یکی از پرسش هایی که از سوی دنبال کنندگان رویدادهای تاریخی نهضت عاشورا پیرامون حضرت مسلم بن عقیل مطرح میشود، آن است که چرا مسلم بن عقیل، عبیدالله بن زیاد را به قتل نرساند نکرد؟
این سؤال اشاره به رویدادی دارد که در بیشتر منابع مقتل نگاری و عاشوراپژوهی نقل شده است. بر اساس این نقل ها، مسلم بن عقیل پس از ورود به کوفه، در منزل مختار ثقفی یا مسلم بن عوسجه سکنی گزید.[۱]
پس از اینکه مردم کوفه نزد مسلم جمع شده و با او بیعت کردند، برخی مخالفان مانند عمر بن سعد و محمد بن اشعث کندی نامه ای به یزید نوشتند و به او گزارش دادند که اگر کوفه را میخواهی، شتاب کن که حاکم فعلی کوفه، نعمان بن بشیر، ضعیف است یا خود را به ناتوانی زده است.[۲]
به همین جهت یزید، عبیدالله بن زیاد را که در آن هنگام حاکم بصره بود، به حکومت کوفه نیز منصوب کرد.[۳]
با آمدن عبیدالله بن زیاد به کوفه، و پخش خبر تهدیدها و اقدامات او، فضای کوفه نا امن شد و مسلم بن عقیل برای حفظ امنیت خود، از خانه مختار خارج شد و به خانه هانی بن عروه از بزرگان کوفه رفت و از او خواست تا به او پناه دهد.[۴]
هانی بن عروه با اینکه از خطر پذیرش این مسئولیت نگران بود، به مسلم پناه داد و از آن پس، شیعیان برای دیدار با مسلم به خانه هانی میرفتند.[۵]
برنامه ریزی برای كشتن ابن زياد
در این میان حضور شریک بن اعور در کوفه، باعث شکل گیری رویدادی شد که مسئله طرح شده، از آنجا سرچشمه گرفته است. شریک بن اعور از شیعیان برجسته بصره بود که در جنگ جمل و صفین در سپاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) میجنگید.[۶] البته شریک در دوره عثمان و به سال ۳۱ قمری از سوی عبدالله بن عامر برای مدتی والی اصطخر در ایالت فارس شد و مسجدی نیز در آنجا بنا نهاد. گویا شریک با عبیدالله بن زیاد رفاقت داشته است و به همین سبب در سال ۵۹ق از سوی وی به ولایت ناحیه کرمان منصوب شده بود.[۷] هنگامی که نامه یزید به عبیدالله رسید، از بصره عازم کوفه شد و ۱۵۰ نفر از بزرگان بصره را همراه خود به کوفه برد که شریک یکی از آنان بود.[۸] وقتی شریک به کوفه رسید، بیمار شد و هانی بن عروه او را به خانه خود برد. با آگاهی عبیدالله بن زیاد از بیماری شریک، تصمیم گرفت از او عیادت کند به همین جهت اطلاع داد که برای دیدار او به خانه هانی خواهد آمد. در آن زمان، مسلم نیز در خانه هانی مخفی شده بود. وقتی شریک از تصمیم عبیدالله بن زیاد با خبر شد، به مسلم گفت که خود را آماده کند تا با حضور عبیدالله بن زیاد در خانه هانی، او را به قتل برساند و غائله فشار علیه شیعیان کوفه را پایان دهد و زمینه حضور امام حسین (علیه السلام) در کوفه را فراهم کند. هنگامی که ابن زیاد به خانه هانی آمد، مسلم بن عقیل از کشتن او امتناع کرد و دلیل امتناع خود را نارضایتی هانی بن عروه که دوست نداشت ابن زیاد در خانهاش کشته شود و نیز حدیثی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) عنوان کرد که از کشتن به شکل غافلگیرانه منع فرمودهاند.[۹] این امتناع مسلم بن عقیل، موجب پدید آمدن پرسشهایی شده است که چرا او اقدام به کشتن ابن زیاد نکرد؟ آیا اقدام مسلم بن عقیل توجیه شرعی و منطقی دارد؟
رویکرد عالمان به امتناع مسلم بن عقیل از قتل ابن زیاد
دیدگاه های متعددی در پاسخ به این پرسش بیان شده است:
عده ای اصل این ماجرا را مورد تردید قرار داده و وجود برخی تناقضات در آن را دلیل ساختگی بودن آن دانسته اند.
