امامت مهمترین رکن مذهب حقهی جعفری
دین مبین اسلام مشتمل بر اصول و فروعاتی بوده که در میان اصول دین، مطابق آیات و روایات، امامت مهمترین بخش آن میباشد.
جامعه روایی شیعه، مملو از احادیثی است که امامت را مهمترین رکن مذهب حقهی جعفری معرفی مینماید.
مضاف بر آن، جامعه اهل سنت نیز اعم از کتب معتبر روایی و فتاوای علمای ایشان، حاکی از معرفی امامت به عنوان یکی از مهمترين ارکان دین است.
مهدویت و ظهور منجی
یکی از موضوعات دارای اهمیت در حوزهی امامت، اعتقاد به مهدویت و ظهور منجی در آخرالزمان است.
در این عرصه روایات بسیار مهمی به چشم میخورد که بیانگر اهمیت فوق العادهی این امر در اندیشه اسلامی دارد.
متاسفانه برخی از اندیشمندان، از تفکر ناب جعفری فاصله گرفته و با بیان برخی از سخنان غیرعلمی و مغایر با مبانی اسلامی، به بیان نظریاتی ناصواب روي آورده اند.
دانش نامه و لغت نامه
دهخدا از دانمشندانی است که در لغتنامه خویش هنگام مواجهه با لغت های دینی و اعلام مذهبی، رو به سخنانی آورده است
که چندان با فضای تفکر شیعی، سنخیت و آشنایی ندارد.
رسالت لغت نامه ها بنابر وظیفهی تعریف شده در لغت نامه، شرح و تفسیر لغات، معرفی اعلام تاریخی، شرح و بیان آنها میباشد
و چنین امری بر عهده دائرۀالمعارف ها است.
اما دهخدا و ياران وي در کنار بررسی لغات و واژگان، ورود به بحث اعلام کرده و در این زمینه، فراوان قلم فرسایی کرده اند.
دهخدا علت این امر را نیازمندی زبان فارسی به فرهنگ اعلامی دانسته و معتقد است که در این زمینه کار جدی صورت نگرفته است.
او این اطمینان را به مخالفان ورود واژگان اعلامی به لغت نامه داده است که در آینده نقایص آن مرتفع خواهد شد (دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، مقدمه، ص۴۰۲).
اما متأسفانه این وعده تا امروز محقق نشده است.
تفاوت ها و شباهت های زیادی بین دانش نامه و فرهنگ لغات میباشد.
یکی از تفاوت های بنیادین این است که در فرهنگ لغت (لغتنامه) واژههایی كه در یك زبان به كار میروند،
از حیث مفهوم، تلفظ، اصل و ریشه، مترادفها، متضادها، تركیبها و نمونههای به كار رفته در جملهها، معرفی میشوند.
اما در دانشنامه، دانش مرتبط با هر واژه معرفی میشود.
دانش نامه ها برای افزایش آگاهی مردم در موضوعهای گوناگون دانش و علوم تدوین شده اند .
یعنی بین دانش نامه و لغت نامه از جهت محتوا یک تفاوت اساسی وجود دارد.
با این توضیح، در برخی فرهنگ لغت ها، از جمله لغتنامه دهخدا، درباره یك واژه به طور همه جانبه شرح داده شدهاست و از این جهت به دانشنامه شباهت دارد.
برای نمونه، در لغتنامه دهخدا مقالههای بسیار گستردهای ذیل برخی از واژگان مثل: زمین، ابوریحان، ابن سینا، ایران، كاغذ، دانشگاه و بانك و… چاپ شده است.
با این توصیف میتوان لغتنامه دهخدا را دانشنامه نیز نامید واین یک نقطه ضعف برای آن بشمار میآید.
در ذیل واژه «مهدی» در قدم اول، اعتقاد به مهدویت نوعیه را بیان کرده و آن را به اکثریت قریب به اتفاق جامعه اهل تسنن نسبت داده
(همان، ج۱۴، ص۲۱۸۷۸، ستون۳ )
و حال آنکه عده ای از بزرگان اهل تسنن قائل به مهدویت شخصیه هستند
(بهاءالدین نیلی نجفی، علیبنعبدالکریم، منتحب الانوارالمضیئۀ فی ذکر القائم الحجۀ، صص۴۲ – ۴۸) (درحالیکه دهخدا متعرض این نکته نمی شود)،
سپس نظر شیعه امامیه را بیان کرده
(دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، ج۱۴، ص۲۱۸۷۹، ستون۱)
و با این کار خود تلویحاً نظر اهل تسنن را اصالت بخشیده و نظر امامیه را درحاشیه قرار داده است.
