پنجشنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ Thursday, 25 April , 2024 ساعت ×
قیام‌های شیعی عصر حضور
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۲۲:۴۶
شناسه : 4652
8
نشست ماه امامت (4) ارتباط اهل‌بیت علیهم السلام با قیام‌های شیعیان یا شیعی عصر حضور است. سؤال اصلی این است که آیا این قیام‌ها، تأیید اهل‌بیت علیهم السلام را داشته و مشروع بوده یا قیام‌های سر‌به‌خود و بدون اذن و مبنا بوده است؟
منبع : بنیاد بین المللی امامت
پ
پ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

عنوان: قیام‌های شیعی عصر حضور

ارائه دهنده: دکتر منتظری‌مقدم

منتقد: دکتر صفری‌فروشانی

دبیر: حجت الاسلام هادی الیاسی

 

تبیین موضوع

دکتر منتظری‌مقدم

موضوع بحث «اهل‌بیت علیهم السلام و قیام‌های شیعی عصر حضور» است که البته، قیام‌های شیعیان گفته شده بود و دیگر در آن مناقشه نمی‌کنیم.

سیر بحث این است که خود مسئله چیست و در پی آن، مفهوم قیام شیعی و ویژگی‌های قیام‌های شیعی و پیامد‌ها و مبانی آن‌ها را به‌صورت کوتاه، مرور می‌کنیم و در ادامه، به بررسی روایاتی می‌پردازیم که ناظر به قیام قبل از ظهور قائم  عج الله تعالی فرجه شریف  و اهل‌بیت علیهم السلام و قیام مختار و زید و… هستند. در آخر هم جمع‌بندی خواهیم کرد.

دکتر صفری‌فروشانی

این موضوع، بسیار مهم است و پیامد‌های فکری آن تا امروز هم کشیده شده است؛ مثلاً راجع به مشروعیت قیام علیه ظلم، به‌خصوص در میان فقها، این بحث مطرح است.

از لحاظ «تبار‌شناسی»، این بحث می‌تواند حدیثی، کلامی، تاریخی، رجالی و فقه‌الحدیثی باشد. در «پیامد‌شناسی» هم، علوم‌اجتماعی و جامعه‌شناسی را می‌تواند درگیر کند که در پیامد‌ها به آن اشاره شده است.

اقوال و نظریه ها

دکتر منتظریمقدم

مسئله چیست؟ ارتباط اهل‌بیت علیهم السلام با قیام‌های شیعیان یا شیعی عصر حضور است. سؤال اصلی این است که آیا این قیام‌ها، تأیید اهل‌بیت علیهم السلام را داشته و مشروع بوده یا قیام‌های سر‌به‌خود و بدون اذن و مبنا بوده است؟

دیدگاه‌هایی که مطرح می‌شود، نوعاً سه دسته است:

  1. همۀ این قیام‌ها دارای تأیید بوده و اهل‌بیت علیهم السلام به‌شکل مخفیانه، پشت این قیام‌ها بوده‌اند و سعی می‌شود که نواقص این قیام‌ها هم توجیه شود.
  2. هیچ‌یک یا عمدۀ این قیام‌ها، تأیید نداشته و مشروع نبوده‌اند و سراسر خسران و آسیب بوده‌اند. قاعدتاً در این دیدگاه، آثار مثبت و منافعی را که در این قیام‌ها می‌شود تصور کرد، نمی‌پذیرند.
  3. قول به تفصیل: برخی تأیید هستند و به‌حق و مشروع بوده‌اند و برخی دیگر، تأیید نشده و به‌ناحق و نامشروع بوده‌اند.

قاعدتاً اهل‌بیت علیهم السلام قیام‌های به‌حق را تأیید می‌کردند و در مقابل، آن‌هایی را که نامشروع بود، تأیید نمی‌کردند و تا جایی که می‌توانستند، تقابل هم داشتند؛ البته باید مسئلۀ تقیه را هم در این مسئله لحاظ کرد. در این مدت کم، نمی‌شود همۀ قیام‌ها را به‌شکل جزئی بررسی کرد؛ ولی می‌توان به ملاک‌هایی برای تأیید و عدم تأیید رسید. با این معیار‌ها، حکم هر قیامی را می‌توان مشخص کرد؛ پس مسئله بر روی شناخت معیار‌هاست.

دکتر صفریفروشانی

در سه رویکردی که بیان شد، رویکرد صحیح، حالت دوم است؛ یعنی همۀ قیام‌ها نادرست بوده‌اند. البته در این قسمت باید قیام امام‌حسین علیه السلام   را استثنا کرد؛ هرچند بعداً با ارائۀ ادله، ثابت می‌شود که این قیام هم استثنا نیست. بلکه از موضوع خارج است.

