راهکار شوم جریان سلفی گری ایرانی
من تنها قرآن را قبول دارم!
اگر میخواهی برای من دلیلی آوری فقط از قرآن بیاور!
این دستور دینی در قرآن بیان نشده و من آن را نمیپذیرم!
اینچنین سخنانی امروزه در میان اقشار مختلف جامعه کم و بیش شنیده میشود.
متأسفانه یکی از معضلات زمان حاضر در جامعه این است که افرادی خواستار کنار گذاردن قسمت عظیم و عمده منابع دینی (سنت) بوده و در پی آن هستند که تمام مناسک دینی و اعتقادی خود را تنها از طریق قرآن دریافت کنند!
به نظر شما این تفکر از کجا نشأت گرفته است؟
آیا افرادی که امروزه چنین سخنانی را بیان میکنند با تفکر خود به آن رسیدهاند یا تحت تأثیر گروههای دیگر قرار گرفته و این چنین میگویند؟
باید دید منشأ اینگونه سخنان از کجا بوده و برای اولین بار توسط چه کسانی مطرح شده است.
قرآن بسندگی در دین
با تحقیق و پیگیری نسبت به اینگونه مطالب میتوان پی برد این تفکرات امروزه توسط افرادی بیان میگردد که به «قرآن بسندگان» و یا «قرآنیون» و یا «وهابیت وطنی» و یا «سلفیگری ایرانی» شناخته میشوند.
قرآن بسندگان افرادی هستند که در مسیر بندگی بر خلاف سایر مسلمانان قدم برداشته و تنها منبع فهم اسلام را قرآن میدانند.
نسبت به احادیث بیان شده در کتب روایی خورده گرفته و به بهانههای گوناگون آن را فاقد اعتبار بیان میکنند.
آنان تنها خود را مسلمان مینامند و از انتساب خود به سنی و شیعه اجناب میکنند، زیرا چنین تفکراتی خلاف اعتقادات غالب شیعیان و اهل سنت بوده و نزد بیشتر مسلمانان مردود است.
آنان برای فهم آیات قرآن از روش قرآن به قرآن استفاده نموده و معتقدند خداوند تبارک و تعالی هر آنچه مورد نیاز جامعه بشری بوده در قرآن بیان کرده و آن را بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از جمیع گزندهای شیطانی حراست نموده است.
در نتیجه برای فهم دین و عمل به آن تنها منبع قابل اعتماد قرآن است.
پرواضح است که بر اساس آموزههای مورد قبول شیعه و سنی، قرآن و سنت در کنار یکدیگر از مهمترین منابع فهم اسلام بیان شدهاند و قابل تفکیک و جدایی از یکدیگر نخواهند بود.
جریانشناسی قرآن بسندگی:
بر اساس گزارشهای ثبت شده در منابع تاریخی و حدیثی، ریشه اصلی شکل گیری این تفکر در جریان صدر اسلام به روزهای پایانی عمر مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باز میگردد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله در واپسین لحظات عمر شریفشان در بستر بیماری جهت نگارش آخرین وصیت خود درخواست قلم و کاغذ نمودند.
حضرت در آن لحظه بسیار حساس و کلیدی خواستار نگاشتن جملاتی بودند که بعد از خودشان هر مسلمانی با پیروی از آن گمراه نخواهد شد.
در یک چنین زمان خاص و مهمی عمر بن خطاب مانع شده و با گفتن سخن «هجر رسول الله» اجازه نداد این اتفاق رقم بخورد.
او برای این عمل ناصواب خود این چنین سخن گفت:
«عندنا کتاب الله حسبنا» نزد ما کتاب خدا است و ما را همین بس است. (صحیح بخاری، ج۱، ص ۷۳)
با دقت بر این سخن عمر بن خطاب در واپسین لحظات عمر شریف پیامبر صلی الله علیه و آله نمایان میگردد که اولین فردی که در تاریخ اسلام ادعای کفایت قرآن بدون سنت و کلام رسول الله صلی الله علیه و آله را بیان کرده؛ خلیفه دوم است.
اهل سقیفه برای راهبرد اهداف خود چارهای جز این عملکرد را ندیده لذا برای غصب خلافت امیرمومنان علی علیه السلام مردمان آن زمان را به سمت فهم نادرست از دین رهنمون ساختند.
بنابراین تاریخ قرآن بسندگی و سخنانی که امروزه تنها به پذیرش قرآن و کنار گذاشتن روایات میانجامد، به همان زمان حضور خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بازگشت دارد.
پرواضح است این سخن خلیفه دوم مخالفت صریح با آموزههای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دارد.
بنابر آنچه در منابع شیعه و سنی بیان شده، در حدیث ثقلین قرآن و عترت در کنار یکدیگر قرار گرفته و عمل به فرامین و راهنماییهای هر دو شرط گمراه نگشتن بیان شده است.