معرفی مختصر و کم محتوا
دهخدا معرفی حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه را مثل پدران بزرگوارش علیهم السلام بسیار مختصر و کم محتوا بیان میکند
و همانطور که در حیات طیبه امام هادی و امام عسکری علیهما السلام هیچ اشارهای حتی به ذکر نام حضرت نرجس خاتون نکرده،
در اینجا نیز از مادر امام زمان عج الله تعالی فرجه اصلاً نامی نمیبرد و درباره شهادت پدر بزرگوار ایشان همان عقیده قبلی خود را تکرار کرده است
و قائل به شهادت امام عسکری نمیباشد.(همان، ستون۱)
از غیبت صغری و غیبت کبری به ذکر نام بسنده کرده است و به این مناسبت نواب اربعه امام عصر عج الله تعالی فرجه را فقط ذکر مینماید
اما اشارهای و لو مختصر نسبت به آنان ندارد و در پایان نیز به جای نقل قول بزرگان امامیه درباره امام عصر عج الله تعالی فرجه و فرهنگ صحیح انتظار در جامعه امامیه و بیان روایات و آیات مربوط به ایشان، با استناد به کلام یک مستشرقِ غیر مسلمان، مطالب سخیف و بی پایهای را نقل کرده
و با این کار خود اعتقاد امامیه را به فرهنگ انتظار و وجود مقدس امام عصر عج الله تعالی فرجه تضعیف کرده است:
«پادشاهان صفوی در کاخ خود در اصفهان دو اسب با زین افزار مجلل مجهز داشتند تا برای سواری مهدی حاضر باشد.
یکی از آن دو اسب را برای مهدی و اسب دیگر را برای نایب او عیسی آماده کرده بودند.» (همان)
تضعیف اعتقاد امامیه به فرهنگ انتظار و وجود مقدس امام عصر عج الله تعالی فرجه
در ذیل واژه «مهدویت» (همان، ج۱۴، ص۲۱۸۷۷، ستون۱و۲)
بر خلاف احادیث مشهورِ بین فریقین که انتساب امام عصر عج الله تعالی فرجه را در کلام حضرت رسول صلی الله علیه وآله به حضرت زهرا سلام الله علیها میدانند (ابنماجه، محمدبنیزید، سنن ابنماجه، ج۲، ص۱۳۶۸؛ عقدالدرر، ص۲۱؛ اربلی، علیبنعیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج۲، ص۴۳۸؛ مجلسی، محمّد باقر، بحارالانوار، ج۵۱، ص۸۶٫؛ و کتب دیگر…)،
چنین مینویسد:
«برابر روایات شیعی و نیز برطبق روایت هایی از اهل تسنن، این مهدی از نسل علیبنابی طالب است و در آخرالزمان ظهور خواهد کرد.»
(دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، ج۱۴، ص۲۱۸۷۷، ستون۲)
تنها نامی که از مادر امام عصر عج الله تعالی فرجه ذکر کرده در واژه «نرجس خاتون» است و برای معرفی ایشان به همین مقدار بسنده کرده است:
«نام زوجه امام حسن عسکری علیه السلام و مادر امام دوازدهم شیعیان حضرت قائم علیه السلام است بنا بر مشهور نزد شیعه و مزار وی در سامرا است.»
( همان، ج۱۴، ص۲۲۴۰۸، ستون۳)
وقتی درباره شهر سامرا سخن میگوید، ازخلفای عباسی (واثق، متوکل، منتصر، معتز، مهتدی و معتمد)
نام برده و درباره مدفن آنها به این شهر وآثارشان مطالبی را بیان میکند، اما نسبت به معرفی امامیین عسکریین به ذکر کوتاهی بسنده مینماید.
