آثار مکتوب دربارۀ امام امیرالمؤمنین علیه السلام از یک سو آن چنان فراوان است که برشمردن فهرست ها و کتاب نامه های مربوط، خود می تواند موضوع نوشتارهای مستقل قرار گیرد؛ و از سوی دیگر چنان گسترده است که در میان نویسندگان آن ها، ده ها تن غیرمسلمان به ویژه اندیشمندان مسیحی یا غیر شیعه مانند دانشمندان سنی را می توان یافت. این بخش، خود موضوع گفتارهای مستقل بوده و داستان همچنان ادامه دارد.در واقع یکی از بهترین نقاط اتحاد تمام اندیشمندان منصف جهان، اقرار و اعتراف به این نسخۀ جامع فضیلت ها و خوبی ها است.
در میان این همه آثار، برخی از آن ها از جنبۀ ابتکاری ویژه ای برخوردارند که به آن ها ویژگی خاصی داده است.
یکی از این کتاب ها که چهار سال از انتشار آن گذشته و علیرغم امتیازات خاص، شهرت چندانی نیافته، کتابی است که مناقب امیرالمؤمنین علیه السلام را از خلال سفرهای آسمانی پیامبر رحمت جویا می شود.
کتاب اللؤلؤ الوهاج فی مناقب امیرالمؤمنین لیله المعراج نوشتۀ سید محمد معلم در سال ۱۴۲۹ ق/ ۱۳۸۷ ش، توسط کتابخانۀ تخصصی امیرالمؤمنین علیه السلام در مشهد مقدس منتشر شده و در ضمن ۲۳۴ صفحه، ۱۸۵ گزارش از سفرهای آسمانی پیامبر (معراج) را بر اساس ۱۱۷ منبع معتبر از آثار دانشمندان شیعه و سنی گردآورده است.
جنبه های ابتکاری کتاب و اعتبار شایان توجه منابع، نگارنده را بر آن داشت تا از زاویۀ القاب امام علی علیه السلام به این کتاب بنگرد؛ القابی که خدای جان آفرین در ضمن سفرهای معراج پیامبر رحمت، امام نیکی ها را بدان ستوده است؛ و کیست که نداند توصیف خداوند، برخلاف توصیف آدمیان، نه از سر اغراق و مبالغه، بل عین حق و ملاک حقیقت است.
درواقع، این القاب باید برای کسانی که راه می جویند، نشانه های راهنما باشد تا در پرتو این نور، راه یابند و به سرچشمۀ سعادت برسند.
در باب معراج و سفرهای آسمانی رسول خدا، سخن فراوان است که در این مختصر نگنجد. در اینجا فقط به این نکته اشاره می شود که گزارش های معتبر و موثق از این سفرهای منحصر پیامبر، گنجینه ای ارزشمند و بی بدیل از حقایق را در اختیار ما نهاده که رجوع به آن می تواند به ما در به سازی آیین و منش زندگی مدد رساند. البته گاه سایۀگزارش های غیر معتبر از معراج بر بیان و قلم افتاده و گاه بی توجهی به حقایق معتبر، این فرصت استثنایی کمال انسانی را از ما گرفته است.