پاسخ دکتر منتظریمقدم

وقتی قرار است که به‌شکل کلان قیام‌ها را بررسی کنیم، چطور می‌توان قیام امام‌حسین علیه السلام   را استثنا کرد؟ درست است که قیام ایشان، به‌دلایل مختلف، باید از بقیۀ قیام‌ها تحلیلی مستقل داشته باشد؛ ولی نمی‌شود قیام ایشان را از سایر قیام‌ها که همگی، دعوت به کتاب و سنت داشتند، جدا کرد.

 

مفاهیم

مفهوم قیام

دکتر منتظریمقدم

ابتدا باید مفهوم قیام را بررسی کنیم.

مفهوم قیام شیعی: در اصطلاح علوم اجتماعی جدید، بهترین معادلی که می‌توانیم برای قیام در نظر بگیریم، واژۀ «جنبش» است. از تعریف فنی جنبش عبور می‌کنیم؛ ولی بر اساس تعریف آن، نزدیک‌ترین تعبیر به قیام همین جنبش است. جنبش را به این شکل معنا می‌کنیم: «اقدام مردمی (این قید موضوعیت دارد و یعنی همراهی‌بخشی از مردم، مؤلفۀ مهمی برای عنوان قیام و جنبش است که در مقابل اقدامات قهرآمیز نظامی است که اصطلاحاً به آن‌ها کودتا می‌گویند) در جهت براندازی حکومت موجود و برقراری حکومت مطلوب.»

دو قید هم برا اساس فهم ما از بافت تاریخی قیام‌های شیعی عصر حضور به این تعریف اضافه می‌شود که به این شرح است:

اول:دعوت؛ این قیام‌ها یک مرحلۀ آغازین داشته که اصطلاحاً به آن «دعوت» گفته می‌شود. در این مرحله، بیعت اخذ می‌شود و در ابتدای امر، به‌شکل پنهانی بوده؛ ولی این مؤلفه هم وجود داشت که در یک مرحله‌ای، اخذ بیعت علنی می‌شد.

دوم: اقدام نظامی است.

یک مؤلفه‌ای که در حال‌و‌هوای امروزی داریم و در آن دوران سخت می‌شود که برایش معادل‌یابی کرد، «افکار عمومی» است. این همراهی افکار عمومی، مؤلفۀ بسیار مهمی است که در جنبش‌های کنونی، بسیار بر روی آن سرمایه‌گذاری می‌شود و در انقلاب اسلامی ایران هم تأکید بسیاری بر این قضیه شد و امام خمینی رحمه الله هم توجه ویژه و عالمانه‌ای به افکار عمومی داشتند.

در عربی و متون تاریخی و فقهی، اگر بخواهیم مفهومی بحث کنیم، واژۀ خروج نزدیک‌ترین واژه به قیام است. خروج را به دو شکل بیان می‌کنند:

  1. خروج بر ضد امام حق که اصطلاحاً به آن «بغی» گفته می‌شود و در ادبیات علوم اجتماعی به آن «شورش» می‌گویند.
  2. خروج ضد حاکم جور که می‌توانیم عنوان «جهاد» یا «قیام» را برای آن بگذاریم و معادل علوم اجتماعی آن هم «جنبش» می‌شود.

جنبش با انقلاب، تفاوت ماهوی دارد. در انقلاب تغییر ناگهانی مد نظر است.

دکتر صفریفروشانی

مفهوم قیام کلمه‌ای نو است و شاید بتوان گفت معنایی که برای این واژه به کار می‌بریم، در متون ما به کار نرفته است. واژۀ خروج هم «خرج علیٰ» به کار رفته و معادل قیام به‌معنای محل بحث نیست؛ چون یعنی خروج بر کسی؛ چه حاکمیت حق باشد که بغی می‌شود و چه حاکمیت جور.

فعلاً کاری به اینکه در متون به کار رفته یا نه نداریم. مروری در خصوص مشخصاتی که بیان شد هم داریم که گفته شد قیام، براندازانه و در پی حکومتی نو و مسلحانه است. تا اینجا با ایشان موافقیم و اصطلاحی را هم اضافه می‌کنیم که در صدد مقابله با حکومت مستقر است؛ لکن مردمی‌بودن، به نظر قید درستی برای ویژگی‌های قیام‌های عصر حضور نیست. هیچ‌کدام از قیام‌های عصر حضور، مردمی نبود. شما مردم کوفه و مدینه را در نظر نگیرید؛ بلکه مردم جهان اسلام باید لحاظ شود. یعنی موافقت عموم مردم جهان اسلام با «زید»[۱]، مردمی‌بودن را برای زید به ارمغان می‌آورد؛ در صورتی که اگر هم کل جهان اسلام را در نظر نگیریم و فقط کوفه را بررسی کنیم، چند درصد این شهر با دعوت او همراه شدند؟ فرض کنیم که بیست هزار نفر هم همراه شده باشند، نسبت به جمعیت دویست یا سیصد هزار نفری کوفه، چه نسبتی ایجاد می‌کند؟ آیا مردمی است؟

همین مطلب برای قیام حسین‌بن‌علی، «صاحب فخ» هم صادق است. پس این رکن را هیچ‌کدام از قیام‌های عصر حضور ندارند.