اما برخی آن را از نقاط قابل تأمل سیره جناب مسلم بن عقیل می دانند و امتناع ایشان در به قتل رساندن عبیدالله بن زیاد را، انفعالی تأثیرگذار در ماجرای شهادت امام حسین (علیه السلام) بیان می کنند؛ زیرا بر این باورند که با کشته شدن ابن زیاد، شیعیان کوفه به قدرت زیادی دست می یافتند و با ورود امام حسین (علیه السلام) به کوفه، به یاری ایشان می شتافتند و زمینه برچیدن شدن حکومت یزید را فراهم می کردند.
عموم محققان و نویسندگان این امتناع مسلم بن عقیل را ستوده اند و آن را نشانه اخلاقمداری و شریعتمحوری مسلم بن عقیل توصیف کرده اند. بنابراین، می توان سه رویکرد کلی در مواجهه با این رویداد مشاهده کرد.
در این نوشتار، به ارزیابی رویکردهای فوق می پردازیم.
ارزیابی رویکرد عالمان
رویکرد اول) انکار اصل جریان: برخی پژوهشگران با بررسی گزارشهای مربوط به این واقعه، در صحت آن تردید کرده[۱۰]
و برخی دیگر آن را به کلی ساختگی و بیپایه دانستهاند.[۱۱]
مهمترین استدلال این دسته، وجود تعارض در گزارش های این رویداد و برخی ناسازگاری های عرفی است که در ضمن سه دلیل مطرح می کنند:
دلیل نخست: حضور عبیدالله بن زیاد در خانه هانی به عنوان یک اقدام ضد امنیتی و به معنای قرار دادن خود در کانون خطر است. در پاسخ باید گفت دوستی دیرینه ابن زیاد با شریک بن اعور که حتی باعث شد پس از مرگ شریک، عبیدالله نماز میت او را بخواند،[۱۲]
و حضور مسلحانه و همراه با محافظ ابن زیاد درون خانه هانی بن عروه[۱۳]
و محاصره منزل هانی توسط سربازان دارالاماره، خطر احتمالی موجود در خانه هانی را کاهش داده است. به ویژه اینکه به محض احساس خطر از سوی ابن زیاد، او خانه هانی را ترک کرده است.[۱۴]
بنابراين، حضور عبیدالله در خانه هانی دور از ذهن نیست.
دلیل دوم: ضروریترین لازمه اجرای نقشه ترور، مخفیکاری است و این، با در جریان کار قرار گرفتن سی نفر ـ که همراهی آنها برای ترور یک نفر، ضرورتی ندارد ـ ، منافات دارد. در پاسخ می گوییم جز موارد معدودی، بیشتر منابع تاریخی، اشاره ای به حضور ۳۰ نفر از پیروان مسلم بن عقیل برای قتل ابن زیاد نکرده اند و با توجه به ناسازگاری آن با اصل مخفیکاری، به نظر می رسد در گزارش این رویداد دقت کافی صورت نگرفته است. به فرض پذیرش این رویداد، می توان اینگونه تحلیل کرد که وقتی ابن زیاد قصد رفتن به خانه هانی داشته، مسلم برخی هواداران خود را با خبر ساخته تا در صورت وقوع حادثه ای، به کمک آنها آیند. در واقع آن سربازان از جزئیات برنامه اطلاعی نداشته اند بلکه تنها در حال رصد وقایع بوده اند تا در صورت نیاز، به کمک مسلم بن عقیل بروند.
دلیل سوم: اگر نقشه اعدام ابن زیاد، واقعیت داشت، مقتضای در نظر گرفتن تدابیر سیاسی و امنیتی برای این عملیات، این بود که اجرای آن به فردی غیر از مسلم ـ که رهبری نهضت کوفه را به عهده داشت ـ ، واگذار می شد. در پاسخ باید گفت نقشه اعدام ابن زیاد، نقشه ای از پیش تعیین شده نبود که بر اساس تدابیر سیاسی و امنیتی انجام گیرد؛ بلکه رویدادی بود که ناگهانی برای آنان اتفاق افتاد و فرصت کافی برای برنامه ریزی وجود نداشت. در برخی نقلها تصریح شده است که هنگام گفتگوی میان هانی و مسلم و شریک درباره نحوه اجرای قتل عبیدالله، خبر رسید که ابن زیاد به در منزل رسیده است.[۱۵]
افزون بر اینکه عدم وجود اصحاب سرشناس و قابل اعتماد در میان هواداران مسلم بن عقیل، واگذاری این عملیات را به دیگری دشوار می نمایاند.
