ضرورت بهرهگیری از مطالعات فرا دینی و فرا زبانی در امامت پژوهی
در دنیای پژوهشهای تاریخی و اعتقادی، بهرهگیری از منابع متنوع و متفاوت از اهمیت ویژهای برخوردار است. گسترش جغرافیای دانشاندوزی و ابزارهای نوین پژوهشی، فرصتی بینظیر برای کشف حقایق و رفع ابهامات تاریخی فراهم کردهاند. بهویژه در علومی چون تاریخ و کلام اسلامی، که ارتباطی تنگاتنگ با رویدادها و حوادث تاریخی دارند، نیاز به ژرفنگریهای فرا مذهبی و استفاده از منابع غیر اسلامی و غیر عربی به شدت احساس میشود.
حوزه امامت با توجه به درهمتنیده بودن مسائل آن با رویدادهای تاریخی به ویژه در مباحث امامت خاصه، نیاز زیادی به ژرفنگریهای فرامذهبی دارد تا از دلِ پر فراز و نشیب تاریخ، پلی به سوی آینده بشریت بگشاید و این گوهر هدایت بخش را به جهانیان معرفی نماید.
از زمره شیوه های پژوهش تطبیقی که کمتر از آن بهره گرفته شده، استفاده از منابع غیر اسلامی و غیر عربی است. با توجه به محدود بودن منابع اسلامی و عربی در قرن اول و دوم هجری، کنکاش در منابع فرا دینی و فرا زبانی این سده ها، به مثابه دستیابی به گنجینه ای ارزشمندی است که دفینه های انباشته از زر و سیم را در اختیار کاوشگران قرار می دهد. ضرورت این گونه پژوهش ها را در ضمن دو نمونه یادآور می شویم:
۱٫ کاربرد لقب «فاروق» برای خلیفه دوم
یکی از ادعاهایی که برخی عالمان اهل سنت درباره خلیفه دوم مطرح می کنند، آن است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، عمر بن خطاب را با لقب «فاروق» به معنای جداکننده حق از باطل یاد کرده است. آنان برای این ادعای خود، به احادیثی استناد می کنند از جمله اینکه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «ما في الجنة شجرة إلا مكتوب على كل ورقة: محمد رسول الله، أبو بكر الصديق، عمر الفاروق، عثمان ذو النورين.»[۱] البته همه روایاتی که در این زمینه وجود دارد، ضعیف هستند[۲] و اندیشمندان اهل سنت بر بی اعتبار بودن آنها اذعان کرده اند.[۳] حتی برخی نادرستی این لقب را از آن رو دانسته اند که تنها جداکننده حق از باطل خداوند است؛ بنابراین نمی توان آن را در حق کسی – از جمله عمر بن خطاب – به کار برد![۴]
در نقطه مقابل، عالمان امامیه بر این باروند که این لقب، اولین مرتبه توسط رسول خدا (صلی الله علیه وآله) برای امیرالمؤمنین (علیه السلام) به کار برده شده،[۵] و کاربست این لقب برای خلیفه دوم، از سوی اهل کتاب بوده است. این مسئله که لقب فاروق اعظم، از سوی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) به کار برده شده یا بر عمر بن خطاب، از موضوعاتی است که در مسائل امامت خاصه در فضائل از آن بحث می شود. اکنون قصد داریم با استناد به منابع فرا دینی، این ابهام را مرتفع سازیم؛ بنابراین، شاهد بحث در این نوشتار، شواهد تاریخی فرا دینی در کاربرد لقب فاروق برای خلیفه دوم از سوی اهل کتاب است.