پاسخ دکتر منتظریمقدم

مقایسۀ بیست هزار بیعت با زید، نسبت به جمعیت کل و نتیجه‌گیری مردمی‌نبودن، از طرف دکتر صفری بیان شد. مطلب این است که ما هم نگفتیم اکثر مردم، بلکه مردمی‌بودن مهم است که در مقابل نظامی‌بودن یا به اصطلاح امروز، کودتا است. اینکه مردمی‌بودن را به‌معنای اکثریت بیان کنیم، مصادره‌به‌مطلوب است.

مفهوم شیعی

دکتر منتظریمقدم

قیام شیعی یعنی قیامی که یکی از سه مؤلفۀ اصلی آن، بر اساس مبانی فکری شیعی باشد؛ یعنی در واقع برگرفته از مذهب تشیع باشد. آن سه مؤلفه این است:

  1. عنصر انسانی: رهبر قیام یا تودۀ مردمی که در این قیام همراهی کرده‌اند، شیعه باشند.
  2. عنصر فکری: آرمان‌ها و اهداف قیام، شیعی باشد.
  3. رفتار‌ها و اقدامات و…، منطبق بر فقه و عقاید شیعه باشد.

دکتر صفریفروشانی

منظور از شیعه چیست؟ ما باید فرقه‌شناسانه بحث کنیم. آیا منظور شیعۀ سیاسی است که شامل کل شیعه، مانند زیدیه و فطحیه و امامیه و… می‌شود یا شیعۀ اعتقادی مقصود است؟ چون آقای منتظری‌مقدم به این مطلب نپرداختند.

پاسخ دکتر منتظریمقدم

سؤال این است که مگر افراد لشکر امیرالمؤمنین علیه السلام   در صفین، همه شیعۀ اعتقادی بودند؟ فقط برخی در بین آن‌ها شیعۀ اعتقادی بودند؛ پس این تفکیک برای قیام‌ها صحیح نیست.

علاوه بر اینکه شیعۀ سیاسی هم تعریف خاصی دارد و به‌نظر، معنای مدنظر آقای صفری، از شیعۀ سیاسی گرفته نشده است. شیعۀ اعتقادی هم اعم از امامی و غیرامامی است که زیدی‌ها هم داخل شیعه می‌شوند.

مطلب بعدی راجع به مقصود از جور است. جور یک معنای عام دارد که به‌معنای ظلم و مخالفت با عدل است و یک معنای خاص هم دارد که معادل با غاصب است.

پاسخ دکتر صفریفروشانی

دربارۀ قیاسی که در خصوص صفین شد، می‌گوییم که آنجا هنوز معالم تشیّع مشخص نشده است و امام‌باقر و امام‌صادق علیهم السلام  نیامده‌اند و این قیاس، مع‌الفارق است. در زمان امام‌صادق علیه السلام  ، علم و عصمت و امامت و… تشکیل شد و هویت و مرز‌بندی‌های آن مشخص شد. بنابراین نمی‌توانیم با صفینی مقایسه کنیم که تشیعِ سیاسیِ ابری بوده است.

دربارۀ مفهوم اهل‌بیت علیهم السلام هم، یک مفهوم روایتی و درون‌شیعی داریم که به‌معنای دوازده امام است و یک مفهوم تاریخی داریم که در تاریخ چه کسانی خودشان را مصداق اهل‌بیت علیهم السلام می‌دانند. حسنی‌ها و حسینی‌ها و فاطمی‌ها و… خودشان را مصداق اهل‌بیت علیهم السلام می‌دانستند؛ حتی عباسی‌ها هم این ادعا را داشتند. اینکه توّابین می‌گویند حکومتی را که می‌خواهیم به دست بیاوریم، به اهل‌بیت علیهم السلام می‌دهیم، آیا واقعاً امام‌سجاد علیه السلام   مقصود است یا نه؟

پاسخ دکتر منتظریمقدم

اهل‌بیت علیهم السلام در کلام توابین، فرزندان رسول‌الله صلی الله و علیه و آله  و حضرت زهراh‌ بودند؛ یعنی اهل‌بیتی که شیعۀ دوازده امامی قائل است.

ویژگی‌ها و شعارها

دکتر منتظری‌مقدم

  1. تداوم تاریخی: یعنی محدود به عصر حضور نیست.
  2. گستردگی جغرافیایی: یعنی محدود به منطقۀ خاصی نیست. ابتدا برای براندازی خلافت مرکزی، قیام‌های شیعی در مناطق مرکزی جهان اسلام رخ داد؛ ولی با گذشت زمان، به مناطق پیرامونی هم اکتفا کردند و حتی از اسقاط خلافت مرکزی صرف‌نظر کرده و حکومت‌های محلی ایجاد کردند.
  3. گستردگی آرمانی و انسانی: آرمان‌ها و هدف‌های قیام‌ها، در سه بخش تفکیف می‌شود:

اول: انسانی؛ مثل عدالت.

