باسمه تعالی
نقدی بر اظهارات جناب دکتر رجبی دوانی در برنامه تلویزیونی سوره شبکه چهار سیما
برنامه سوره مورخه چهارشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۱ که با عنوان «مسلم بن عقیل در کوفه؛ مأموریت و دستاورد» به روی آنتن رفت، میزبان جناب آقای دکتر محمد حسین رجبی دوانی بود. ایشان در بخشی از این برنامه به واکاوی یک رفتار مسلم بن عقیل پرداخت که سؤالات زیادی را به وجود می آورد.
موضوع مورد بحث، ماجرای حضور مسلم بن عقیل در خانه هانی بن عروه بود که وقتی مسلم و هانی و شریک بن حارث همدانی با خبر شدند که عبیدالله بن زیاد قصد عیادت شریک را دارد، تصمیم گرفتند در یک فرصت مناسب، او را به قتل برسانند. اما وقتی عبیدالله به منزل هانی آمد و مشغول گفتگو با شریک شد، مسلم بن عقیل که در گوشه ای مخفی شده بود، هیچ اقدامی برای قتل عبیدالله انجام نداد و او به سلامت از منزل هانی خارج شد. وقتی شریک از مسلم علت این تعلل را پرسید، مسلم گفت: به دو دلیل اقدام به قتل غافلگیرانه عبیدالله نکردم: اول: هانی از اینکه این قتل در خانه او اتفاق افتد، راضی نبود؛ دوم: پیامبر اکرم(ص) از قتل غافلگیرانه نهی کرده است.
دکتر رجبی دوانی با اشاره به اینکه قدیمیترین نقل این حدیث مربوط به همین ماجرا است، با استناد به سیره رسول خدا(ص)، تناقض سیره پیامبر(ص) با این حدیث را نمایان می سازد و می گوید:
«ما در سیره خود پیامبر(ص) می بینیم که اینگونه نیست. پیامبر اکرم(ص) چندین بار برای از بین بردن دشمنان عنودی که در پی ضربه زدن به اسلام بودن، افرادی را فرستادند و غافلگیرانه کشتند.»
ایشان سپس با ذکر مواردی از دستور به قتل غافلگیرانه توسط پیامبر(ص)، افزون بر بی اعتبار دانستن حدیث رسول خدا(ص) مبنی بر حرمت قتل غافلگیرانه، این اقدام مسلم بن عقیل را زیر سؤال برده و می گوید:
«آن شاعر مهمتر بود که پیامبر(ص) فرمود او را باید کشت یا ابن زیاد که دارد مسیر آینده اسلام را تغییر می دهد؟! آنجا اگر می زدنش کار تمام بود.»
در مجموع از بیانات دکتر رجبی دوانی این نکته برداشت می شود که مسلم بن عقیل، در این مقطع تاریخی، تصمیم نادرستی گرفت و اگر همانجا، عبیدالله بن زیاد را به قتل می رساند، شاید دیگر شاهد وقوع جنایات کربلا نبودیم.
این سخن ابهامات زیادی را به وجود می آورد از جمله اینکه مسلم بن عقیل را در این ماجرای تاریخی، خطاکار بدانیم و اگر بپذیریم مسلم بن عقیل در آن مقطع، تصمیم نادرستی گرفت، این عدم فعل او، در سرنوشت اسلام تأثیرگذار بوده است؛ در نتیجه نمی توان او را به کلی تبرئه کرد! دستکم باید نسبت به این اقدام اشتباه خود پاسخگو باشد چونکه عملی را انجام نداد که می بایست انجام دهد و نتیجه آن، به شهادت رسیدن امام معصوم بوده است! طبق برداشت دکتر رجبی دوانی، اگر مسلم تصمیم درستی گرفته بود، جنایات کربلا واقع نمی شود و حتی اگر هم قیام امام حسین(ع) به نتیجه نمی رسید، اما حداقل این اتفاقات به تأخیر افتاده و ممکن بود واقع نشود. هر انسان عاقلی با شنیدن این عبارت نتیجه می گیرد که مسلم بن عقیل در این ماجرا دخیل و شریک بوده است و لو به این مقدار که شهادت امام حسین(ع) را به تأخیر نینداخت! با نگاهی به نظرات بینندگان در صفحه فضای مجازی این برنامه که این بخش از سخنرانی دکتر دوانی را منتشر ساخته، فراگیری این برداشت بر همگان ثابت می شود.
