تمام مسلمانان برمشروعیت زیارت اجماع دارند و از عهد صحابه تا به امروز از اقصی نقاط دنیا آن را انجام میدادهاند
و در این راه بذل مال میکرده و اعتقاد داشتهاند که این کار اَفضل قُرُبات است.
ابنتیمیه و شاگردانش و به تبع آنها وهابیت، با طرح ایراداتی راجع به این موضوع، دنیای اسلام را در مقابل خود قرار دادند.
اولین واکنشها در برابر این جریان، از سوی خود اهل سنت صورت گرفت.
مقدمه
مسئله زیارت قبور از صدر اسلام مطرح بوده است.
در قرآن بهصراحت، دستوری برای رفتن به زيارت قبور يا منع از آن وجود ندارد.
با دقت در رواياتي که از پيامبر اکرم (ص) در مجامع حديثي شیعه و سنی نقل شده است،
برميآيد که زيارت قبور مسلمانان و طلب آمرزش براي آنان در زمان رسول الله (ص) امري رايج بوده است و نهتنها خود آن بزرگوار به زيارت مقابر میرفته است،[۱]
بلکه ديگر مسلمانان و پيروان خود را نيز بدين کار ترغيب میکرده است.[۲]
علمای اسلام نیز همواره با اتکا به نصوص فراواني که وجود دارد، زیارت قبور امامان و اهل بيت را جايز و بلکه مستحب میدانند و آن را موجب ثواب و برکت دنيا و آخرت میشمارند.
ابنتیمیه و شاگردانش و به تبع آنها وهابیت، با طرح ایراداتی راجع به این موضوع، دنیای اسلام را در مقابل خود قرار دادند.
اولین واکنشها در برابر این جریان، از سوی خود اهل سنت صورت گرفت و آثار زیادی در اینباره نوشته شد؛
از جمله شفاء السقام سبکی، وفاء الوفاء سمهودی، جوهر المنظم ابنحجر مکی که در اینجا ما بر آنیم تا گزارشی از کتاب الجوهر المنظم ارائه دهیم.
این کتاب در یک جلد (۱۴۹ صفحه) و به تصحیح دکتر محمد زینهم در مکتبه مدبولی در مصر در سال ۱۹۹۹م به چاپ رسیده است.
ظاهراً این کتاب بیشتر برای استفاده زائران و به منظور بیان سنن و آداب زیارت نوشته شده است.
ابنحجر مکی
ابوالعباس احمد بنمحمد بنحجر هیتمی مکی درسال ۹۰۹ق درمحله ابیالهیتم (محلهای در ایالت غربیه مصر) به دنیا آمد.
او القاب زیادی مثل العلامة الشافعي، المحدث الفقیه، الصوفي المحقق و… داشت.
در وجه تسمیه او گفتهاند که جد او بسیار ساکت بود و فقط در مقام ضرورت سخن میگفت و لذا به او حجر میگفتند.
ابنحجر در کودکی، پدر و جدش را از دست داد و سرپرستی او را دو تن از استادان پدرش به عهده گرفتند.
وی پس از فراگفتن مقدمات در اوایل سال ۹۲۴ق که حدود چهارده سال داشت، به دانشگاه الازهر مصر رفت و با وجود خردسالی با علمای مصر همنشین شد.
استادان او از بزرگان فقها و علمایی چون شاگردان ابنحجر عسقلانی مثل زکریا انصاری، ناصرالدین طبلاوی، و… بودند.
هنوز بیست سالش تمام نشده بود که از رملی و طبلاوی اجازه افتا و تدریس گرفت و در علومی مانند تفسیر، حدیث، کلام، فقه، اصول، حساب، ادبیات، منطق و تصوف سرآمد گشت.[۳]
ابنحجر در زمان خود از مرتبه والایی برخوردار بود؛ چنانکه در سرزمین حجاز، ائمه وقت به او اقتدا میکردند و او را ناشر علوم شافعی میخواندند.
ابنحجر مطالبی در فضایل اهل بیت نوشته، اما بیشتر به رد شیعه نظر داشته است.