دوم: اسلامی؛ همچون دعوت به قرآن و سنت.

سوم: شیعی؛ مانند نصرت و حمایت از اهل‌بیت علیهم السلام .

نکته‌ای که باید به آن اشاره کرد، این است که ورای این اهدافی که در قیام‌های شیعی مطرح می‌شد، گاهی انگیزه‌های نفسانی مثل قدرت‌طلبی و دنیاطلبی یا اقدامات غیرشرعی و… وجود داشت؛ ولی آن اهداف اصلی، در جذب نیرو‌ها بسیار می‌توانست تأثیرگذار باشد.

دکتر صفریفروشانی

در خصوص بحث شعار‌ها که بیان شد، می‌گوییم که این شعار‌ها، دینی و اسلامی است و هرکسی می‌خواست به قیامش رنگ‌و‌بوی اسلامی بدهد، این شعار‌ها را استفاده می‌کرد؛ مثل خوارج و…؛ لکن شعار شیعی که در قیام و حرکت امام‌حسین علیه السلام   هست، در این قیام‌ها نیست.

امام‌حسین علیه السلام   در قیام خود، به کلمۀ امام تکیه دارد و قیام شیعی باید به مسئلۀ امامت و امام تکیه داشته باشد تا خودش را از بقیۀ قیام‌ها بتواند جدا کند؛ وگرنه این شعار‌ها بسیار کلی است و هیچ سبقۀ امامی و شیعی در این‌ها وجود ندارد.

پاسخ دکتر منتظریمقدم

گفته شد که شعارها، همه دینی و اسلامی بوده‌اند؛ سؤال می‌شود که امثال شعار‌های «یا لثارات الحسین» چه نوع شعار‌هایی بوده؟ آیا شیعی نیست؟

پیامد‌ها

دکتر منتظریمقدم

بحث مهمی مطرح است که آیا همۀ قیام‌های شیعه، خسارت به بار آورد؟ ما می‌گوییم خیر؛ بلکه مزایای به‌سزایی داشتند. از جملۀ آن‌ها:

  1. تلطیف روابط حاکمان با شیعیان: این قیام‌ها تأثیر مستقیم در تعامل حکومت با شیعیان داشت؛ یعنی وقتی قیام اتفاق می‌افتاد، سرکوب می‌کرد و این سرکوب، کوتاه‌مدت بود و ممکن بود در بلند‌مدت، حاکمان بعدی از وقوع قیام بترسند و نتیجه‌اش عکس ماقبل شود؛ یعنی در رفتار خود، برای ترس از قیام، تلطیف به خرج بدهند.
  2. گسترش تشیع: نکتۀ مهم بعدی اینکه این قیام‌ها، زمینه‌ساز برای گسترش تشیع بود. عدالت‌خواهی و ظلم‌ستیزی در این قیام‌ها، باعث جذب به تشیع بود؛ مثل ادریسیان و… .
  3. احیا و حفظ ارزش‌های دینی و اخلاقی: این قیام‌ها، نمادی از غیرت دینی بود و باعث می‌شد که جامعۀ دینی، پویا باشد.
  4. مواجهۀ توأمان ناکامی‌ها و کامیابی‌ها: قیام‌های شیعی، صرفاً شکست‌خورده نبودند؛ یعنی شکست مطلق برای قیام‌های شیعی نبوده است.

قیام امام‌حسین علیه السلام   که به‌ظاهر یک شکست سنگین بود، در بلند‌مدت و در بستر تاریخ، آن‌چنان آثار و برکات فراوانی برای اسلام و تشیع داشته که کامیابی‌های آن، شکست‌ها را پوشش می‌دهد.

نکتۀ مهم: زمان در ارزیابی حوادث حجاب نیست، آینه است؛ یعنی وقتی در گذر زمان می‌خواهید یک حادثه را ارزیابی کنید، ارزیابی دقیق‌تر و عمیق‌تری به آن خواهید داشت.

در برخی قیام‌ها هم اهداف متعدد بود؛ مثلاً در قیام مختار، یکی از اهداف بسیار مهم، انتقام از قتلۀ امام‌حسین علیه السلام   است که محقق شد و حتی منجر به حکومت شیعی هم شد.

دکتر صفریفروشانی

با توجه به مطلبی که در ویژگی‌ها بیان شد، وقتی قیام مردمی نبود (با توجه به تعریفی که در ویژگی‌ها بیان شد)، در این صورت درصد پیروزی در این قیام‌ها چقدر است؟ یعنی پیامدی که این مردمی‌نبودن دارد، شکست است و این قیام صرفاً حرکتی کور است.

نکتۀ بعد اینکه ائمه علیهم السلام ، هیچ‌گاه به این قیام‌ها توصیه نمی‌کردند و از آن‌ها نهی می‌کردند؛ همان طور که به زید گفتند اگر شما دوست داری مصلوب در کُناسه باشی، برو.

ائمه علیهم السلام تیزهوشانه به این نتیجه رسیده بودند که این قیام‌ها، به نتیجه نمی‌رسد.

