هنگام بررسی نقش نهاد وکالت در عصر غیبت صغرا، سخن از کارگزاران خائن و مدعیان دروغین وکالت، اهمیتی ویژه می یابد. از آن جا که افرادی موجه و صاحب نفوذ از این دست در میان شیعیان امامی دیده می شدند، مخالفت اینان می توانست تعارض هایی را در جامعه امامیه پدید آورد. احمد الکاتب با استفاده از این نکته، با غیرواقعی نشان دادن تعداد این افراد، سعی دارد از مخالفت و نزاع اینان با متصدیان وقت منصب وکالت، هیمنهای بسازد تا ساختگی بودن اصل منصب وکالت در روزگار غیبت صغرا را نتیجه بگیرد و به تبع آن، وجود امام زمان علیه السلام را منکر شود.
آیه ولایت به اعتقاد شیعه و بسیاری از دانشمندان اهل سنت در باره حضرت علی (علیه السلام)، هنگامی که در حال رکوع انگشتر خویش را به سائل بخشیدند، نازل شده و نزد شیعیان از آیات مهم اثباتکنندة امامت و حاکمیت حضرت علی (علیه السلام) به شمار میرود.
در این نوشتار جهت گیری امام سجاد(علیه السلام) در حساس ترین دوره تاریخ اسلام، بر اساس «صحیفه سجادیه» مورد بررسی قرار گرفته است تا راهبرد ایشان در جهت حفظ خط امامت شیعی آشکار شود.
دولت عباسی که پیدایش خویش را مرهون بهره برداری زیرکانه از احساسات ضد اموی جامعه اسلامی و به ویژه دوستداران اهل بیت(ع) می دید، طراحی خاصی برای تثبیت حکومت و گسترش سیطره بر همه جغرافیای جهان اسلام در پیش گرفت. آنان در دوره اول حیات حکومتشان با استفاده از ابزارهای متعددی، همه گرایش های سیاسی و فکری پرطرفدار آن روز را به سمت خویش متمایل ساختند و از به کاربستن همه ابزارهای ممکن برای مشروعیت بخشی و تحکیم جایگاهشان دریغ نورزیدند.
«امام» در منظر امام صادق(ع) کسی است که حجت خدا بر بندگان بوده، مرجعیت دینی، علمی، اخلاقی و سیاسی را بر عهده دارد و واسطة فیض میان خدا و بندگان بوده، منصوب از جانب خدا، معصوم و دارای علم خدادادی است.
بنا به عقیده ضرورى مذهب شیعه – که مأخوذ از آیات کثیره و روایات نبوى (ص) مىباشد – امامت منصبى الهى است. از این رو اگر نصب شخصى به این مقام از سوى خداوند احراز گردد، یک مسلمان بدون چون و چرا – از روى تعبد – باید به فرامین و ولایت او گردن نهد؛ […]
در حالی که بر اساس منابع لغت عرب، قرآن و سنت، اصولا غیبت، به معنای اختفا و فقدان شخص از جامعه نیست. امام غایب موجود است؛ فعالیت دارد؛ با امت مرتبط است؛ ولی هر کسی به تشخیص او موفق نمی شود؛ درست مانند غیبت حضرت یوسف علیه السلام و حضرت خضر علیه السلام؛ نه غیبت حضرت عیسی علیه السلام. این نوشتار تلاش می کند با استناد به قرآن، سنت و منابع کلامی، پاسخی نسبتا جدید و یا دست کم با روش نو ارائه دهد که در پرتو آن، عمق بیش تری از فواید امام غایب کشف می شود.
روایات سد الابواب به معنای حدیث بستن دربها، به روایاتی اطلاق میگردد که بر اساس آنها، خداوند به پیامبرش (ص) وحی فرمود که درب تمام خانههایی که به سوی مسجد نبوی باز میشود را به جز درب خانهی علی(ع)، سد کند. کتب روایی اهلسنت، این حدیث را در مورد ابوبکر نیز نقل کردهاند که پیامبر (ص)، دستور داد تا تمام درها را به جز درب خانهی ابوبکر، سدّ کنند. در مورد ضرورت این پژوهش و نیاز آن به میانرشتگی، افزودنی است که علوم حدیث، همواره از چاشنی تعصّبات و جانبداریهای مذهبی برخودار بوده است و به همین دلیل، اختلافات بسیاری در آن به چشم میخورد. یکی از این اختلافات، اعتبار روایات سدّ الأبواب است که در مورد ابوبکر نقل شده است که کم و کیف این اختلافات در آثار دیگر به تفصیل بیان شده است.
این زیارت، یکی از منابع بسیار غنی در تبیین مسئلة ولایت است که قابلیت متنپژوهی داشته و با تحلیل ادلّة قرآنی، روایی و تاریخیِ آن، میتوان از آن در زمینة اثبات خلافت حضرت علی علیه السلام بهرة فراوان برد. پژوهش حاضر با استفاده از منابع کلامی، تفسیری، روایی و تاریخیِ شیعه و اهلسنّت انجام گرفته، که با مدد الهی به احتجاج با افراد مغرض کمک شایانی خواهد کرد.
مقالهای به قلم یکی از دانشجویان با عنوان: «روشهای علم الحدیثی امام موسی بن جعفر (ع)» به چاپ رسیده است که مطالب مطرحشده در این مقاله، در بسیاری از موارد، جای نقد و تأمل دارد.