتی فراموش نشود که بحث ما در واجب نیست یعنی محل نزاع در موارد واجب نیست. مثلا بحث واجب النفقه یا گرسنه ای که دارد میمیرد نیست. آنجا معلوم است حفظ جان مومن واجب است و از باب وجوبش باید خرج آن کرد و زیارت جایی ندارد.
بحث جایی است که فقرایی هستند در جامعه که من کمک کنم یا نکنم این طور نیست که بمیرد. بله اگر انفاقی بشود گشایشی خواهد بود این جا بحث میکنیم.
در چنین فضایی آیا این نیازی که یک کمک مالی به افرادی بشود تنها نیازشان همین است؟ این یک تلقی ساده انگارانه هست که این طوری به نیاز های انسان ها نگاه کنیم و همین یکی از ریشه های مسائل و مشکلات اجتماعی سیاسی باشد. یعنی نظام ترجیحات مشکل دار ما است که درست نمیدانیم چه چیز را باید کجا ترجیح بدهیم و چه چیز را ارزش گذاری درستی برایش انجام دهیم.
مثلا بحق سیاست گذاری هایمان یا جاهایی که ملیاردی خرج میکنیم ولی وقتی عقلانی به قضیه نگاه کنیم میبینیم که اصلا جور در نمی آید و خیلی از مسائل اهم رها شده و با یک ملاحظاتی میگوییم باید برای فلان ورزش میلیاردی خرج بشود و..
الان اول باید نیاز ها را شناسایی بکنیم و نیاز های معنوی انسان و دینی و عاطفی و مالی و… همه با هم باید دیده شود و یک چهارچوب جامعی از نیاز ها تشکیل شود. پیش فرض شبهه این است که چشمش را دارد بر همه این نیاز ها میبندد و بعد میگوید چرا خرج زیارت و.. میکنید در حالی که فقیر هست و…
میگوییم این حرف به عنوان یکی از نیاز ها قبول است ولی نیاز های دیگر را شما چگونه نگاه میکنید. وقتی به نیاز های معنوی نگاه نکنیم در جامعه ما اغتشاش میشود. یا جوان دختر و پسر ما یک غالب محدود فکر میکند و میگوید این زندگی آن نیازی که من دارم را برطرف نمیکند. پس باید شلوغ کنم. این یعنی آن نیاز های دینی اش را بی توجهی کردیم ونیاز به کمال و تکامل و رشد معنوی و… را مغفول شده. نتیجه اش هم این میشود در حالی که اگر این ها به صورت متوازن پیش میرفت این مسائل و مشکلات هم به دنبال آن پیش نمی آمد. با این توضیح وقتی میبینیم میفهمیم که نگاه ما به مسئله عزاداری ها و بحث اطعام برای اهل بیت و زیارت ها و..درست نیست.
علاوه بر این که برخی از این ها اثرات بسیار دیگری هم دارد مثلا زیارت اربعین خیلی حرف دارد یک پدیده ی جدیدی است که خیلی کار مطالعاتی نیاز دارد تا آثارش برجسته بشود که برخی از آن ها را بیان میکنم.
برخی وقایع هم اثرش محدود تر است و مانند اربعین نیست.
ما عناوین کلی را عرض میکنیم که ببینیم چه آثاری بر این مطلب مترتب میشود.