از نظر تاریخی، وضعیت کلی به این شکل است که آثار منفی قیام‌ها، بیش از آثار مثبتشان است. بخشی از نیروها را این قیام‌ها به کشتن داده؛ مثلاً قیام زید ۳۰۰ نفر را به کشتن داده است. این مطلب که حکومت‌ها بعد از این قیام‌ها، ملاطفت کردند و دست‌و‌پایشان را جمع کردند، از کجا آمده است؟ بعد از همۀ این قیام‌ها، متوکل حاکم می‌شود که شدیدترین فشارها را برای شیعه و به‌خصوص امامیه داشت.

حرکت مأمون هم حرکتی در راستای تأثیرپذیر از قیام‌ها نبود؛ چون قیام «ابوالسرایا» نابود شده بود که مأمون، امام‌رضا علیه السلام   را به مرو خواست و مسئلۀ خلافت و ولایت‌عهدی را مطرح کرد.

اما دولت‌ها: ادریسیان دولت شیعی نیست؛ هرچند رهبر آن، یعنی ادریس که زود هم کشته شد، گرایش‌های شیعی‌سیاسی داشت. وقتی به مغرب رفت، حکومت شیعی، حتی زیدی هم تشکیل نداد و حکومت آن‌ها مالکی بود؛ چون مردم مالکی‌مذهب بودند. علویان طبرستان هم دولت زیدی است و هیچ کمکی از سمت آن‌ها برای شیعۀ امامیه نمی‌بینیم. دولت زیدیۀ یمن هم به همین شکل است؛ البته امکان دارد گفته شود که سرنخ عقاید شیعی، مثل خلافت بلافصل امام‌علی علیه السلام   و… ترویج و بیان می‌شد.

پس در نتیجه، این قیام‌ها در زمان ائمه علیهم السلام سود چندانی نداشتند.

پاسخ دکتر منتظریمقدم

در این مباحث، هنوز وارد مصادیق نشده بودیم و روایاتی هم که استفاده شد، یک‌سویه بود. قیام ابوالسرایا که بیان شد، تنها قیامی بوده که دعوت زیدی داشته است و هیچ قیامی نداریم که بگویند زیدیه بیایید؛ ولی در این قیام این اتفاق افتاد.

دربارۀ قیام ادریسیان هم تعجب این است که دولت ادریسیان، معاصر با خود مالک است و چگونه مالکی‌مذهب بودند! ادریس اکبر که وارد مراکش شد، بومی‌ها بَربَر ‌بودند و اصلاً اسلام نداشتند و بعداً به دعوت ادریس مسلمان می‌شوند.

پاسخ دکتر صفریفروشانی

راجع به مذهب ادریسیان، مقاله‌ای علمی‌پژوهشی از دکتر هادی عالم‌زاده و علی آبانگاه با عنوان «مذهب ادریسیان» وجود دارد که پیشنهاد می‌شود رجوع کنید.

مبانی

دکتر منتظری مقدم

ما اگر بدانیم که در مبانی فکری و اعتقادی و فقه سیاسی شیعه، قواعدی هست که قیام را مجاز می‌کند و این قواعد هم از کتاب و سنت گرفته شده است، شناختمان به این قیام‌ها عمیق و دقیق می‌شود.

ما معتقدیم که این قیام‌ها، مبنادار بوده‌اند؛ هرچند ما مبنای تفصیل داریم. یعنی همۀ قیام‌ها را صحیح نمی‌دانیم؛ ولی با وجود این مبانی، می‌خواهیم بدانیم که آیا شیعیان امامی، مجاز به شرکت در قیام‌های شیعی ‌بودند یا نه که به‌نظر ما بودند.

مبانی فکری شیعی در قیام‌ها

اولاً نگرش به خلافت: شیعه خلافت را حق اهل‌بیت علیهم السلام می‌دانست که غصب شده است. خود این مطلب، ایجاد ظرفیت می‌کند که شیعه، همیشه به‌دنبال این باشد که حکومت غاصب را براندازی کند.

ثانیاً نگرش به حکومت جور: در این نگرش، اهل‌سنت به این نتیجه رسیده‌اند که حکومت جور را مشروع‌سازی کنند و با آن کنار بیایند که اندیشه‌های اعتقادی و فقه سیاسی دارد؛ مثل لزوم جماعت. در‌این‌باره، حتی حدیث‌سازی هم ‌کرده‌اند: «مَن رأى مِنْ أميرِهِ شَيْئا يَكْرَهُهُ فَلْيَصْبِرْ.» این روایتی بسیار معروف از اهل‌سنت، برای این موضوع است.

ولی در شیعه به این شکل نیست؛ یعنی اگر شما گفتید که حکومت جور نامشروع است، بدین معناست که قیام مشروع است. تلازم این دو را باید در نظر گرفت: «أَنَّ أَئِمَّةَ اَلْجَوْرِ وَ أَتْبَاعَهُمْ لَمَعْزُولُونَ عَنْ دِينِ اَللَّهِ.»

