بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین، سیما بقیه الله فی الأرضین عجل الله تعالی فرجه الشریف، و روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه فداء
مروری بر مباحث گذشته
بحثمان در باب اخلاق و آداب خدمتگزاری این بود که مهمترین عنصر خدمتگزاری و حساسترین سنگر خدمتگزاری نصرت از ولی زمان است و قرآن کریم به خوبی و روشنی این اصل را بیان میکند و در روایات اهل بیت هم تبیین شده است. گفتیم برای نصرت اهل بیت عصمت و طهارت و اولیای الهی مؤلفههایی در قرآن و روایات آمده است که اگر ما بخواهیم نصرت کنیم نصرت به چه معنا است.
اصل اول گفته شد که نصرت بر محور جهاد است. کسی که در کنار ولی زمان میخواهد کار کند باید جهاد با مال، جهاد با نفس، جهاد با خانواده، جهاد با آبرو، اینها را رعایت کند و این را ما در زیارات خطاب به اهل بیت بیان میکنیم.
عرصهی جهاد
سؤال این است که صحنهی درگیری این جهاد در کجا است. چه نوع جهادی باید صورت بگیرد. جهاد با جان و مال و اینها روشن است، اما تا انسان صحنهی دقیق درگیری جهاد را نشناسد خیلی نمیتواند در این سنگر سنگربانی کند، حضور داشته باشد، تأثیرگذاری کند. در آیات و روایت، فراوان در باب جهاد حقیقی به خصوص جهادی که برای نصرت خاص اولیای الهی است، یعنی برای آنهایی که در سنگر اول میایستند و سینه سپر میکنند، میخواهند فدایی باشند،یک ویژگیهایی برشمرده شده است.
تبیین صحنهی درگیری بین ولی خدا و مخالفین ایشان
اولین نکتهای که ما از قرآن کریم و روایات استفاده میکنیم این است که این دعوا، دعوای حقیقی است. جنگ نابرابر جدی بین ولی زمان و ناصرینش و مخالفین شکل میگیرد. دعوا از این دعواهای عادی نیست که برپا شود و بعد از مدتی بگذرد.، من فقط یک آیه از قرآن را میخوانم و خیلی در اینجا بحث است و خود اساتید هستند و إن شاء الله این را دنبال کنند، قرآن کریم صحنهی درگیری ولی خدا همراه ناصرینش را در مقابل مخالفین این گونه تصویر میکند، یکی از این تصویرها را من عرض کنم. در سورهی بقره آیهی ۲۰۴ میفرماید: «أم حسبتم أن تدخل الجنه و لما یأتکم مثل الذین خلوا من قبلکم»؛ شما فکر میکنید به بهشت، آن مقام واقعی در جوار اولیای خدا و پیامبر اکرم، میرسید و آن چه در باب امتهای گذشته با اولیای زمانشان گذشت به شما نمیرسد. یعنی خلاصه اگر میخواهید در اینجا آن جوار اولیای خدا، پیغمبر اکرم و اهل بهشت را ببینید داستان از این ماجرا است. در گذشته چه شد که قرار است ما هم تبعیت کنیم؟ قرآن میفرماید: «مستهم البأساء و الضراء»، من بارها تعبیر «مَسّ» را گفتم که در قرآن کریم در باب «ضرّاء» آمده است. «مس» به معنای اصابه نیست، گاهی اوقات در قرآن میفرماید که مصیبتی اصابه میکند: «أصابتهم مصیبه». «مس» این نیست، مس بدین معناست که به جانشان مینشیند، هم بأساء و هم ضراء، دو تا معنا است. آن چنان به جان اینها مینشیند و درون وجود اینها را درگیر میکند، حیاتشان را به هم میزند که بعد «زلزلوا حتی یقول الرسول و الذین آمنوا»؛ داستان، داستان مردم عادی نیست. یعنی خود ولی خدا، خود پیامبر، «و الذین آمنوا»؛ یعنی آن کسانی که دور پیغمبر هستند، یعنی ناصرین، همانهایی که میخواهند فدایی رسول خدا شوند، آن قدر مشکلات شدید میشود تا این که پیامبر «و الذین آمنوا معه»، از این «مع» استفاده میکنیم، آنهایی که حواریون دورش هستند و در خط مقدم هستند داد میزنند «متی نصر الله؟». کار به کجا رسیده است؟! در روایات تعابیری است که حالا اینجا نمیخوانم، در رابطه با حالات انبیای گذشته و پیامبر اکرم داریم که گاهی کار آن قدر سخت میشد که پیامبر شمشیر را میانداخت و میگفت خدایا