ذکر مصیبت کسانی که در راه خداوند جان خود را از دست داده اند همراه با گریه و ماتم، امر مشروع و به تبعیت از پیامبر اکرم(ص) است.
بیشتر متکلمین شیعه و معتزله اعتبار قاعدۀ لطف را پذیرفتهاند. در این مقاله، ابتدا مفهوم قاعدۀ لطف تبیین میگردد. با توضیحات این مقاله روشن میشود اموری که امکان اطاعت خداوند را فراهم میکنند با اصل «تمکین» اثبات میشوند و بعد از وجود این امور، قاعدۀ لطف بهعنوان اصلی زائد بر اصل تمکین مطرح میشود. در مرحلۀ بعد، اعتبار قاعدۀ لطف مورد بررسی قرار میگیرد. به نظر میرسد این نظریه با چالشهای جدّی مواجه باشد.
بی تردید، اگر کاروان اسیران نبود، دشمن پرونده کربلا را با هر وسیله ممکن از صفحه تاریخِ «تقابل حق و باطل» محو می کرد. دشمن که حکم جواز قتل امام حسین علیه السلام را صادر کرده بود و نواده پیامبر خدا را خارجی و آشوبگر معرفی نموده بود، بعد از این حادثه می کوشید تا پرونده آن را به طور كلي ببندد. بنابراین، اگر خطبه ها و عزاداری های اهل بیت علیهم السلام، به ویژه خطبه امام سجاد علیه السلام نبود، وقایع عاشورا در حافظه تاریخ ثبت نمی شد.
در یکی از جنگ ها، تیری به پای علی(علیه السلام) اصابت کرد به گونه ای که بیرون آوردنش دشوار می نمود. از این رو پیشنهاد شد به هنگام نماز که آن حضرت از خود غافل شده و غرق ارتباط با پروردگار است، تیر را بیرون آورند. پرسش اصلی مقاله این است که چنین رخدادی از سوی چه کسانی و با چه هدفی در قالب منقبت گزارش شده است؟
در منابع ديني به صلوات بر پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) و دعا براي رفعت درجه ايشان بسيار سفارش شده است. براساس روايات، اين کار منافع زيادي، مثل طهارت نفس، تکفير گناهان و سنگيني ميزان براي شخص دعاکننده و مصلِّي بهارمغان ميآورد. اما پرسش اين است که آيا خود پيامبر(صلی الله علیه و آله) نيز بهعنوان مدعوله و مصلَّيعليه از اين دعاها و صلواتها منتفع ميشود و درجه ايشان در سير صعودي افزايش مييابد يا خير؟ برخي با استناد به دلايل گوناگون معتقدند: پيامبر نفعي از اين دعاها و درودها نميبرد و ارتقاي وجودي آن حضرت در اثر اين ادعيه و صلواتها غيرممکن است.
دیدگاه مستشرقان به مسئله جانشینی امام یازدهم شیعیان را میتوان به سه رویکرد تقسیم کرد. برخی از آنان معتقدند که امام حسن عسکری(علیه السلام) فرزندی نداشته است و به همین خاطر معتقدند که ایشان جانشینی ندارد. عمده تکیه این رویکرد بر مدار شبهه عقیم بودن امام یازدهم برمیگردد. رویکرد دوم به جانشینی جعفربن علی معروف به جعفر کذاب اشاره دارد. رویکرد سوم اما به بحثی پردامنه در اندیشه سیاسی شیعه میپردازد که بسیار مورد توجه خاورشناسان واقع شده است. این رویکرد به اصل مسئله مهدویت میپردازد و عمدتاً نگاهی انتقادی و نادرست به آن دارد. این رویکرد، مهدویت به عنوان اصل جانشینی امام یازدهم را دارای ریشه اسطورهای و سیاسی دانسته و منشعب از سایر ادیان میداند.
با توجه به این نمونهها و گزارش مختصر از کیفیت روایت حدیث غدیر و ثبت و ضبط جریان غدیر توسط مورخان، محدثان، مفسران و ... به این نتیجه میرسیم که ادعای زیادی بودن حدیث غدیر توسط پیروان هوا گزافه گویی و توهینی است به صحابه، مورخان، محدثان، مفسران و ... اهل سنت که واقعه غدیر را گزارش کرده اند و تصریح نموده اند که پیامبر (ص) علی (ع) را به عنوان جانشین بعد از خود انتخاب کرد.
گریه های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در فراق پسرشان ابراهیم پیامبر در فراق فرزندشان ابراهیم فرمودند: «ای ابراهیم، کاری از ما برای تو ساخته نیست، تقدیر الهی برگشت پذیر نیست، چشم پدرت در مرگ تو گریان و دلش محزون و غمگین است، ولی هرگز سخنی که مایه خشم خداست، بر زبان جاری نمیسازد، اگر وعده صادق و حتمی خدا نبود که ما نیز به دنبال تو خواهیم آمد، در فراقت بیش از این گریه میکردم و محزون میشدم.»
طبق ادله روایی و تاریخی فراوانی كه در آثار فریقین وجود دارد مشخص می شود كه ائمه اهل البیت (علیهم السلام) و سلف امت، هنگام عزای اولیاء الهی، مشكی بر تن می كردند و پوشیدن لباس مشكی، امری مخصوص به بنی العباس نبوده است. بنابراین ادعای تقلید شیعیان از بنی العباس در سیاه پوشیدن هنگام عزا، بی اساس و غیر علمی است.
امامیه به امامت الاهی اهل بیت (علیهم السلام) باور دارند؛ این عقیده نظری آنان در میان کتابها و مقالات متعددی انعکاس یافته، اما تاکنون پژوهشی صورت نگرفته است که رفتارهای عملی و باورمندی عینی آنان در عصر حضور را درباره شئون، صفات و دیگر محورهای نظام امامت، در کانون توجه قرار دهد. بر اساس این کاستیها حتی خاورپژوهان یا دگراندیشان مذهبی نیز به این باور رسیدهاند که باورهای شیعه امامیه در دورههای متأخر از عصر حضور شکل گرفته یا تکامل یافته است.