جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳ Friday, 19 April , 2024 ساعت ×
استبعاد عرفی؛ بهانه ای بر کتمان شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
۰۳ دی ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۸
شناسه : 3557
8
پاسخ به پرسش شهادت حضرت زهرا(س) با وجود اسناد و مدارک موجود در منابع فریقین، امری مسلم بوده و انکار آن به جهت استبعاد، نگاهی ساده لوحانه به تاریخ است.
نویسنده : سیدمحمدمهدی موسوی منبع : بنیاد بین المللی امامت
پ
پ

راهزنان حقیقت همواره با فرا رسیدن ایام سوگواری حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) برای تزلزل در این حقیقت پاینده و روشنگر، به دست و پا افتاده و شبهاتی را بکار می گیرند تا به گمان خویش حرکت انقلابی و مبارزه حضرت زهرا (سلام الله علیها) با طاغوت زمان خویش را کمرنگ و به حاشیه کشانند. در این راستا یکی از شبهاتی که از سوی برخی مغرضانه و یا شاید از روی ناآگاهی مطرح شده، استبعاد عرف از جسارت هایی است که دشمنان در حق صدیقه طاهره حضرت زهرا (سلام الله علیها) روا داشتند. ایشان بر این پندارند که جایگاه والای صحابه به حدی بود که بعید به نظر می رسد دست به حرمت شکنی اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) زده باشند. چگونه می توان قبول کرد صحابه با آن کارنامه درخشان، بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت به خاندان و تنها یادگار ایشان چنین رفتارهایی داشته باشند؟. از این رو ظلم ها، حرمت شکنی ها و شهادت حضرت را به بوته تمسخر گرفته و آن را انکار می کنند.

در پاسخ این ادعا گفته می شود که:

اولاً مدارک تهدید، احراق و شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در منابع فریقین به صورت وفور یافت شده و امری مسلم است که با یک جستجوی ساده در فضای مجازی نیز قابل دسترسی است. مدارک شهادت حضرت زهراسلام الله علیها  البته نه با تفصیلی که در منابع امامیه آمده، در کتب اهل سنت مانند ابن قتیبه، یعقوبی، بلاذری، شهرستانی، ابن ابی الحدید، ابن عبد ربه اندلسی، ذهبی و عمر رضا کحاله قابل پیگیری است.

از این رو ظلم و ستم در حق تنها بازمانده رسول خدا صلی الله علیه وآله حضرت زهرا سلام الله علیها و شهادت آن بانوی یگانه، حقیقتی غیر قابل انکار و از مسلمات تاریخ اسلام است. به گونه ای که هیچ فردی را یارای انکار و رد آن نیست، چرا که مورخان و محدثان عامه و خاصه علی رغم فشارها و محدودیت هایی که در طول تاریخ همواره متوجه ایشان بوده است، باز هم به گونه های مختلف و بیان های گوناگون به آن پرداخته اند به طوری که هر انسان محقق و بدون تعصب با مراجعه به مصادرِ متقن و منابعِ دست اول، اعم از شیعه و سنی آن را خواهد یافت. بنابراین به صرف استبعاد عرف نمی توان واقعه ای را که این همه شواهد و مدارک دارد، انکار کرد.

ثانیاً: همان طور که می دانیم استبعاد عرف هیچگاه دلیل قابل قبولی برای انکار یک واقعیت خارجی نبوده است. به عنوان مثال وقتی خبر حادثه ای را می شنویم که به هر دلیلی باورش برایمان سخت باشد، این سخت بودن باور، دلیل بر عدم تحقق آن اتفاق ناگوار نیست. چرا که بالاترین دلیل برای ممکن بودن یک حادثه وقوع آن است. به عنوان مثال آیا شهادت طفل شیر خواره با لب تشنه، آن هم با تیر سه شعبه بعید نیست! آیا با وجود گزارشات متواتر می توان آنرا به صرف استبعاد عرف انکار کرد؟ یا اگر فرض کنیم که طبق فرهنگ عمومی جوامع انسانی، ضرب و شتم زنان مذموم باشد، ولی در هر صورت و علی رغم مذموم بودن آن، این حادثه رخ داده باشد، آیا می توان جرم، گناه و زشتی کار مرتکبان را انکار کرد؟ بنابراین نه تنها بدی این کار غیر قابل انکار است، بلکه به جهت همین استبعاد، زشتی این کار ناپسند دو چندان می شود.