باری، در این گفتار، با همین نگاه، ره توشه ای برای حقیقت، از این گنجینۀبی مانند و بیش بها برمی داریم و به پاره ای از القاب اماممان می نگریم که خدایمان به او داده است؛ با این اشاره که توضیح مربوط به هر لقب نیز از متن حدیث برگرفته شده است:
۱ – امیرالمؤمنین. این لقب را خداوند منحصراً به علی بن ابی طالب داده و هیچ کس حتی بزرگان معصوم را _ پیش و پس ازآن جناب _ به این نام ننامیده است. (ص ۲۷ و ۵۳)
۲ – هادی. او هدایتگری است از جانب خدای مهربان که در دنیا آیین زندگی انسانی و درآخرت راه زیبای بهشت را به سپید رویان در آن سرا می نمایاند. (ص ۳۰)
۳ – ولیّ الله. کسی که به یک ولیّ خدا، در هر درجه ای، اهانت کند، خداوند این اهانت را مصداق جنگ با خود دانسته است. پس از این مقدمه، بالاترین مصداق عنوان «ولیّ الله» را امیرالمؤمنین علیه السلام می شناساند که جنگ با او همانند جنگ با خدا است. (ص ۷۸)
۴ – وصیّ رسول الله. در توضیح این ویژگی، خداوند می فرماید: «هر پیامبری که می میرد، جانشینی از خاندان خود بر جای می نهد؛ به جز عیسی بن مریم که بازمانده ای ندارد و وصیّ او شمعون الصفا است. وصیّ پیامبر نیز امام علی است». (ص ۶۷). وصایت امام علی علیه السلام ، امر مستقیم خداوند به پیامبرش بود (ص ۱۰۸ و ۱۱۱)؛ نه انتخاب چند تن و حتی انتخاب شخصی پیامبر.
۵ – خیر الاوصیاء. یعنی بهترین جانشین در میان جانشینان پیامبران؛ چراکه جانشین برترین پیامبر است. (ص ۱۱۲). این ویژگی با تعبیر «افضل الوصیین»(ص ۲۰۰) و «سید الاوصیاء» (ص ۲۰۹) نیز آمده است.
۶ – مبتلی به. یعنی بزرگ مردی شاخص که مردم به وسیلۀ او آزموده می شوند؛ و اگر او نمی بود، پیروان خدا و رسولش از ظلمت پرستان و دشمنان خاندان نور، شناخته نمی شدند. آن بزرگوار شاخصی آشکار برای تمییز مؤمن از منافق است (ص ۵۳ و ۱۲۲ و ۱۲۵ و ۱۳۷). او رایت هدایت برای امت است (ص ۲۰۹) به گونه ای که اگر تمامی مردمان بر پیروی از او هم داستان بودند، خداوند هرگز جهنم را نمی آفرید. (ص ۱۳۸)
۷ – قائد الغرّ المحجّلین. یعنی پیشوای سپید رویان در روز جزا. آنان که در دنیا به راستی پیروی از او کردند و او را امام خود دانستند، در قیامت چهره ای نورانی دارند. (ص ۵۰ و ۹۱)
۸ – معصوم. یعنی کسی که خدایش او را از هر خطا و لغزش باز داشته است. (ص ۸۸)
۹ – مظلوم. این صفت به دلیل ستم هایی است که به دست و زبان و قلم بر حضرتش روا می دارند و سرانجام او را ناجوانمردانه به شهادت می رسانند. (ص ۹۶)نه تنها خودش که دو فرزند و جانشینش _ امام حسن و امام حسین علیهما السلام _ نیز این مظلومیت را از پدر به ارث بردند و به دست امت ناسپاس نمک ناشناس به شهادت رسیدند. (ص ۱۵۳)
۱۰ – قسیم الجنه و النار. اوست تقسیم کنندۀ مردمان برای ورود به بهشت و دوزخ. (ص ۹۷) و این در روز جزا است که در آن، سیرت بر صورت غالب است و باطن آدمیان آشکار می شود؛ برخلاف دنیا که در آن، ظاهرسازی و دروغ نمایی سکۀ رایج است.
۱۱ – سفینه. کشتی نجات امت همانند کشتی نوح پیامبر علیه السلام که هر کس در آن نشست به نجات می رسد؛ وگرنه هلاکت، سرنوشتی است که برای خود برمی گزیند. (ص ۱۰۲)
۱۲ – عبدالله. بزرگ ترین افتخار امیرالمؤمنین علیه السلام ، همان گونه که بزرگ ترین مدال افتخار پیامبر نیز بود. (ص ۱۱۷) امیرالمؤمنین خود اشاره دارد که تمام نعمت های او، از ناحیۀ خدای رب العالمین است. اگر همۀ آن نعمت ها را از او بگیرد، بر او ستم روا نداشته و اگر بر آن ها بیفزاید، به فضل و رحمت خود عمل کرده که بدان بسی سزاوار است. (ص ۱۲۸) بدین سان معنای صفت دیگر او را می یابیم: «المقرّب من ربه»، آن که مقرب درگاه ربوبی است. (ص ۱۶۹)
۱۳ – الفتی الهاشمی. یعنی جوانمرد بنی هاشم که داستان های جوانمردی او که از زبان راستان نقل شده، زینت بخش صفحات تاریخ است. (ص ۱۴۰ و ۱۴۴) به راستی باید گفت: «لا فتی الا علی…».