با توجه به تصریح عالمان اهل سنت بر عدم وجود روایات صحیح نبوی بر اعطای این لقب به خلیفه دوم،[۶] و همچنین وجود روایاتی که کاربرد این لقب بر خلیفه دوم را در زمان خلافت امام حسن (علیه السلام)[۷] و معاویه[۸] تأیید می کند، گمان قوی برده می شود که این لقب در دوران خلافت خلیفه دوم برای او انتخاب شده است. برخی گزارشهای تاریخی این برداشت را تأیید می کند. ابن شهاب زهری (م ۱۲۴ق) از بنیانگذاران حدیثنگاری اهل سنت می گوید:
«اخبار اینگونه به ما رسیده که اهل کتاب اولین کسانی بودند که به عمر گفتند فاروق، و مسلمانان از آنان تأثیر پذیرفتند و به ما خبری نرسیده که رسول خدا (ص) درباره این لقب سخنی گفته باشد.»[۹]
گزارش های دیگری نیز در دست است که اطلاق این لقب بر خلیفه دوم را از سوی اهل کتاب به ویژه یهودیان می داند.[۱۰] با پذیرش اخبار مذکور، این ابهام باقی می ماند که چگونه ممکن است اهل کتاب، لقبی را برای خلیفه دوم به کار برند و در میان مسلمانان نیز رایج شود؟
کشف این ابهام با پژوهش های نوین فرا دینی میسر می شود. برای این منظور، لازم است ادبیات زبانی مورد استفاده اهل کتاب در سده اول هجری (قرن ۷ میلادی) مورد بررسی قرار گیرد. با توجه به اینکه زبان سُریانی که از زیر مجموعه های زبان آرامی است و در قرون ۴ تا ۶ میلادی، به عنوان زبان اصلی اهل کتاب شناخته می شده، برای دریافت علت این ابهام باید به سراغ بازخوانی این واژه در زبان سریانی قرن هفتم میلادی رفت.
یکی از نسخه های اصلی عهد عتیق، به زبان سریانی بوده که با نام «پشیطا» (Peshitta) (به سریانی کلاسیک ܦܫܺܝܛܬܳܐ یا ܦܫܝܼܛܬܵܐ) شناخته می شود. این کتاب در سده دوم میلادی از عبری توراتی به سریانی و عهد جدید پشیتا، از یونانی به سریانی ترجمه شدهاست که نسخه استانداردِ کتاب مقدس در کلیساهای سریانی بوده است. در کتاب داوران (Judges) از عهد عتیق، بخش ۳:۱۵ به این فقره می رسیم:
«و باز بنی اسرائیل نزد خداوند فریاد برآوردند، و او برای ایشان نجاتدهندهای یعنی ایهود، مردی چپ دست، پسر جیرای بنیامینی، را برپا داشت.»[۱۱]
این عبارت به زبان سریانی اینگونه ترجمه شده است:
«ܘܫܒܩ ܝܣܪܐܝܠܝܬܐ ܐܚܕܬ ܠܡܪܝܐ ܘܐܦ ܗܘܐ ܝܠܕܐ ܠܗܘܢ ܦܲܪܘܿܩܵܐܐܗܘܕ ܒܪܗ ܕܓܝܪܐ ܒܢܝܡܝܢܝܐ ܡܬܒܛܠܐ ܐܡܝܢܐ.»[۱۲]
بنابراین عبارت «نجات دهنده»، در ترجمه سریانی به صورت «ܦܲܪܘܿܩܵܐ (پاروکا)» استعمال می شود که این واژه، شباهت زیادی به واژه «فاروق» دارد. می توان اینگونه نتیجه گرفت که یهودیان فلسطین، هنگام لشگرکشی مسلمانان به آن منطقه، از فشارهای مسیحیان حاکم نجات یافته و به گشایشی رسیدند و خلیفه مسلمانان را با عنوان نجات دهنده و منجی نامیدند؛ مؤیداتی بر این شادمانی یهودیان وجود دارد؛ از جمله در ترجمه انگلیسی کتاب «آموزه های یعقوب تازه تعمید یافته» (Teaching of Jacob Newly Baptized) که یکی از متون مهم مسیحی به جای مانده از قرن هفتم میلادی است، به ماجرای هجوم اعراب به فلسطین اشاره کرده و خوشحالی یهودیان از نجات یافتن از سلطه مسیحیان را به تصویر می کشد:
«وقتی (سرگیوس) مقام رومی توسط اعراب کشته شد، من در قیصریه بودم و به سمت سیکامینا با قایق رفتم. و آنها گفتند: مقام رومی کشته شد. ما یهودیان بسیار شاد شدیم. و گفتند که یک پیامبر ظهور کرده، که با عربها میآید و او اعلام میکند آمدن مسیح و نجاتدهنده را.»[۱۳]
دکتر آلفرد لوییس دی پرماره (Alfred-Louis de Prémare) (1900-1987م)، مستشرق مشهور فرانسوی در کتاب «Les fondations de l’islam. Entre écriture et histoire» (بنیانهای اسلام. بین نوشتار و تاریخ) به استعمال واژه «porûqo» (پاروقو) که در زبان سریانی به معنای نجات دهنده و رهایی بخش است، اشاره کرده و گفته که این واژه توسط یهودیان شام بر خلیفه دوم اطلاق شد؛ زمانی که آن منطقه توسط سپاه عمر بن خطاب فتح شد و یهودیان از زیر فشارهای حاکمان مسیحی نجات پیدا کردند و شادمان گشتند. سپس این واژه به زبان عربی وارد شد و (پاروقو) به (فاروق) « Fârûq» تبدیل گشت.[۱۴] با کنار هم قرار دادن این شواهد، به این نتیجه می رسیم که استعمال لقب پاروکا بر عمر بن خطاب از سوی یهودیان انجام گرفته که در زبان عربی به واژه فاروق تبدیل شده است.