ثالثاً: بررسی منشا این استبعاد می تواند برای قبول شواهد تاریخی و روایی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها راهگشا باشد. مهم ترین منشا این استبعاد مقام و منزلت و جایگاه اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله  است. چنانچه گذشت ایشان برآنند که جایگاه والای صحابه به حدی بود که بعید به نظر می رسد دست به چنین کاری زده باشند. برخی از این اصحاب هجرت کرده و برای همراهی با پیامبر صلی الله علیه وآله  دست از مال و منال خود برداشتند و برخی مانند انصار به استقبال از این مهاجرین پرداختند. این صحابه کسانی بودند که در جنگ ها جانفشانی کردند و با مال و جانشان اسلام را یاری کردند. چگونه می توان قبول کرد که بلافاصله بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله  نسبت به خاندان و تنها یادگار ایشان چنین رفتارهایی داشته باشند.

نظیر همین استبعاد در مورد امامت امیرالمومنین علیه السلام نیز بیان شده است. آنان گفته اند چگونه ممکن است صحابه با شناختی که از آنان داریم، این نصوص پیامبر صلی الله علیه وآله  در مورد امیرالمومنین علیه السلام را نادیده گرفته و زیر پا گذاشته باشند؟ این بعید به نظر می رسد. در بررسی این نگاه، ابتدا باید جایگاه صحابه را از منظر قرآن به عنوان مهم ترین مستند این باور اشتباه، تبیین کرده تا حقیقت مساله آشکار گردد. آیات قرآن درباره صحابه چند دسته هستند:

  1. دسته ای از صحابه مورد ستایش ویژه قرآن قرار گرفته اند. روشن است که از این دسته خطاهای آشکار و نمایان مانند آنچه در باره حضرت زهرا سلام الله علیها واقع شد سر نمی زند.
  2. دسته دوم صحابه ای که در شرایط حساس و سخت نمره قبولی نگرفتند، مانند اینکه در میدان جنگ گریختند و یا برای کسب غنائم جنگی از فرمان پیامبر صلی الله علیه وآله سرپیچی کردند، و یا برای تجارت نماز و پیامبر صلی الله علیه وآله  را رها کرده و رفتند. در این مجال توجه محققین را به برخی آیات که کارنامه عملی و ایمانی صحابه را روشن می کند بیان کرده تا نگاه قدسی به آنان مورد بازبینی قرار گرفته و تجدید نظر شود.

در برخی از آیات به ایمان ناقص (بقره: ۸۵ )، در آستانه ارتداد قرار گرفتن (مائده: ۵۴)، برخی از صحابه تصریح شده است. ضمن اینکه سیمای آنان در جنگ ها، چهره تاریکی است.( انفال: ۱۵، ۱۶، ۴۱، ۴۲، تا ۶۰ ؛ آل عمران: ۱۵۴، ۱۵۵، ۱۵۳؛ احزاب: ۱۲، ۱۳؛ توبه: ۷۹، ۸۰، ۳۸، ۳۹، ۴۲، ۸۱، ۹۰، ۷۴، ۹۴، ۲۵، ۲۷؛ سجده: ۲۸، ۲۹٫ همچنین ر.ک به کتاب غزوه تبوک، علامه محمدرضا جعفری، بنیاد فرهنگ جعفری)

قرآن کریم برخی آنان را دنیاپرست (آل عمران: ۱۵۲)، مانع زکات (توبه: ۷۵، ۷۶)، ستمکار (حجرات: ۹)، کتمان کننده حق (بقره: ۴۲؛ نمل: ۱۴) و بی اهمیت به نماز (حجر: ۲۴؛ جمعه: ۱۱؛ نساء: ۱۴۲) دانسته است.