خودت میدانی و با دینت! من هر کاری میتوانستم کردم! یعنی ما غزوات پیامبر را میخوانیم و راحت از کنار آن میگذریم، اگر کسی در صحنههای حساس از بعد از جنگ احد دقت کند، خود جنگ خندق، لحظههای حساسی است، اگر کسی فقط تصویر ماجرا کند میفهمد که بر پیامبر اکرم و امیر مؤمنان و ناصران آنها چه گذشته است. قرآن میفرماید در امتهای گذشته این داستان برای همهی اولیا و یارانی که با آنها بودند اتفاق افتاد، آن قدر کار بر آنها سخت شد که «زلزلوا»؛ لرزیدند، با مشکل مواجه شدند، پیغمبر و ناصرانش گفتند «متی نصر الله»؛ خدایا این نصرتت که قرار است برسد کی میرسد؟ کار تمام است. آن داستان حضرت موسی دارد که وقتی پشت رود نیل آمد دید کار تمام است و فرعون از آن طرف میآید و من و یارانم در اینجا گرفتار هستیم، یک تعبیری در روایات دربارهی حضرت موسی دارد که گفت خدایا ظاهراً قرار است همین عدهای از ما و مؤمنین هم برویم، اینها را هم دست فرعونیها بدهیم. آنجا قرآن میفرماید وقتی به آنجا میرسد «ألا إن نصر الله قریب»، «إن تنصر الله ینصرکم و یثبت أقدامکم» چیز سادهای نیست. «إن تنصر الله» تا اینجا که داد انسان بلند میشود «متی نصر الله». یعنی همه چیز به یک نخ بند است، آنجاست که «ألا أن نصر الله قریب»، «إن تنصر الله ینصرکم» خیلی هم ساده نیست و داستان این طرفش خیلی سخت و شدید است.
گرفتاری و مشکلات ناصرین امامت از دیدگاه روایات
در آیات و روایت جبههبندیهایی که برای مؤمنان، آن هم مؤمنان خاص وجود دارد و حضور شیطان در این صحنه و کارهایی که انجام میدهد و مصیبتهایی که برای انسان مؤمن درست میکند فراوان آمده است. من به چند نمونه اشاره میکنم، به خصوص این بُعد کسانی که در نصرت ولایت هستند که در روایات نکات خیلی جالبی آمده است. در روایات تبیین شده است که دعوای اصلی کجاست و این دعوا هدفش شیعیان خاص می باشد، هدفش همانهایی هستند که در خط مقدم ایستادند.
گام نخست: دشمن شناسی
نکته حائز اهمیت این است که گاهی انسان با عدهای جهاد میکند که میداند چه کسانی هستند و آن طرف ایستادند و اسلحه هم دارند و معلوم است که دنبال چه چیزی هستند. قرآن کریم میفرماید اولین و مهمترین جبههی تقابل مؤمنان و پیامبر و اولیای الهی و یارانش شیطان است و سختی کار از اینجا شروع میشود. یعنی در نصرت ما نسبت به اهل بیت، دعوایما با یک طرفی است که آن طرف یک فرد همه فن حریف است. اولاً قسم خورده است که «فبعزتک لاغوینهم أجمعین»، در دو آیه از قرآن کریم قسم خورده است که من اغواء میکنم و بعد هم نتیجهاش را گفته است، گفته است همه را اغواء میکنم و یک عدهی خاصی در امان هستند، آنها مخلَصین هستند. ولی مهمترش این است که شیطان در اغوایش چه میکند که ما باید خودمان را در این صحنه آماده کنیم که با چه دشواریهایی و با چه حیلهها و کیدهای شیطان مواجه هستیم.
قرآن کریم میفرماید: «فبما أغویتنی لاقعدن لهم صراطک المستقیم ثم لآتینهم من بین أیدیهم و من خلفهم و عن أیمانهم و عن شمائلهم»؛ قسم خورده است، اول خطش را مشخص کرده است، گفته من «لاقعدن لهم صراطک المستقیم»؛ جای من هم مشخص است کجاست، سنگرم را هم مشخص کردم، با اینها کار دارم، با آنهایی که از این مسیر مستقیم میآیند میخواهم بجنگم. چه میکنم؟ به سراغ آنها میآیم، از جلو، از عقب، از راست، از چپ. یعنی چه؟ یعنی همهی جوانب حضور انسان، توان و ظرفیت انسان را احاطه میکنم. هیچ کس را رها نمیکنم. سپس می گوید: «و لا تجد أکثرهم شاکرین»؛ عاقبت ماجرا را هم من به شما بگویم، «أکثرهم» چه کسانی هستند؟ آنهایی که به صراط مستقیم میآیند، یعنی آنهایی که میخواهند به سمت صراط مستقیم بیایند اکثرشان را میاندازم.