نکته جالب اینکه ابن تیمیه (م ۷۲۸ق) نیز به این قول اشاره کرده که فاروق از زبان سریانی برگرفته شده و به معنای منجی است.[۱۵] در نتیجه، این ادعا که لقب فاروق از سوی یهودیان برای عمر بن خطاب به کار برده شده است، دارای مؤیدات تاریخی فرا دینی نیز است.
۲٫ یادکرد لقب «ابوتراب» برای تنقیص
یکی از جنایات فرهنگی معاویه علیه امیرالمؤمنین علیه السلام، پایه گذاری سب و لعن حضرت در سرزمینهای تحت نفوذ خود به ویژه شام بود. او از هر شیوه ای برای تنقیص امیرالمؤمنین علیه السلام بهره می برد تا چهره حضرت را نزد مسلمانان مخدوش نماید. یکی از اقدامات او، استفاده از لقب «ابوتراب» برای حضرت است. هرچند امیرالمؤمنین علیه السلام به جهت منش زاهدانه خویش، این لقب که پیامبر صلی الله علیه وآله بر ایشان نهادند را بسیار دوست می داشتند،[۱۶] اما بنی امیه با قصد تنقیص حضرت، ایشان را با لقب ابوتراب یاد می کردند. اگرچه شواهدی بر استفاده از این لقب از سوی معاویه[۱۷] و بنی امیه[۱۸] موجود است، اما فراوانی این کاربست که بیانگر نیات شوم آنها است، نیاز به اثبات تاریخی دارد. برای اثبات این ادعا، به سراغ منابع غیر اسلامی و غیر عربی می رویم.
متنی با عنوان «روایتی دربارهی ماکسیموس شرور فلسطین که بر خالق خود کفر گفت و زبانش قطع شد» به زبان سریانی وجود دارد که برخی رویدادهای قرن هفتم میلادی (معاصر با قرن اول هجری) را گزارش کرده است. این متن درباره کشیشی به نام ماکسیموس است. ماکسیموس معترف (Maximus Confessor) یک راهب، متکلم و دانشمند مسیحی در قرون وسطی بود. او در سال ۵۸۰ میلادی در بلندیهای جولان (بخشی از امپراتوری روم شرقی) به دنیا آمد و در سال ۶۶۲ میلادی در گرجستان درگذشت. ماکسیموس به عنوان مدافع اصول ایمان مسیحی، علیه نظرات غیرمخالف و هرزگیهای مذهبی جنگید و به شدت بر وحدت ارادههای مسیح تأکید کرد. او به خاطر عقایدش تحت فشار و آزار قرار گرفت و در نهایت به شهادت رسید. او به عنوان یکی از بزرگترین شهیدان ایمان مسیحی به شمار میآید.