او به معاویه ارادت داشت و حتی یکی از تألیفات خود را به او اختصاص داد و به نفی کفر یزید هم بیعلاقه نبود.[۴]
ابنحجر مؤلف پرکاری بود و در زمینههای فقه شافعی، حدیث، کلام، ادبیات، تعلیم و تربیت، تصوف و… به تألیف پرداخت و آثار زیادی بهجای گذاشت. از جمله:
- الجوهرالمنظم في زیارة قبر الشریف النبوي المکرم (مصر ۱۹۹۹م)؛
- الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع و الزندقه؛
- الاعلام بقواطع الاسلام. (این کتاب در توجیه مسئلهای است که در ۹۴۲ق در مکه فتوا داده بود و بعضی از علما بر او اعتراض و او را تکفیر کرده بودند)؛
- الزواجر عن اقتراف الکبایر (مجموعه احادیث درباره گناهان کبیره) (مصر ۱۳۳۱ق)
علما در منقبت او بسیار سخن گفتهاند.
برای مثال، ابنعماد در شذرات الذهب میگوید: «ابنحجر هیتمي، شیخ الإسلام و خاتم علمای اعلام است، دریایی است که نمیتوان درک کرد، یگانه زمان و…».[۵]
ابنحجر در سفری که در سال ۹۵۶ق برای زیارت قبر پیامبر میرفت، در وادی مرالظهران تصمیم گرفت کتابی در احکام زیارت و فضایل و آداب آن بنویسد تا هر کسی که قصد زیارت قبر نبوی را دارد،
با آن کتاب از هر چیزی بینیاز باشد و لذا آن را الجوهرالمنظم في زیارة قبر الشریف النبوي المکرم نام نهاد و آن را بعد از ذکر مقدمهای مشتمل بر هشت فصل و یک خاتمه قرار داد.
ابنحجر در سال ۹۴۰ به مکه رفت و در آنجا اقامت گزید و به تدریس و افتا مشغول بود و در سال۹۷۴ق در ۶۵ سالگی در همانجا از دنیا رفت و در معلاة در آرامگاه طبریین دفن شد.[۶]
نگاهی به فصول کتاب
مصنف در مقدمه به ذکر آداب شروع سفر از جمله آداب قبل از حرکت و زمان حرکت و… میپردازد
و روایات و ادعیه لازم در این زمینه را ذکر میکند و میگوید بحث مفصل آن را در حاشیه بر مناسک نووی ذکر کرده ایم و در اینجا به مهمات آن اکتفا میکنیم.
فصل اول: مشروعیت زیارت پیامبر (ص)
ابنحجر برای اثبات مشروعیت زیارت قبر پیامبر، از ادله اربعه (کتاب، سنت، اجماع و قیاس) استفاده میکند.
الف) کتاب
ابنحجر از قرآن به آیه (وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا)[۷] استدلال میکند و میگوید:
این آیه بر برانگیختن مردم به رفتن زیارت نبی و طلب استغفار نزد او و استغفار آن حضرت برای آنها دلالت میکند و استغفار پیامبر برای مردم با مرگ او از بین نمیرود
و هر زمانی که مردم نزد او بروند و طلب استغفار کنند و پیامبر برای آنها استغفار کند، تمام شرایط توبه فراهم است و پذیرفته میشود، إن شاالله.
ایشان میگوید نمیتوان گفت این آیه برای زیارت در حال حیات پیامبر است؛ زیرا احادیث صحیح داریم که «أن زیارته بعد وفاته کزیارته في حیاته»(ص۱۷).
ب) سنت
روایات زیادی وجود دارد که ایشان در اینجا متذکر آن نمیشود و آنها را در فصل دوم و در بیان فضایل ذکر میکند؛
مانند «من زارني وجبت له شفاعتي، من زارني بعد وفاتي کمن زارنی في حیاتي و…»(ص۱۹).
ج) قیاس
ابنحجر یکی از ادله را قیاس میداند و در این زمینه امور زیر را بیان میکند:
- از امور مورد اتفاق در سنت، امر به زیارت قبور است؛ پس قبر پیامبر اولی و اَحق به زیارت است.
