بسم الله الرحمن الرحیم
در سالهای نخستین حدود سال ۱۳۸۶ هجری شمسی که زیارت عتبات عالیات در عراق قسمت شد، گروهی از زائران که حضور پر رنگ در حرمهای نجف و کربلا داشتند، توجه ام را جلب کردند، افرادی با چهرههایی شبیه هندیها که لباسهای یک دست سفید و بسیار تمیز، چشم نواز بود و بیشتر مردان آنان، محاسن بلند و کلاههایی خاص روی سر داشتند که در گوشه و کنار حرمها مشغول زیارت بودند.
یکی از ویژگیهای آنها همت ستودنی در زیارت و عزاداری بود که بیشتر اوقات خود را در حرم، به زیارت و سوگواری سپری میکردند و مطالبی را از کتابچه هایی، زمزمه میکردند و بر سینه خود می زدند. گاه در کنار آن اشک و سوزی داشتند که توجه هر بیننده ای را به خود جلب میکرد بهویژه هنگام برپایی عزاداری دست جمعی، بسیاری را مجذوب خود میکردند.
گاه با برخی از دوستانم در مورد آنها گفتگو می شد آنها هم از همت بالای آنان در زیارت و سوگواری به ساحت اهل بیت علیهم السلام، سخن میگفتند؛ یکی از دوستانم تعریف می کرد در اوایل، آن قدر جذب عزاداری آنها شده بودم که در آن سال های ابتدایی که بین قسمت مردانه و زنانه در حرم ها تفکیک نشده بود و آنها به صورت گروهی در دور ضریح امام حسین علیه السلام و حضرت ابالفضل علیه السلام هروله کنان عزاداری میکردند، من هم به همراه آنان میچرخیدم و بر سر و سینه میزدم.
از ویژگیهای دیگر آنها، انزوای آنان بود که کمتر با افراد ارتباط میگرفتند و به قول معروف بیشتر سرشون تو لاک خودشون بود و نمیشد با ارتباط گرفتن، عقاید آنها را کنکاش کرد، این حالت آنها، بیشتر حس کنجکاوی من را برانگیخت که درباره آنها تحقیق کنم تا بدانم از چه گروه و طایفه ای هستند و از جهت اعتقادی با ما همسو یا تفاوت دارند؟ پرسش دیگری که ذهنم را درگیر کرده بود چرا در هیچ یک از شهرهای کاظمین و سامرا و در مشهد امام رضا علیه السلام حضور ندارند؟ این پرسش ها سبب شد که مقداری در مورد آنها تحقیق و پژوهش کنم که مختصری از آن را گزارش میکنم:
این گروه از «اسماعیلیهای مستعلیه داوودی» از بزرگترین فرقه شیعیان در هندوستان هستند که به «بُهرهها» شهرت یافتهاند.(دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه: فریدون بدرهای)
ویژگیهای بهرهها
اینان نوعی زبان گجراتی دارند که آمیزهای از واژه های عربی و اردو است و به خط عربی نوشته میشود، این زبان به زبان دعوت شهرت دارد وتنها افراد طائفه، آن را در میان خود بکار می گیرند بطوری که دیگران متوجه معنای گفتار آنان نمی گردند و مردان و زنان آنها، لباس خاصی به تن میکنند که (فتا) نام دارد. «بهره» از اصطلاح گجراتی «وهروو» مشتق شده و به معنای «تجارت کردن» است و وجه نامگذاری آنان به بهره، به دلیل تاجر بودن شان است. بهرهها به طور عمده، اصل ونسب هندو دارند و از دو گروه شیعه و سنی تشکیل شدهاند شیعیان که اکثریت آنها را شامل می شود، همگی اسماعیلی بوده و پیرو فرقه مستعلوی- طیبی که در مقابل اسماعیلیان نزاری قرار دارند و بیشتر آنان بازرگان هستند. (دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱۳، ص ۵۲۶۸)
افرادی کناره گیر، که تنها با جماعت خود ازدواج میکنند و ادبیات خود را نیز در نهان حفظ میکنند و حتی خود داوودیان بدون اجازۀ داعی مطلق، نمیتوانند به کار تحقیق در متون اسماعیلی که در کتابخانههای شخصی و یا کتابخانۀ مرکزی جماعت داوودی در سورات محفوظ است، بپردازند.