در این متن که توسط جورج (م حدود ۶۸۰م) از رشهعینا (George of Resḥ‘aina)، شاگرد سوفروینیوس، اسقف اورشلیم نگاشته شده، زندگی ماکسیموس را بهطور نسبتاً جدیدی ارائه میدهد. در بخشی از این متن، به نکته ای اشاره می کند که قابل توجه است. با توجه به اینکه اصل این متن به صورت مخطوط است، می توان به ترجمه انگلیسی آن مراجعه نمود. در آنجا بیان شده:
«زمانی که ماکسیموس دید که رم کفرآمیزات [او] را پذیرفته، او نیز به قسطنطنیه رفت. در آن زمان که معاویه با امپراتور کنستانس صلح کرد، جنگی با ابوتراب، امیر حیره، در صفین آغاز کرده و او را شکست داد.»[۱۹]
اگرچه گزارش های جورج درباره مسلمانان مغرضانه است و نمی توان جزئیات تاریخی گزارشش را مورد استناد قرار داد، اما برخی کلیات سخن او قابل تأمل است. او در این بخش ذکر کرده که معاویه در صفین با ابوتراب جنگیده است. هرچند در تعیین محل امارت ابوتراب، دچار اشتباه شده، اما بی تردید مراد او از ابوتراب در این رویداد، امیرالمؤمنین علیه السلام است. با توجه به اینکه عمده گزارشهای مسیحیان در آن برهه، از سوی مسلمانان منطقه شام به دست آنها می رسیده، می توان نتیجه گرفت که کاربست لقب ابوتراب برای امیرالمؤمنین علیه السلام نزد بنی امیه به قدری فراگیر بوده که حتی دشمنان آنها نیز با این ادبیات آشنا شده بودند. با وجود این سند تاریخی، دیگر راهی برای انکار ادعای سوء استفاده بنی امیه از این لقب امیرالمؤمنین علیه السلام باقی نمی ماند.
فرجام سخن اینکه با استناد به منابع غیر اسلامی و استفاده از پژوهش های مستشرقان، می توان برخی ابهامات تاریخی در حوزه امامت را پاسخ داد و ضروری است پژوهشهای نوین بر این اساس سامان گیرد.
منابع
- ابن تیمیه حرانی، الجواب الصحيح لمن بدل دين المسيح، تحقيق: علي بن حسن – عبد العزيز بن إبراهيم – حمدان بن محمد، السعودية، دار العاصمة، الثانية، ۱۴۱۹هـ / ۱۹۹۹م.
- ابن شبه نمیری، تاریخ المدینه، حققه: فهيم محمد شلتوت، جدة، طبع على نفقة: السيد حبيب محمود أحمد، ۱۳۹۹ق.
- احمد بن حنبل شیبانی، فضائل الصحابه، المحقق: د. وصي الله محمد عباس، بيروت، مؤسسة الرسالة، الأولى، ۱۴۰۳ – ۱۹۸۳م.
- ألبانی، محمد ناصر الدین، سلسلة الاحادیث الضعیفه، الرياض، مكتبة المعارف، ۱۴۱۲ هـ = ۱۹۹۲ م.
- بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، المحقق: د. مصطفى ديب البغا، دمشق، دار ابن كثير، دار اليمامة، الخامسة، ۱۴۱۴ هـ – ۱۹۹۳ م.
- ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، دار الرسالة العالمية، الأولى، ۱۴۳۰ هـ – ۲۰۰۹ م.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، مصر، دار المعارف، الثانية، ۱۳۸۷ هـ – ۱۹۶۷ م.
- طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، قم، دار الثقافة،۱۴۱۴ ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، تهران، دار الكتب الإسلامية، چهارم،۱۴۰۷ ق.
- فوزی وجیه، احمد، اهل الکتاب اول من لقبوا عمر بالفاروق، منتدی الألوکه، ۲۰۱۹م.
- منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، محقق: هارون، عبد السلام محمد، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي،۱۴۰۴ ق.
- Alfred-Louis de Prémare, Les fondations de l’islam. Entre écriture et histoire.
- Seeing Islam as Others Saw It- A Survey and Evaluation of Christian Jewish and Zoroastrian Writings on Early Is.
- Teaching of Jacob Newly Baptized, Translation by Andrew S. Jacobs.