استناد به دروغ
از حضرات نرجس خاتون، حکیمه، سمانه مادر امام هادی، حدیثه مادر امام عسکری، سید حسین فرزند امام هادی و
بزرگان از اصحاب مثل ابوهاشم جعفری که در کنار این دو امام معصوم دفن شده است نامی نبرده است
و با استناد به یک دروغی که از سوی نواصب و پیروان بنی امیه به شیعه نسبت داده شده، شیعه را متهم به این عقیده باطل کرده است
که در کنار سردابی به انتظار خروج امام زمان ایستادهاند، چون امام زمان از آنجا بیرون خواهد آمد. صریح کلام دهخدا این است:
«در آنجا سرداب معروفی است که مردم شیعه معتقدند مهدی قائم (عج الله فرجه الشریف) از آنجا خارج میشود.»
( دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، ج۹، ص۱۳۳۶۰، ستون۳ و ص۱۳۳۶۱، ستون۱)
گذشته از آنچه در شرح حال علی محمد باب و یحیی صبح ازل و طاهره قرةالعین مشاهده ميشود و علاوه بر سخنان غیر علمی که در کلمه سامره بیان کرده ، بیتوجهی دهخدا را نسبت به امام زمان عج الله تعالی فرجه در ذیل واژه «سردابیه» نیز مشاهده میکنیم.
نسبت دادن خرافه و تهمت به شیعه
خرافات و تهمتی را که نواصب و دشمنان اهل بیت بدون ارائه دلیل و مدرک معتبر به شیعه نسبت داده اند،
علی اکبر دهخدا در لغتنامه در ذیل واژه «سردابیه» به شیعیان نسبت داده است. او مینویسد:
«سردابیه طایفهای از غلات دوازده امامی هستند که منتظر خروج مهدی از سردابی که در شهر ری است میباشند
و هر بامداد جمعه پس از نماز اسبی لگام کرده بدانجا میبرند و سه بارمیگویند یا امام بسم اﷲ.» (همان، ج۹، ص۱۳۵۸۶،ستون۳)
دهخدا عقایدی را به شیعه نسبت میدهد که نه تنها در آراء و انظار هیچکدام از علما و فقهای شیعه یافت نمیگردد،
بلکه حتی احتمال آن نیز در سخنان ایشان بروز داده نشده است!
عدم استفاده از خطابه، اشعار و کلمات بزرگان اماميه
شایسته بود تا دهخدا به جای آنکه قلم را در خدمت معرفی «لیلی اخیلیله»
( همان، ج۱۳، صص۱۹۸۸۱ – ۱۹۸۸۵)
این شاعره بدنام عرب به کار گیرد و در چندین صفحه به توصیف او بپردازد و از «هند جگرخوار»
( همان، ج۱۵، ص۲۳۵۶۲، ستون۲)
به عنوان شاعر عهد جاهلیت و یک زن با تدبیر و گشاده سخن یاد کند، از خطابه، اشعار و کلمات بزرگان اماميه که در اوج فصاحت و بلاغت انشاء شده در معرفي امام عصر و معارف مهدوي رونمایی میکرد.
ای کاش دهخدا به جای آنکه از زهد دروغین وعبادت شیطانی و چهرههای فریبنده و خانقاهیِ «فاطمه خضرویه»
(همان، ج۱۱،ص ۱۶۹۴۵، ستون۲) ،
«فاطمه نیشابوری»
(همان، ج۱۱، ص۱۶۹۴۵، ستون۳)
و «فاطمه دختر المثنی»
(همان، ج۱۱، ص۱۶۹۴۴، ستون۱)
صحبت کند و از «حفصه دختر عمربن خطاب»
(همان، ج ۶، ص۹۱۳۸، ستون۱)
به عنوان خاتونی پارسا و شب زنده دار یاد کند، از زهد و تقوا و نورانیت و روحانیت وسجایای اخلاقی و رفتاری امام عصر و ياران ايشان (وکلاي اربعه) کمی حرف میزد.
ای کاش دهخدا به جای آنکه «فاطمه دختر احمدبن سلطان صلاح الدین ایوبی»
( همان، ج۱۱، ص۱۶۹۴۴، ستون۱)
و «عایشه دختر ابی بکر»
(همان، ج۱۰، ص۱۵۶۵۲، ستون۱)
را به عنوان فقیه و آشنای به حدیث معرفی کند، ازجایگاه علمی و احادیث صادره از محدثان و فقهاي دوران غيبت صغري صحبت میکرد.
