بسم الله الرحمن الرحیم
با هفتمین نشست ماه از سلسله نشست های مباحث امامت و ولایت وابسته به بنیاد بین المللی امامت خدمت شما بزرگواران هستیم با موضوع «طرح مصائب فاطمی، ضرورت اعتقادی یا چالش اجتماعی»، در محضر استاد گرامی حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای کاشانی که مهمان ما هستند و قدم رنجه فرمودند انشاء الله از محضرشان استفاده کنیم.
موضوعی که در زمان ما از موضوعات قابل طرح و بررسی است و این موضوع گاهی دغدغه میشود برای دغدغه مندان نسبت به برگزاری مراسمات فاطمیه و یا ابهامات و برخی شبهاتی که در این زمینه ایجاد میشود.
انشاء الله با طرح این موضوع و این جلسه بتوانیم نسبت به این موضوع هم معرفت آنچنان که لازم و باید وشاید است انشاء الله به دست بیاوریم
کاشانی
انشاء الله که این جلسات را جزو جلسات نصرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بنویسند…
مقدمه: مسائل چالش برانگیز
حجت الاسلام احمدی
بحث را با اوّلین محور آغاز میکنیم، با این عنوان که ما در طول تاریخ با حوادث مختلفی مواجه هستیم و در تاریخ پر است از حادثه های گوناگونی که میشود به آن رنگ و لعاب های مختلفی زد که آیا بعضی از آنها قابل است برای چالش برانگیز بودن یا نه؟
به تعبیری دیگر، ما اگر بخواهیم حوادث چالش برانگیز در طول تاریخ را شناسایی کنیم و برای آنها حدّ و مرزی قائل بشویم چه معیارها و چه شاخصه هایی وجود دارد تا یک حادثه به یک حادثۀ چالش برانگیز تبدیل شود؟ طبیعتاً ما نمیتوانیم هر حادثه و هر اتفاق را چالش برانگیز بدانیم. پس نباید طرح بشود و نباید تحقیق بشود؟ چه معیار هایی وجود دارد که ما بتوانیم معرفی کنیم این حادثه، حادثۀ چالش برانگیز و حساسیت برانگیز هست یا نه؟
حجت الاسلام کاشانی
اگر مسائل چالشی، فکری و اعتقادی در سطح گفتمان میان اندیشمندان مطرح بشود و به بدنۀ اجتماع کشیده نشود معمولاً مسائل حساس نمیشود. یعنی حساسیتش قابل تحمل است. و تخریب و مدح و جرح و تعدیلش هم خطرناک نیست. ولی اگر به بدنۀ اجتماع کشیده شود با توجه به باور های عمومی بدنۀ اجتماع که تفصیلی نیست و مجمل است و جزم انگاری و قطعی انگاری دارد و کوچک ترین اختلاف نظر با ذهن محدود خودش را هجمه به تفکرش میبیند این جا حساسیت جدی میشود. وقتی هم که مسئله، سیاسی بشود حساسیت به اوج خود میرسد.
ما همین ترم در دانشگاه امام صادق علیه السلام برای عزیزانی که علوم حدیث میخوانند در مقطع ارشد یک درسی داریم؛ بیشتر بحثمان در این ترم نگاه اصحاب حدیث است، که به این بحث ما خیلی مربوط است ولی نمیخواهم آن را مطرح کنم. اصحاب حدیث یک جریان به شدت سیاسی است که در قرن دوم و سوم عمدۀ اوج گیریاش هست، که اتفاقاً یکی از درگیری هایشان هم همین مسئلۀ فاطمیه است. اینها در خدمت قدرت هستند و قدرت هم در خدمت اینان و از هم استفاده میکنند.
شما شبیه این را در گروه های دینی آل شیخ برای قدرت گرفتن عربستان میبینید. در شرایطی مثل این، خدماتی که حکومت به اصحاب حدیث میداده به گونه ای است که هر حرفی از آن ادعای جزم انگارانه عدول میکرده حساس میشده.
یک فایلی خدمت عزیزان است چهل و چند صفحه، که مستندات عرائض ما هست و کسانی که خواستند میتوانند مراجعه کنند. در آنجا چند نمونۀ از این موارد را گذاشته ایم. مواردی که ممکن است خیال کنیم اصحاب حدیث، این ها حدیث گرا هستند، بلکه خیلی وقتها حشویه تلقی میشدند و مثلا روایتی اگر در هر کتابی بدون استناد و طریق بود قبول میکردند؛ اما وقتی به روایاتی میرسند که در آن نوعی از تفاوت فکری نسبت به مکتب اهل بیت بوده میبینیم که با شدت برخورد کرده اند که اسنادش موجود است.
مثلاً فرض کنید محدثی، حافظی در مسند اِملاء نشسته و جلسۀ امالی است و به شدت هم به عقاید خودش پایبند است و نسبت به شیخین و دو خلیفۀ اول مشکلی ندارد و اینها را قبول دارد و افضل میداند. وقتی نوبت به حدیث میرسد به عنوان نفر سوم از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله میگوید: «بمن نبدأ؟ بعثمان او بعلی…..». همین کافی است که این طرف را اخراج کنند.
موارد شبیه این بسیار زیاد است و شاید به صدها مورد برسد. یا مثلا ممّا اَنکر علیه اصحاب الحدیث علی حاکم نیشابوری روایت کردن حدیث غدیر است.
خب حدیث غدیر از نظر موازین علم الحدیث جزو نمونه های بیبدیل است و اگر قرار باشد کسی پیچ تحقیقیاش به گونهای سفت باشد که حدیث غدیر از غربالش عبور نکند، آن وقت باید بگوییم که اصلاً چند روایت امکان عبور دارد؟
اگر شرایط موازین علمی بود اصحاب حدیث نباید روی طرق و صدور حدیث غدیر بحث میکردند بلکه روی دلالت اختلاف نظر را مطرح میکردند. اما تاریخ نشان میدهد که افراد زیادی کنار گذاشته شدند یا جرح شدند. لأنّه صحح حدیث الغدیر.
یعنی جرم این بود که حدیث غدیر را تصحیح کرده. حدیث غدیری که طرقش موجود است. یک موقع است در مورد معجزهای از رسول خدا صحبت میکنیم که الان دسترسی نداریم و باید خاطره و نقلش را ببینیم که در آن جا چه معجزهای صورت گرفته، یک موقع هم قرآن است که معجزۀ حاضر است. حدیث غدیر طرقش موجود است الان. نسبت به مثل حدیث غدیر وقتی شدت عمل هست، نشان میدهد موازین علمی نیست بلکه موازین سیاسی است، که حدیث غدیر نباید نقل بشود.
غیر از این که حدیث غدیر معلوم میشود _به عنوان نمونه_ دلالت روشنی هم داشته. چون اگر صرفاً یک محبتی و پسرعمو بودنی باشد آنقدر ممّا انکر علیه اصحاب الحدیث نبود و یا تعجب و تخریب نداشت. از این نمونه ها موارد فراوانی داریم.
بعد این را توسعه میدهند. از علائم سیاسی بودنش این است که مثلا ابو غسان یا نسائی را در سیر اعلام النبلا میبینید که همۀ جرمشان اختلاف نظر با عمرو عاص است. یعنی تشیع توسعه پیدا کرده به هر کسی که مقابل سیاست وقت که بنی امیه بود قرار بگیرد. و اگر کسی با بنی امیه اختلاف نظر دارد میشود غال فی الرفض، غال فی التشیع. اگر المعارف ابن قتیبه را ملاحظه بفرمایید، اسماء الغالیه من الروافض دارد. اینها چه کسانی هستند: یکی مختار است که کار سیاسیاش معلوم است. نفر دوم ابو الطفیل صحابی است.