بنابراین، این سه دلیل توان کافی برای جعلی دانستن این ماجرا ندارند. هرچند ممکن است ادله دیگری بر ساختگی بودن آن اقامه شود اما باید توجه داشت که منابع متعددی به این ماجرا اشاره کرده اند به گونه ای که یکی از رویدادهای قطعی زندگی مسلم بن عقیل و شریک بن اعور و هانی بن عروه شناخته می شود. وانگهی، اگر به صرف وجود تعارض در برخی گزارشات، اصل یک ماجرا مورد تردید قرار گیرد، بسیاری از رویدادهای تاریخی با چالش اعتبار مواجه خواهند شد؛ زیرا کمتر گزارش تاریخی است که نقلهای متعارض و مختلف از آن وجود نداشته باشد.
رویکرد دوم) تأمل در اقدام مسلم بن عقیل: رویکرد دیگری که نسبت به امتناع مسلم بن عقیل از قتل ابن زیاد وجود دارد، محل تأمل دانستن این اقدام است؛ برخی آن را کوتاهی مسلم از انجام وظیفه ای سترگ می دانند که می توانست نتیجه قیام امام حسین (علیه السلام) را تغییر دهد. در پاسخ به این افراد باید گفت امتناع مسلم بن عقیل از قتل ابن زیاد، نه به جهت تردید در اصل نابود کردن دشمنان دین، بلکه به جهت بروز مانع در اجرای این عملیات بوده است.
با استناد به گزارشات تاریخی می توان علت اجرا نشدن طرح ترور ابن زیاد را این امور دانست:
- با خبر شدن ابن زیاد از وجود توطئه و ترک منزل هانی.[۱۶]
- ایجاد مانع توسط یکی از زنان خانه هانی و محدود کردن مسلم بن عقیل.[۱۷]
- راضی نبودن هانی برای انجام این عملیات در خانه او.[۱۸]
- استناد مسلم به حدیث نبوی که از ترور نهی کرده اند.[۱۹]
هر یک از موانع یاد شده به تنهایی کافی است تا انجام عملیات ترور ابن زیاد را متوقف کند؛ بنابراین، امتناع مسلم به دلیل بروز مانع بوده است و اگر این موانع در سر راه مسلم قرار نداشت، او به سراغ ابن زیاد می رفت. البته نباید دور از ذهن داشت که حتی به فرض اقدام مسلم و کشته شدن ابن زیاد، نمی توان چندان نتیجه قیام امام حسین (علیه السلام) را متفاوت ارزیابی کرد؛ زیرا با ترور ابن زیاد، سربازان او به خانه هانی آمده که در این صورت یا او را به قتل می رساندند و یا با کمک شیعیان، مسلم از آن معرکه می گریخت. اما به محض مطلع شدن دستگاه خلافت، شخص دیگری برای اداره حکومت کوفه بدانجا منصوب می شد و افراد سست ایمان کوفه، با ارعاب و تهدید و تطمیع، قیام مسلم بن عقیل را نافرجام می گذاشتند؛ به ویژه اینکه اخباری از حرکت سپاه شامیان به سوی کوفه به گوش کوفیان رسیده بود و آنان را نسبت به همراهی با مسلم نگران می کرد. تنها گذاشتن مسلم بن عقیل پس از محاصره قصر ابن زیاد که موجب شهادت جناب مسلم شد، گواه بر این رویکرد اهل کوفه است.