اصحاب امام عصر عجل الله فرجه الشریف (نواب اربعه)
دهخدا در دو واژه «نواب اربعه»
(همان،ج۱۴، ص۲۲۷۷۳، ستون۲)
و «غیبت»
(همان، ج۱۱، ص۱۶۸۹۲، ستون۱)
نام این چهار بزرگوار را البته بدون شرح و توضیحی، فقط در حدّ اشاره آورده است.
در دو واژه «ابوعمرو» و «عثمانبنسعید» هیچ نامی از نایب اول امام عصر عج الله تعالی فرجه جناب ابوعمرو عثمانبنسعید اسدی عمروی ذکر نکرده است
و فقط در واژه «عمروی» خیلی مختصر و در حدّ خالی نبودن عریضه، درباره نَسَب شریف و علت وجه تسمیه ایشان به زیّات (روغن فروش) صحبت کرده و
در پایان با چهار صفتِ امین، عادل، طاهر و عفیف او را به عنوان نایب اول حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه معرفی کرده است.
(همان، ۱۱، ص۱۶۳۶۶، ستون۱)
در دو واژه «ابوجعفر» و «محمدبنعثمان» هیچ نامی از نایب دوم امام عصر عج الله تعالی فرجه جناب ابو جعفر محمدبنعثمانبنسعید اسدی عمروی نیاورده و فقط در واژه «عمروی» بسیار خلاصه تر از پدر بزرگوارش (جناب عثمانبنسعید) او را معرفی کرده است.
ایشان را در سه صفتِ امانت، عدالت و عفت همچون پدر بزرگوارش، به عنوان نایب دوم حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه معرفی کرده است. (همان)
و اما درباره نایب سوم امام عصر عج الله تعالی فرجه جناب ابوالقاسم حسینبنروح نوبختی، در دو واژه «حسین نوبختی» و «ابن روح» بسیار مختصر و بعضاً
همراه با تنقیص و تحقیر، در حدّ اشاره مطالبی را آورده است.
از باب نمونه، در واژه «حسین نوبختی» چنین نوشته است:
«وی خود را سومین نائب خاص امام دوازدهم شیعه محمدبن حسن عسکری که غایب شده بود میدانست»
(همان، ج۶،ص ۹۰۷۴، ستون۳)
دهخدا با این بیان و شرح حال، اعتبار حسین بن روح را در جامعه شیعه و در نزد امام عصر عج الله تعالی فرجه کاسته است و در توصیف منصبِ نیابت،
اشارهای به امر امام عصر عج الله تعالی فرجه نکرده و او را از طرف خودش مدعی این مقام معرفی کرده است.
در واژه «ابن روح» شجره نَسَب این بزرگوار را مجهول معرفی کرده است:
«اصلاً ایرانی از نژاد نوبخت معروف منجم منصور دوانیقی و شجره نسب او معلوم نیست به چه طریق بنوبخت میپیوندد».
( همان، ج۱، ص۳۶۱، ستون۳)
و در پایان کلام خود به فتنه شلمغانی در زمان حسینبنروح اشاره کرده و بدون آنکه از توقیع امام عصر عج الله تعالی فرجه درباره ارتداد و الحاد شلمغانی حرفی بزند،
این توقیع را از ناحیه شخص حسینبنروح دانسته است:
«مردی از معاریف شیعه موسوم به ابن ابی عزاقر شلمغانی مذهبی نو اختراع کرده بود و بحلول و اتحاد معتقد بود و دعوی میکرد
که خدا در او حلول کرده و بهشت عبارت از معرفت به امام و دوزخ مثال جهل به اوست و امثال این سخنان.
حسینبنروح از اقوال او تبرّی جست و توقیعی بر لعن او نشر کرد.»(همان)
گزارش دهخدا درباره نایب چهارم امام عصر عج الله تعالی فرجه جناب ابوالحسن علیبنمحمد سمری، درنهایت اختصار است
و هیچگونه اشاره ای به حساسیّت پایان دوران غیبت صغری وشروع غیبت کبری و توقیع بسیار مهم و مبنایی امام عصر عج الله تعالی فرجه خطاب به او و شیعیان نکرده است.
کلام دهخدا در واژه «علی سمری» بدین شرح است:
«وی آخرین سفیر حضرت قائم (عج الله تعالی فرجه) دردوره غیبت صغری بود که حاجات خلق را به صاحب الامر میرساند
و پس از او سفیر دیگری امام (عج الله تعالی فرجه) را ندیده و حدیثش را نشنیده است وی در سال۳۲۶ق درگذشت.»