[۱] . احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج ۱ ص ۴۲۳٫
[۲] . ألبانی، سلسلة الاحادیث الضعیفه، ج ۷ ص ۶۲، شماره ۳۰۶۲٫
[۳] . فوزی وجیه، اهل الکتاب اول من لقبوا عمر بالفاروق، ص ۱۸٫
[۴] . «كلٌّ من الحديثين يُعلم بالدليل أنه كذب ، لا يجوز نسبته إلى النبي صلى الله عليه وآله وسلم. فإنه يقال : ما المعنى بكون عليّ أو غيره فاروق هذه الأمة يفرق بين الحق والباطل ؟ إن عنى بذلك أنه يميّز بين أهل الحق والباطل، فيميّز بين المؤمنين والمنافقين ، فهذا أمر لا يقدر عليه أحدٌ من البشر: لا نبي ولا غيره.»
https://www.fnoor.com/main/articles.aspx?article_no=5605
[۵] . «أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَة مُوسَى بْنُ يُوسُفَ بْنِ رَاشِدٍ الْكُوفِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْأَوْدِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبَانٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا فُضَيْلُ بْنُ الزُّبَيْرِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مَوْلَى بَنِي هَاشِمٍ، عَنْ أَبِي سُخَيْلَةَ، قَالَ: حَجَجْتُ أَنَا وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ (رَحِمَهُ اللَّهِ)، فَمَرَرْنَا بِالرَّبَذَةِ، وَ جَلَسْنَا إِلَى أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ (رَحِمَهُ اللَّهُ)، فَقَالَ لَنَا: إِنَّهُ سَتَكُونُ بَعْدِي فِتْنَةٌ، وَ لَا بُدَّ مِنْهَا، فَعَلَيْكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ الشَّيْخِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَالْزَمُوهُمَا، فَأَشْهَدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) أَنِّي سَمِعْتُهُ وَ هُوَ يَقُولُ: عَلِيٌّ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي، وَ أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَنِي، وَ أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ هُوَ الصَّدِيقُ الْأَكْبَرُ، وَ هُوَ فَارُوقُ هَذِهِ الْأُمَّةِ يُفَرِّقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ، وَ هُوَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَ الْمَالُ يَعْسُوبُ الْمُنَافِقِينَ.» طوسی، الأمالی، ج ۱ ص ۱۴۸٫
[۶] . «ولم يبلغنا أن رسول الله صلى الله عليه وسلم ذكر من ذلك شيئا،» ابن شبه، تاریخ المدینه، ج ۲ ص ۶۶۲٫
[۷] . در گفتگوی امام حسین علیه السلام با عایشه هنگام ممانعت او از دفن پیکر مطهر امام حسن علیه السلام در کنار قبر پیامبر صلی الله علیه وآله، حضرت خطاب به عایشه فرمودند: «وَ لَعَمْرِي لَقَدْ أَدْخَلَ أَبُوكِ وَ فَارُوقُهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص بِقُرْبِهِمَا مِنْهُ الْأَذَى وَ مَا رَعَيَا مِنْ حَقِّهِ مَا أَمَرَهُمَا اللَّهُ بِهِ عَلَى لِسَانِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَمْوَاتاً مَا حَرَّمَ مِنْهُمْ أَحْيَاء.» کلینی، الکافی، ج ۱ ص ۳۰۳٫
[۸] . در نامه معاویه به محمد بن ابی بکر، عمر بن خطاب با این لقب معرفی شده است: «فَكَانَ أَبُوكَ وَ فَارُوقُهُ أَوَّلَ مَنِ ابْتَزَّهُ وَ خَالَفَهُ عَلَى ذَلِكَ اتَّفَقَا وَ اتَّسَقَا…» منقری، وقعة صفین، ص ۱۲۰٫
[۹] . «قال ابن شهاب: بلغنا أن أهل الكتاب، كانوا أول من قال لعمر الفاروق، وكان المسلمون يؤثرون ذلك من قولهم، ولم يبلغنا أن رسول الله صلى الله عليه وسلم ذكر من ذلك شيئا،» ابن شبه، تاریخ المدینه، ج ۲ ص ۶۶۲٫
[۱۰] . «لما دخل عمر الشام تلقاه رجل من يهود دمشق، فقال: السلام عليك يا فاروق! أنت صاحب إيلياء لا والله لا ترجع حتى يفتح اللَّه إيلياء.» طبری، تاریخ طبری، ج ۳ ص ۶۰۸٫
[۱۱] . Again the Israelites cried out to the LORD, and he gave them a deliverer—Ehud, a left-handed man, the son of Gera the Benjamite. Holy Bible, Judges 3:15, Old Testament.