جلو تر عرض میکنیم که این همه فشار و تبلیغ بر این که اصحاب محترمند و جسارت نباید بشود، این جا انگاری که حرمتشان از بین میرود، در این موراد نقض میشود و به آنها جسارت میشود.
گفته ایم که مثلا خطیب بغدادی در تاریخ بغداد میگوید که چرا بخاری از ابوالطفیل روایت نمیکند؟ میگوید لفرط تشیعه. این چیست؟ اگر کسی این را کار کند مفصل در حد یک پایان نامه میبیند که آنجا یک سر نخ در المعارف ابن قتیبه است که میگوید: اسماء الغالیه یکی مختار که مشخص است دومی را میگوید عامر بن واصله ابوالطفیل صاحب رایه المختار.
این که نزدیک به تشیع است سیاسی بودن اوست. این دو نفر را گذاشته کنار زراره. او جایگاهش مشخص است ولی ابوالطفیل صحابی است. هر مخالفتی جرم تلقی میشده و در اصحاب حدیث بعدی هم توسعه پیدا میکرده.
مثلا فرض کنید یک موقع اگر حوصله کردید سامحه الله ها را در آثار ذهبی جست و جو کنید.
مثلا در مورد یزید میگوید سامحه الله. نفر بعدی احمد بن شعیب نسائی است. در مورد نسائی میگوید: حاذق ترین محدث رأس سده سوم بود و شرطش از بخاری و مسلم اشد بود و با تقوا بود و زاهد بود و به سلطان مراجعه نمیکرد و در علم و عمل و…. الِّا انّ فیه قلیل تشیع و انحراف عن خصوم امام علی کمعاویه و عمرو. یعنی تشیع توسعه ای پیدا کرد به عنوان بدعتگر که اینها با عمرو خوب نیستند.
این مقدمه را اگر کسی ملاحظه کند بعدا میگوییم که ما میخواهیم راجع به حضرت زهرا سلام الله علیها و شهادتش صحبت کنیم. موضوع شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها هم طرف مقابلش یزید نیست و معاویه نیست و عثمان نیست… حالا ببینید در این جا چقدر باید با مسئله با شدت برخورد کرد و حتی اگر کسی از نظر تاریخی قائل به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها باشد این بدعت نابخشودنی است و نمیشود از آن فرد روایت اخذ کرد. یعنی یک محدث، طلبه ۳۰ سال درس میخواند که آخر سر یک اجازهای از استاد بگیرد که برود شهر خودش و کار کند و با یک اعتقاد مثلا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها این آدم به عنوان کذاب حساب میشده.
این که میگوییم برای کسی است که اعتقاد داشته باشد نه این که دروغ بگوید. یعنی وارد حیطۀ طعن به شیخین بشود آنجا معمولاً کذبش را ثابت میگیرند. برای روایات سادهای مثل حدیث مدینه یحیی بن معین میگوید: کم من خلق افتضحوا فی هذا الحدیث.
چقدر آخوند درس خوانده بود و باسواد بود، که با نقل حدیث مدینه افتضاح کرد. مگه چیه حدیث مدینه« انا مدینه العلم و علی بابها» این چه میزان حساسیتی دارد؟ این تنها رائحه ای دارد که امیرالمومین افضل از آن دو هستند. مثل این که الان بحث بشود اعلم علما در قم چه کسی است؟ نمیخواهند بگویند بقیه مجتهد نیستند. یا از ابوالسلط سوال میکنند _که در تاریخ هم لجن مالش کرده اند_ ثقه روی حدیث مدینه العلم.
میگویند یک چیز هایی را نباید کسی ترک کند که اگر ترک کرد از دایرۀ سنت خارج است و اهل بدعت تلقی میشود.
در آینده مصادیقی را نقل میکنیم که این سنت و بدعت پشت سرش یک مسئله سیاسی است و بر خلاف تصور آن سنگ زیرین آسیاب عدالت صحابه نیست، که شما خیال کنید موضوع را بردهاند سمت عدالت صحابه. اگر ببینند که آن انگاره دارد آسیب میخورد بلافاصله خودشان بحث عدالت صحابه را با خاک یکسان میکنند.
نقش فاطمیه در باورهای شیعه
حجت الاسلام احمدی
مجموع فرمایشات استاد این شد که حوادثی که لطمه به مشروعیّت خلافت خلفا بزند و یا توهینی به صحابه محسوب بشود آن ها خط قرمز چالش برانگیز در میان مخالفان میشود.
طبیعتاً یکی از آن حوادثی که در طول تاریخ مواجه بودیم و هستند و همین موضوعات که بیان شد، پیرامون این حادثه مطرح است، مصائب صدّیقۀ طاهره سلام الله علیها است. قبل از این که وارد ساختار چالش برانگیزی این حادثه بشویم، این بحث را مطرح کنیم، که این حادثه چه نقشی در منظومۀ اعتقادات شیعه دارد؟ چه تأثیری در باور های شیعه دارد؟ آیا تأثیر مستقیم دارد یا غیر مستقیم؟ چه مقدار از ارکان تشیّع را با این حادثه میشود پیگیری کرد؟ یعنی این مقدّمه است برای این بحث که اگر ما فاطمیّه را کم رنگ برگزار کنیم و اگر چشم پوشی کنیم، آیا لطمه ای به ارکان تشیع میخورد؟ یا شبیه بسیاری از حوادث است که اگر بگوییم خوب است؛ و اگر نگوییم هم فرقی ندارد؟ نقش فاطمیه در منظومه ی باور ها و عقاید شیعه چیست؟
حجت الاسلام کاشانی
عرض به محضر شما که درس پس میدهم. آن چه که از طفولیت عزیزان میدانند را تکرار نمیکنم.اگر بخواهیم در مورد نقش فاطمیّه حرف بزنیم میگوییم، فاطمیّه مرز بندی میکند. مرزبندی دو مجموعه زمانی رخ میدهد که اشتراک صفر باشد و اجتماع کل مجموعه است. یعنی یک خطی که اعضای مجموعه یا در اولی هستند و یا در دومی. وقتی موضوع ولایت باشد تقریباً تمام تقریرهای ولایت اگر به مفهومش توجه نشود، که یعنی نفی غیر دارد، این در گروههایی پیدا همیشه میشده. مثلا مصیبت نامه عطار را که نگاه کنید یک رشحات پر رنگی از ولایت تکوینی هست. یا در آثار ابن ابی الحدید که به شعر سروده. خیلی عبارات هست مثل: والیک فی یوم المعاد حسابنا …. والله لو لا حیدر ما کانت الدنیا…..
و از این مواردی که ما هم این را به عنوان شیعه بشنویم مدح حساب میکنیم. یعنی مدح سطح پایین نیست. اما آن چیزی که مَیز بین مکتب اهل بیت بوده و ابن ابی الحدید و عطار هم نمیتوانند همراهی کنند، که از لحاظ اعتقادی است ولایت اهل بیت و نفی ولایت غیر است. شیعیان از لحاظ تعایش و همزیستی بی نظیر هستند بر خلاف این دشنام هایی که به شیعه داده میشود ما هیچ گروهی را نمیشناسیم که بخشی از عقاید مسلّم خودش را به دلیل تعایش بخواهد کنار بگذارد، و یا بگوید ما این را خصوصی مطرح میکنیم و عمومی نمیگوییم. یعنی هیچ لزومی ندارد در حکومت رسمی شیعه عدّهای بیایند در مورد کفر حضرت ابوطالب مطلب بیان کنند. اگر شما توانستید به این ها بقبولانید که این یک مورد را خصوصی بگویید؛ نمیتوانید. یا در مورد کفر نعوذ بالله پدر و مادر رسول الله را خصوصی بگویید و در کتاب ها نیاورید. چه لزومی دارد. الان که کسی نمیخواهد به خانه ابوطالب برود که بحث نجاست مطرح شود. و این هم که مورد اهتمام شیعیان است. پس نگویید….