( همان، ج۱۱، ص۱۶۲۳۱، ستون۱)
اين کم لطفي و بي مهري نسبت به امام عصر سلام الله عليه و ياران صديق آن بزرگوار در حاليست که نسبت به دشمنان امام عصر و منکران وجود نازنين آن حضرت ،
عنان قلم را بر توسن کلمات تاخته است و در مدح و مجد وبزرگي آنان سخن گفته است.
علي محمد باب:
دهخدا در بیش از ۳۰ صفحه به توصیف علی محمد باب پراخته است.
(لغتنامه دهخدا، ج۳، صص ۳۷۷۷ – ۳۸۰۸)
از تولد و شروع کار او تا فرجام قتل و آیین او، همه را گرد آوری کرده است.
نکته بسیار مهمی که در نوشتار دهخدا درباره باب حائز اهمیت است این است که هیچ گونه اشکال و نقدی درباره او مطرح نکرده و
اعتقاد امامیه و بزرگان این مذهب را درباره بابیّت و علی محمد باب بیان نکرده است و
در نوشتار خود به نحوی درباره او سخن گفته که برخی از دوستان و ارادتمندانِ به دهخدا، او را متمایل به مذهب بابیّت دانسته و معتقد شده اند
که اساساً لغتنامه را به جهت معرفی باب نگاشته است
(مدرسی چهاردهی، نورالدین، باب کیست و سخن او چیست؟، ص۱۱۲)
و این تمایل و علاقه در مدح و تمجیدهای وی برای محمد علی باب کاملا محسوس و قابل مشاهده است.
(دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، ج۱۰، صص۱۵۳۲۰ – ۱۵۳۲۴)
و تلاش نموده تا از او اسطوره ای خلق نماید تا اگر کسی بدان آشنا نباشد، شیفتهی راه و مسلک بابیه گردد.
طاهره قره العين:
درباره طاهره قرةالعین به صورتی اغراق آمیز مظلوم نمایی کرده و مقتل او را در اوج بی گناهی و مظلومیت نوشته است به نحوی که اگر مخاطب او را نشناسد قطعا از سرگذشت او متاثر خواهد شد و حق را در داوری خویش به وي خواهد بخشید.
نکتهی دیگر که درباره طاهره قرةالعین حائز اهمیت است این میباشد که نام او «فاطمه زرین تاج برغانی قزوینی» است
ولی در نزد بابیان معروف به طاهره است چرا که این عنوان را باب به او بخشیده است و عجیب اینکه دهخدا به جای آنکه او را در واژه فاطمه یا زرین تاج بیاورد،
در ذیل کلمه طاهره او را معرفی کرده است !
و این خود شبهه علاقه مندی دهخدا را به علی محمد باب و بابیان تقویت میکند.
دهخدا در راستای تعریف و تجلیل از علی محمد باب و بابیّت، از یحیی صبح ازل برادر حسینعلی بهاء به عنوان جانشین باب در چندین صفحه از لغتنامه سخن گفته
و بدون آنکه متعرض ردیّه و یا انتقادی به اصل فرقه ضاله بابیت و سران و رهبران آن داشته باشد
گزارش خود را به تجلیل و تمجید از او اختصاص داده است.
(لغتنامه دهخدا، ج۱۰، صص۱۴۸۴۵ – ۱۴۸۴۸)
در نهایت باید بگوییم از مجموعه آنچه در لغتنامه میبینیم ارزش و اعتبار کلید واژگان و مباحث مرتبط با مهدويت و همچنین گزارش
از شخصیت های مرتبط با امام عصر سلام الله عليه با اشتباه های فراوان، نواقص بسیار جدّی و تحریف های آشکاری روبرو است
و عمده اشکال وارد بر لغتنامه دهخدا را در اعتماد و اتکای کامل مؤلف و یاران او بر منابع اهل تسنن
و بی اعتمادی و بی توجهی آشکار و وصف ناپذیر آنان نسبت به منابع امامیه دانست.
مرحوم دهخدا ازلی بودن،طبیعیه که باور شیعی نداشتن و موعود رو در سید باب جستجو می کردن.البته متاسفانه