به منظور پاسخ به این سخن دکتر رجبی دوانی، بیان مقدماتی ضروری است:
- اعتبار حدیث: محتوای حدیث «الایمان قید الفتک» در دو کتاب از کتب اربعه شیعه نقل شده است. مرحوم کلینی و شیخ طوسی با سند مرسل آن را به نقل از امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) اینگونه نقل کرده اند:
«قد نهى رسول الله صلىاللهعليهوآله عن الفتك.» (کلینی، الکافی، ج ۷ ص ۳۷۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۱۰ ص ۲۱۴)
این حدیث در منابع اهل سنت با عبارت «الایمان قید الفتک» از طرق متعددی از رسول خدا(ص)نقل شده است از قبیل: امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)، ابوهریره، زبیر بن عوام، عمرو بن حَمِق، معاویه بن ابی سفیان، عثمان بن عفان، انس بن مالک. با توجه به شواهد این حدیث در منابع اهل سنت، نمی توان اصل این حدیث را غیر معتبر دانست.
- دلالت حدیث: عنصر اصلی در این حدیث واژه «فتک» است. مرحوم مجلسى در بحارالانوار به نقل از جوهرى، فتک را چنین تعریف مى کند:
«و قال الفتک: أن یأتى الرجل صاحبه و هو غارّ غافل حتى یشدّ علیه فیقتله و فى الحدیث قیّد الایمان الفتک, لایفتک مؤمن»
فتک آن است که شخصى کسى را که نزد اوست و غافل است (از نیت آن شخص) مورد حمله قرار دهد و به قتل رساند و در حدیث آمده است که ایمان, فتک را قید و بند زده است (اجازه انجام فتک را نمى دهد) و مؤمن اقدام به فتک نمى کند. (مجلسى، بحار الانوار، ج ۲۸ ص ۲۵۹).
طریحى نیز در مجمع البحرین به نقل از قاموس, معنایى نزدیک به معناى جوهرى را ارائه مى کند، البته با عدم حصر معناى فتک در قتل و تعمیم صدق فتک بر مجروح ساختن دیگرى. طریحى مى گوید:
(… انتهز منه فرصه فقتله او جرحه مجاهره او اعم) (طریحى، مجمع البحرین، ج ۳ ص ۳۵۷).
در این بیان دو ویژگى براى فتک ذکر شده است:
نخست اعم بودن آن از قتل و صدق بر جرح علاوه بر قتل؛ و دیگرى در چگونگى اقدام به فتک است که مى تواند در خفا صورت گیرد یا آشکارا.
این عمل (اقدام به فتک) در عرب جاهلى رواج داشت، اما پیامبر اکرم(ص) آن را ممنوع کرد. علامه مجلسى در بحارالانوار موارد متعددى از ممنوع ساختن فتک از جانب پیامبر(ص) نقل کرده است که نفس اقدام ناگهانى و ناجوانمردانه براى قتل، مذموم و ممنوع است و علت ممنوعیت، ایمان دانسته شده است؛ یعنى انسان مؤمن باتوجه به سجایاى اخلاقى و تعالیم اسلامى، به عملى این چنین ناجوانمردانه اقدام نمى کند. (مجلسى، بحال الانوار، ج ۲۸ ص ۲۲۸ ـ ۲۵۹؛ ج ۴۴ ص ۲۴۴؛ ج ۴۷ ص ۱۲۷)
- اقدامات مشابه در سیره پیامبر(ص): دکتر دوانی برای اثبات نادرستی حدیث مزبور، به سیره رسول الله(ص) اشاره می کند که ایشان دستور به قتل غافلگیرانه چند تن از سران کفار و مشرکین داده اند. این استناد ایشان برای بی اعتبار نشان دادن حدیث «الایمان قید الفتک» است. با توجه به اینکه در سطور بالا، اعتبار این حدیث را از منابع شیعه و سنی نشان دادیم، لازم است چرایی این دستورات پیامبر(ص) را مورد بررسی قرار دهیم. قبل از آن لازم است دو شاهد تاریخی را در نظر داشته باشیم:
اول) دستور پیامبر(ص) پس از هجرت بوده است: تمام مواردی که در تاریخ دستور قتل غافلگیرانه پیامبر(ص) نقل شده، مربوط به زمانی است که حضرت در مدینه به سر می بردند. یعنی هیچ یک از این دستورات در زمان حضور پیامبر(ص) در مکه نبوده است. تفاوت اصلی این دو زمان، آشکار شدن دشمنی و عداوت است که در ادامه توضیح بیشتری خواهیم داد.
دوم) موارد یاد شده، از سران مشرک یا یهود بوده اند: تمام افرادی که دکتر رجبی دوانی نام برده اند مربوط به یهودیان عهدشکنی است که دشمنی خود را علنی کرده اند از قبیل: ابوعکف، عصماء بنت مروان، کعب بن اشرف و ابن سنینه. البته افراد دیگری نیز در این میان وجود دارند که آنان نیز به عنوان بزرگان مشرک شناخته می شوند مانند عقبة بن ابی معیط که برخی قتل او را غافلگیرانه دانسته اند.