پس از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نشانه های نپذیرفتن سنت در دوره خلیفه اول با از بین بردن یا سوزاندن نگاشتههای حدیثی مردم بیشتر نمایان شد.
عایشه نقل میکند پدرم پانصد حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله جمع کرده بود، بعد از آن شبی که تا صبح خوابش نرفته و به فکر فرو رفته بود، صبحگاهان من را صدا زده و گفت احادیثی که نزد تو گذاشتهام بیاور. من آوردم و او همه را آتش زد. (ذهبی، تاریخ الاسلام، بیروت، ج ۱، ص ۲۳)
در گزارشهای تاریخی بیان شده است که این جریان در زمان دو خلیفه بعد یعنی عمر و عثمان نیز ادامه داشته است.
قرآنیون و یا قرآن بسندگان نیز اگر چه به صورت علنی به مانند خلفای سقیفه به آتش زدن احادیث نپرداختند ولی با ایجاد شبهه و بیان سخنان بی ارزش، قدم بر جای آنان گذاشته و تمام همت خود را صرف بر اعتباری این منبع نمودند.
آنان ادلهای برای کنار گذاشتن احادیث و سنت بیان نمودهاند که به برخی اشاره خواهد شد:
اول) از مهمترین ادله این تفکر قابل فهم بودن قرآن برای همگان و نیاز نداشتن آن بر مبیّن و مفسّر است. آنان به آیاتی که بر تدبّر و تفکّر در آیات سفارش می کنند استناد نموده و می گویند اگر گفته شود قرآن بدون مبیّن قابل فهم برای همگان نیست نقض غرض پیش آمده و باید گفت این آیات که سفارش بر تدبّر در قرآن دارند نیز عبث و بیهوده است.
دوم) استناد به آیاتی از قرآن که بیان می کنند تمام نیازهای بشری در قرآن بیان شده و به منبع دیگری نیاز نیست. مانند استدلال به آیه ۸۹ سوره نحل: «وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْ»
سوم) اعتبار نداشتن سنت در کنار حکم اصلی خداوند که همان قرآن است.
چهارم) تنها قرآن است که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله تحریف نشده و مصون مانده است اما نسبت به سنت نمی توان چنین گفت.
نسبت به این دلایل به صورت اختصار بیان خواهد شد:
پاسخ از اشکال اول: پر واضح است اگر قرآن برای همگان روشن میبود در نتیجه نباید میان مفسران و ترجمه کنندگان قرآن اختلافی وجود داشت، بنابراین اختلافات موجود در تبیین قرآن، بر نیاز به مبین حقیقی قرآن دلالت میکند.
همچنین اثبات شیء نفی ماعدا نخواهد نمود و آیاتی که سفارش بر تدبر و تعقل در آیات قرآن دارند، نشان دهنده بی نیازی قرآن از مبیّن نمیکنند.
به عبارت دیگر تلازمی بین تدبّر در آیات و نیاز نداشتن بر مبیّن و مفسّر وجود ندارد بلکه میتوان گفت با کمک گرفتن از سخنان مفسّران حقیقی قرآن یعنی معصومین علیهم السلام میشود در قرآن تدبّر و تفکّر نمود.
همچنین قرآن دارای ظاهر و باطن است، بی شک فهم باطن قرآن بر همگان روشن نخواهد بود و باید برای فهم آن به تبیین کنندگان حقیقی آن یعنی معصومین علیهم السلام رجوع کرد.
در نتیجه برای تدبّر و تفکّر صحیح و بدون اشکال در قرآن کریم چارهای جز رجوع به سخنان معصومین علیهم السلام وجود نخواهد داشت.
پاسخ از اشکال دوم: در قرآن همه احکام و آموزههای دینی بیان نشده است و آنچه نیز بیان گردیده به طور کلی بوده و سخن از جزئیات و کیفیتهای اعمال به میان نیامده است.
به عنوان نمونه در قرآن کریم امر به نماز شده است ولی نسبت به جزئیات و تعداد رکعات نماز صحبتی به میان نیامده است.
پاسخ از اشکال سوم: این سخن که سنت در کنار حکم اصلی خداوند فاقد اعتبار است بر خلاف آموزه های بیان شده در قرآن کریم است: «قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ …» (آلعمران، آیه۳۲) «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» (نساء، آیه ۵۹) قرآن کریم در کنار اطاعت خداوند تبارک و تعالی امر به اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه و آله و اولی الامر (امامان) نموده است.
پاسخ از اشکال چهارم: نسبت به این اشکال باید گفت با توجه به عملکرد امامان علیهم السلام و پیروی اصحاب از آنان نسبت به ثبت و اجازه نقل حدیث و راهکارهای شناخت حدیث جعلی از غیر جعلی، روایات صحیح و بدون تحریف در متون دینی ما وجود دارد که نمی توان آنان را انکار نمود.