[۱۲] . Judges 3:15 (Peshitta) , 18.
[۱۳] . For at the time when (Sergius) the Candidatus was slaughtered by the Saracens I was in Caesarea”— Abraham says—”and I went out by boat to Sykamina. And they said: the Candidatus was slaughtered. And we Jews rejoiced greatly. they said that a prophet appeared, coming withthe Saracens and he is proclaiming the arrival of the coming Anointed One and Christ. Teaching of Jacob Newly Baptized, 198.
[۱۴] .Lorsque cOmar se rendit en Syrie, dit encore Sâlim, un juif de Damas vint à sa rencontre et lui dit : « La paix soit sur toi, ô Sauveur (Fârûq); c’est toi le maître d’Aelia, etc. » Le récit se poursuit globalement de la même façon que précédemment, mais on y apprend de plus que le Dajjâl que les Arabes tueront est effectivement un des descendants de Benjamin, dernier fils de Jacob et ancêtre de la douzième tribu d’Israël. Le mot fârûq est l’arabisation du mot araméen porûq /porûqo, qui, dans la Bible en syriaque, signifie « sauveur / libérateur / rédempteur»۴۸٫ Quant au Dajjâl, c’est évidemment ici le juif Paul de Tarse, de la tribu de Benjamin, mais apôtre du christianisme . Alfred-Louis de Prémare, Les fondations de l’islam. Entre écriture et histoire, 164.
[۱۵] . «ومن قال: معناه المخلص فيحتجون بأنها كلمة سريانية، ومعناها المخلص، وقالوا: هو مشتق من قولنا: ” راوف “، ويقال بالسريانية ” فاروق “، فجعل ” فارق “. قالوا: ومعنى ” ليط ” كلمة تزاد.» ابن تیمیه، الجواب الصحيح لمن بدل دين المسيح، ج ۵ ص ۲۸۸٫
[۱۶] . «حدثنا قتيبة بن سعيد: حدثنا عبد العزيز بن أبي حازم، عن أبي حازم، عن سهل بن سعد قال: ما كان لعلي اسم أحب إليه من أبي تراب، وإن كان ليفرح به إذا دعي بها جاء رسول الله صلى الله عليه وسلم بيت فاطمة عليها السلام، فلم يجد عليا في البيت، فقال: (أين ابن عمك). فقالت: كان بيني وبينه شيء، فغاضبني فخرج فلم يقل عندي، فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم لإنسان: (انظر أين هو). فجاء فقال: يا رسول الله هو في المسجد راقد، فجاء رسول الله صلى الله عليه وسلم وهو مضطجع. قد سقط رداؤه عن شقه فأصابه تراب، فجعل رسول الله صلى الله عليه وسلم يمسحه عنه وهو يقول: (قم أبا تراب، قم أبا تراب).» صحیح بخاری، ج ۵ ص ۲۳۱۶٫
[۱۷] . «حدثنا قتيبة، قال: حدثنا حاتم بن إسماعيل، عن بكير بن مسمار، عن عامر بن سعد بن أبي وقاص عن أبيه، قال: أمر معاوية بن أبي سفيان سعدا، فقال: ما يمنعك أن تسب أبا تراب؟…» سنن ترمذی، ج ۶ ص ۲۹۵٫
[۱۸] . «حدثنا عبد الله بن مسلمة: حدثنا عبد العزيز بن أبي حازم، عن أبيه: أن رجلا جاء إلى سهل بن سعد فقال: هذا فلان، لأمير المدينة، يدعو عليا عند المنبر، قال: فيقول: ماذا؟ قال: يقول له: أبو تراب، فضحك.» صحیح بخاری، ج ۳ ص ۱۳۵۸٫
[۱۹] . »When Maximus saw that Rome had accepted the foul mire of his blasphemies, he also went down to Constantinople at the time when Mu‘āwiya made peace with the emperor Constans, having started a war with Abū Turāb, the emir of Hira, at Siffin and defeated him.« Seeing Islam as Others Saw It- A Survey and Evaluation of Christian Jewish and Zoroastrian Writings on Early Is, 141.
ثبت دیدگاه