- همچنین از ادله مشروعیت زیارت قبور اینکه پیامبر قبر شهدای احد و اهل بقیع را زیارت میکرد.
- پیامبر به عایشه نحوه سلام به اهل قبور را تعلیم فرمود (البته این خود دلیل بر مشروعیت زیارت زنان نیز هست).
- پس قبر خودش اولی به تعظیم و اکرام است و نیز معلوم میشود زیارت فقط برای تعظیم و تبرک به ایشان است و ما با حضور در نزد قبر ایشان بهسبب وجود ملائکه در آنجا، غرق در رحمت و برکت میشویم(ص۱۹).
د) اجماع
مصنف میگوید:
بعضی از علما حکم به وجوب زیارت کردهاند؛ زیرا در بعضی از اقوال سلام برحضرت واجب شده است
(بهسبب روایاتِ: من حج البیت و لم یزورني فقد جفاني، البخیل من ذکرت عنده فلم یصل علي و…)
پس به طریق اولی زیارت باید واجب باشد؛ زیرا عدم زیارت جفای بیشتری بر پیامبر است.
ابنحجر میگوید:
اکثر علمای سلف و خلف قائل به استحباب زیارت هستند و آن را بدون در نظر گرفتن قصد اعتکاف یا نماز در مسجدالنبی و… از اهم قربات دانستهاند و لذا احناف میگویند:
«إنها أقرب من درجة الواجبات» و بعضی از أئمه مالکی حکم به وجوب آن کردهاند(ص۱۹).
سپس ابنحجر به ذکر روایاتی در این زمینه میپردازد که به گفته خود او، اکثر آنها را سبکی در شفاء السقام آورده است.
او از نظر سندی آنها را بررسی و اشکالات آن روایات را رد میکند؛ روایاتی چون:
«من زار قبري وجبت له شفاعتي»، «من زارني بعد موتي فکأنما زارني في حیاتي»، «من زارني کنت له شفیعاً أو شهیداً».
او در مجموع ۲۲ حدیث نقل میکند که همگی در ترغیب مردم به زیارت است.
ایشان در نهایت نتیجه میگیرند که این روایات صریح یا ظاهر در ندب است و شامل زن و مرد و زیارت از دور و نزدیک میباشد و طبق آنها شدّ رحال برای همه جایز است؛
زیرا وقتی که اصل زیارت قربت است، هر سفری برای آن هم از باب مقدمه و شرط آن، قربت است(ص۲۸).
مصنف میافزاید:
آنچه بعضیها ـ مانند ابنتیمیه ـ میگویند که باید مانع زیارت شویم تا از توحید محافظت شود و زیارت منجر به شرک میشود و…، تخیلی باطلی است؛
زیرا آنچه به شرک کشیده میشود، اتخاذ قبور بهمنظور مسجد و اعتکاف در آن و… است کمااینکه در روایات صحیح نیز آمده است،
و بین این و آنچه به قصد زیارت و سلام و دعا و… باشد فرقی روشن است.
البته ابنحجر به این نکته توجه دارد که باید در دو امر دقت شود:
- وجوب تعظیم نبی (ص) و ترفیع رتبه ایشان از سایر خلق؛
- إفراد و انحصار در ربوبیت خدا و اعتقاد به اینکه او از نظر ذات و صفات منفرد است و شریک و مانندی ندارد.
بنا بر نظر ایشان، انکار اولی عصیان و انکار دومی، شرک است.
پس هر دو را باید قبول کرد و تعظیم پیامبر تا جاییکه به مختصات خداوند کشیده نشود، واجب است.
همچنین میتوان گفت کسیکه به زیارت قبر نبی میرود، به قصد سلام و دعا برای صاحب قبر میرود، نه برای تعظیم بقعه و قبر و مانند اینها (ص۲۹ـ۳۰).