هم چنین با تتبع در آیات می توان برخی از آنان را فاسق (حجرات: ۶)، بیمار دل (احزاب: ۱۲)، دهن بین و حرف شنو از منافقان (توبه: ۴۵، ۴۷)، دارای ایمان غیر استوار (حجرات: ۱۴؛ صف: ۳)، اعتراض کننده و آزار دهنده رسول خدا صلی الله علیه و آله (احزاب: ۵۷؛ توبه: ۵۸) یافت.

با توجه به این آیات، آیا می توان گفت که همه آن ها مؤمنانی بودند که برای حفظ اسلام و تدبیر امور و عدم تسلط کفّار و مشرکان با شتاب از میان خود زمامداری انتخاب کردند و حکومت تشکیل دادند. آیا می توان برای ایشان قداستی ادعا کرد.

  1. دسته ای از صحابه هم منافقان بودند که ایمان ظاهری آوردند. تعداد این ها کم نبود و تاثیرگذاری در اجتماع نیز داشتند. آیات فراوانی از قرآن در این باره این افراد نازل شده است. (توبه: ۱۰۱؛ فتح: ۴ تا ۶ . کمترسوره‌ای از قرآن نیست که ذکری از منافقین در آن نباشد حتی سوره توبه فاضحه نامیده شده. برای مثال به این سوره ها مراجعه کنید: سوره احزاب، نساء، انفال، حشر، منافقین، بقره، آل عمران، مجادله. حتی بعضی محققین آمار این آیات را به عُشر قرآن رسانده‌اند. علی سالم مصری، ابراهیم، نفاق و منافقون)

«وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلى‌ عَذابٍ عَظيم»؛ و گروهى از باديه نشينانى كه پيرامونتان هستند منافق‌اند ؛ و نيز گروهى از اهل مدينه بر نفاق خو گرفته‌اند ، تو آنان را نمى‌شناسى ما آنان را مى‌شناسيم ، به زودى آنان را دوبار عذاب مى‌كنيم [ عذابى در دنيا و عذابى در برزخ ] سپس آنان را به سوى عذابى بزرگ بازمى‌گردانند.

در برخی روایات آمده است که منافقان در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله  از طریق بغض نسبت به امیرالمومنین علیه السلام شناخته می شدند. (۱) در برخی روایات نیز آمده است که دوستی با امیرالمومنین علیه السلام نشانه ایمان و دشمنی با ایشان نشانه نفاق است.(۲) برای این افراد که بغض حضرت علی علیه السلام را در سینه کاشته بودند، بعد از عروج پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله  زمینه برای زیر پاگذاشتن دستور پیامبر صلی الله علیه وآله  فراهم بوده است اعم از تاثیر مستقیم و یا تحریک دیگران.

نهایت اینکه تاریخ صحابه نیز این نگاه قدسی را مردود بیان می کند چراکه خود صحابه نیز نسبت به همدیگر چنین اعتقادی نداشتند و تا مرز تکفیر، جنگ و ریختن خون همدیگر پیش رفته اند.

بنابراین منشاء این استبعاد که همان نگاه قداست آمیز به صحابه بود، آن هم به گونه ای که ایشان را مبرا از هرگونه عیب و نقص می پنداشت، با آیات قرآن و واقعیت های تاریخی سازگاری نداشت.

بنابراین با توجه به آنچه که گذشت شهادت حضرت زهراسلام الله علیها  با وجود اسناد و مدارک موجود در منابع فریقین، امری مسلم بوده و انکار آن به جهت استبعاد، نگاهی ساده لوحانه به تاریخ است.

 

 

————–

  1. سنن ترمذی، ج۴، ص۴۷۳، ح۳۷۱۷، باب مناقب علی بن ابی طالب علیه السلام
  2. همان، ح۳۷۳۶ ؛ صحیح مسلم، ج۱، ح۱۳۱

 

📌کاری از معاونت فرهنگی بنیاد بین المللی امامت با همکاری گروه علمی پاسخ به شبهات پژوهشکده امامت

لنیک یادداشت در خیرگزاری شفقنا:

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.