وانگهی حتی اگر مسلم می توانست با قتل ابن زیاد، امارت کوفه را به دست گیرد و امام حسین (علیه السلام) نیز به آنجا وارد شود، ماجرا به این نقطه ختم نمی شد، بلکه ارسال لشکریان یزید برای بازپس گیری کوفه و یکدست نبودن مردم کوفه، راه را برای حرکت اصلاحی امام حسین (علیه السلام) دشوار می نمود. ناگفته نماند مقایسه مردم کوفه قبل از قیام امام حسین (علیه السلام) با ماجرای توابین و قیام مختار صحیح نیست؛ زیرا توابین و پیروان مختار، انگیزه مضاعفی برای مبارزه با دژخیمان ابن زیاد داشتند و آن خونخواهی از ذریه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و رهانیدن وجدان خود از عذاب تقصیر و کوتاهی در حق سید الشهدا (علیه السلام) بود که در مردم کوفه پیش از قیام امام حسین (علیه السلام) وجود نداشت. کوفیان سالها قبل غیرقابل اعتماد بودن خود را در رویدادهای زمان امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام) به اثبات رسانیده بودند. یزیدی که بعدها سفاکی و بی رحمی خود را در مواجهه با مردم مدینه و مکه و ثبت واقعه ننگین حره و منجنیق باران کعبه نشان داد، در مواجهه با حکومت امام حسین (علیه السلام) در کوفه ساکت نمی نشست و از هر راهی برای فرونشاندن این قیام استفاده می کرد.
رویکرد سوم) ستایش اقدام مسلم بن عقیل: همانگونه که بیان شد، عموم محققان و تاریخپژوهان، امتناع مسلم بن عقیل در قتل ابن زیاد را ستوده اند و آن را نشانه پایبندی ایشان به اخلاق اسلامی و دستورات شریعت توصیف کرده اند. ناگفته نماند اتخاذ این رویکرد با استناد به دلیلی است که مسلم برای عدم قتل ابن زیاد مطرح کرده و آن راضی نبودن هانی و وجود حدیث نبوی در حرمت ترور است. مرحوم کمره ای دراین باره چنین می نویسد:
«سجیه عربی (رعایت حرمت حریم) باعث شد که هانی، مسلم را پناه داد و در معارضه با حکومت به استقامت واداشت. پس چگونه این سجیه، هانی را در مهمان کشی آسوده بگذارد؟ کسی که به محض ورود (مهمان) در منزل وی، ذمهدار پذیرایی است، مگر حاضر می شود به مهمان کشی معرفی شود؟ بله همین سجیه طبعا مسلم را به احترام دلیل چنین میزبان و حفظ حیثیت او، وادار می کند. مگر در شرع مقدس، حتی روزه گرفتن بدون اجازه میزبان، محل مناقشه نیست؟»[۲۰]
اضافه می کنیم که رعایت مسائل اخلاقی از ویژگی های برجسته اهل بیت علیهم السلام و پیروان آنها بوده است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام وقتی در گرماگرم نبرد صفین با جرثومه فساد و یکی از عوامل اصلی فتنه صفین، عمرو بن عاص مواجه شد، نیزه ای به سوی او پرتاب کرد که او را به زمین انداخت. چون عمروعاص خود را در آستانه مرگ دید، پاهای خود را بالا برد و با این کار عورت خود را آشکار کرد. امام از سر حیا و بزرگواری، روی خود را از او گرداند و او را به حال خود واگذاشت.[۲۱]
همین حیله را بسر بن أرطاه (جنایتکاری که پس از جنگ صفین با شبیخون هایی که به قلمرو حکومت علی علیه السلام زد، شیعیان بسیاری را به کام مرگ فرستاد) در مواجهه با علی علیه السلام به کار برد و امام از کشتن او منصرف شد.[۲۲]
در حالی که با کشتن این دو، بسیاری از فتنه ها و جنایت ها رخ نمی داد و آنچه مانع چنین اقدامی شد، سجیه اخلاقی و منش آن امام بزرگوار بود. مسلم هم پرورش یافته مکتب همین بزرگوار بود؛ لذا هرگز منش اخلاقی خود را فراموش نمی کرد و هرچند می دانست که با کشتن عبیدالله بسیاری از فتنه ها رخ نخواهد داد، هیچ وقت بر این عقیده نبود که هدف، وسیله را توجیه می کند.
از این گذشته برفرض که هانی و همسرش موافق بودند که این قتل در منزل آنها انجام شود، مسلم با آن سخن پیامبر چه می کرد و همچنین با این سخن پیامبر صلّی الله علیه و آله که فرمود: «إن الإیمان قید الفتک، من أمن رجلا على نفسه فقتله فأنا من القاتل بریء و إن کان المقتول کافرا؛[۲۳] ایمان مانع از ترور است، من از کسی که دیگری را امان دهد و سپس او را بکشد، بیزارم. اگرچه آن مقتول کافر باشد».