ابنحجر مکی سؤال بعضی افراد را که میگویند چگونه ادعای اجماع میکنید، درحالیکه شخصی مثل ابنتیمیه از متأخرین حنابله منکر مشروعیت آن است، اینگونه پاسخ میدهد:
ابنتیمیه چه کسی است که به عقاید و افکار او اعتنا شود و یا در چیزی از امور دین به او اعتماد کرد؟
بسیاری از علمای بعد از او، وی را شدیداً طرد کردهاند.
او در بسیاری از مسائل، برخلاف اجماع حرکت کرد و معایب بسیار داشت.
او حتی خلفای راشدین را مورد طعنه قرار داد و به خداوند نسبت نقص داد.
ابنحجر کلام سبکی از بعضی علما را در اینکه مسئله زیارت از واضحات دین است و منکر آن کافر است، نقل و تحسین میکند که این خود از طعنهای او علیه ابنتیمیه است(ص۳۱).
نویسنده میگوید:
روایت شدّ رحال فقط این را ثابت میکند که برای تعظیم مسجدی و تقرب به نماز در آن و… به غیر از این سه مسجد نروید، زیرا استثنای متصل است و غیر از این را نمیرساند؛
زیرا ما شدّ رحال به عرفه در مناسک حج و شدّ رحال برای جهاد و طلب علم و… را داریم که علما همگی حکم به وجوب یا جواز آنها دادهاند.
پس همه موارد شدّ رحال را نمیتوان غیر جایز شمرد و شدّ رحال برای زیارت نیز خارج از مضمون این روایت است و منهیعنه نیست.
ابنحجر تمام استدلالات به حدیث شدّ رحال برای عدم زیارت قبور را نفی میکند و مطلبی را که در مغنی حنابله از ابنعقیل نقل شده و طبق حدیث شدّ رحال، سفر برای زیارت قبور را جایز نشمرده،
رد میکند و میگوید این برداشت با روایات دیگر مثل زیارت پیامبر از مسجد قبا و زیارت قبور اصحاب و امر کردن آن حضرت به زیارت قبور سازگار نیست (ص۳۴).
ابنحجر در رابطه با زیارت قبور زنان میگوید:
تعلیم پیامبر به عایشه بهترین دلیل برمشروعیت زیارت زنان است، البته با شروط خاص، و روایت «لعن الله زوارات القبور» منافاتی با آن ندارد؛
زیرا این روایت مربوط به زنانی است که بسیار جزع و فزع میکنند و یا ترس از فتنه وجود دارد (ص۳۵).
ابنحجر در ادامه، حدیث «لاتجعلوا قبري عیدا» را که مستمسک مانعین زیارت است،
ذکر میکند و در جواب میگوید با فرض ثبوت حدیث باید بگوییم حدیث موردی را ذکر میکند که زیارت بر وجه صحیح نباشد و اصل زیارت را رد نمیکند.
او در ادامه به ابنتیمیه و هوادارانش طعنه میزند که همه اینها از جهل به زبان عربی است؛
زیرا اگر مراد پیامبر منع از زیارت بود، میفرمود: لاتزوروا… . حتی در صورت قبول سخن آنها، باید در مقابل اجماع مسلمین آن را تأویل کرد؛
زیرا اجماع از ادله قطعی است و اینگونه امور ظنی نمیتواند با اجماع مقابله کند.
(ابنحجر میگوید تفصیل این حدیث را در کتاب الدر المنضود فی الصلاة علی صاحب المقام المحمود ذکر کردهام و گفتهام که ممکن است این حدیث برای ترغیب به زیارت باشد، نه منع از آن. (ص۳۵ـ۳۶).
نتیجهگیری
تمام مسلمانان برمشروعیت زیارت اجماع دارند و از عهد صحابه تا به امروز از اقصی نقاط دنیا آن را انجام میدادهاند و در این راه بذل مال میکرده و اعتقاد داشتهاند که این کار اَفضل قُرُبات است.
فصل دوم:
و فواید آن
ابنحجر میگوید در فصل اول ثابت شد که زیارت پیامبر مشروع و بلکه از افضل قُرُبات است.