یک روایت زیبایی از امام باقر علیه السلام داریم که زراره میپرسد این آیه چه میخواهد بگوید؟ یعنی چه که من سر صراط میایستم، آن هم همه جوره مقابله میکنم و آخرش هم من بر اکثریت پیروز هستم. حضرت فرمودند «یا زراره! إنه إنما صَمَدَ لک و لأصحابک»؛ همهی نقشههای شیطان مال تو و رفیقانت است، شیعیان خاص است، «فأما الآخرون فقد فرق منهم»؛ اصلاً شیطان با بقیه کاری ندارد. آنی که در خط مستقیم نیست شیطان چه کارش دارد؟! دارد میرود! دعا هم پشت سرش میخواند. با چه کسی کار دارد؟ آنی که در صراط مستقیم است. حضرت فرمودند شیطان با تو و اصحابت کار دارد. تمام این کیدی که گفتیم، بالا و پایین، ریز و درشت، مال آن کسانی نیست که در بیرون هستند، آن کسی که در خط ولایت نیست، آن کسی که در راه ایمان نیست، مال کسانی است که حواسشان جمع است. صراط مستقیم طبق روایات ما تفسیر شده است، ائمه فرمودند «صراطک المستقیم» یعنی «صراط علیٍ المستقیم». حالا ما «صراطٌ عَلَیَّ مستقیم» در قرائت موجود قرآن داریم در قرائت اهل بیت «صراط عَلیٍ المستقیم» گفته شده است. حالا از باب تفسیر و تأویل فرمودند صراط مستقیم خدا صراط علی بن ابیطالب است، هیچ راه دیگری هم نداریم. پس سر صراط امیر المؤمنین ایستاده است، از بالا و پایین و چپ و راست هم حمله میکند. یکی از علما که خدا ایشان را رحمت کند تعبیری داشتند که ذکر میکنم، ایشان میگفت مشکل شیطان چیست؟ این است که همه چیز بلد است، فقه بلد است، افقه الفقهاء است، فلسفه بلد است، اعلم حکما است، کلام بلد است، اخلاق بلد است، قرآن بلد است، حدیث بلد است. مثلاً سراغ فقها که میآید با چه چیزی بر سرشان کلاه میگذارد؟ با فقه بر سرشان کلاه میگذارد. یک مسألهی فقهی شرعی سراغ این میآید، با آیهی قرآن میآید، با حدیث میآید. یعنی حریفمان، حریف است، کاربلد است، راه و چاه میشناسد. با چنین کسی ما در مسیر امام عصر و نصرت اولیای خدا مقابل هستیم. موجودی که قسم خورده است و گفته است من آخر خط با این چهارده تا کار دارم. اول و آخر عالم اینها هستند، اول اینها هستند و پایان هم اینها هستند، شیطان میگوید من هم اول بودم و آخر هم هستم و با اینها کار دارم و به رفیقان اینها کار دارم و با کسانی کار دارم که فکر میکنند صراط مستقیم علی بن ابیطالب راه نجات است و آمدهاند. آنی که نیامده است و در خانه نشسته است میگوید قربان امیرالمؤمنین علی علیه السلام بروم! با او که کاری ندارد. همان کسی که به نصرت نیامده است یعنی در راه مستقیم نیست. آنی که آمده است و در خط است حضرت فرمودند تو ای زراره در معرض شیطان هستی -زراره کیست؟- زراره سنگر اول است که فرمودند اگر زراره نبود «لاندرست آثار أبی»؛ اگر زراره نبود اصلاً میراث پدر من از بین میرفت. در مورد چنین کسی حضرت میفرماید شیطان در حرکاتش به شما کار دارد و شما حواستان جمع باشد، با بقیه کاری ندارد.
