عصر اموی، دوران تبدیل شدن مناظرههای کلامی نخستین در عهد خلفای راشدین، به جدالهای کلامی سیاسی است. در این دوران جدالهای کلامی سیاسی خاصی در میان گروهها و مکاتبی همچون مرجئه، خوارج، معتزله، زیدیه و … است؛ جدالهایی که تأثیر بسزایی بر تحولات سیاسی اجتماعی این دوران داشت.
بنا به نوشته منابع تاریخی اهل سنت، بنی امیه به ویژه یزید، به دنبال شهادت امام حسین(علیه السلام) بودند. از این رو یزید از حاکمان مکه و مدینه خواست امام را ترور کنند. در نهایت عبیدالله بن زیاد با مکر و بی وفایی کوفیان، نقشه یزید را عملی ساخت.
درراستاي تعاملات بين المللي موسسه البيان للتواصل و التاصيل با همكاري بنياد بين المللي امامت برگزار مي كند:
گروه تاریخ پژوهشکده امامت برگزار می کند: فراخوان دوره تربیت و جذب پژوهشگر تاریخ امامت با استفاده از اساتید مجرب تاریخ امامت
آنچه تاکنون در حوزه مطالعات تاریخ اسلام و حوادث دوران حکومت امیرالمومنین(علیه السلام) مطرح شده، بیشتر تبیین تاریخی حوادث بوده که موجب شده است بسیاری از جوانب فرهنگی و اجتماعی آنها مغفول مانده و تنها به گزارش شرح حال از روند وقایع اکتفا شود. به نظر میرسد آنچه امروزه میتواند راه گشای فهم بسیاری از وقایع آن دوران باشد، تبیین دیدگاهها و مبانی نظری آن حضرت از خلال کلام و گفتار ایشان است؛
از آنجا که ابن تیمیه با طرح شبهاتی در خصوص این حدیث، به دفاع همه جانبه از معاویه پرداخته است، نشانه شناسی بطلان دلایل و توجیهات او اهمیت فراوان می یابد. تردید در سند حدیث و تضعیف دلالت آن، ادعای اجتهاد معاویه و مثاب دانستن او، حتی در صورت خطاکار بودنش در اجتهاد و نکاتی دیگر از جمله مسائل و شبهات ابن تیمیه است که در تحقیق پیش رو، با تأکید بر منابع تاریخی و حدیثی اهل سنت محل تأمل و نقد قرار گرفته است.
شخصیت معاویه به عنوان یکی از خلفای حاکم بر مسلمانان در منابع تاریخی دارای دو وجه متفاوت است. در وجهی او حاکمی با تدبیر است که مردمان به اختیار فرمانبردار اویند و در وجه دیگر پادشاهی تجمل گراست که با بیتدبیری خود مردمان را به هلاکت کشانده است.
یکی از تفاوت های اصلی وهابیت و اهل سنت موضع گیری آنها نسبت به اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله) است. علمای اهل سنت همچون آقایان بخاری ، مسلم و احمد بن حنبل در کتاب های خود چندین بخش را به فضائل اهل بیت (علیهم السلام)، امام علی، حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) اختصاص داده اند.
مسئله مهدویت همواره موجب وحشت دشمنان مکتب اهل البیت (علیهم السلام) بوده و لذا از آنجایی که دشمنانی همچون وهابیت از مهدویت، دل خوشی نداشته اند به همین دلیل درصدد انکار بسیاری از مفاهیم مهدویت برآمده اند.
ظاهرا معیار شرک نزد وهابیت طلب حاجت از غیر الله است. در حالی که اگر طلب حاجت از غیر الله موجب شرک شود، نباید فرقی بین درخواست از فرد زنده یا مرده، غائب و حاضر و مقدور و غیر مقدور باشد. چرا که در هر کدام از این صورتها معیار شرک وجود دارد. پس معیار شرک چیست؟