بسم الله الرحمن الرحیم
حتما شما هم اطرافتان زیاد دیده اید! در یک دورهمی همه مشغول خوش و بش بودیم، صحبت از مریضی و سنگ کلیه یکی از رفقا به میان آمد، یکی از جمع که بازاری بود و تخصصی در طب نداشت چند دارو برای او تجویز کرد، دیگری گفت: فلان قرص رو بخور، مثل آب روی آتیشه، خلاصه انواع و اقسام داروها از یک عده غیر متخصص برای او تجویز شد. بعد از دارو نوبت به حکم شرعی رسید، به او گفتند: به راستی تمام روزه هایت را گرفتی!؟ روزه برایت حرام بوده، گناه کردی، خدا هم از این کار تو راضی نیست! حتما شما هم در اطرافتان زیاد طبابت و فقاهت بدون علم و تخصص دیده اید؟ یادم آمد روزی یکی از اساتید امامت که نویسنده خوب و موفقی است می گفت: قبل از ورود و مشغول شدن به تحصیل در رشته امامت با یکی از اساتید شناخته شده فقه و اصول حوزه مشورت کردم و او من را به شدت از ورود به این رشته نهی کرد و گفت: مباحث امامت نیازی به تخصص ندارد و با مطالعه کتاب شب های پیشاور مرحوم سلطان الواعظین می توانی به تمام علوم این رشته احاطه پیدا کنی، این در حالی بود که آن استاد امامت می گفت: خدا را صد مرتبه شکر به مشورت نادرست او گوش ندادم، اگر مشغول تحصیل در رشته امامت نمی شدم یقینا در طلبگی موفق نبودم، رشته تخصصی امامت مباحث علمی عمیق و مهمی را درون خود جای داده است که جز با خواندن تخصصی و مطالعه عمیق نمی توان به آن ها دست پیدا کرد. شما هم از یک غیر متخصص مشورت اشتباه گرفته اید!؟
این روز ها چند کلیپ مختلف از چهره های شناخته شده منتشر شد که اشتباه فاحشی در بیان مباحث از آن ها سر زده بود، آقای رائفی پور فراز «بحق الوصی الذی حلّ فیها» در دعای تربت امام حسین علیه السلام را به معنای حل شدن حضرت در آن تربت ترجمه کرده بود و راز شفا در تربت سید الشهدا علیه السلام را حل شدن حضرت بیان می کرد! در حالی که واژه «حلّ فیها» به «وارد شدن» ترجمه شده و بیانگر ورود امام حسین علیه السلام به سرزمین کربلا است نه حل شدن در تربت. چهره شناخته شده دیگری پیرامون «سوء استفاده از رفراندوم در غصب فدک» سخن گفته بود که البته یادداشت خوبی از حجت الاسلام و المسلمین چگینی در سایت بنیاد بین المللی امامت پیرامون آن منتشر شد، امروزه با توجه به گسترش ارتباطات و فضای مجازی حتما شما هم افرادی که بدون تخصص در علمی اظهار نظر می کنند دیده اید! گویا اینگونه سخن گفتن عادت غلطی است که بین افراد مشهور و غیر مشهور، استاد و غیر استاد، بازاری و غیر بازاری رواج پیدا کرده است. به راستی چرا عده ای بدون تخصص در علمی اظهار نظر می کنند!؟ آیا در مذهب ما شیعیان نسبت به تخصص گرایی اقدامی صورت گرفته است؟ آیا سخن گفتن در حیطه تخصص خود مورد اهتمام پیشوایان ما بوده است؟
دوران شکوفایی علوم در زمان امام صادق علیه السلام
با توجه به تاریخی که از زندگانی امامان معصوم علیهم السلام به ما رسیده است، می توان از ایام زندگانی امام صادق علیه السلام به دوران شکوفایی علوم مختلف یاد کرد زیرا با توجه به ضعیف شدن حکومت اموی و بر کناری آن ها و روی کار آمدن حکومت عباسی، آزادی بیشتری برای بیان مباحث علمی به وجود آمد و علوم مختلفی پدیدار شد که البته پیشوای ششم ما، حضرت جعفر بن محمد علیهما السلام نیز از این موقعیت به بهترین شکل ممکن استفاده نمودند. بالغ بر چهار هزار شاگرد در حوزه های مختلف علمی برای حضرت بیان شده است. (طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۲، ۲۰۰ و شیخ مفید، الارشاد، قم، مکتبه بصیرتی، ص۲۷۱) نقش آن حضرت در ترویج علوم مذهبی به گونه ای است که محققان شیعی و اهل سنت آن حضرت را پیشوا و پیشگام در بسیاری از علوم و مذاهب اسلامی می دانند. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱، ص۱۸ و تاریخ التشریع الاسلامی، ص۲۶۳).