اگر کسی همچنین چیزی را پیدا کرد به ما هم بگوید. معمولاً هیچ گروهی از خطوط قرمز عقیدهی خودش اگر مجبور نشود در بیان کتمان نمیکند. این تنها شیعیان بوده اند در طول تاریخ که گاهی به دلیل حفظ جانشان و یا به دلیل این که زمینۀ تبلیغ فراهم شود و یا دستور اهل بیت بوده تقیّه کردهاند. مواردش گسترده است که چرا تقیه شده…. در روزگار ما به عنوان مثال ما این مورد را از کسی نمیشناسیم.
به نسبت شهادت آنقدر این مسئله مهم بوده، که من یک وقتی فکر میکردم اگر قرار باشد بین دو مناسبت یکی را بدهیم و یکی را نگه داریم حتما ده بار فاطمیّه مهم تر از غدیر است. چون در فاطمیّه غدیر هست ولی در غدیر فاطمیه نیست. یعنی در فاطمیّه هم ولیّ اثبات شده و هم نفی ولیّ غیر او شده، بلکه اثبات نفاق مقابل او شده. که موارد فراوانی دارد.
عرض خواهیم کرد که یکی از مواردی که آن جریان سیاسی از لاک خودش بیرون می آید و برخلاف ادّعا که هر کسی که پیامبر را دیده صحابی تلقّی شده و محترم است به حضرت زهرا که رسیده، بد ترین و شنیع ترین نسبت ها را داده اند؛ که امروز در کتاب ها که در فایل استنادات هم هست مواردی را آوردهام و دو کتاب را عمداً نیاوردهام. کتابی اخیراً از مغرب به دستم رسیده که جسارت هایی به صدّیقۀ طاهره کرده که آدم سرش را میخواهد به دیوار بزند.این کتاب در سال ۲۰۱۶ چاپ شده و جدید است.
مراحل مقابله با فاطمیّه
این نشان میدهد که موضوع حضرت زهرا سلام الله علیها اگر وارد بحث بشویم در آن نقاطی است، که طرف مقابل پاسخ علمی نمیتواند بدهد.
مرحله یک کتمان است. و مرحله دو که افراد کمی سعی میکنند به این مرحله برسند جسارت شنیع است. برخی از این موارد را عرض میکنیم. این خودش حسّاسیّت موضوع و ضریب نفوذ این شیوۀ استدلالی حضرت را نشان میدهد. ما شیعیان هرگز رفتار اهل بیت را در جمل و صفین و احد کتمان نمیکنیم. اگر ماجرای حضرت زهرا قابل دفاع بود.(که در مواردی که گیر میافتند دفاع میکنند.) اول نباید این را آنقدر شدید انکار میکردند. نمونهای عرض میکنم که به بحث ما ربط ندارد، ولی شیوه همین است.
یه نفر وقتی رسول الله در بستر بود و فرمودند ایتونی بدوات و قرطاس حرف گزافی زد و گفت لیحجر و… ابن بطال و دیگران که ابن حجر میگوید بهترین شرح بر این جمله بوده میگوید: هذا من فقهه و بصیرته فی امر الدین. یعنی این جزء امامت و فقاهت و دور اندیشی آن فرد گستاخ بوده . این مرحله اول یعنی کتمان توهین. اگر کار برسد به این که توهین اثبات بشود بعداً اصل موضوع را کتمان میکنند.
نمونه اش کتاب الفاروق شبری نعمانی را جست و جو کنید. این فرد در فقهای حنفی بلا تشبیه شبیه صاحب عروه ما است. یعنی محور و مدار مباحث است. او میگوید ماجرای لیحجر حتما جعلی است. چون مگر میشود کسی همچنین جسارت شنیع و سبّ رسمی به پیامبر بکند؟. یعنی سبّ مشخص است. آن طرف مقابل، اول سعی میکند بگوید، این فقه و بصیرت اوست. ولی اگر کسی اعتقادش عادّی باشد و آسیب ندیده باشد یا مثل نعمانی که در هندوستان است و از فضا خارج است. و با این متن مواجه میشود که جسارت واضح است اصل روایت را انکار میکند. در موضوع حضرت زهرا سلام الله علیها چون شیعیان میدانستند گفتن این مطلب یعنی دار به دوش شدن عدهای، دنبال این بودند که این خط اصلی گم نشود و تلاش گستردهای هم در این زمینه کردهاند؛ و خوشبختانه در این ۲۰ سال اخیر موارد زیادی از این اسناد و مدارک پیدا شده.
اگر کسی توقع داشته باشد که در مصادر رسمی تاریخی کسی بیاید این حرف ها را به شکل واضح مطرح کند، کافی است که شما نگاه کنی، فضل بن روزبهان برای این که طبری روایت تهدید به احراق را ذکر کرده میگوید شدید الرفض است. و اگر کسی خواست ببیند طبری چه مقدار تکفیری و ضد شیعه است مقالۀ آقای جویا جهانبخش را ببیند کافی است و مقالهای دیگر را نمیخواهد ببیند. طبری هم تکفیری است و هم به شدت ضدّ شیعی ولی به خاطر نقل روایت تهدید به احراق که روایتی است که دستگاه بنی امیه ساخته، برای توجیه که تهدید صورت گرفته و موثر واقع شد و اهل خانه خارج شدند و بیعت کردند و تمام شد.
یعنی یک زمانی این نسخه خوبی بوده که صرف تهدید بوده. ولی بعد ها که مسئله حب اهل بیت جا افتاده و نواصب محدود شده اند و به ورطهی کتما ن نفاق افتادند و نصب پنهان بیشتر از نصب جلی شده دیدهاند که این هم خودش جسارت واضح است که برایش دست و پا زنده اند.
تدبیر شیعه برای حفظ فاطمیّه
علمای شیعه و بزرگان شیعه و فضای عمومی فکر شیعه به رهبری امام صادق علیه السلام این بوده که باید اصل موضوع حفظ شود که من چند مورد سند را ذکر میکنم…
- ضرار بن عمرو که در زمان امام کاظم علیه السلام زندگی میکرده. و از ائمه معتزله و رؤسا است _اگر کسی یه جست و جوی عادی بکند فراوان مقاله و…است._ رسالهای از او به عنوان التحریش منتشر شده. آن جایی که به شیعیان فحش میدهد که عقاید باطله دارند و حرف های خطرناک زدهاند و ادّلهی کفر آمیز دارند و مسلمان نیستند و…. میبینیم که در قرن دوم و دورۀ امامت هم هست میگوید شیعیان میگویند: و ان ابابکر و عمر ظلما و ضربا فاطمه بنت رسول الله حتی القت جنینه… این که یک مطلبی را یک عدهای از جامعه که شأنیت ندارند بگویند، کسی کتاب در ردّ آن نمینویسد و رد نمیکند. کتاب را در ردّ کسی مینویسند که یا عالم قابل ملاحظهای است و یا جریانی شکل گرفته و یا فرقهای شده. این حرف یعنی یک جریانی در قرن دوم بوده و این دو نفر را مسئول میدانستند. یا با واسطه یا بی واسطه. ولی این دو نفر را مسئول میدانند. همانطور که ما در قضیۀ کربلا یزید را نفر اول میدانیم. این فرد مناظراتی هم با علمای شیعه دارد و در فصول المختارة میتوان دید.
