تطبیق علائم ظهور یا انتظار فرج؟
در چند سال پیش شخصی که تریبون در اختیار داشت ادعا کرد که از علائم ظهور فقط ۵ علامت به وقوع نپیوسته و دو هزار علامت به وقوع پیوسته است. عدم تفکیک بین علامات ظهور، آخرالزمان، قیامت و اشراط الساعه باعث ایراد چنین ادعای سستی شده بود.
اما در روزگار سقوط سوریه بازار تطبیق دادن زمان ظهور و علائم آن بار دیگر داغ شده است. خواستم در یادداشتی کوتاه پیرامون این تطبیقات صحبتی کرده باشم.
چنانچه میدانیم علائم ظهور امام مهدی (عج الله تعالی فرجه) به نشانه های حتمی و غیر حتمی تقسیم می شوند.
نشانههای حتمی ظهور حضرت مهدی (علیهالسلام) یعنی، نشانههایی که در صورت عدم بداء، واقع خواهند شد و ارتباطی نزدیک با ظهور دارند.
برخی برآنند که منظور از حتمیت در اینجا به معنای وقوع حتمی این علائم نیست بلکه بنا به گفته اصولیون، بدین معناست که یک حکم برای فعلیت پیدا کردن باید مراحلی (لحاظ کردن اقتضای حکم، در نظر گرفتن مصلحت یا مفسده، انشاء حکم، تنجّز، فعلیت امر یا نهی) را طی کند.
این پنج نشانه که عبارتند از خروج یمانی، سفیانی، نداکنندهای که از آسمان ندا میدهد، فرو برده شدن در بیداء، کشته شدن نفس زکیه، گویا مراحل بیشتری را طی کرده و به فعلیت رسیدن حکم آنها نزدیکتر از بقیه است.
اما آنچه مهم است تبیین نقش علائم در ظهور است.
باید توجه داشت که این علائم صرفاً نشانهای برای وقوع این امر مبارک هستند و نقشی در ظهور ندارند.
با توجه به باور بداء این علائم صرفاً به عنوان یک پیشگویی بودهاند تا با به وقوع پیوستن آن نشانهها، دلهای منتظران به وعده الهی گرم شود. این نشانهها، در حقیقت بیانگر ظرف تحقق ظهور هستند، مانند اینکه گفته شود: نامه رسان هنگامی میآید که هوا صاف باشد. منظور این است که نامه رسان در زمان نامساعد بودن هوا نخواهد آمد، نه این که هر وقت هوا صاف بود او حتما میآید.
در باب علایم ظهور نیز مراد همین است که حضرت مهدی (علیهالسّلام) در غیر این اوضاع ظهور نخواهد فرمود، نه این که هر وقت این اوضاع پدیدار شد، حضرتش باید ظهور کند.
از مطالب یاد شده بر میآید که علائم شرط ظهور نبوده بلکه نشانههای ظهور هستند. علاوه بر اینکه در روایات ما از دو عمل به شدت نهی شده است. ابتدا تعیین وقت ظهور «کذب الوقاتون» و سپس عجله و بی تابی کردن و تسلیم نبودن در این امر «هلک المستعجلون». بنابراین طبق روایات آنچه به ما
دستور داده شده انتظار فرج حضرت است نه انتظار علامات و تطبیق آنها.
علاوه بر این تطبیق این علائم آفاتی غیر قابل جبران داشته که شاهد آن در هزاره گرایی Millennialism در آیین مسیحیت بوده است. هر چند اصولا اعتقاد به دوره آخر الزمان و انتظار منجی (فتوریسم) عقیدهای است که در کیشهای آسمانی؛ به مثابه یک اصل مسلم، مورد قبول واقع شده است. اما جنبشهای هزارهگرایانه در مسیحیت اغلب به ناآرامیهای اجتماعی قابل توجهی انجامیده است.
این جنبشها که به تغییرات اساسی در جامعه پس از یک فاجعه بزرگ یا رویداد دگرگونکننده اعتقاد دارند با وعدههایی که به پیروان خویش دادهاند با وقوع نپیوستن آن ها اعتبار خویش را در پیروان خویش از دست دادهاند.
حتی درون جامعه شیعی شاهد چنین تطبیقاتی بودهایم. بعد از حمله محمود افغان به ایران در زمان محاصره اصفهان که قحطی سختی حکم فرما شده بود؛ مردم گربه، سگ، موش و حتی گوشت انسان میخوردند؛ هزاران جسد در حال فساد خیابانها را سد کرده بود.
گفته شده که طی محاصره شهر حداقل ۸۰٬۰۰۰ تن از گرسنگی و بیماری از میان رفتند. در این میان برخی به گمان اینکه دیگر زمین پُر از ظلم و جور شده وعده ظهور سر داده و به دیگران با این ادعا القای امید کردهاند.
عدم نداشتن مبنای علمی در این تطبیقات اصل مهمی است که در زمان معاصر نیز شاهد آن بودیم. در دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد برخی افراد تندرو وی را به شعیب بن صالح تطبیق داده و او را مقدمهای برای ظهور معرفی کرده بودند که علمای حوزه به مخالفت جدی با آن پرداختند.
بنابر آموزهای روایی از آنجا که تا خدا نخواهد این امر صورت نمیپذیرد باید به سخنان امامان (علیهم السلام) و علماء در این حوزه توجه داشت و از تطبیق افراد و وقایع پرهیز کرد تا دچار اشتباه منجی باوران مسیحی نشویم.
ظهور امام عصر علیه السلام و سایر مباحث مرتبط با آن در کلام آیت الله نجم الدین طبسی
خوانش آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (ره) از آموزه انتظار فرج
ثبت دیدگاه