تعداد زیادی از پیشوایان اهل تسنن از محضر حضرت صادق علیه السلام استفاده علمی برده و به بزرگی و برتری آن حضرت اتفاق نظر داشته و اقرار کرده اند، از جمله آن ها می توان به ابوحنیفه اشاره کرد که نسبت به حضرت گفته است: «من دانشمند تر از جعفر بن محمد ندیده ام و اگر آن دو سال شاگردی محضر ایشان نبود من هلاک می شدم» (تذکره الحافظ، شمس الدین ذهبی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۱، ص۱۶۶ و مناقب ابی حنیفه، ج۱، ص۱۷۲) همچنین هیتمی می نویسد: «به قدری علوم از او نقل شده است که زبانزد مردم گشته و آوازه آن در همه جا پخش شده است و …» (ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه، قاهره، مکتبه القاهره، ص ۲۰۱) عبارات و اعترافات بزرگان و عالمان هم عصر و غیر هم عصر امام صادق علیه السلام بر عظمت علمی آن امام مبین فراوان بیان شده است که نمی توان همه آن ها را بیان کرد.
باید دید امام صادق علیه السلام که شاگردان زیادی بر سر سفره علمی آن حضرت زانوی تلمذ زده و بر پای کرسی های تربیت علمی آن حضرت در علوم مختلف نشسته اند، چگونه بوده اند؟ آیا حضرت نسبت به تربیت افراد متخصص در علوم مختلف اهتمام بخشیده اند یا خیر؟
نمونه بارز اهتمام امام صادق علیه السلام به تربیت متخصص در علوم
در خیمه محضر امام صاق علیه السلام بودم که مردی از دیار شام بر آن حضرت وارد شد و گفت: من شخصی آگاه به علم کلام و فقه و فرائض هستم و برای مناظره خدمت شما رسیده ام، حضرت به او فرمود: این کلامی که می گویی ریشه در کلام رسول الله صلی الله علیه و آله دارد یا از خودت است؟ او گفت: برخی از سخنان، نبوی و برخی از جانب خود، حضرت فرمود: پس تو شریک پیغمبری؟ گفت: نه، حضرت فرمود: از خدای عزوجل وحی شنیده ای؟ گفت: نه، حضرت فرمود: چنان که اطاعت پیغمبر را واجب می دانی اطاعت خودت را هم واجب می دانی؟ گفت: نه، حضرت فرمود: این مرد قبل از آنکه وارد بحث شود خودش را محکوم کرد (او بدون هیچ دلیلی سخن خودش را حجت دانست!!!) بعد رو به من کرده و فرموند: اگر علم کلام خوب می دانستی با او سخن می گفتی!!! خیلی افسوس خوردم! بعد از بیان سخنانی بین من و حضرت پیرامون یادگیری علم کلام، به من فرمودند: بیرون برو و هرکس از متکلمین را دیدی همراه خودت به داخل خیمه آور.
من بیرون رفتم و حمران بن اعین و ابوجعفر احول و هشام بن سالم را که علم کلام خوب می دانستند همراه قیس ماصر که به گمانم از آن ها در کلام بهتر بود آوردم، او علم کلام را از علی بن الحسین علیهما السلام آموخته بود، همگی خدمت حضرت حاضر شدیم اما حضرت سر از خیمه بیرون کرده و چشم حضرت به شتری افتاد که به سرعت می آمد و فرمود: قسم به رب کعبه این هشام است! من گمان کردم هشام از اولاد عقیل باشد اما ناگاه هشام بن حکم وارد شد! او تازه ریش هایش شروع به رویدن کرده بود و همه ما از نظر سنی بزگتر از او بودیم. امام برایش جا باز کرد و فرمود: هشام با دل و زبان و دستش یاور ماست، سپس فرمود: ای حمران با مرد شامی سخن بگو، او وارد بحث شد و مرد شامی غلبه کرد، نوبت به مومن طاق رسید، او غالب شد، حضرت فرمود هشام بن سالم تو سخن بگو، او با مرد شامی برابر شد، بعد قیس ماصر با او سخن گفت و حضرت از نوع مناظره قیس خرسند شد زیرا مرد شامی گیر افتاده بود، بعد حضرت فرمود مرد شامی با این جوان (هشام بن حکم) صحبت کن. مرد شامی به هشام گفت: درباره این مرد (امام صادق علیه السلام) از من بپرس، هشام آنچنان از بی ادبی او به خشم آمد که می لرزید و در این حال با چند سؤال و جواب از مرد شامی بر او غلبه پیدا کرد و به او ثابت کرد که بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله باید فردی قائم مقام و حجت از طرف او باشد، شامی گفت امروز امام و حجت کیست؟ هشام رو به امام صادق علیه السلام کرد و امام را نشان داد، مرد شامی گفت چگونه بفهمم او امام است؟ هشام گفت: هر چه می خواهی از او بپرس.
امام صادق علیه السلام فرمود ای مرد شامی می خواهی گزارش تمام سفر و راهت را برایت بگویم؟ حضرت تمام سفری را که شامی به تنهایی گذرانده بود تا خدمت حضرت برسد با بیان تمام اتفاقات و جزئیات بیان کردند گویا حضرت در تمام این سفر همراه شامی بوده است. شامی گفت: راست می گویید و به خدا اکنون اسلام آوردم، امام فرمود نه بلکه اکنون به خدا ایمان آوردی و اسلام پیش از ایمان است و او بعد از شهادت به خداوند تبارک و تعالی و نبوت محمد صلی الله علیه و آله به جانشینی اوصیای او اقرار کرد.