- بخشی از این فواید را باید در تعلیم و تربیت دینی تاکیید کنیم. در جامعه شناسی میگویند جامعه پذیری دینی. یا هویت سازی های دینی دارد. که الا مشکل هویت دینی جوانان و مردم ما به دلیل این است که در این کار ها لطمه خورده اند. یک کارکرد مهم این مجالس و عزاداری ها و زیارت ها برای این است که ما وقتی شرکت میکنیم بخشی از آموزش های دینی مورد نیازشان را کسب میکنند که وقتی این ها قطع میشود سطح این آموزش ها و تعالیم دینی پایین می آید. این یک مسئله و کارکرد بسیار مهمی است که این ها دارد. وقتی سطح بالا تر به این قضیه نگاه کنیم به سطح فرهنگسازی و…. تا تمدن سازی میرسیم که خیلی باز نمیکنم. مثلا همین اربعین که گفته شد بحث تمدنی است. یک اتفاق موسمی نیست. بحثی است که در سطح تمدنی این را تحلیل میکنند که جایی است که یک تقابل تمدن بین تمدن اسلام و تمدن های دیگری میشود. این یک همچنین اثر مهمی دارد. حالا ما بگوییم که برای چه خرج میکنی و زیارت میروی میگوییم باید اثرات این زیارت در لایه بالا تر و در سطح بالا بررسی شود. یعنی تمدن اسلامی دارد ساخته میشود.
- نیاز به معنویت بحث دیگر است. وقتی در این مجالس شرکت میکنیم معنویت ما تقویت میشود. ارتباط ما با خدا و بحث های معنوی و عرفانی و… اثر مهم این مجالس و زیارت ها است. خیلی از ما ها این تجربه و کاکرد را حتی آدم های عادی میگویند که یک ارتباط معنوی با امام رضا علیه السلام پیدا میکنند. این یک اثر مهمی است که مطلب کمی نیست که برای افراد اتفاق می افتد. این چیزی است که کمتر در جای دیگر میتوان پیدا کرد.
- آثار اجتماعی. جامعه شناسان یک اصطلاحی دارند بحث اجتماعات دینداران را مطرح میکنند. این خودش مهم است. منافعی که بر این مترتب میشود. جایی که عرض کردم دو طرف مسئله بایکدیگر منافات ندارد و حتی در طول یکدیگر قرار میگیرد این است که در این اجتماعات خیلی وقت ها مشکل فقرا را حل میکنی یعنی خیلی وقتها در همین مجالس و … برای فقرا ممکن است پولی جمع بکنند و یا یک معرفی داشته باشند و…. همین باعث میشود اجتماعات برکات داشته باشد.
ارتباطات و همبستگی های مختلف اجتماعی که تقویت میشود در غالب این اجتماعات دینی و دینداران که اگر این ها نباشد مومنین دیگر چه زمانی دور هم جمع شوند. اصلا دیگر هم دیگر را نمیبینند. نفس تعامل داشتن و باهم بودن برکات زیادی دارد. خیلی از مشکلات از همین طریق حل میشود و به داد همدیگر میرسند. نیاز ها عاطفی و هم دوستی و نوع دوستی و… در این زمینه ها اتفاق می افتد. غیر از اینها در همین غالب ها یک کارکردهای نظارتی و سیاسی و.. اتفاق می افتد.
همین ورودی که هیئت های ما گاهی به مسائل سیاسی میکنند یعنی یک کنش سیاسی انجام میدهند و جلوی یک منکری را میگیرند. اینها جزو آثار و پیامد هایی است که بر این مجالس مترتب است.
خود همان اربعین که مثال زدیم مگر این کم اثر سیاسی دارد. نه فقط در سطح داخلی بلکه در سطح بین الملل اثر بسیاری دارد.
اینها آثاری است که بر این مترتب میشود.
این که استاد فرمودند ناظر به پژوهش هم باشیم چیز هایی که عرض شد خیلی از این عناوین فقط در حد طرح ایده است. یعنی اگر ایشان بفرماید این مواردی که گفتی چند تحقیق در موردش انجام شده مثلا تاثیر مجالس عزاداری بر مسائل سیاسی یا …. چیزی به ذهنم نمیرسد که بگویم تحقیقی شده.
این ها همه ظرفیت هایی است که وجود دارد برای این که روی تک تک اینها کار انجام شود. این یک زمین بکری است میشود روی آن کار کرد.
صوت نشست |
فیلم نشست |
ثبت دیدگاه