پرسش:
آیا اختلافات موجود در مساله مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دلیلی بر انکار اصلِ آن است؟
مسئله مهدویت همواره موجب وحشت دشمنان مکتب اهل البیت (علیهم السلام) بوده و لذا از آنجایی که دشمنانی همچون وهابیت از مهدویت، دل خوشی نداشته اند به همین دلیل درصدد انکار بسیاری از مفاهیم مهدویت برآمده اند.
به نحوی که بسیاری از علمای وهابی مسلک، تمام تلاش خود را به کار گرفته اند تا با چنگ زدن به بهانه های مختلف، مهدویت را زیر سوال ببرند.
چنانکه “عبدالله بن سلمان الفیفی” در کتاب “نقدالاشاعره للشیعه الاثنی عشریه فی مساله الامامه” با اشاره به اختلافات شیعیان در مسائلی همچون:
۱: مصداق مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
۲: زمان تولد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
مدعی می شود اصلِ وجود امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) درسایه چنین اختلافاتی، خدشه دار می شود.
حال این سوال مطرح می شود آیا اختلافات موجود در مبحث مهدویت، می تواند دلیلی مناسب در جهت رد کردن اصل مهدویت قلمداد شود؟
پاسخ
اولا: در مورد مصداق مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید گفت: شیعیان اثنی عشری متفق القولند که “م ح م د” فرزند بلافصل امام حسن عسکری(علیه السلام)، همان مهدی موعود است که به دنیا آمده و در آینده نزدیک، ظهور خواهد کرد ان شاءالله. برهمین اساس، قول فِرَقی همچون کیسانیه و ناوسیه که از مسیر اصلی مکتب اهل البیت (علیهم السلام) منحرف شده اند، نه تنها در این زمینه اعتباری ندارد بلکه از آن جهت که اینگونه فِرَق از منظر علمای امامیه، منحرف قلمداد شده اند، به اجماع شیعیان اثنی عشری، ضربه ای وارد نخواهد کرد. بدیگر سخن، از آنجایی که الفیفی کتاب “نقدالاشاعره للشیعه الاثنی عشریه فی مساله الامامه” را ناظر به اعتقادات شیعیان اثنی عشری تالیف کرده است و با عنایت به اینکه میان شیعیان اثنی عشری، اختلافی در رابطه با مصداق مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجود ندارد، بنابراین ادعای الفیفی در مورد اختلاف علمای امامیه راجع به مصداق مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خلاف واقع تلقی می شود.
ناگفته نماند پیروان مکتب اهل البیت (علیهم السلام) برای اثبات اینکه مهدی موعود، همان فرزندِ بلافصل امام حسن عسکری (علیه السلام) می باشد، به ادله متعددی استناد جسته اند. از جمله این ادله روایتی است که جابر بن عبدالله انصاری چنین نقل کرده است: «از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)، پرسیدم: مراد از “اولی الامر” در آیه «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ و اولی الامر منکم»[۱] چه کسانی هستند؟ که حضرت در پاسخ فرمودند: آنان، جانشینان و پیشوایان بعد از من هستند. اول آن ها علی بن ابی طالب، بعد امام حسن، سپس امام حسین، بعد علی بن الحسین، سپس محمّد بن علی، که در تورات معروف به باقر است و تو او را خواهی دید وقتی او را ملاقات کردی سلام مرا به او برسان. سپس صادق، جعفر بن محمّد، بعد موسی بن جعفر، سپس علی بن موسی، بعد محمّد بن علی، سپس علی بن محمّد، آن گاه حسن بن علی، سپس همنام و هم کنیه من، حجة اللَّه در زمین و بقیة اللَّه است. آن کسی که خداوند به دست او شرق و غرب را فتح میکند. او از شیعیان خود پنهان است به طوری که معتقد به امامت او باقی نمیماند، مگر کسی که قلبش را خداوند به ایمان آزمایش نموده است.»[۲]
البته روایات متعددی نیز درکتب معتبر اهل سنت وجود دارد که حضرت رسول (صلی الله علیه وآله)، تعبیراتی نظیر “اثنا عشر امیرا”[۳]، “اثنا عشر خلیفه”[۴] را به کار برده و تصریح فرموده اند که همه این۱۲ نفر از قریش هستند. این روایات نیز می توانند مویدات مناسبی برای اثبات این مدعا باشند که مهدی موعود، همان “م ح م د” است که امام دوازدهم شیعیان بوده فرزند بلافصل امام حسن عسکری (علیه السلام) می باشد.
ثانیا: بر فرض آنکه شیعیان در مسائلی نظیر مصداق مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، زمان ولادت او، نام مادر او اختلاف داشته باشند، آیا اختلاف در این مسائل، میتواند مجوزی باشد تا اصل مسئله ولادت ایشان را انکارکنیم؟ اگر چنین باشد پس جریان اصحاب کهف نیز زیر سوال خواهد رفت و –العیاذبالله- باید انکار شود!!! چرا که به تصریح قرآن کریم، مردم حتی در تعداد اصحاب کهف نیز اختلاف داشته اند: {سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ…}[۵] بنابراین صِرف اختلاف، مجوزی برای ردکردن اصلِ مسئله نمی شود.