- عبد الله بن یزید فزاری که از اباضی های کوفه است و از رفقای هشام است و در عصر امام کاظم از دنیا رفته، یک مطلبی شبیه مطلب قبلی میگوید. که شیعیان چه چیزهایی قرن دو قائل بودند، که آدم احساس میکند سر منشأ باید امام صادق علیه السلام باشد. چون زمان امام کاظم علیه السلام، شدت منصور و هارون بیشتر بود و دورهای بود که خیلی اجازۀ رفت و آمد نمیداند. او هم در ضمن رؤوس کفریات شیعه از نظر خودش این را مطرح میکند. اگر غیر از این بود ائمّۀ ما مشکلی نداشتند که بگویند امروز واجب است شما از این جهت این موضوع را مطرح نکنید. ما تقیه های فردی ائمّه را روایت داریم، که در پایان ماه مبارک رمضان حضرت چگونه رفتار کرد و یا برای وضوی علی بن یقطین روایت داریم. اگر یک جریانی داشت یک جریانی را به شیعه نسبت میداد و این اعتقادی باشد که حساس تر از آن نباشد، خب یک نهی مهمّی لازم بود. بالعکس میبینیم که هر چه شدت پیدا میکند ائمّه کوتاه نمیآیند. این فرد هم بعد از بیان مواردی میگوید: افرطوا ..علی خلیفتی فی امتی…. این ادبیات یک خوارج در مورد جریانی است که یک جمله هم این است: و ان ابابکر و عمر ضربا فاطمه بنت رسول الله حتی القت جنینا و ان ابابکر امر خالد بن الولید حین تخلف علی عن بیعته ان یضرب عنقه اذا سلم ابوبکر من الصلاه (این قدیمی ترین سند برای آن ماجرای مشهور است که در فقهشان هم رایج است، که آیا میشود در نماز صحبت کرد یا نه؟ گفت یا خالد لاتفعل ما امرتک) …. شیعیان قرن ۲ حرف هایی میزدند که این حرف ها در آن روزگاری که تقیه گسترده است و انسجام شیعه ندارد مثل این میماند که شما در همۀ چهار راه های عالم بنر بزنید که بازهم به این حساسیت نیست.
- ابو علی جبائی ۳۰۳ مرده که اگر این۳ سال را در نظر نگیریم در قرن ۳ بوده است. از ائمّۀ معتزله است و از سرآمدان است و علمای ما در قرن ۴ و ۵ غیر معتزله را جواب نمیدادند یعنی اصلا به اشاعره کاری نداشتند و در زمرۀ اهل علم حساب نمیشدند. قاضی عبد الجبار که ۴۱۵ از دنیا رفته میآید و از ابوعلی یک مطالبی را نقل میکند و طوری هم میگوید ابوعلی که با این که این ها عقل گرا هستند باید یک سندی برای مطلب بیان کنند، ولی صرف این که به ابوعلی مستند میکند از نظر او کافی است. از جمله مطالبی که نقل میکند این است: من جمله ما ذکروه من الطعن ادعائهم ان فاطمه علیها السلام لغضبها علی ابی بکر و عمر اوصت ان لا یصلیا علیها… یعنی موضوع دفن شبانه همین دو نفرند که ما هم اگر خدا توفیق بدهد در حال نوشتن رسالهای هستیم؛ که مخاطب برای دفن شبانه اصلا مردم مدینه نیستند بلکه این دو نفر هستند. هم در اشعار سید حمیری هست و هم درکلمات نقل شده از شیعیان، در آثار ابوعلی جبائی و امثالهم و هم در العباسیه جاحز هست و هم در منابع روایی ما هست. که حضرت فرمود من مخالفت نمیکنم با امر فاطمه زهرا و وصیتها الیّ فیکما…
بعد ابوعلی از نقل قاضی عبد الجبار این گونه میگوید: قال شیخنا ابو علی و هذا الذی رووه عن جعفر بن محمد من ضرب عمر لا اصل له… که یک دلیل جالبی می آورد که اگر کسی خواست مراجعه کند… مختصرش این است که چون گاهی در منابع شیعه روایاتی هست که معتبر نیست پس این هم معتبر نیست.
ما هم میگوییم شما یک گروه از محدثان پیدا کنید، که روایت نامعتبر نداشته باشند. تازه همان روایتی هم که میگوید شیعیان نقل میکنند معلوم نیست چه کسی را میگوید و کدام فرقه را میگوید… ولی میگوید آنچیزی که شیعیان مستنداً به جعفر بن محمد میگویند؛ یعنی مدیریت کار امام صادق علیه السلام بوده که باید بررسی کرد که در این شرایط سخت چرا باید این اتفاق می افتاده…
یکی از جهات اهمیت مسئله حضرت زهرا سلام الله علیها که هم نوع نگاه به حکومت را نشان میدهد و هم در این که اتفاقات بعدی را اگر کسی خواست اصلاح کند و آسیب شناسی کند کجا را ببیند یه فضایی است که در اسنادی که در فایل آماده کردیم است.
تکریم شاعران
علمای شیعه و ائمهی ما به سمت تکریم شاعران وشعرا میروند که برای افکار عمومی شعر میگویند. وقتی در آن زمان مطلبی در شعر میرود مانند این است که تلویزیون آن مطلب را پخش کرده و دیگر کتاب نیست. حدیث راجع به حضرت رضا علیه السلام را چقدر مردم بلدند؟ و سریال ایشان را چقدر میدانند؟. کتابهای تاریخی راجع به مختار و سریال مختار هم همین طور حتی در شعر برخی از حرفهایی که درست هم نیست چون یک شاعر فحل برجستهای مثل مولوی گفته همه حفظ هستند، و باید بحث کنید که اصلاً مطلب درست است یا نه؟
وقتب وارد ادبیات میشده، یعنی افکار عمومی و محاوره تبدیل میشده. یعنی امروز اگر یک مجلسی میگیریم، یک بخش مهم آن رسانهای کردن آن است. اگر این ممنوع بود قطعاً حضرت صادق علیه السلام و امام باقر علیه السلام و امام رضا علیه السلام شعرا را نهی میکردند. چون شعر این شعرا مشهور بوده. سید حمیری به خاطر این که دارقطنی با آن همه شدّتش علیه شیعه اشعار سید حمیری را حفظ بوده رَمی به تشیّع میشود. مانند این که کسی یزید را رمی به تشیع کند.
اشعار سید حمیری شناسنامه دار بوده. اشعار دعبل شناسنامه دار بوده. اگر صلاح نبود اهل بیت نمیگذاشتند اینها مطرح شود. در حالی که ما دلیل به عکس داریم.
- روزی کمیت میرود محضر حضرت باقر علیه السلام _در کافی شریف هست_ که شعر میخواند و… حضرت ظاهراً آن موقعی بوده که اموال حضرت مصادره شده و دست حکومت است که حضرت میفرمایند چیزی نداریم بدهیم و اموال زن و بچه و زیور آلات را هدیه میدهند و اعتذار میکنند. کمیت میگوید خبّرنی عن الرجلین … که در روایت دیدهاید به اندازه خون حجامت که از هر کس میگیرند به گردن آنها است.
بعد کمیت می آید محضر حضرت _که در اغانی هست_ و شروع به شعر خواند آن طائیه معروف میکند یصیب به الرامون عن قوس غیرهم …… فیا آخراً اسدا له القی اول….
این یک فصل مهم است، که شیعیان میگفتند موضوع فاطمیّه فقط خودش نیست و فاطمیّه شروع یک نهضت است و تمام مشکلات جهان اسلام از این روز است. فاطمیه یک فرع مهمّی داشت. این یک بحث بسیار مهم است و پر از مصدر که در زمان ائمّه یاد آوری میکردند همه مشکلات آن جاست و الکی ذهنتان سمت جای دیگری نرود و عواملی که خودشان معلول هستند را علت نگیرید؛ که نمونه اش بیان شد…. معنای شیعر این است که این آخری _یعنی عاشورا_ قی آن برای نفر اول است.. نقل شده که وقتی این را گفت امام باقر علیه السلام دست بلند کرد و گفت: اللهم اغفر للکمیت… این جا حضرت میتوانست بفرماید بنشین و هیچی نگو، نه این که تکریم کند….