۱۴ – عضد رسول الله. یعنی بازوی توانمند رسول خدا؛ همان گونه که خدای بزرگ، پیامبر دیگر خود حضرت موسی را به وسیلۀ برادرش هارون علیهما السلام مدد رسانید و او را بازوی موسی شناسانید و خطاب به اوفرمود: «سَنَشُدُّ عَضُدَک بِأَخِیک»(۱)؛ «به زودی بازوی تو را به وسیلۀ برادرت توان می دهیم». (ص ۱۴۵)
۱۵ – کرّار غیر فرّار. یعنی مهاجمی که هرگز نمی گریزد. (ص ۱۴۵) برگ های تاریخ گواه روشن این حقیقت است… .
۱۶ – خلیفه رسول الله. جانشین پیامبر که همانند آن بزرگ، قرآن را به مردم می آموزد و در اختلاف هایی که بر سر تفسیر آن پیش می آید، بیان صحیح الهی را به انسانها باز می گوید. (ص ۱۵۵)
این گفتار را به کلامی الهی حسن ختام می دهم که پنجاه وسه درس در اخلاق فردی و اجتماعی ازآن می توان آموخت، و ره توشه ای است از لحظات آسمانی ماه خدا برای لحظه لحظۀ عمر… .
پیامبر رحمت در گزارشی مبسوط، دربارۀ هشت درِ بهشت و هفت درِ دوزخ و نوشته های آن سخن می گوید. خلاصه ای از بیان رسول مهربانی چنین است:
مرا به آسمان بردند و بهشت و دوزخ را به من نمایاندند. بر هر یک از هشت درِ بهشت، چهار کلمه و بر هر یک از هفت درِ دوزخ، سه کلمه نوشته شده بود که هرکدام از آن کلمات برای کسی که آن را بیاموزد و به کار بندد، از تمام دنیا و آنچه در آن است بهتر است.
بر درِ اول بهشت نوشته شده: «لا اله الا الله. محمد رسول الله. علی ولیّ الله. هر امری را چاره ای است و راهکار گوارا شدن زندگانی در دنیا، چهار ویژگی است: قناعت، رها کردن کینه، ترک حسد، هم نشینی با نیکان»
بر درِ دوم بهشت نوشته شده: «لا اله الا الله. محمد رسول الله. علی ولیّ الله. هر امری را چاره ای است و راهکار دستیابی به خوشنودی در آخرت، چهار ویژگی است: دست کشیدن از روی مهربانی بر سر کودکان یتیم، مهربانی با بیوه زنان، کوشیدن برای برآوردن نیازهای مسلمانان، دلجویی از نیازمندان و تهی دستان»
بر در سوم بهشت نوشته شده: «لا اله الا الله. محمد رسول الله. علی ولیّ الله. هر امری را چاره ای است و راهکار صحت در دنیا، چهار کار است: کم گویی، کم خوابی، کم رفتن و کم خوردن»
بر درِ چهارم بهشت نوشته شده: «لا اله الا الله. محمد رسول الله. علی ولیّ الله. هر کس به خدا و روز جزا ایمان آورده، بایدهمسایه اش را بزرگ دارد، مهمانش را بزرگ شمارد، به پدر و مادر نیکی کند، و سخن به نیکی بگوید و گرنه ساکت ماند».