بعد از این مبنا، دو گرایش در شیعه ایجاد شد:

  1. گرایش زیدی: حتماً باید قیام شود و حکومت جور از بین برود.
  2. گرایش امامی: در صورت مهیا‌بودن شرایط، قیام بشود.

نقش الگویی قیام امام‌حسین علیه السلام

قیام امام‌حسین علیه السلام   به این شکل نبود که به‌عنوان یک شاهد و مرجع خاص تاریخی در سال ۶۱ رخ داده و تمام شده باشد و برای شیعیان هیچ سرمشقی نباشد و به آن قیام نگاه نکنند؛ بلکه نگاه همۀ این قیام‌ها، به قیام امام‌حسین علیه السلام   بوده است؛ مثل شعار یا لثارات الحسین.

سؤال اصلی این است: آیا می‌توانیم از قیام امام‌حسین علیه السلام   الگو بگیریم یا نه؟ تحلیل‌هایی که در خصوص قیام امام‌حسین علیه السلام   می‌شود، ارتباط مستقیم با پاسخ به این سؤال دارد. برخی از این تحلیل‌ها، خواسته یا ناخواسته، به اینجا منتهی می‌شود که امکان الگوگیری از قیام امام‌حسین علیه السلام   نیست؛ مثل این تحلیل که قیام امام‌حسین علیه السلام  ، تکلیف خاص شرعی برای ایشان بوده است.

ولی تحلیل‌های بسیاری هست که امکان الگوگیری از قیام دارند. علاوه بر تحلیل‌ها، ادله‌ای هم برای این الگوگیری وجود دارند:

یک: ادلۀ حجیت مطلق سیرۀ معصوم.

دو: بیانات امام‌حسین علیه السلام  ؛ یعنی ایشان به گونه‌ای مطالب را بیان می‌کنند که الگوگیری بقیۀ شیعیان، در آن لحاظ شده است: «أیُّهَا النّاسُ؛ إِنَّ رَسُولَ‌اللّهِ صلی الله و علیه و آله  قالَ: مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً… .»

حال اگر بخواهیم از حرکت سیدالشهدا علیه السلام   الگو بگیریم، وارد حوزۀ فقه سیاسی می‌شویم. در این حوزه، نزدیک‌ترین اصطلاحی که وارد می‌شود، جهاد است. انواع جهاد مشخص است: دفاعی، ابتدایی، با کفار و اهل بغی.

نکتۀ مهمی که باید به آن اشاره کرد، این است که قیام امام‌حسین علیه السلام  ، در این اقسام چهارگانه نیست  و این مسئله، آسیبی است که در تقسیمات فقهی داریم.

«صاحب جواهر» در جلد ۲۱ کتاب خود، این اقسام را آورده است؛ ولی هیچ‌کدام، قیام امام‌حسین علیه السلام   را در بر نمی‌گیرد. ایشان در فروع یکی از احکام جهاد، به قیام امام‌حسین علیه السلام   استناد می‌کند و آن شرط نبودن سن برای مجاهد است.

در فقهای اخیر، در رأس آن‌ها، امام‌خمینی رحمه الله در «تحریر‌الوسیله»، اشاره‌هایی به نوع پنجم جهاد دارند. آن نوع، «جهاد در امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر» است که وقتی دین و مظاهر دین اسلام در خطر قرار گرفت، باید جهاد کرد.

دکتر صفریفروشانی

مسئلۀ مشروعیت

مسلماً هیچ‌کدام از این قیام‌ها امامی نبودند. اگر کسی می‌خواهد بیشتر با وضیعت این قیام‌ها آشنا بشود، به «کافی» و «تاریخ‌الائمه» نگاه بیندازد.

نکته: یک تفاوت بین مرحوم کلینی و شیخ صدوق این است که مرحوم صدوق، بیشتر به‌سمت تطهیر زید می‌رود.

خب حالا آیا این شخصیت‌ها که قیام کردند امامی هستند؟ آیا مختار، امام‌سجاد علیه السلام   را به‌عنوان امام چهارم قبول دارد؟ یا محمد‌بن‌عبدالله، ارتباطی با امام‌صادق علیه السلام   دارد؟ و همین طور زید و… .

ما در بررسی تعامل طرفینی، می‌بینیم که در بیشتر این قیام‌ها، تعاملات منفی است؛ یعنی هم ائمه علیهم السلام به آن شخصیت دید منفی دارند و هم آن‌ها به ائمه. شاهد هم گردهم‌آیی سال ۱۲۶ است که محمد‌بن‌عبدالله و پدرش و همۀ هاشمی‌ها جمع هستند و روی خوشی به امام‌صادق علیه السلام   نشان نمی‌دهند. امام‌صادق علیه السلام   نیز تنها فردی است که با محمد‌بن‌عبدالله بیعت نمی‌کند و عبدالله خطاب به امام می‌گوید: شما حسودی و نمی‌توانی «مهدی‌بودن» او را ببینی.