ولی میبینیم تکریم کرده. ما اگر زمان حضرات بودیم و میگفتند، در موضوعی شعر بگویند و حضرت دست به دعا میکرد هزاران هزار نفر شعر میگفتند. این خودش بالاترین تشویق است عجیب تر آن است که امام رضا علیه السلام آن طائیه معروف وقتی دعبل میآید پیش حضرت و میخواند حضرت میفرماید این رو جایی نمیخوانی تا من بگویم؛ میگوید چشم. چون اگر پخش میشده مشهور بوده و از نوع ابیات همه میفهمیدند که از چه کسی است. یک قدری اگر کسی شعر کار کرده باشد میفهمد این شعر حافظ است یا غیر او. مأمون صدا میکند که بیا؛ شنیدهام دربارۀ اهل بیت شعر گفتهای. میگوید آقایم علی بن موسی الرضا اجازه نمیدهد. و این زمانی است که حضرت ولی عهد بوده اند.
مأمون میگوید حضرت رو دعوت کنید به جلسه. آقا اجازه میدهید بخواند؟ حضرت برای اولین بار بعد از غدیر در ماجرای نیشابور امامت و ولایت را علنی کردند و این جا این مطلب را. حضرت اجازه میدهند. آن طائیه دعبل رو با نگاه تاریخی بخوانید حرف هایی زده شده که عجیب است. در برخی نسخ نسبت به قاتل حضرت زهرا تعبیر هاتک الحرمات است و این ها در مجلس شاهی خوانده شده و مامون ۵۰۰۰۰ درهم هم جایزه داده. یک بیت این است:
و ما سهلت تلک المذاهب فیهم ///// علی الناس الا بیعه الفلتات…
و این را در حضور مأمون میخواند و امام رضا علیه السلام ۵۰۰۰۰ درهم میدهد و بعد هم مأمون هدیه میدهد. این حرف ها را اهل بیت علنی کردهاند. این مطلب به نسل های بعدی رسیده. در سند نگاه کنید قرن ۲ و۳ و ۴ نمونههایی هست، که یکی از رفقای ما کار میکند بیش از ۱۲۰ بیت پیدا کرده. به گونهای که _در فایل هم هست_ مرحوم شرف الدین یک متنی دارد الی المجمع العلمی بدمشق در آن جا که دفاع از مکتب اهل بیت میکند میگوید: اهل بیت به شیعیان یاد دادند که افکارشان را به شعر در بیاورند، که در ضمن نمونه ها به همان بیت کمیت استدلال میکند. یعنی یک چیزی است که شما از اول نگاه کنید مسئلۀ فاطمیّه فقط موضوع شهادت حضرت زهرا نیست. بلکه مسئله این است که ولایتی هست و ولایتی نیست. ولایتی که نیست سر منشأ همۀ انحرافات است و یاد بگیرند مردم که هر جا هر مصیبتی دیدند به آن اتفاق برگردانند.
ابن سنان خفاجی که شاگرد سید رضی و هم سید مرتضی میگوید یک روز فردی آمد گفت روزگار بده و گرانی شده. میگوید چه میگویی که مصیبت آن روزی شروع شد که به حضرت جسارت شد.
از این شعرایی که اسم بردیم برای بغداد و شام و کوفه و … تا ابن هانی اندلسی. یعنی تمام اقطار جهان اسلام اگر شاعر شیعهای پیدا شده آن شاعر شیعه به این موارد استناد کرده.
مثلا این ابن هانی از آن شعرای تراز اول است که شروح فراوانی به دیوانش ۵۰۰ سال تا ۸۰۰ سال پیش نوشته شده او متوفی حدود ۳۶۰ است. از نظر کار بدیع یک شاعر ابن هانی یک آدم برجستهای است. شاعر بسیار فحلی است. ما رد شدیم که بخواهیم تمام شعرای تراز اول در قرن ۲ و ۳ و ۴ را بیان کنیم که این حرف ها را زدهاند. تعدادشان هم زیاد است، و این ها برایشان هزینه دارد. این ها گاهی مجبور بوده اند مدح خلفا بگویند. ولی این مطالب را بیان کرده اند.
یا مثلا این حرف ولکن امرا کام ابرم آنفا و ان قال قوم فلته غیر مبرم
میگوید: این مصیبت هایی که امروز در جهان اسلام رخ داده جای دیگری ابرام شده و جای دیگری کار را محکم بستهاند تا انحراف به وجود بیاید. حتی اگر خود قوم بگویند فلته بوده یعنی ناگهانی بوده. این ها موارد قطره از دریا که شیعیان از فضای فاطمیه و سقیفه که امتداد تمام انحرافات است نمیتوانستند چشم بپوشانند. که اگر چشم پوشی میکردند عملاً احساس میکردند چیزی از مکتب دستشان نیست. و ما از اهل بیت در این شرایطی هم که خیلی سخت بوده نفی پیدا نمیکنیم. جز دستورات کلی تقیه که مواردش مشخص است.
تطبیق با شرایط زمانه
حجت الاسلام احمدی
بخش دیگری که محل مهم موضوع میتواند باشد این است که طبق فرمایشات حضرت استاد فهمیدیم که از بیانات ائمه علیهم السلام مصائب فاطمی مطرح میشده و حتی میان اشعار شاعران هم ظهور و بروز داشته اما مسئلۀ جدی که در زمان ما اتفاق میافتد بحث جریان سازی است. یعنی در این ۲۰ سال اخیر یک جریان سازی خوبی ایجاد شده که در گذشته، آیا به این شکل بوده؟ و آیا در دوران بعد از ظهور ائمه که غیبت صغری و کبری را شامل شود آیا این جریان سازی بوده؟ و آیا فاطمیه به شکل یک جریان رایج مطرح بوده؟
با توجه به این که فاطمیه دو حیث دارد که یک حیث تولّی است و یک حیث تبرّی. و آن چیزی که در فاطمیه حساسیت را بیشتر میکند حیث تبری است. آیا این جریان مصائب با توجه به این پیامد حیثیت تبری که دارد درجامعۀ شیعه در طول این ۱۲ قرن بوده یا نه؟ و مهمتر این که با توجه به این که میبینیم، جریان سازی این اتفاق، لطمه به جهات مختلفی میزند، یعنی امروزه اگر بنا باشد اسلام، به عنوان یک دین، در مقابل دشمنان خودش بایستد نیاز به وحدت کلمه دارد. نیاز دارد به این که پرچم دست غالب مسلمانان قرار بگیرد. خب غلبۀ مسلمانان هم با مخالفین این جریان است، که معتقدند اصلاً فاطمیهای رخ نداده و این ها اکاذیب است و…
هر چند که شما در منابع شیعه و حتی غیر شیعه هم سند بیاورید این ها زیر بار نخواهند رفت. حالا که قبول نمیکنند و طرح این مسئله باعث میشود یک افتراق و یک اختلاف و شقاق میان جامعۀ اسلامی که بنا است به یک تمدّنی برسد ونیاز به وحدت کلمه دارد ایجاد شود مخصوصا در زمان ما که دشمنان، از همه سو علیه شیعه و اسلام، به طور کلی هجمه میکنند. آیا تمرکز بر مسئلۀ وحدت آفرین بهتر نیست تا این که یک جریانی را بزرگ کنیم که نه تنها وحدت ایجاد نمیشود بلکه اختلاف هم ایجاد میکند. البته حرف های دیگری هم هست که در زمان دیگر عرض میکنیم.
