انتشار بیش از یکصد جلد از آثار مدرسه کلامی – فقهی لکهنو و تدوین۱۲۰ پایان نامه با موضوع امامت آغاز شد سلسله نشستهای علمی «امامت و ولایت اهلبیت» از منظر مذاهب اسلامی(روز اول) برگزار شد نشستهای علمی دهه امامت و ولایت برگزار میگردد نشست علمی«ضرورت تبیین اندیشههای سلفیگری ایرانی» برگزار شد حقایق امامت را به مردم بگویید که حق جویان هیچ گاه از حق رویگردان نخواهند بود پیش همایش کنگره بین المللی علامه میرحامد حسین در لبنان برگزار می شود کل نظام جمهوری اسلامی ایران اعم از حوزه ها، دانشگاه ها و آموزش و پرورش، به تلاش علمی و آموزشی و پژوهشی و فرهنگی بنیاد بین المللی امامت نیاز جدی و مبرم دارند. همکاری دبیرخانه کنگره بین المللی بزرگداشت علامه میرحامد حسین با عتبه مقدسه عباسیه در انتشار نخستین ترجمه عربی کامل عبقات الانوار دیدار نماینده آیت الله العظمی سیستانی با مدیران و اساتید بنیاد بین المللی امامت آموزه مهدويت در زيارت عاشورا سوگواری و گریستن بر مصائب سیدالشهدا(علیه السلام) از نگاه شیعه و وهابیت چیستی عزاداری برای امام حسین(علیه السلام) توصیه به جَزَع در عزاداری امام حسین علیه السلام بررسی سندی و دلایلی حدیث «ریان بن شبیب» پیرامون عزاداری نقش عاشورا و عزاداری های عصر ائمّه علیهم السلام در سقوط امویان و پیروزی عباسیان تحلیل شخصیت ایمانی حضرت عباس(علیه السلام) بر اساس زیارتنامه ایشان بررسی تاریخی حضور و شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) در مقتل های عاشورا
واژهی ولایت در معانی مختلفی چون مالک، آزاد کننده، نزدیک، همسایه، یاور، اولی و سزاوارتر به کاری و… به کار رفته است. لیکن لغتشناسان و فرهنگنامهها عمدتاً کلمهی ولایت و مشتقّات آن مانند مولی و ولی را به معنای سرپرستی، عهدهداری امور، سلطه، استیلا، رهبری و زمامداری معنا کردهاند.
شهاب الدّین همدانی از عمر بن الخطاب چنین نقل کرده است: «پیامبر (صلِّی الله علیه و آله و سلّم) علی (علیه السّلام) را به عنوان پیشوا نصب نموده و سپس فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ …»؛ «خدایا تو گواه من بر آنان هستی». عمر گفت: «ای رسول خدا! جوانی خوش سیما و نیک بوی در کنار من گفت: ای عمر! همانا پیامبر پیمانی بست که آن را نقض نمیکند جز کسی که مناق باشد». آنگاه پیامبر (صلِّی الله علیه و آله و سلّم) دست مرا گرفت و فرمود: «ای عمر! او جبرییل بود، نه انسان. او میخواست آنچه را که دربارهی علی (علیه السّلام) به شما گفتم تأکید کند»
فارغ از اینکه وظیفهی مردم چه بوده است؛ با بررسی اوضاع اجتماعی تا حدّی طبیعی مینماید که در این زمان شاهد اعتراض عموم مردم و استدلال آنها به این حادثهی مهمّ تاریخی نباشیم؛ زیرا آنان با توجّه به زمینههای قبلی، تلاش و استدلال خود را آب در هاون کوفتن میدانستند.
پیامبر(ص) در بخشی از این حدیث فرمود: «لَنْ یَفْتَرِقَا»؛ این دو (قرآن و عترت) هرگز از هم جدا نمیشوند و طبیعتاً معنایش آن خواهد بود که تا هر زمانی که قرآن وجود دارد، باید امام زندهای از عترت پیامبر(ص) نیز وجود داشته باشد تا آن دو از هم جدا نباشند.
تا کنون در تاریخ چنین موردی را نیافته ایم که حکمی در زمان یک امام و در شرایط عادی، حلال بوده و - در همان شرایط - در زمان امامی دیگر حرام شده باشد، و یا حکم حرامی به حلال تغییر یافته باشد.[1] بلکه امکان این مساله با وجود روایت «حلال محمد حلال الی یوم القیامة و حرامه حرام الی یوم القیامة»، بسیار بعید و حتی محال به نظر میرسد. چه اینکه امامان معصوم علیهم السلام جانشینان به حق رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و ادامه دهنده راه و مسیر آن بزرگوار بوده و هستند
مجموعه این روایات نشانگر آن است که حضرت مهدی(عج) به «ذی طوی» رفت و آمد داشته و در آستانه ظهور، در این منطقه حضور مییابد که شاید حضور ابتداییشان مخفیانه بوده و سپس با گردهم آمدن یارانش به سمت مسجد الحرام روانه خواهند شد. البته تمام اینها بدان معنا نیست که آنحضرت، اکنون نیز در آن منطقه حضور دائمی داشته و مخفیگاه ایشان نیز تنها در آنجا باشند.
امید آن است که حقجویان و بصیرت طلبان با مطالعه این کتاب و کتابهایی از این قبیل، بر توانایی علمی خویش در مقابله با شبهات و اعتلا بخشیدن به مقام والای فرقة حقۀ شیعه بپردازند؛ زیرا پیروان ابنتیمیه هر لحظه بر تلاش خویش میافزایند و هر قدم عقبنشینی علما و فضلای شیعه به مثابه یک قدم پیشروی آنان است. به امید روزی که پرچم ولایت امیرالمؤمنین علی7بر بلندای زمین خاکی بر افراشته گردد.
همه شیعیان و گروهی از اهل سنت - با استناد به دلایل نقلی - بر آنند که پدر و مادر و اجداد هیچیک از پیامبران مشرک و بتپرست نبوده، بلکه همه آنان موحد و خداپرست بودند.
اگر تمام سخنان وهابیان راجع به این آیه را بپذیریم باز هم نمیتوانیم بگوییم اعمال کسانی که قائل به توسل و استغاثه و ... هستند شرک است. چون نهایت چیزی که وهابیان میتوانند به این اعمال نسبت بدهند این است که بگویند این کار لغو است، اگرچه این سخن آنها هم باطل است و لغویتی در کار نیست، اما نهایت سخن آنها میتواند این باشد و هیچگاه نمیتوانند بر اساس آن شرک را به مسلمانان نسبت دهند.
شاید در اینجا وهابیان، که ظاهرگرا هستند، به این نکته اشکال کنند که اولیای الهی تا زمانی که زندهاند میتوانند کاری انجام دهند، ولی وقتی مردند دیگر کاری از دستشان برنمیآید. در پاسخ آنها باید گفت تمام مسلمانان بر این نکته اتفاق نظر دارند که اعمال خارقالعاده و کراماتی که از پیامبران و اولیای الهی سر میزند به سبب وجود جسم و از طریق جسم آنها نیست، بلکه ناشی از قدرت روحی و مقامی است که نزد خداوند دارند. پس زندهبودن یا مردهبودن آنها دخالتی در قدرت الهیشان، ندارد.