یا خود زید که می‌گوید: «من اراد العلم فإلی ابن اخی… من اراد الجهاد فإلیّ… .» یعنی من امامت سیاسی امام‌صادق علیه السلام   را قبول ندارم. «لیس الامام من جلس فی بیته و ارخی ستره… .» همچنین است قیام ابوالسرایا که بزرگ‌ترین قیام شیعی است و از همه دسته‌ها، در آن حضور داشتند و تنها کسی که در این قیام شرکت نمی‌کرد و آن‌ها را تأیید نکرد، امام‌رضا علیه السلام   بود و گفتند که صبر کنید تا بیست روز دیگر و آن‌ها در این مدت، شکست خوردند؛ پس نمی‌شود کمک‌ها و حمایت‌ها و هماهنگی‌های مخفیانۀ قیام‌ها با امام را بیان کرد؛ چراکه دلیل و سند ندارد.

در طول تاریخ و در میان فرقه‌های شیعی، فرقۀ امامیه آخرین فرقه‌ای بودند که با توجه به مبانی ایدئولوژیک و به‌وسیلۀ فقهای خود، تشکیل حکومت دادند. آن هم انقلاب اسلامی بود. به‌خاطر موضع‌گیری ائمه علیهم السلام و روایات و فضای گفتمانی حاکم بر مذهب شیعۀ امامیه، این فرقه اقدام به قیام نکرده است. فرمایشات آقای منتظری، منطبق بر مبنای زیدیه است.

نکتۀ بعدی دربارۀ امام‌حسین علیه السلام   است. از نظر سیاسی، یک سری اصولی داریم مثل «اصل عدم مشروعیت حکومت‌ها» از ابوبکر تا امویان و…؛ یعنی این‌ها غاصب هستند و اهل‌بیت علیهم السلام باید در جای آن‌ها می‌نشستند. از همین جا به تبرّی می‌رسیم که ما خلافت هیچ‌کس را مشروع نمی‌دانیم و قبول نمی‌کنیم. این عنصر، در برخی قیام‌های شیعی، مثل زید وجود ندارد. حالا شاید گفته شود که زید تقیه می‌کرده؛ اما او اهل تقیه نبوده است.

ما اصل دیگری داریم که بر همۀ حرکت‌ها، موضع‌گیری‌ها، اقدام‌ها، تلاش‌ها و فعالیت‌های ائمه، در مقابل این حکومت‌ها حاکم است که چه وقت قیام کنند و چه وقت قیام نکنند. آن اصل که استثنا هم ندارد این است: «لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر.» یعنی اگر بخواهم اقدام سیاسی علیه حکومت کنم یا آن را به دست بگیرم، باید حاضر وجود داشته باشد و مردم باشند و حجت بر من تمام بشود که ناصر وجود دارد. بعد از سقیفه، چنین اصلی محقق نشده است تا وقتی که به مرگ عثمان می‌رسیم و مردم به خانۀ حضرت علیه السلام   می‌آیند؛ یعنی آنجا حضور الحاضر هست.

در خصوص قیام امام‌حسین علیه السلام   هم همین طور است. آنجا هم حضور الحاضر وجود دارد؛ یعنی حکومت یزید هنوز مستقر نشده و هم بحران مشروعیت و هم بحران سیاسی دارد. امام هم حکومت این فاسق را تحمل‌ناپذیر می‌دانند و روی دعوت کوفه هم حساب می‌کنند. اگر برخی مسائل نبود، احتمال پیروزی و تشکیل حکومت امام، کاملا عقلایی بود.

این عنصر لولا الحضور الحاضر، در زمان هیچ‌یک از ائمۀ دیگر وجود نداشت. این الگوگیری را چرا به امام‌سجاد و امام‌باقر علیهم السلام  نمی‌گویید؟

یک برداشت درستی از اهل‌بیت علیهم السلام انجام گرفت که شیعه را وارد فاز فرهنگی کردند و وقتی ابومسلم، برای قیام به امام‌صادق علیه السلام   نامه می‌زند، حضرت بی‌اعتنایی می‌کنند.؛ چون حضور حاضر نیست. امام‌رضا علیه السلام   هم که از حکومت استنکاف می‌کنند، به‌دلیل نبود حضور حاضر است.

زید، یک برداشت از قیام امام‌حسین علیه السلام   دارد و امام‌صادق علیه السلام   هم برداشت دیگری دارد و به‌دنبال قیام کور مسلحانه نیست.

در انقلاب هم سیرۀ سیاسی امام رحمه الله را که بررسی می‌کنیم، در هیچ‌کجا حمایت از حرکت مسلحانه ندارد و فقط به‌دنبال مردم است. برای ترور‌هایی که نواب‌صفوی و… کرده‌اند هم، هیچ تأییدی از امام رحمه الله نداریم.