دلایلی وجود دارد که نقل روایت به صورت کتبی در زمان امامان معصوم علیهم السلام را ثابت میکند و بزرگان و عالمان دینی برای فهم روایت صحیح از غیر صحیح و همچنین برای کنار گذاشتن روایات نقل شده از راویان ضعیف، روشها و راهکارهایی دارند که نتیجهی اعتماد بر روایات صحیح و استفاده از آنان در معارف دینی را به دنبال خواهد داشت.
علم رجال و درایه که در حال حاضر بسیار مورد توجه دانشپژوهان و بزرگان علوم دینی قرار گرفته عهده دار این امر مهم (اعتبار سنجی روایات) است.
برای مطالعه بیشتر در این زمینه میتوانید به یادداشت «اقدامات بی بدیل امام صادق علیه السلام در اعتبار بخشی به روایات» در سایت بنیاد بین المللی امامت رجوع کنید.
پیامدهای سلفی گری :
اول: مخالفت صریح با قرآن:
قرآن کریم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به عنوان الگو و اسوه بیان می کند و بر اطاعت و پیروی از آن حضرت دستور می دهد. مانند «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (احزاب: ۲۱) «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ» (النساء: ۵۹)
بی تردید نمی توان این دستورات قرآن را تنها به پیروی از پیامبر صلی الله علیه و آله در خصوص قرآن دانست، زیرا این ادعا سخن بدون دلیل است و آیه مذکور تمام افعال و سخنان حضرت را در بر میگیرد.
همچنین نمیتوان مخاطبان مورد خطاب آن را مردمان حاضر در آن زمان دانست زیرا دلیلی بر این سخن نیز وجود نخواهد داشت.
در نتیجه کنارگذاشتن سنت و تنها عمل نمودن به قرآن، مخالفت با آیاتی است که بر عمل به سنت تاکید میکند.
دوم: فهم نادرست قرآن:
بی تردید در میان کلام الهی آیاتی وجود دارد که برای فهم آن نیاز به تبیین و توضیح است.
با توجه به آنکه تنها راه فهم آن آیات رجوع به سخنان آورنده آن وحی الهی بوده، زیرا تنها او از لایههای پنهان این معجزه بلند مرتبه آگاه است،
در نتیجه کنار گذاشتن سنت سبب میگردد بسیاری از کلام الهی به دلیل عدم فهم صحیح نسبت به آنان، کنار گذاشته شوند.
سوم: از بین رفتن شریعت:
در قسمتی از یادداشت اشاره گردید که قرآن کریم در بسیاری از مناسک دینی و مذهبی تنها به بیان کلیات اکتفاء نموده و نسبت به جزئیات سخنی به میان نیاورده است.
بنابراین غافل شدن از سنت در آموزههای دینی بر غافل ماندن از بسیاری از آموزههای دینی و اعتقادی ختم میگردد که بی شک این امر سبب از بین رفتن شریعت خواهد بود.
چهارم: حل نشدن اختلافات:
قرآن دارای آیات محکم و متشابه بوده و ترجمهها و تفاسیر گوناگون و مختلفی در فهم قرآن بیان شده است.
با نگاهی کوتاه در تفاسیر به اختلافات مبرز و قابل توجه مفسران در بیان مفاهیم قرآنی میتوان پیبرد.
این اختلافات سبب گشته که برخی مواقع نسبت به یک آیه تفاسیر گوناگونی و مختلفی بیان گردد.
برای حل این اختلافات و بیان تفسیر دقیق و بدون اشکال باید محل و موضعی به غیر از قرآن وجود داشته باشد تا افراد با مراجعه به آن به فهم واحد و صحیح آیه مورد نظر پیببرند.
از آنجا که مبیّن و مفسّر حقیقی قرآن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام هستند در نتیجه برای حل اختلاف در فهم آیات ناگزیر باید به سخنان ائمه اطهار علیهم السلام (سنت) مراجعه نمود.
پنجم: محروم ماندن از حجت های الهی:
با مطالعه و شناخت نسبت به قرآن بسندگان به روشنی دیده میشود که آنان امامان و حجتهای الهی را از مقام و جایگاه بلند مرتبهای که دارند پایین آورده و در بسیاری از موارد سبب تضییع این مقام میگردند.
به طور حتم و یقین چنین عملی مصداق واقعی جا ماندن از راه نجات و دین صحیح بوده و سبب محرومیت فرد از مقصد حقیقی یعنی رسیدن به سعادت الهی میشود.
بنابراین قرآن بسندگان به سبب مبنایی شومی که برای خود قرار دادهاند همواره در گمراهی محض به سر برده و نمیتوانند فهم صحیح و اعتقاد درستی از آموزههای دینی برای خود داشته باشند.
دیگر مقالات بنیاد امامت:
ثبت دیدگاه