بهره هاى داوودى يا اسماعيلى بر خلاف آقاخانيان ، به شریعت و فقه پایبند بوده و اعمال عبادی آنها بوسیله بزرگان دینی انجام می گیرد. بُهره ها به نماز، زکات، روزه، حج و ولایت اهمیت بسزایی داده و مثل دیگر مسلمانان ، مقید به انجام آن هستند. اذان آنها مثل اذان شیعیان است اما مانند سنیان وضو میگیرند.پیروان این فرقه تا امام صادق علیه السلام را قبول داشته و پس از آن اسماعیل فرزند ارشد امام صادق علیه السلام را امام هفتم خود میدانند گر چه اسماعیل پنج سال پیش از شهادت امام صادق علیه السلام فوت کرد و اکنون مزارش در بقیع میباشد. (دفتري، تاريخ و عقايد اسماعيليه)
داعی مطلق در صدر تشکیلات دعوت داوودی قرار دارد که «سیدنا صاحب» خطاب میشود، در واقع جانشین امام غایب اسماعیلیان مستعلوی ـ طیبی به شمار میآید. داعی با نص داعی پیشین منصوب میگردد و پس از آن معصوم شناخته میشود. داعی مطلق با کمک دستیارانی که خود انتخاب میکند، بر تمامی شئون جماعت داوودیان، ریاست و نظارت مطلق دارد. مقر داعی مطلق، در بمبئی موسوم به «الدعوة الهادیه» در محلی به نام «بدری محل» است، ولی پایگاه مرکزی دعوت داوودی در سورات قرار دارد اکنون دکتر مفضًل سیف الدین ، پنجاه و سومین داعی بهره های داوودی ، رهبری مذهبی این گروه را بر عهده دارد که به سلطان بهره ها شهرت یافته است.
بهره ها در بازسازی برخی زیارتگاههای شیعه و نصب ضریح برآنان در کشورهای عراق ، بر قبر مطهر امیر مؤمنان وحضرت اباعبد الله علیهما السلام، سوریه، اردن، مصر و فلسطین اهتمام ویژهای دارند بهرهها در آثار خود، از تزئینات و عناصر مرتبط با هنر و معماری اسلامی سبک هندی و دوره فاطمی مصر استفاده کردهاند که نمونه آن را در مسجد کوفه مشاهده می کنیم. ( خامیه یار،آثار هنری و عمرانی اسماعیلیان بُهره هند در عتبات عالیات و زیارتگاههای شیعه)
بهرهها و انکار امامان پس از امام صادق علیه السلام
اما آن چه بیشتر حس کنجکاوی من را برانگیخته بود، جایگاه اعتقادی آن ها بود که آیا با شیعیان اثناعشری هم عقیده هستند که پس از بررسی و تحقیق، شش امامی بودن آن ها ثابت شد که امامان پس از امام صادق علیه السلام را انکار می کنند. در این جا پرسشی دیگر ذهنم را درگیر کرد که با انکار امامان پس از امام صادق علیه السلام آیا دچار انحراف شدید هستند یا آن که انحرافی جزئی دارند که جای اغماض دارد؟ این پرسش همین جور در ذهنم جولان می کرد تا به روایتی از امام رضا علیه السلام برخورد کردم که امر را بر من روشن کرد. حسن بن علی وشاء چنین گزارش می کند:
حضرت رضا علیه السلام مرا در مرو خواست و فرمود: حسن! علی بن حمزه بطائنی امروز از دنیا رفت و همين ساعت او را دفن كردند. دو ملک در قبرش داخل شدند و سؤال كردند: پروردگارت كيست؟ گفت: اللّه تعالى. گفتند: پيامبر تو كيست؟ گفت: محمّد صلى اللّه عليه و آله. گفتند: ولىّ (امام) تو كيست؟ گفت على بن ابى طالب علیه السلام. گفتند: بعد از او كيست؟ گفت: حسن علیه السلام. پس يك يك امامان را گفت تا به موسىبن جعفر علیه السلام رسيد. پرسيدند: بعد از موسى بن جعفر كيست؟ لکنت گرفت و گویا زبانش بند آمد،گفتند: بگو امام بعد كيست؟ او سكوت كرد. فرشتگان گفتند: آيا موسى بن جعفر تو را به اين عقيده امر كرده است؟! پس با عمودى از آتش او را زدند و قبر او را تا روز قيامت از آتش برافروختند. سپس من از نزد آقايم بيرون آمده و آن روز را تاريخ گذاشتم چند روزى نگذشت كه خبر مرگ بطائنى به وسيلۀ نامههايى از كوفه، به من رسيد كه در همان روز و ساعتى كه حضرت خبر داده بود، او را دفن كردند (بحار الانوار، ۴۹/۵۸) این گزارش را حسن بن علی وشاء نقل می کند که خطر واقفه او را تهدید می کرده و خود دچار تردید در امامت امام رضا علیه السلام شده بود.