در فقه، «واجب مشروط» داریم که گاهی شرطش حصولی است؛ یعنی خودش حاصل می‌شود و بر مکلف لازم نیست به‌دنبال تهیۀ شرط برود؛ مثل استطاعت برای حج. گاهی شرط آن تحصیلی است؛ یعنی حتماً باید خودم این شرط را تحصیل کنم؛ مثل طهارت برای صلات.

اعتقاد ما این است که اختلاف بین فقهای ما، در این است که آیا تشکیل حکومت، نسبت به شرط آن، حصولی است یا تحصیلی؟

بیانی که دکتر منتظری داشتند این بود که اگر من حکومت را نامشروع بدانم، باید قیام را مشروع بدانم. اینکه قیام را مشروع بدانید، یعنی اگر در زمان امام‌صادق علیه السلام   بودید، می‌توانستید در این قیام‌ها شرکت کنید و اگر هم کشته می‌شدید، شهید بودید.

در طول همۀ این قیام‌ها، چند شیعۀ امام‌صادقی داریم که شرکت کرده باشند؟ نرفتن امامیه در این قیام‌ها، نشان‌دهندۀ این است که یک گفتمان امامی صورت گرفته است و نمی‌پذیرد که زید، رهبر قیام باشد.

بحثی که می‌ماند، روایاتی است که ترّحم و… برای زید دارند. به‌نظر می‌رسد که این روایات ربطی به مشروعیت ندارد. مشروعیت به این است که در حین قیام، امام لفظی بگوید که شیعیان استنباط کنند، حداقل ورود در این قیام اشکال ندارد؛ اما ملازمه‌ای در این قاعده نیست که اگر حاکم نامشروع بود، قیام مشروع باشد؛ چون موانعی وجود دارد.

باید ببینیم که ائمه علیهم السلام ، چه آموزه‌هایی را ترویج می‌کنند و خط‌مشی خودشان چیست. اینجاست که تقیه مطرح می‌شود. نباید با یک جمله از تقیه گذشت. اوج روایات تقیه، زمان امام‌صادق علیه السلام   است. طبق بررسی صورت‌گرفته در بحارالانوار، ۱۰۶ روایت برای تقیه ذکر شده که ۵۳ عدد از امام‌صادق علیه السلام   است.

دو گفتمان داریم که نماد یک گفتمان، قیام به سیف است و می‌گوید: «ما الامام الا القائم بالسیف.» گفتمان دیگر هم خطی است که در جریان فرهنگی کار می‌کند.

در مقایسۀ حرکت زید با حرکت امام‌صادق علیه السلام   و پیامد‌های آن، به خیلی از مبانی می‌رسیم. کار فرهنگی امام‌صادق علیه السلام   یک عنصر استراتژیک دارد به نام تقیه.  با پایه‌گذاری تقیه، شیعه به قوت می‌رسد. اتفاقاً بیشترین نماد‌سازی تقیه، در مقابل سیف است؛ یعنی شما باید تقیه و حفظ جان کنید.

پاسخ دکتر منتظریمقدم

انقلاب اسلامی اولین حکومت امامی نیست. بحث لولا الحضور الحاضر هم ربطی به مشروعیت ندارد؛ بلکه بیان مقبولیت می‌کند. طواف دور کعبه مشروع است؛ ولی اگر کسی باشد که طواف کند. آن تعبیر به مشروعیت ربط ندارد؛ بلکه مقبولیت حرکت در گرو آن است.

مطلب بعد اینکه در قیام زید، امامی‌ها بودند و از او راجع به شیخین سؤالاتی کردند و چون او تبری نکرد، جدا شدند؛ پس در جواب این ادعا که کسی از امامی‌ها با او نبوده است، می‌گوییم که نص تاریخ طبری چنین است که امامیه آمدند و با زید بیعت کردند و به‌دنبال آن سؤال، جدا شدند. این نشانگر این است که اصل همراهی با زید را نامشروع نمی‌دانستند؛ وگرنه در ابتدا با زید همراهی نمی‌کردند.

نکته‌ای که در رویکرد سلبی مطلق، نسبت به قیام‌ها هست، این است که مجموعۀ زیادی از روایات را باید کنار بگذاریم.

از اینجا به بعد، برخی از روایات مطرح شد که بنا بر این گذاشته شد که جلسه‌ای دیگر با تکیه بر روایات، مطالب ارائه شود؛ لذا از آوردن چند روایت اشاره‌شده در جلسه امتناع می‌کنیم.

به سراغ روایات می‌رویم. روایت «لو ظفر لوفی» یا روایتی که امام‌رضا علیه السلام   خطاب به مأمون از امام‌صادق علیه السلام   نقل می‌کنند و در ادامه حضرت، زید را مصداق آیۀ وجاهدوا فی الله حق جهاده می‌دانند.

زید چه کار کرده بود که از مصادیق جهاد دانسته شد؟!

 

ادامه این نشست در جلسه ششم نشست ماه امامت برگزار شد.

 

[۱] منظور زید بن علی است.

صوت نشست

فیلم نشست

گزارش تصویری نشست

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.