روایات زیادی درباره فضایل عظیم برای زائر داریم؛ از جمله: «من زار قبري وجبت له شفاعتي»،
«من زارني بعد موتي کمن زارني في حیاتي»،
«من زارني إلی المدینة کنت له شفیعاً أو شهیداً».
او برای این امر بیش از پنجاه روایت در این فصل نقل میکند. در مجموع میتوان برای زیارت قبر نبوی (ص) به فواید و آثاری همچون موارد زیر اشاره کرد:
- شفاعت پیامبر که شامل زیاد کردن نعمتها، تخفیف اهوال روز قیامت، حشر بدون حساب و… میشود؛
- بهرهگیری از آثار زیارت پیامبر درحال حیات ایشان؛ مثل استغفار نزد پیامبر طبق آیه قرآن؛
- اجر مصاحبت با پیامبر را داشتن؛
- قرار گرفتن در زمره امانیافتگان در روز قیامت؛
- در جوار پیامبر بودن در روز قیامت؛
- نایل شدن به ثواب دو حج مقبول؛
- شنیدن جواب سلام بدون واسطه از پیامبر؛
- تقرب به پیامبر در روز قیامت؛.
ابنحجر احادیث سلام بر پیامبر را میافزاید و میگوید:
از احادیث رد سلام و شنیدن سلام (مانند إن صلاتکم معروضة علیّ و…) فهمیده میشود که پیامبر همواره زنده است و جسد ایشان در قبر سالم باقی مانده است.
این مطلبی است که همه علما بر آن اجماع دارند؛
کما اینکه بسیاری ازعلما و صلحا بودهاند که بعد از مدتها جسدشان سالم باقی مانده است؛
مثل عبدالله و ابوجعفر که از شهدای روز احد بودند، و بعد از ۴۶ سال با آمدن سیل با بدنی سالم از خاک بیرون افتادند.
روایات زیادی در مورد زنده بودن انبیا در قبرشان داریم که همه اینها دلیل بر زنده بودن آنها در قبر و شنیدن صدای زائرین است.
خود ابنتیمیه میگوید اصحاب قبر، صدای زائرین را میشنوند و جواب سلام آنها را میدهند. حال در مورد پیامبر چه میگوید؟ (ص۴۵ـ۴۶)
در ادامه ابنحجر درباره سلام به پیامبر و جواب آن از دور و نزدیک و تفاوتهای آنها در وجود یا عدم واسطه در شنیدن و جواب دادن میپردازد و روایاتی در اینباره ذکر میکند(ص۴۷).
ایشان عمل بعضی از صحابه از جمله رجوع بلال به مدینه برای زیارت پیامبر و سلام ابنعمر به پیامبر بعد از هر مسافرت میآورد و نیز نقل میکند عمر بنالعزیز برای رساندن سلام به پیامبر برید را فرستاد که مؤید جواز و استحباب زیارت است(ص۵۴).
البته بهتر بود ابنحجر این موارد را در فصل اول و بهعنوان دلیل دیگری ذکر میکرد؛ زیرا برای آنها عمل صحابه اهمیت فراوانی دارد.
فصل سوم: تحذیر از ترک زیارت در صورت استطاعت
ابنحجر درباره زیارت میگوید:
کل استطاعة أوجبت الحج اقتضت تأکد ندب الزیارة؛
هر استطاعتی که حج را واجب میکند، استحباب زیارت را نیز تأکید میکند؛ زیرا روایات بسیاری در ترغیب به زیارت بعد از حج و انجام زیارت بعد از حج داریم.
ایشان چهارده روایت در این زمینه ذکر میکند و میگوید:
پیامبر به نحو اَتمّ مردم را از ترک زیارت بر حذر میداشت؛ مانند:
«من حج ولم یزورنی فقد جفانی»، و مؤید آن هم روایت دیگری است که میفرماید: هر کس نام مرا بشنود و صلوات نفرستد، بر من جفا کرده است (من الجفاء أن أذکر عند رجل فلا یصلي علی).