حالا آیات و روایات دیگری هم هست که چون وقت کم است، یک دعایی امام سجاد علیه السلام دارند که من توصیه میکنم- حالا خودم توفیق کمی دارم در حدی که گاهی شیطان میگذرد و فرصت میکنیم ولی خب شما به هر حال جوان هستید و فرصت بیشتر دارید- یک دعایی از امام سجاد علیه السلام در صحیفه ی سجادیه نقل شده است، دعای هفدهم. میخواستم فرازهای مختلفی را بخوانم، دعای خیلی عجیبی در شیطانشناسی است. صحیفهی سجادیه واقعاً در این زمینه بینظیر است- حالا من میگویم بینظیر است در حد فهم خودم میگویم- در کیدشناسی شیطان ادعیه و روایاتی وجود دارد اما ظرایفی که در دعاهای صحیفهی سجادیه از جمله این دعای هفدهم وجود دارد بینظیر است. تعبیری امام سجاد علیه السلام دارند که خدایا اگر قرار است عمر من لانهی شیطان شود «فاقبضه»؛ خدایا آن را بگیر! تعبیر عجیبی است. یعنی زندگی من آوردگاه شیطان شود، مزرعهی شیطان شود، قرار باشد در اینجا لانه کند یک لحظه به من امان نده! صدر دعا را به عنوان آخرین عرایضم میخوانم که حالا یک مقداری دوستان تشویق شوند این دعا را ببینند، حضرت میفرمایند: «اللهم إنا نعوذ بک من نزعات الشیطان الرجیم»؛ «نزعه» را در لغت به معنی ضربه است، در شرحی میدیدم که شرح خوبی مرحوم سید علی خان دارند که دوستان حتماً در موارد صحیفه ببینند که لغات را خوب معنا میکند، چون ایشان لغتشناس حرفهای است. یادم است در آنجا یک تعبیری داشت- حالا فرصت نکردم ببینم- که از نزعات تعبیر میکرد به هر گونه تماس، هر گونه ضربه، تلنگر چون معنای لغوی نزعه این است. خدایا ما از آن نزعههای شیطان به تو پناه میبریم. «و کیده و مکائده»؛ شیطان کید دارد و از مکایدش، «و من الثقه بأمانیه»؛ از این که به آرزوهایی که شیطان در ما میاندازد اعتماد کنیم. یکی از حیلههای شیطان طبق آیات شریفه وعده است، آرزو میاندازد؛ از این که اعتماد کنیم به آرزوهایی که در ما میاندازد، «مواعیده»؛ وعدههایی که به ما میدهد، «و غروره»؛ انسان در راه مستقیم به یک جایی میرسد که آقا ما دیگر کارمان حل شد! دیگر ما در خط هستیم! به بقیه نگاه کنید که نیستند! انسان یک مسیری را دارد با آرامش میرود اولین نکتهای که به ذهنش میرسد یک نگاه تحقیرآمیز به دیگران است که الحمد لله ما کارمان به جایی رسید و دیگران را نگاه میکنیم میگوییم نه در خط ولایت هستند نه توفیق دارند! این، نقطهی آغاز غرور است. حالا من عرض خواهم کرد، چند تا، چهار تا، پنج تا نکتهای که از نکاتی است که گرفتاریش برای ماها بیشتر از دیگران است. یعنی از آن نزعههای شیطان که بیشتر ماها را گرفتار میکند، مایی که دیگر در صف مقدم ایستادیم و خدمتگزاری و عمر و خانواده و جان و مال و همه چیزمان را گذاشتیم. شیطان سه چهار تا کید دارد که مال ما است، از آن طنابها است، به تعبیری که حضرت در اینجا میفرمایند، میفرمایند «بغروره و مصائده»؛ «مَصیَد» یعنی دام، شیطان یک سری دامهایی دارد که میاندازد و برای هر کسی هم یک دام دارد و این دامهای مخصوص گروهها و نوع دامها را هم باید شناسایی کرد. خیلی از دامهایی که برای افراد عادی میاندازد به سراغ ما نمیآید و میداند هر چه هم بگوید ما گوش نمیدهیم. دامهای ما هم دامهای خاصی است، یعنی دامهای کسانی که در نصرت ولی خداوند هستند. إن شاء الله که خداوند متعال ما را از مکاید شیطان محفوظ بدارد و توجه و تذکر به این که هر لحظه از هر طرف به هر شکل، با هر دام، عرض کردم و لو دام فقهی، دام کلامی، دام حدیثی، اینها همهاش دام است و دامهای شیطان است، دام تشرع، دام ادعا، خداوند متعال ما را از همهی این دامها بر حذر بدارد و معرفت مکاید شیطان و توفیق پرهیز از آنها را نصیب ما بفرماید. و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
ثبت دیدگاه