حجت الاسلام کاشانی
یه بخشی از این که در طول تاریخ چگونه بوده؟ هرگز در طول تاریخ شیعیان از این مسئله، در مقام اعتقاد و در محافل خصوصی خودشان، کوتاه نیامدند و این مطلب به صورت گسترده، در منابع ما موجود است.
مثلاً علامه حلّی در نهج الحق روضه خوانده. صاحب حدائق در ج ۵ حدائق الناظره یک روضۀ بسیار جانسوزی برای حضرت زهرا خوانده. و یک مورد هم اگر یادم نرود از مرحوم کاشف الغطا که متهم به برخی مسائل هست میخوانم که ببینیم ایشان در اشعار به کتک زدن حضرت زهرا سلام الله علیها اشاره کرده و در شعر گریه کرده. باید تبیین بشود که در جنت المأوا که مطالبی میگوید در تقیه و… میتواند باشد و شعر مقامی است که اتفاقا آن چیزی را بیان میکند که حب و بغضش نسبت به آن غلیان پیدا میکند. سرودن شعر، مثل سخنرانی نیست بلکه باید احساس متراکمی باشد تا شعر بگوید.
در طول تاریخ این جریان بوده و هر جا قدرت داشتهایم زیادتر شده و هر جا نترسیدهایم و هرجا حکومتی ما را نکشته مثلا آل بویهای پیدا شده، این جریان شدت گرفته. وقتی نگاه میکنید بخش زیادی از الشافی سید مرتضی در آن دوره که هنوز به ایشان حمله نشده یا شیخ مفید هم همینطور به این موضوعات پرداختهاند. حتی شیخ مفید در این که عایشه بعد از جمل توبه نکرده هم رسالهای جدا غیر از الجمل دارد. در دورههایی طبعاً وقتی کتابخانۀ شیعیان را آتش میزنند و آدمها را میکشند و برای محرم و غدیر میکشند دیگر فاطمیه که مفصل تره و حساسیت آن بیشتر است.
در زمان بنی عباس که محرم و …. گردن بنی امیه بوده باز هم برای محرم میکشتند.
تا زمان مغول که به برکت پدر علامۀ حلی، شیعیان، در عراق کشتار نمیشوند. که مغول ها شَمَن مسلک هستند و یک نحوهای مثل بودایی ها به خیلی از امور غریبه و موضوعات ماورایی و فال بینی توجه داشتهاند. پدر علامۀ حلی، و بعد هم سید بن طاووس به ابن ابی المعز نامه مینوسند و از آن امان نامه میخواهند. وقتی پیروز میشود این ها را صدا میکند که شما از کجا میدانستید من پیروز میشوم. از شخص پیروز، امان نامه میخواهند و شما چرا قبل از جنگ از من امان نامه خواستید؛ در صورتی که باید به سلطان خودتان کمک میکردید. میگویند چون مولای ما امیرالمومنین علیه السلام فرموده بود که تو پیروز میشوی. و این هم چون شمن بود و آسمان و ستاره نگاه میکرد، میگوید کجاست و متن را بیاورید. وقتی روایت را میآورد که یکی از پیشگوییهای امیرالمومنین علیه السلم قابل تطبیق به هلاکو است میگوید کوفه و نجف و کربلا و…در امان باشد که کشتار نمیشود. و این جا فرصتی پیدا میشود که بعدش با الجایتو و دیگران که برخی از آن ها شیعه میشوند فرصت فراهم میشود. باز شیعیان درتخریب شدید میشوند. در حدّی که شهید اول ما را به عنوان مستحل خمر اعدام میکنند. عالمی که در ۳۰ سالگیاش علمای عامه به عنوان اعلم علمای فی هذا العصر اجازه دادهاند این حکم را بکند خیلی روشن است که نسبت ناروا است.
هر وقت حکومت یا قدرت نداشتیم طبعاً کوبیده شدیم تا میرسیم به دورۀ صفویه، که محقق ثانی، کاری میکند که فضا برمیگردد. اگر ملاحظه کرده باشید سید نعمت الله جزایری یک شرحی دارد بر عوالی الئالی ابن ابی جمهور احسائی که در مقدمهاش میگوید شیخ وقتی راه میرفت عدهای سمت چپ و راست او پشت سر، حرکت که میکرد آن ها هم الفاظی میگفتند که آن الفاظ، الفاظ حساسی است که میخواستند مرز بندی کنند.
ولی در زمانی که قدرت دستمان نبوده صرف مجلس گرفتن بعید بوده است. یعنی حتی زمان امام صادق علیه السلام بعید است یک مجلس مفصلی در سطح جمعیت بالا داشته باشیم که برای امام حسین علیه السلام عزاداری کرده باشند. یعنی از قبل برنامه ریزی کرده باشند که فلان وقت جلسه است.
اتفاقا وقتی آن فشار سنگین را میبینیم و از طرفی هم ائمه نهی که نمیکنند تشویق هم میکنند که حرف های سوپر حساس مطرح بشود؛ یعنی ائمه نمیخواستند این حرف ها گم بشود؛ بلکه میخواستند حفظ بشود.
این تا دورهی معاصر ما برسد بوده… اگر هم اختلافی است در این حد است که شیخ بهایی، در کشکولش به کسی که شیخین را کافر نداند میگوید تو خارج از دینی.
ولی سید نعمت الله جزایری در اول مدینه الحدیث که شرح عوالی است، میفرماید آن رفتار محقق ثانی را که خلاصه چند نفر پشت سر شیخ راه بروند و سب علنی بکنند، شیخ بهایی این کار را نمیکرد ولی همین شیخ بهایی گفتیم در کشکول چه گفته.
و اما در معاصر اگر به دنبال تمدن اسلامی هستیم که هستیم میگوییم ما یک دوره، تمدن اسلامی در زمان بنی العباس داشتیم، وضعش هم معلوم است. برخی مثل آقای واعظ زاده خراسانی میگویند شیعیان باید از جمود دست بردارند و به جای گیر دادن بیش از حد به حدیث ثقلین از تمدن بنی امیه و بنی عباس استفاده کنند.
ما اول باید تکلیفمان را معلوم کنیم، که دنبال اعادۀ تمدن اسلامی با کانال بنی امیه هستیم یا چیز دیگری.
اگر همان است که نتیجهاش هم همان است و اگر محور وحدت دنبال میکنیم میگوییم که برخی کلمات هستند مثل عدالت و شما کسی را پیدا نمیکنید که بگوید من از عدالت بیزار هستم. در سعه و ضیق و تعریف و تعیین مصداق اختلاف است. وحدت هم همین است. کسی با وحدت امت اسلام مشکلی ندارد ولی محور وحدت چه باشد. یعنی اول باید محور وحدتی مشخص کرد که دیگر در آن اختلافی نباشد و یا این که حداقل کسی جرأت نکند بر سر آن اختلاف کند.
چه موضوعی میتواند محور وحدت اسلامی باشد. حتی اگر بگوییم استکبار ستیزی و مبارزه با ظالمان و… به تعیین مصداق که برسد چون شیوههای حاکمان گذشته امروز به عنوان حقوق و قانون تئوریزه شده تفاوت میکند.
مثلا سنهوری را ملاحظه کنید، پدر حقوق مدرن مصر است که یک کتابی دارد در مورد فقه الدوله و میخواسته فقه اسلامی بنویسد که حکومت مشروع ایده آل را تعریف کند که وقتی نگاه میکنید حکومت مشروع ایده آل برای او حکومت خلفا است. یک جاهایی را هم نمیتواند درست کند. مثلا میگوید شرط حاکم عدالت است ولی رفتار گذشتگان نشان میدهد عدالت شرط واجب نبوده است ولی چون اصل، گرفته نمیتواند عدول کند پس مجبور به تئوریزه کردن است. جریان های عدالت خواه معاصر در عامه، مثل اخوان المسلمین، تمام تلاششان این است که بگویند یزید، اسلام را خراب کرد یا معاویه خراب کرد؟ و این یعنی شما برای این که یک تئوری داشته باشی باید یک چیزهایی را پیش فرض بگیرید.