بر درِ پنجم بهشت نوشته شده: «لا اله الا الله. محمد رسول الله. علی ولیّ الله. هر که می خواهد به ذلت نرسد، کسی را ذلیل نکند؛ هر که می خواهد بد نشنود، بد نگوید؛ هر که می خواهد مورد ستم قرار نگیرد، به کسی ستم نکند؛ و هر که می خواهد به رشتۀ محکم الهی چنگ زند، به این گفتار (و ایمان و عمل بدان) پایبند باشد: لا اله الا الله. محمد رسول الله. علی ولیّ الله».
بر درِ ششم بهشت نوشته شده: «لا اله الا الله. محمد رسول الله. علی ولیّ الله. هر که می خواهد قبرش گشاده باشد باید مساجد را پاکیزه کند. هر کس دوست دارد بدنش در گور طعمه کرم ها نشود، مساجد را جارو کند.هر کس دوست دارد که گور او تاریک نباشد، مساجد را نورانی کند. هر که می خواهد بدنش در زیر زمین تازه بماند و نپوسد، در گسترش مساجد بکوشد»
بر درِ هفتم بهشت نوشته شده: «لا اله الا الله. محمد رسول الله. علی ولیّ الله. صفای دل در چهار ویژگی است: عیادت بیمار، تشییع جنازه، تهیۀ کفن برای مردگان و ادای دین»
بر درِ هشتم بهشت نوشته شده: «لا اله الا الله. محمد رسول الله. علی ولیّ الله. هر کس می خواهد از این هشت در وارد بهشت شود، باید به چهار خصلت پایبند باشد: صداقت، سخاوت، اخلاق نیکو و ترک آزار بندگان خدای عزوجل»
بر درِ اول دوزخ نوشته شده: «لعنت خدا بر دروغ گویان، لعنت خدا بر بخل کنندگان، لعنت خدا بر ستمگران
«بر درِ دوم دوزخ نوشته شده: «کسی که بر خدا امید بندد، به سعادت می رسد؛ کسی که در برابر (عدل) خدا احساس ناامنی کند، به امنیت می رسد؛ کسی که به غیر خدا امید بندد و در برابر غیر خدا احساس ناامنی کند، فریب خورده و هلاک می شود»
بر درِ سوم دوزخ نوشته شده: «هر که می خواهد در قیامت عریان نباشد، در دنیا بر نیازمندان لباس بپوشاند؛ هر کس می خواهد در قیامت گرسنه نباشد، گرسنگان را در دنیا اطعام کند؛ و هر کس می خواهد در قیامت تشنه نباشد، در دنیا تشنگان را سیراب کند»
بر درِ چهارم دوزخ نوشته شده: «سه گروه را خداوند، ذلیل می سازد: کسی که اسلام را خوار شمارد، کسی که به اهل بیت پیامبر خدا اهانت کند، کسی که به ستمگران در ظلم بر مردم کمک رساند»
بر درِ پنجم دوزخ نوشته شده: «از تمایلات نفس خود پیروی مکن که هوای نفس، انسان را از ایمان دور می سازد. دربارۀ آنچه ربطی به تو ندارد فراوان سخن مگو که از چشم خدایت می افتی. یاور ستمگران مباش که بهشت را برای ستمگران نیافریده اند»
بر درِ ششم بهشت نوشته شده: «من (جهنم) بر سه گروه حرام هستم: تلاش کنندگان در راه خدا، صدقه دهندگان و روزه گیران»
بر درِ هفتم دوزخ نوشته شده: «به حساب خود برسید پیش از آنکه به حساب شما برسند. خود را سرزنش کنید پیش از آنکه شما را سرزنش کنند. دستی به دعا به درگاه خدای عزوجل برآورید پیش از آنکه به محضر خدایتان وارد شوید درحالی که امکانی برای این کار نداشته باشید»(۲)
پی نوشت ها :
(۱)- قصص/۳۵
(۲)- حمویی جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ۱ /۲۳۸_ ۲۴۱ ح ۱۸۶؛ ابن شاذان قمی، الروضه فی فضائل امیرالمؤمنین، ۱۷۵ _ ۱۷۷، ح ۱۵۳؛ زرندی، محمد بن یوسف، نظم درر السمطین، ۱۲۲_ ۱۲۴٫
ثبت دیدگاه