بعد از آن حضرت پیرامون مناظره هر یک از حمران، هشام بن سالم، احول و قیس ماصر نکته ای فرمود و مشکل هر یک را بیان کرد تا اینکه نوبت به هشام بن حکم رسید من منتظر بودم که حضرت به مانند دیگران با او سخن بگوید تا اینکه دیدم حضرت فرمودند: ای هشام تو بر زمین نمی خوری و تا خواهی به زمین برسی پرواز می کنی، همچون تویی باید با مردم سخن بگوید، خود را از لغزش نگهدار، هر چند شفاعت ما نصیبت می شود انشاء الله. (کلینی، کافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج۱، ص۱۷۱؛ طبرسی، الاحتجاج، نشر مرتضی، مشهد، ج۲، ص۳۶۵).
روایت فوق که بیان یونس بن یعقوب از این ماجرا بود، دارای پیام هایی است که به برخی اشاره خواهد شد:
اول آنکه حضرت به یونس بن یعقوب که متخصص کلام نبود، اجازه سخن گفتن با فرد شامی را نداد و علت آن را خوب ندانستن علم کلام بیان نمودند، از این عمل حضرت آشکار می شود که بدون تخصص در علمی نباید در آن ورود نمود. دوم آنکه حضرت یونس را به دنبال افرادی که متخصص در علم کلام بودند فرستاد، پس در هر باید به دنبال متخصص آن رفته و با او مشورت نمود. سوم آنکه حضرت در بین متخصصین به هشام بن حکم که گویا با سن کمتر ولی از همه خبره تر بود اهتمام بیشتری بخشیده و مورد مدح و ثنا قرار دادند که این بیانگر اهمیت متخصص شدن در علوم است. چهارم آنکه حضرت بعد از پایان مناظره اشکال هر یک از شاگردان را بیان کردند که با این عمل می توان تربیت متخصص در علوم را توسط امام صادق علیه السلام مشاهده کرد. پنجم آنکه در روایت از قیس ماصر به عنوان دانش یافته مکتب امام سجاد علیه السلام سخن به میان آمده که می توان گفت تربیت تخصصی در علوم، توسط امامان قبل نیز مورد اهمیت بوده است. ششم آنکه در این روایت به روشنی بیان شده است تنها فردی که در این عالم در تمام علوم متخصص بوده و می توان از آن در تمام عرصه های علمی استفاده کرد و مشورت گرفت، حجت خداوند تبارک و تعالی یعنی امام در هر زمان است.
تخصص شاگردان امام صادق علیه السلام در علوم مختلف
با توجه به آنچه از زندگانی و شاگرد پروری امام صادق علیه السلام بیان شده است می توان گفت تربیت متخصص از ویژگی های دانشگاه امام صادق علیه السلام بوده است، به عنوان مثال همانگونه که در روایت بالا هم اشاره شد هشام بن حکم که از اصحاب جوان امام بود، مناظرات زیادی در بحث امامت و کلام داشته است، (مظفر، محمد حسین، الامام الصادق علیه السلام، قم، جامعه المدرسین، ج۲، ص۱۷۰) مومن طاق نیز در مباحث کلامی و مناظرات مربوط به امامت چیرگی خاصی داشته است، (مجلسی، زندگانی حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، تهران، اسلامیه، ص۳۳۱) زرارۀ بن اعین که شهرت و تخصص او در مباحث فقهی بوده است، (مظفر، محمد حسین، الام الصادق علیه السلام، قم، جامعه المدرسین، ج۲، ص۱۴۴) ابان بن تغلب که امام به او دستور داد در مسجد بنشین و برای مردم فتوا بده، در مباحث فقهی تبحر خاصی داشته است، (رجال نجاشی، موسسه النشر الاسلامی، ص۱۰) مفضل بن عمر کوفی که رساله «التوحید» را از امام صادق علیه السلام روایت کرده و تخصص او در بیان معارف توحیدی بوده است، (مفضل بن عمر، التوحید، ص۴۶) و جابر بن حیان که او را امروزه پدر علم شیمی می نامند، از جمله شاگردان حضرت در علوم طبیعی بوده است (عطاردی، عزیز الله، مسند الامام الصادق، تهران، ج۱، ص۱۱ و سبحانی، جعفر، راهنمای حقیقت، تهران، نشر مشعر، ص۴۵۵).
با توجه به آنچه به اختصار پیرامون شاگرد پروری امام صادق علیه السلام و اهتمام رجوع به متخصص بیان شد می توان به این نکات اشاره کرد:
- پرهیز از ورود به عرصه های غیر تخصصی.
- پرهیز از مراجعه به غیر متخصص.
- ضرورت وجود تخصص های مختلف در جامعه.
- . اهتمام به تشکیل گروه های تخصصی در جامعه.
- عالم بودن امامان به تمام تخصص ها.
انتشار یادداشت در خبرگزاری ایسنا:
ثبت دیدگاه