این اولا بین خود جهان عامه قابلیت و جذابیت و توانایی ایجاد انسجام نبوده و امروز هم نیست. یعنی الان مسلمانان تشیع مگر چقدر از مردم دنیا هستند. بگوییم ۳۰۰ میلیون. آن یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون که اختلاف در مسئلۀ حضرت زهرا سلام الله علیها ندارند چقدر اشتراک دارند؟
گاهی آدرس غلط داده شده. صدیقۀ طاهره فرمود امامت ما را خدا قرار داد برای نظام و الفت امت. شما اگر این را حذف کنید ستون فقرات را بیرون کشیدهای. هرچه کارشناسان پزشکی کمیسیون بگذارند این قامت راست نخواند شد و هرچه برایش برویم جایگزین پیدا کنیم نیست. میتوانیم ببینیم چه تئوری هایی وجود دارد بر فرض این که تشیع اصلا خارج از اسلام تلقی بشوند و جزو بودایی ها باشند این یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون ایده دارند؟ یا اگر از ما بگذرند تازه باید بین خودشان دعوا کنند و سنت و بدعت را مشخص کنند؟ چون محور وحدت را از آنچه که خدا گفته جدا میکنیم، میشود یک چیز غیر واقعی و موهوم برای همین شکل نمیگیرد. مگر امیرالمومنین را کنار نگذاشتند و عثمان محاصره نبود و… آن ها گردن چه کسی بود؟ مگر کسی آن جا روضۀ فاطمیّه میگرفت؟ دعوای بنی امیه و بنی عباس برای فاطمیه بود؟ تضعیف بنی عباس و شکستش از مغول برای فاطمیه بود؟و…
امروز مشکلات عمدۀ جهان اسلام و بیچارگی آفریقا و کشور های مغرب و تونس برای فاطمیه است؟
گاهی کسانی که به دنبال راه حل هستند چنان غلوّ در یک مسئله میکنند، که همه باور میکنند منشأ این جاست.
بله ما که منکر نیستیم که مسئلۀ فاطمیه، مسئلۀ حساسیت زایی هست ولی اصلاً جاهایی که شیعیان قدم نگذاشتهاند چه اتفاق روشنی افتاده که کسی خیال کند در بقیه موارد که نشده تقصیر شیعیان است؟ علاوه بر این کسانی که پرچم دار وحدت و تمدن در معاصر ما هستند بیاناتی دارند که نشان میدهد تلقی آنها با این فردی که دقیقا معلوم نیست کجا درس خواندهاند و به کدام سنت فکری تعلق دارند و…بسیار متفاوت است.
الان جریانی داریم که ولایت اهل بیت را یک فضلی میداند و میگوید در سعادت و شقاوت، اثری ندارد. این جریان، زور هم دارد. و هرکس هم مقابل اینها باشد رمی به نو انگلیسی و ضد انقلابی و… میشود. راه مقابلۀ با اینها این است که بگوییم شما حتی نسبت به پرچم داران انقلاب فاصلۀ جدی دارید. کتاب همرزمان حسین هست که رهبر انقلاب میفرماید اگر دعبل گفت :
أ فاطم لو خلط الحسین مجدلا….
فقط نمیخواهد روضۀ حضرت زهرا بخواند بلکه میخواهد بگوید اولین فردی که درمقابل جریان ظلم، ایستاد تو بودی و این پسر که تأصی به تو کرده خبرش را به تو میدهیم.
این طور نیست کسانی که امروز مسئلۀ حکومت و تمدن را مطرح میکنند میدانند که تفاوت نظر هست و اگر بنا باشد نفی کنیم یک جریان همانطور باید باشد که گرگیج میگوید. میگوید شما شهادت حضرت زهرا را بگیرید و هیچ اسمی از هیچ کس هم نبرید ما توهین تلقی میکنیم. ملا عمر سربازی هم میگوید که تا وقتی شما قائلید که فدک غصب شده امکان حرف زدن نیست. غفاری هم در آخر پایان نامۀ فوق لیسانس، همین را میگوید. که تا وقتی شما قائل به حقانیت امیرالمومنین و شهادت حضرت زهرا هستید امکان گفت گو نیست. این یعنی ما به آن ها بگوییم تا وقتی شما قائل هستید که خلافت شیخین، مشروع است امکان گفت گو نیست. اینها نمیتواند محور وحدت باشد. عجیب این است که یک جریانی درمکتب ما هستند از مدل شیعه های عجیب و غریب که اینها یک طرفه این حرف را میزنند که مشخص است این یعنی نفی یک مذهب، که وحدت و اتفاق نیست و معنایش از بین بردن یک مذهب میشود. همان چیزی که نادر شاه دنبالش بود که چه بسا مرگش هم بر همین اساس بوده. نادر شاه سال ۱۱۵۶ دنبال این بود که عقاید شیعه را از بین ببرد و شیعیان قائل به افضلیت شیخین و مشروعیت خلافتشان بشوند و فقط اجازه داشته باشند به جای فقه شافعی و مالکی و حنبلی و… از فقه جعفری تبعیت کنند. یعنی نفی یک جریان. اگر کسی این را بگوید یعنی در هیچ موضوعی در کشور نباید دو حزب و دو نظر باشد. این معلوم است که راه حل نیست واین نفی یکی است و هیچ مکتبی از عقایدش کنار نمیرود. در حالی راه دوم این است که ….
مناظرهای که با آقای دهباشی داشتم آخرش که ما از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها دفاع کردیم گفت: پس شما قائل به دشمنی هستید. گفتیم نه. فرمایشات رهبر انقلاب، که معلوم است و من به جای آن، فتوای آیت الله وحید را میخوانم. ممکن است تفاوت نگاه باشد ولی شیعیان در طول تاریخ یکطرفه اهل احسان بودهاند. از ایشان میپرسند ما در یک منطقهای هستیم، که ما را اذیت میکنند و میزنند و حق ما را میخورند و… ما حق ظلم داریم؟ ایشان این آیه را میگویند: ما یجرمنکم شنئان قوم الا ان لا تعدلوا….
حتی اگر در مکتب تشیع تفاوت هایی باشد من جز دو سه مورد که اینها به صورت جریان کلی نیست ندیدهام جایی که بگویند بروید با یک غیر شیعه به خاطر این که غیر شیعه هست بجنگید و یقه بکشید و دعوا کنید. بلکه تا بوده علمای شیعه ملجأ و پناه آنها هم بودهاند. بین اقوام و قبائل آنها دعوا میشده به سراغ مرجع شیعه میآمدند که آنها را آشتی بدهد. کاری که میکردند این است.
ما یک اعتقاد داریم و یک شیوهی عمل. امروز روزگار دورۀ بنی امیه نیست. یکی از اتهامات امروز شیعه نفاق است. این که عالم بزرگواری در قم کتاب ابوالصلاح حلبی را ۲۰۰ صفحه اش را حذف میکند و فکر میکند زرنگی کرده این طور نیست. آنها نسخ خطی دارند؛ از ما کمتر نیست. اصل کتاب را چاپ کردند در عربستان و یک عالمی برای این که بگوید ما این اعتقادات را نداریم ۲۰۰ صفحه را حذف کرده.