سپس روایات زیادی را در عواقب ترک سلام بر پیامبر ذکر میکند؛ مانند:
«البخیل کل البخیل من ذکرت عنده فلم یصل علي»،
«من لم یصل علي فلا دین له»،
«ألأم الناس من إذا ذکرت عنده فلم یصل علي» و… .
او میگوید:
وحدت سیاق روایات عدم زیارت و عدم صلوات، این را میرساند که عدم زیارت و عدم صلوات، جفا بر پیامبر است و نقطه مشترک هر دو حکم جفا به پیامبر است.
پس در روایات آنچه بهعنوان عواقب عدم صلوات آمده، در عدم زیارت هم ثابت است؛
مثل: دوری از خداوند، مالیده شدن بینی بر خاک (ذلت)، شقاوت، داخل شدن درآتش، ندیدن صورت پیامبر (ص) ، بخل، اشتغال به دنیا و… (ص۵۷).
فصل چهارم: تقدم حج بر زیارت یا بالعکس؟
ابنحجر در این زمینه میافزاید:
سلف و خلف در این مسئله اختلاف داشتهاند که ابتدا کدام یک را انجام دهند.
روایتی از احمد داریم که گفته است ابتدا به مکه کنید و همه کارها را بعد از رفتن به مکه انجام بدهید.
ظاهر کلام اصحاب ما و نووی و… این است که شروع به مکه را ترجیح دادهاند. احمد و ابو حنیفه و… هم ابتدا به مکه را ترجیح دادهاند (ص۶۳).
البته ابنحجر کلام آنها را حمل بر زمانی میکند که وقت کافی برای رسیدن به حج نباشد و کلامی از سبکی در تأیید ادعای خود ذکر میکند. سبکی میگوید:
اینکه احمد رفتن به مکه را مقدم کرده، در عمره توجیه دارد، ولی در مورد حج که زمان معینی دارد، اگر وقت باشد، معنا ندارد منع از زیارت کنیم.
علقمه، اسود، عمر بنمیمون و… ابتدا به مدینه را ـ البته اگر وقت برای حج باقی باشد ـ ترجیح دادهاند.(ص۶۳ـ۶۴)
ابنحجر در مورد محل دفن پیامبر میافزاید:
سهروردی میگوید: اینکه قبر پیامبر در خارج از مکه است، در حالیکه معمولاً هر کسی را در زادگاه اصلی خود دفن میکنند و نیز به اعتقاد بسیاری از علما، مکه اشرف از مدینه است،
حکمتی دارد و آن به این جهت است که مقام والا و عظیم ایشان فهمیده شود و اعلام شود که ایشان متبوع است، نه تابع، و اگر در مکه دفن میشد، تابع حج و زیارت خانه خدا بود(ص۶۵).
فصل پنجم: مستحبات حین حرکت به سمت مدینه
ابنحجر میگوید:
علمای شافعی و غیر آنها گفتهاند: برای زایئ مستحب است موارد زیر را رعایت کند:
- علاوه بر نیت زیارت، اعتکاف در مسجد را نیز نیت کند.
- همواره در حال ر پیامبر باشد، (مخصوصاً از وقتی که چشمش به شهر مدینه افتاد یا هر جایی که اثری از پیامبر میباشد). ابنحجر روایاتی در آثار صلوات ذکر میکند؛ مانند: «من صلی علي عشراً صلی الله علیه مائة»، «ومن صلی علي مَائة صلی الله علیه ألفا»، «ومن زاد صبابه وشوقاً کنت له شفیعاً وشهیداً یوم القیامة»، «إن أولی الناس بي یوم القیامه أکثرهم علی صلاة في الدنیا». ابنحجر با استفاده از سیزده روایتی که درباره صلوات بر پیامبر ذکر کرده، آثار صلوات را برای زائر لازمتر میداند و بر آن تأکید بیشتری میکند.
- درخواست قبولی زیارت و بهره گیری از آن از خداوند متعال.
- توقف در بطحا (واقع در ذوالحلیفه) و اقامه نماز در آنجا. ابنحجر در مورد آن، کلامی از مالک و ابنفرحون (از علمای مالکی) و روایتی از ابنعمر را ذکر میکند.