ثالثا: راجع به زمان ولادت امام عصر (ارواحنا له الفداء) نیز باید گفت: وجود اختلاف در اقوال مورخین، امری طبیعی بوده و بروز چنین اختلافاتی در بین آنان رایج و مرسوم می باشد. بعنوان مثال: شمس الدین ذهبی از تاریخ نویسان مطرح اهل سنت، در بحثی پیرامون اینکه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) چه روزی متولد شده اند، به چند قول، اشاره می کند. مثلا میگوید: بسیاری معتقدند آنحضرت در ۱۲ ربیع الاول متولد شده اند؛ و برخی نیز گفته اند ۱۲ رمضان، روز میلاد حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) میباشد[۶]. البته از سیاق کلام ذهبی و مویداتی که اقامه میکند، بدست میآید که قول اول (یعنی ۱۲ ربیع الاول) را به دلیل اینکه قول مشهور نیز می باشد، اخذ کرده است. بنابراین صرف نقل اقوال مورخین و اختلاف ایشان بایکدیگر، مجوزی در جهت انکار کردن اصل ماجرا نیست. برهمین اساس شیعیانی که در حوزه زندگانی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، قلم زده اند دیدگاه تمامی مورخین را درباره زمان ولادت آنحضرت بیان فرموده اند. ولیکن باید توجه داشت قول مشهور میان شیعیان اثنی عشری این است که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در ۱۵ شعبان سال ۲۵۵ ه ق متولد شده اند.[۷]
این نکته را نیز بایستی در پایان اشاره کرد اینکه امام حسن عسکری (علیه السلام) در وصیت نامه خود به وجود حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره ای نفرموده اند را نمی توان به عنوان دستاویزی در جهت انکار ولادت آنحضرت قلمداد کرد. چرا که با مطالعه متون تاریخی بدست می آید در آن دوران، دشمنان حریم اهل البیت (علیهم السلام) قصدِ کشتن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را داشته اند، ولذا مصلحت اقتضاء می کرد خبر تولد ایشان اعلان عمومی نشود.[۸] همچنانکه خبر تولد حضرت موسی(علیه السلام) نیز از ترس فرعونیان، اعلان عمومی نشد. البته این نکته را نیز باید یادآور شد هرچند در وصیت نامه امام حسن عسکری (علیه السلام) به ولادت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تصریح نشده است ولیکن طبق گزارشات تاریخی، امام حسن عسکری (علیه السلام)، فرزند بزرگوارش را در موارد متعددی به یاران خاصِ خود، نشان داده اند. چنانکه شیخ طوسی (ره) میگوید: امام حسن عسکری (علیه السلام) در محفلی که ۴۰ نفر از شاگردان خصوصی حاضر بودند، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به آنها نشان داده و فرمودند: “هذا امامکم بعدی…”[۹]
همچنین در روایت دیگری، وارد شده است که امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند: ” قد ولد وليّ اللّه و حجته على عباده و خليفتي من بعدي مختونا، ليلة النصف من شعبان سنة خمس و خمسين و مائتين عند طلوع الفجر”[۱۰] همانا ولی خدا و حجت خداوند بر بندگانش و جانشین من، در شب ۱۵ شعبان سال۲۵۵ه ق نزدیک طلوع فجر متولد شد.
جمع بندی
از مجموع مباحث این نوشتار می توان چنین نتیجه گیری کرد که اولا اختلافات موجود در مسئله ای را نمی توان، بهانه ای برای رد کردن اصل آن مسئله قلمداد کرد چرا که اگر چنین شود بسیاری از وقایع قطعی الصدور، انکار خواهند شد. همچنین شیعیان اثنی عشری در مصداق مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اختلافی ندارند. و قول مشهور ایشان در مورد زمان ولادت آنحضرت نیز ۱۵ شعبان می باشد. از همین رو چنگ زدن به اختلافاتی نظیر اختلاف در مصداق مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و زمان ولادت ایشان، در راستای انکار نمودن اصل وجود آنحضرت، امری ناصواب محسوب می شود.
[۱] . سوره نساء؛ آیه ۵۹
[۲] . ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۲۵۳، ، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۹۵ه ق.
[۳] . بخاری، محمّد، صحيح البخاري،ج۹، ص۸۱، ، دار طوق النجاة، چاپ اوّل، ۱۴۲۲ق.
[۴] . نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۳، ، قاهره، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۱۲ه ق.
[۵] . سوره کهف؛ آیه ۲۲
[۶] . ذهبی، شمس الدین محمد، سیراعلام النبلاء، ج۱، ص۳۰، ، بیروت، دار احیاءالتراث، چاپ اول، ۱۴۲۷ه ق.
[۸] . سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۱، ص۱۸۵، ، تهران، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چاپ سوم، ۱۳۸۷ه ش.
[۹] . شیخ طوسی، محمدبن حسن، الغیبه، ص۳۵۷، قم، موسسه المعارف الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۴۲۵ه ق.
[۱۰] شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۵، ص۱۹۷، بيروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۲۵ه ق.
ثبت دیدگاه