هنگامی که مهمان وارد خانه کسی می شود، به نوعی در امان است، حداقل در عرف، نوعی امان تلقی می شود و کشتن او خیانت محسوب می گردد. اگرچه آن شخص کافر بوده باشد. مرحوم کمره ای توضیح می دهد:
«اگر گفته شود عبیدالله کافر عادی یا یهودی و ارمنی بیآزار و سر به زیر نبود که دنبال کار خود باشد تا قانون حراست خون او را مطرح نمود و بی اعلان جنگ، نتوان او را کشت و باز امید به هدایت او داشت، عبیدالله کافر کیشی بود که هرچند کارهای آتیه اش مکشوف نگشته بود، اما آن قدر که مکشوف گشته بود، قتل او را ایجاب می کرد.
در پاسخ باید گفت اقدام به این گونه کارها، مستبدانه به نظر می رسد و برای مصالح خلق باید جلوگیری شود و قانون الهی نباید به آن راه دهد، برای آنکه مقتدر همیشه مسلم نیست. مستبدین با این بهانه راه را برای ریختن خون مردم باز می کنند. گذشته از آنکه قانون حفظ خون ها و حرمت ترور هم مثل هر قانونی، در [مقام] وضع، ملاحظه ارزش و بیارزشی یک نفر را نمی کند… بیوزنی و سبکوزنی عبیدالله کافرکیش، منافاتی با سنگینی وزنی قانون حراست جان ها ندارد و ارزش عدالت به دست می آید و معلوم می شود که حتی برّ و فاجر از توسعه آن در امان اند[۲۴].»[۲۵]
نتیجه سخن اینکه اقدام مسلم بن عقیل در عدم قتل عبیدالله بن زبیر، بیانگر روح متعالی او و فلسفه نهضت امام حسین (علیه السلام) بود که از اخلاقمداری و شریعتمحوری این قیام بر می خاست.
[۱] . بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ۷۷؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۵۵؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۵۴.
[۲] . بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص ۷۷-۷۸.
[۳] . دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۲۳۱.
[۴] . نک: ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۶۸.
[۵] . بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۷۹؛ دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۲۳۴-۲۳۵.
[۶] . طبري، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج ۵، ص ۲۰۰ و ۳۶۱٫
[۷] . طبري، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج ۵، ص ۳۲۱٫
[۸] . طبري، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج ۵، ص ۳۵۹٫
[۹] . دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۲۳۵-۲۳۶.
[۱۰] . زرگری نژاد، نهضت امام حسین، ۱۳۸۶ش، ص ۱۵۴-۱۵۷.
[۱۱] . ریشهری و دیگران، دانشنامه امام حسین، ۱۳۸۸ش، ج۴، ص۱۷۵-۱۷۶.
[۱۲] . طبري، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج ۵، ص ۳۶۳٫
[۱۳] . ابن كثير، البداية والنهاية، ۱۴۰۸ق، ج ۸، ص ۱۶۵٫
[۱۴] . ذهبی، سير أعلام النبلاء، ۱۴۰۵ق، ج ۳، ص ۲۹۹٫
[۱۵] . دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۷۳ش، ص ۲۳۳٫
[۱۶] . ذهبی، سير أعلام النبلاء، ۱۴۰۵ق، ج ۳، ص ۲۹۹٫
[۱۷] . ابن نما حلی، مثير الأحزان، ۱۴۰۶ق، ص ۳۱،
[۱۸] . طبري، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج ۵، ۳۶۳٫
[۱۹] . ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۰۶ق، ج ۵ ص ۴۲،.
[۲۰] . کمره ای، مسلم بن عقیل و اسرار پایتخت طوفانی، ص ۵۴۳.
[۲۱] . منقری، وقعة صفین، ص ۴۰۷؛ دینوری، الامامة و السیاسة، ج ۱، ص ۱۲۷.
[۲۲] . منقری، وقعة صفین، ص ۴۶۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۸، صص ۹۶-۹۵.
[۲۳] . القضاعی، مسند الشهاب، ج ۱، ص ۱۳۰.
[۲۴] . کمره ای، مسلم بن عقیل و اسرار پایتخت طوفانی، صص ۵۳۹-۵۳۸.
[۲۵] . برای آگاهی بیشتر درباره طرح ترور عبیدالله بن زیاد بنگرید به: گروهی از تاریخ پژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء علیه السلام، ج ۱، صص ۵۲۶-۵۲۰.
ثبت دیدگاه