- غسل قبل از دخول در مدینه و قبل از دخول در حرم نبوی (ص) .
- پوشیدن لباسهای تمیز و پاکیزه و ترجیحاً سفید رنگ، عطر زدن، پا برهنه به زیارت رفتن و خواندن ادعیه مأثور(ص۷۰ـ۷۴).
ابنحجر در این فصل چند نکته در باب صلوات جهری یا خفی، افضلیت قرائت قرآن یا ذکر صلوات و… ذکر میکند.(ص۷۰)
فصل ششم: مستحبات حین دخول به مدینه تا دخول به مسجد نبوی
ابنحجر ابتدا اسامی مختلف شهر مدینه را ذکر میکند و میگوید برای مدینه حدود هزار اسم وارد شده که ما به مشهورترین آنها اشاره میکنیم: مدینه، الدار، طابه (طیبه)، یثرب و… (ص۷۵).
مصنف در این فصل مستحبات هنگام داخل شدن به مدینه را ذکر میکند که شامل موارد ذیل است:
ـ خواندن ادعیه مأثوری که در این زمینه وارد شده است.
ـ زائر در قلبش متذکر شرافت شهر مدینه باشد.
ـ قلب زائر مملو از عظمت و بزرگی پیامبر (ص) باشد.
ـ قبل از زیارت از اسب پیاده شود و با کمال ادب پیاده به سمت روضه نبوی برود.
ـ قبل از زیارت صدقه بدهد.
ـ مدتی که در مدینه میباشد، به جایی غیر از مسجد و روضه نبوی نرود.
ـ در کنار درب مسجد از گناهانش توبه کند تا با پاکترین و بهترین حالت وارد مسجد شود.
ـ قلب زائر از تمام شئون دنیوی فارغ شود تا صلاحیت و لیاقت دریافت کمک پیامبر را بیابد.
فصل هفتم: مستحبات حین داخل شدن در مسجد نبوی تا زمان خروج از آن
ابن حجردراین فصل درقالب سی مسئله به مستحبات هنگام دخول به مسجد نبوی میپردازد:
ـ با پای راست وارد حرم شود و ادعیه مذکور را تلاوت کند و با پای چپ خارج شود.
ـ بعضی گفتهاند برای احترام بیشتر در کنار درب لحظهای بایستد و بعد وارد شود، ولی ابنحجر عقیده دارد که این نه اصلی دارد و نه مقتضای ادب و احترام میباشد.
ـ بهتر است از باب جبرائیل وارد شود.
ـ مستحب است قصد روضه مقدسه کند و با وقار و خشوع ملازم باشد، سپس دو رکعت نماز تحیت مسجد بخواند و خدا را شکرکند و تقاضای قبولی زیارت کند و بعد به زیارت قبر برود.
ـ طبق مذهب ما و جمهور علما مستحب است درکنار قبر، پشت به قبله و رو به ضریح بایستد؛
زیرا ما اعتقاد داریم که پیامبر در قبرش زنده است و زائرش را میشناسد و قول مالک خطاب به منصور هم در این مورد مؤید ماست.
ـ مقتضای ادب این است که رو به ضریح بایستد و ننشیند.
ـ اینکه به زمین و پایین دیوار قبر نگاه کند و توجه داشته باشد که پیامبر زنده است و او را میبیند.
ـ دراینکه نزدیک قبر بایستد یا از دور زیارت کند، اختلاف هست. مالکیها میگویند نزدیک بودن اولی است، ولی نزد ما دور بودن از قبر اولی است.
ـ صدایش را بلند نکند، بلکه با صدای معمولی بگوید: السلام علیک ایها النبي ورحمة الله وبرکاته، السلام علیک… .
ـ به پیامبر توسل جوید و برای خود و دیگران درخواست شفاعت کند ابنحجر در رد ابنتیمیه مبنی برمنع توسل به پیامبر میگوید:
توسل انبیا و اولیا به پیامبر خاتم از قبل و بعد از تولدش ثابت بوده است؛
مانند توسل حضرت آدم به ایشان بعد از خوردن از شجره ممنوعه و توسل شخص نابینا در زمان خود حضرت و بینایی یافتن چشمان نابینا.