با در نظر گرفتن این دو شاهد تاریخی، به سراغ تحلیل چرایی دستور رسول الله(ص) می رویم:
الف) این دستورات در فضای جنگ بوده است: دستوارت پیامبر(ص)، در فضای جنگ و دشمنی علنی انجام شده است. هیچیک از این اقدامات در زمان حضور پیامبر(ص) در مکه که هنوز جنگ علنی آغاز نشده، روی نداده است. به همین دلیل، سیره نویسان این اقدامات را به عنوان «سریه» ثبت کرده اند، این بدین معناست که تلقى تمام سیره نویسان از این اقدامات، اقداماتى جنگى و داخل در قواعد جنگ و فنون نبرد است، نه ترور و اقدام علیه اشخاص و اموال به صورت غافلگیرانه. آن چه از پیامبر(ص) در تمام این غزوات و سرایا نقل شده است، حاکى از الزام فرماندهان و مجاهدان مسلمان به رفتار انسانى و عدم تعرض به دو طائفه است: یکى غیرنظامیان اعم از زن و مرد و پیر و جوان؛ و دیگرى نظامیان دشمن که اظهار اسلام کنند. به همین دلیل نقل شده وقتی عمیر بن عدی مأمور قتل عصماء بنت مروان شد، او شبانه به خانه عصماء رفت. عصماء خوابیده بود و فرزندش را در آغوش گرفته بود. عمیر فرزند را از سینه عصماء دور کرد و عصماء را کشت.
ب) غافلگیری به معنای بی خبری مطلق است: همانگونه که بیان کردیم قتل غافلگیرانه به معنای این است که شخصی را بدون آگاهی و اطلاع مورد حمله قرار دهد و به قتل برساند. آگاهی و اطلاع مورد نظر در این حدیث این است که از قبل هیچ اطلاعی به شخص مقتول داده نشود و او کاملاً بی خبر باشد؛ اما در مواردی که از پیامبر(ص) نقل شده، افراد مورد نظر در فضای جنگ علنی بوده و یا نقض عهد کرده اند.
بی تردید اظهار دشمنی مشرکان و پیمان شکنی یهودیان به معنای اعلام جنگ علنی است و با بروز این نقض عهد، نمی توان دیگر این قتلها را غافلگیرانه نامید.
بدیهی است کسی که عهد و پیمان خود را می شکند، از عواقب این کار خود آگاه است و احتمال هرگونه خطری را به جان خریده است. در نتیجه دستور رسول الله(ص) نسبت به افراد یاد شده، با اطلاع و آگاهی کلی بوده با بی خبری مطلق همراه نبوده است.
ج) دستور پیامبر(ص) نسبت به غیر مسلمانان بوده است: افرادی که به دستور پیامبر(ص) به قتل رسیدند، نه تنها مسلمان نبودند، بلکه حتی به عنوان سران نفاق نیز شناخته نمی شدند. یعنى حتى مسلمانان ظاهرى که با کفار قریش و یهود مدینه همکارى مى کردند و در ضدیت با اسلام بودند نیز مورد هدف قرار نگرفتند؛ به رغم اینکه جرمشان ظاهراً از کفار و یهود سنگین تر بود؛ زیرا از درون جامعه اسلامى و از پشت خنجر مى زدند. اما هیچگاه پیامبر(ص) دستور به قتل غافلگیرانه آنان ندادند. در حالی که ایشان با علم غیبی که داشتند، از باطن این افراد و توطئه هایی که در نظر داشتند، آگاه بودند و در سالهای آخر حیات، قدرت کافی برای از بین بردن این افراد به صورت مخفیانه داشتند، به گونه ای که کسی از قتل آنان آگاه نشود؛ اما هرگز اقدام به این عمل نکردند؛ زیرا این اقدام را با روح ایمان سازگار نمی دانستند و از آن منع کردند.