مصادری که گوشهای از آن را آوردهایم دست مخالفین ما هم هست و انکار کردن این فقط باعث میشود بگویند شما دروغ گو هستید. چون مبانی روشن است و منابع هم معلوم است. ولی اگر ببینند ما یک اعتقاداتی داریم ولی اگر یک کشوری از مسلمین دچار جنگ یا حادثه باشد ما برادرانه کمک میکنیم. همانطور که علامه امینی فرمود که ما یک برادری داریم و یک برادری انسانی داریم. اذ قال اخوهم صالح. یک برادری در جهان اسلام داریم که با اینها مانند برادر رفتار میکنیم. علامه امینی میفرمایند که این قید به تشیع نخورده. یک حقوقی دارند. بله شیعیان که برادران ایمانی ما هستند حقوقشان به مراتب بیشتر است. همان برادری اسلامی یک عالمه حقوق را دارد. معمولا شیعیان هم پای این حقوق هستند در حالی که به دلیل تبلیغات گستردۀ سوء خلاف این برداشت میشود. این آزادی که امروز اهل سنت در کشور ما دارند در کجای دنیا پیدا میکنید. من یادم رفت در این فایل بگذارم. یک کتابی منتشر شده بود به اسم امیرالمومنین در آثار معتزله. نویسنده میگوید من چون کتاب را ۲۰۰۳ نوشتن و در دورۀ صدام بود و اجازه نمیداد راجع به فاطمیه حرف بزنیم مجبور شدم برخی فصول را ننویسم. شیخ محمود سعید ممدوح میگوید چون این رسالۀ خودم اتجاهات حدیثی معاصر رو زیر نظر فارو حماد برای دانشگاه های عامه نوشتم اجازه نقد نداشتم. همین آزادی نسبی که امروز ایران هست کجا هست. ما یک وقت داریم راجع به ایده آلهای نشدنی نگفته حرف میزنیم، و اولویت میشود چیز هایی که اولویت نیستند. و کأنّ امروز در جهان اسلام اگر چهار عدد شیعه، برای حضرت زهرا سلام الله علیها عزاداری برپا کردند کل جهان اسلام از هم میپاشد. در حالی که این واقعی نیست.
راه حل
حجت الاسلام احمدی
با توجه به حساسیت برانگیزی این مسئله، از یک سو بحث وحدت جامعه اسلامی مد نظر همه بزرگان جامعه است. از سوی دیگر حساسیت برانگیزی فاطمیه و از سوی سوم نقش و تأثیر فاطمیه در باور های شیعه و اهتمام ائمۀ معصومین و علما به این موضوع مهم به خصوص در زمان ما پیشنهاد حضرتعالی برای برگزاری فاطمیه چیست؟ یعنی همۀ این ابعاد در آن جمع بشود. هم وحدت اسلامی و هم عقاید شیعه حفظ بشود و… راهکار چیست؟
حجت الاسلام کاشانی
این که ما از مصادر مورد قبول گروههای دیگر حرف خودمان را بزنیم جزء مترقّی ترین کار ها است و علت جسارت آنها به صدیقۀ طاهره هم همین است که فایدهای ندارد نفی آن ها. اگر در کافی بود آنها لازم نمیدیدند که از لاک خود بیرون بیایند و به حضرت زهرا سلام الله علیها جسارت بکنند. چون در بخاری مطلبی هست که شیعیان در ایام فاطمیه نقل میکنند، باعث این میشود. من خودم یک پنج شب یک روایت را تحلیل کردم و یک پنج شب روایتی دیگر در بخاری را. این که دیگر حرف اختلافی نیست. حرف اختلافی این است که کسی بگوید شما شیعیان قائل به فلان موضوع هستید. اما اگر بگوید: اِی شیعه شما در کافی چنان روایتی دارید و مرحوم خوئی و مرحوم بروجردی از دو نحلۀ فکری هم این را تأیید کردهاند، دیگر اختلافی نیست و نظر ما شیعیان است.
حالا اگر کسی نخواهد این مطلب را بپذیرد خودش باید پاسخگو باشد. حرف متقن زدن و بالا بردن سعۀ صدر و اهانت نکردن جزو وظائف ما است . رهبر انقلاب سال ۹۹ یک حرفی زده که ایشان قاعدتاً مشکلات جهان اسلام را رصد میکند. ۱۵ بهمن ۹۹ در ولادت حضرت زهرا که لزوم هم ندارد شما از شهادت حرف بزنید. ایشان در ولادت میفرماید که : این که بگوییم فاطمۀ زهرا یک بانو و مادر نمونه و عابده ویژه بود … خوب است ولی ناقص است. او یک مجاهد فی سبیل الله است. و در راه این جهادش اولین قربانی را داد که پسرش محسن بود.
این ها بیاناتی است که در ولادت میفرمایند.
درموردی دیگر میفرمایند: شما تقیۀ بی مورد نکنید.
یعنی شما مطالب را بگویید ولی فحش ندهید و جسارت نکنید. این که حرفهای اختلافی مطرح نشود یعنی دشنام ندهید. ولی عرض کردم که هرگروهی و هر مذهبی یک خصوصیات و ممیزاتی دارد و هیچکس نمیگوید از ممیزات صحبت نکنید.
ایشان خطاب به اهل منبر میفرمایند: شما برای فاطمیه خطبههای حضرت زهرا را بخوانید. که سه بار هم کلمۀ طوفانی در فرمایشات ایشان هست. خطبههای طوفانی حضرت زهرا را بخوانید.
خب کسی به این خطبه ها نگاهی کرده باشد میبیند که تمام مطالب آنجا هست. پس چه نگوییم؟ فحش ندهید. با یک مسلمان متفاوت از ما در جهان معاصر جنگ نکنیم.
ما دیگران از مسلمین را مستضعف میدانیم. دلمان میسوزد و دلمان میخواهد مسیری باز بشود و با یک بیانی که تحمل داشته باشند حقایق را بشنوند. ما جنگی با جهان اسلام نداریم. همانطور که این همه هم ضربه خوردهایم برای این که از فلسطین دفاع کنیم. به نظر میرسد این که در مقام اعتقاد حرف های شسته رُفتۀ متقن خود را باید بگوییم که اگر نگوییم و حب و بغض ما تنظیم نباشد صریح میگویم که یا اشتباهی با دوست دشمنی میکنیم ویا دشمنی ما با دشمن خدا زور ندارد. اگر کسی خیلی دنبال این است که با مستکبران و صهیونیستها و آمریکاییها بغض داشته باشد امکان ندارد اِلّا این که بغض اصلیاش درست باشد.
یعنی یکی از جهات اصلی بحث فاطمیه این است که تا کسی بغض نداشته باشد نسبت به آن کسانی که مبغوض اهل بیت و مؤسّسین هستند چه تضمینی دارد که نسبت به کسانی که دنباله رو هستند و یا مستکبرانی که معلوم نیست چند سال دیگر هستند یا نه بغض داشته باشد. ما باید اعتقاداتمان رو به یک مبنای محکمی تکیه بدهیم. به نظر میرسد اگر حب و بغضمان را تنظیم کنیم آن وقت، هم میتوانیم با دوستانمان دوستی کنیم و هم با دشمنانمان درست دشمنی کنیم. هر چه آن دشمنی و بغض تضعیف شود عملاً ما خط حب و بغضمان در دوران معاصر خلط میشود. میشود همین که گاهی گرفتار درگیری با خودمان میشویم. امکان ندارد کسی دشمن واقعی اسرائیل باشد درحالی که بغض نسبت به قاتل حضرت زهرا ندارد. لذا اگر کسی دلش میسوزد و میخواهد جهان اسلام را با مستکبران، درگیر کند راهی ندارد جز این که حب و بغض را تنظیم کند. و این هم جز در محور اهل بیت و دشمنان اهل بیت جای دیگری نیست.
صوت نشست |
فیلم نشست |
ثبت دیدگاه