ـ بهتر است زائر همواره به ذکر صلوات بپردازد.
ـ از دیگر مستحبات، شبزندهداری در مسجد نبوی ـ و لو در یک شب ـ میباشد.
ـ ابنحجر متذکر این نکته میشود که باید دقت شود از طواف دور قبر خودداری شود.
ـ چسباندن شکم و سینه به دیوار قبر مکروه است؛ هر چند میتوان عمل بعضیها را مبنی بر تبرک جستن به قبر توجیه کرد و کراهت آن را برداشت؛
زیرا همانگونه که احمد گفته تقبیل و مس قبر اشکالی ندارد.
ـ انحنا رو به قبر و بوسیدن زمین در مقابل قبر مکروه است. البته نماز خواندن رو به قبر حرام است.
ـ مستحب است کنار منبر پیامبر رود و به نماز و دعا بپردازد.
نویسنده کتاب در نهایت به ذکر چند نکته در مورد چگونگی سلام به پیامبر و مدلول جملات و کلمات زیارتنامه حضرت میپردازد (ص۹۸).
فصل هشتم: آداب بعد از خروج از مسجد نبوی
ابنحجر در این فصل در چند مسئله به بیان مستحبات بعد از خارج شدن از مسجد نبوی میپردازد، از جمله:
ـ زائر به جایی در نزدیکی حرم شریف برود تا از آنجا قبه منوره را ببیند و در عنایتی که خداوند به او داشته، به تفکر بپردازد تا اینکه رجای او در توسل به پیامبر افزایش یابد.
ـ نمازهایش را در مسجد نبوی به جماعت بخواند و در آنجا اعتکاف کند.
ـ هر روز با طهارت به زیارت قبور اهل بقیع و شهدای احد برود؛ همانطور که پیامبر هم به زیارت آنها میرفت.
ـ هنگام خروج از مدینه به زیارت مسجد قبا برود و نماز بهجا آورد.
ـ در مدینه به ختم قرآن بپردازد.
خاتمه
ابنحجر دو امر را در خاتمه بیان میکند:
ـ زائر قبل از خروج از مدینه برای وداع به مسجد برود و در مصلای پیامبر دو رکعت نماز بخواند،
سپس دعا کند و نزد قبر برود و ادعیه مأثور را قرائت کند. سپس برای اهل خود هدیه بخرد و… .
ـ وقت شروع برگشت، چند چیز برای زائر مستحب است:
اینکه به هر بلندی رسید، تکبیر بگوید و اذکار وارد را تکرار کند و هر گاه به وطن خود نزدیک گشت،
قاصدی را برای خبر به اهلش بفرستد و بعد از رسیدن به وطن غذایی تدارک ببینند و به آشناها بدهند و… .
دراینجا گزارش این کتاب به حول و قوه الهی به پایان رسید. به امید روزی که تمام مسلمانان بدون دغدغه و با معرفت، توفیق زیارت قبر پیامبر اعظم (ص) را داشته باشند، إنشاءالله.
پی نوشت ها
[۱]. صحیح مسلم، ج ۳، ص ۶۳؛ سنن نسایی، ج ۴ ص ۹۳؛ سنن کبری، ج ۴، ص ۷۹؛ مسند ابویعلی، ج ۸، ص ۱۹۹٫
[۲]. سنن ترمذی، ج ۲، ص ۲۵۹، المصنف ابن ابی شیبه، ج ۳، ص ۲۲۴؛ نیل الاوطار، ج ۴، ص ۱۶۴؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۲۵٫
[۳]. مقدمة الفتاوی، ج۱، ص۳؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۳، ص۳۳۱٫
[۴]. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۳، ص۳۳۲٫
[۵]. شذرات الذهب، ج۸، ص۳۷۰٫
[۶]. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۳، ص۳۳۱٫
[۷]. سوره نساء، آیه ۶۴٫
منبع سایت تخصصی وهابیت پژوهی
ثبت دیدگاه