قطع به امامت حضرت رضا عليه السّلام
در جریانی دیگر حسن بن وشاء، نحوه باورمندی به امامت امام رضا علیه السلام را چنین نقل می کند: هنوز قطع به امامت حضرت رضا عليه السّلام نداشتم، مسائل زيادى را در نامهاى نوشتم، نامه را در آستين پنهان كرده به منزل امام رضا رفتم، تصميم داشتم موقعيت خلوتى را پيدا كنم تا نامه را تقديمش كنم تا با پاسخ ها، او را در امامتش آزمایش کنم و در صورت درستیِ پاسخ ها، به امامتش اعتقاد پیدا کنم.
يك گوشه نشستم به فكر اجازه گرفتن و وارد شدن خدمت ايشان بودم، در خانه عدهاى نشسته بودند و صحبت مي كردند در همان بين كه من فكر مي كردم كه چگونه وارد شوم، غلامى از خانه خارج شده در دست نامهاى داشت صدا زد: كداميك از شما حسن بن علي وشاء، پسر دختر الياس بغدادى است. من از جاى حركت كرده گفتم: من حسن بن علي وشاء هستم، چه كار دارى؟ گفت: دستور دادهاند اين نامه را به تو بدهم، بگير. نامه را گرفته به گوشهاى رفتم و شروع به خواندن كردم، ديدم به خدا قسم تمام مسائلى كه مي خواستم بپرسم، يك يك جواب داده بود در اين موقع قطع به امامت ايشان پيدا كردم و مذهب واقفه را ترك كردم.(عیون اخبار الرضا، ۲/۲۲۹)
با توجه به جریان نخست و غفلت و تسامح «بهره ها» از معجزات و کرامات امام هشتم علیه السلام در گزارش دیگر و روایات فراوانی که انکار یکی از امامان را با انکار مجموع آنان برابر می داند، مانند این روایت که پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اى على، تو و امامان از فرزندانت بعد از من، حجّت هاى خدا بر خلقش هستيد…پس انکار یکی از شما، با انکار من برابر است و كسى كه يكى از شما را نافرمانى كند، مرا نافرمانى كرده و كسى كه به يكى از شما جفا كند،به تحقيق به من جفا كرده است.»(کمال الدین، ۲/۴۱۳) به این نتیجه رسیدیم، که بهره ها گر چه در تجارت دنیا، موفق عمل کرده و سرمایه دارند اما در تجارت اخروی که به تعبیر قرآن «تِجارَةً لَنْ تَبُور؛ تجارت زوال ناپذیر» (فاطر/۳۵) است، زیان کرده و راه ناصوابی را نسبت به باورهای خود در پیش گرفته اند و گر چه نقاط مشترک فروانی جهت تقریب اعتقادی با شیعیان اثنا عشری دارند اما از افتراق بنیادین اعتقادی، در انکار امامت امامان شش گانه، نباید غافل و از آن چشم پوشی کرد.
۲۵ صفر ۱۴۴۵ ه ق.
توسل و زیارت در منابع اهل سنت و نقد دیدگاه وهابیت با تأکید بر زیارت امام رضا علیه السلام
ثبت دیدگاه