- چرایی اقدام مسلم بن عقیل: با توجه به نکات یاد شده، می توان به خوبی علت اقدام مسلم بن عقیل را درک کرد. با وجود اختلاف در سن مسلم هنگام شهادت، اما قطعی است که او دوران پیامبر(ص) را درک نکرده است و از همه رویدادهای زمان شکلگیری حکومت پیامبر(ص) خبر نداشته است. اما این سخن پیامبر(ص) را شنیده بود که ایشان از قتل غافلگیرانه نهی کرده اند. ممکن است او روایات زیادی را شنیده بود که پیامبر(ص) لشکریان اسلام را به رعایت حدود اسلام در جنگ سفارش کرده بود از جمله فرموده بودند:
«کسی را به غل و زنجیر نکشید، مُثله نکنید، درنبرد مکر و فریب به کار نبندید، پیران فرتوت و کودکان و زنان را نکُشید، و درختان را قطع نکنید مگر که ناچار شوید.» (بحار الانوار، ج ۱۹ ص ۱۷۷)
همچنین به فرض حضور او در جنگ صفین، مسلم شاهد رعایت اخلاق و جوانمروی از سوی امیرالمؤمنین علی(ع) بوده است که پس از اینکه لشکر معاویه، آب را بر سپاهیان کوفه بستند، وقتی یاران حضرت علی(ع) توانستند بر شریعه فرات مسلط شوند، هرگز اقدام متقابل انجام ندادند و اجازه دسترسی به آب را به لشکریان شام دادند. همچنین او شاهد جوانمردی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در رعایت مفاد صلح با معاویه بود در حالی که معاویه، نسبت به این صلحنامه بیتوجه بود. همه این موارد، از او جنگاوری دیندار ساخته بود که می دانست اسلام، دین اخلاق و عقلانیت است و حتی اگر عناد دشمنان موجب برانگیخته شدن آتش جنگ شود، اما نباید حدود لحظه ای از شرعی تجاوز کرد و همواره باید اخلاق را سرلوحه اعمال قرار داد.
نتیجه:
بر این اساس باید میان اقدام مسلم بن عقیل با دستورات پیامبر اکرم(ص) تفاوت قائل بود. اگرچه ممکن است عبیدالله به جهت جنایاتی که تا آن زمان مرتکب شده بود و نیاتی که برای آینده داشت از یهودیان پیمانشکن به مراتب پلیدتر باشد، اما او در ظاهر مسلمان بود و شهادتین را بر زبان جاری ساخته بود. اسلام همواره بر مراعات ظاهر حال تأکید کرده و از هرگونه قتل و تجاوزی علیه مسلمانان ظاهری بر حذر داشته است. البته با نگاهی به سخن مسلم بن عقیل فهمیده می شود او به دلیل مراعات این اسلام ظاهری، از قتل عبیدالله منصرف شد؛ زیرا استناد او به روایت پیامبر(ص)، با قید «ایمان» است و مراد از ایمان در این روایت، اسلام است. در نقل طبری اینچنین آمده است:
«فخرج مسلم، فَقَالَ لَهُ شريك: مَا منعك من قتله؟ فَقَالَ: خصلتان: أما إحداهما فكراهة هانئ أن يقتل فِي داره، [وأما الأخرى فحديث حدثه الناس عن النبي ص: أن الإيمان قيد الفتك، وَلا يفتك مؤمن،] فَقَالَ هانئ: أما وَاللَّهِ لو قتلته لقتلت فاسقا فاجرا كافرا غادرا.»
مسلم از مخفیگاه بیرون آمد، شریک به او گفت: چرا او را نکشتی؟ مسلم گفت به دو دلیل: اول اینکه هانی از اینکه عبیدالله در خانه او کشته شود، کراهت داشت؛ دوم به دلیل حدیثی که مردم از پیامبر(ص) نقل می کنند که فرمودند: ایمان مانع از قتل غافلگیرانه می شود و مؤمن غافلگیرانه نمی کشد. هانی گفت: به خدا سوگند اگر او را می کشتی، یک انسان فاسق فاجر کافر غادر را کشته بودی. (تاریخ طبری، ج ۵ ص ۳۶۳)
این بدان معنا است که مسلم به جهت اینکه عبیدالله در ظاهر مسلمان بود، از قتل او به صورت غافلگیرانه اجتناب کرد به همین دلیل شریک به او گفت که اگرچه او در ظاهر مسلمان است اما در واقع او فاسق فاجر کافر غادر است.
افزون بر مطالب یاد شده در چرایی اقدام مسلم بن عقیل برای عدم قتل عبیدالله بن زیاد، ذکر این نکته نیز ضروری است که حتی اگر قتل عبیدالله به عنوان قصاص لازم می بود، این حکم باید از سوی حاکم شرع که امام معصوم است، صادر شود. دستوراتی که از اهل بیت(ع) برای قتل غافلگیرانه برخی از دشمنان ایشان نقل شده است، در این راستا تفسیر می شود؛ بدین معنا که ایشان خود حاکم شرع و آگاه به امور بودند و با فراهم شدن شروط ارتداد، حق صدور دستور قتل داشته اند.
در پایان از خداوند متعال خواستاریم شفاعت حضرت مسلم بن عقیل را نصیب همه دوستداران اهل بیت(ع) بگرداند. آمین.
۷ محرم الحرام مصادف با ۱۴ مرداد ۱۴۰۱
قم المقدسه
ثبت دیدگاه