حجتی قاطع علیه پیروان سقیفه
سوالی که برخی از شیعیان میپرسند این است که آیا شیعه برای حقانیت خود دلیلی علیه اهل سنت و پیروان مکتب سقیفه دارد؟
در طول تاریخ عالمان شیعه به آیات و روایات و گزارههای تاریخی مختلفی براي حقانیت مذهب شیعه استناد کردهاند ولی متأسفانه از سوی مخالفان هیچ استقبالی که نشد هیچ! دلیل محکم و محکمه پسندی برای شیعه ارائه نشده است.
حدیث پیامبر درباره گروه باغی و ستمکار
یکی از گزارههای تاریخی که شیعه همیشه به آن استناد میکنند ماجرای جنگ صفین و شهادت عمّار یاسر است.
وی از صحابه جلیل القدر رسول خدا صلی الله علیه و آله و یاران راستین امیرالمؤمنین علیه السلام بوده است.
او کسی است که هیچ گاه به سمت پیروان سقیفه تمایل پیدا نکرد.
عمار یاسر از کسانی است که از آغاز انحراف مردم بعد از پیامبر و روی کار آمدن خلفا هرگز از ولایت امیرمؤمنان علیه السلام و
امامت ایشان رویگردان نشد و همیشه با سخنان خود حامی امامت امیرمؤمنان و اهل بیت علیهم السلام بوده و
همیشه با کلمات خود پیروان سقیفه را محکوم میساخته است.(خصال، شیخ صدوق، ج۲، ص۴۶۱)
سخنی از رسول خدا صلی الله علیه و آله در منابع عامه و خاصه نسبت به عمّار وجود دارد، که اگر به گوش فرد منصفی برسد و آن را ببیند محال است به حقانیت مذهب شیعه پی نبرد.
آن حدیث نسبت به شهادت عمّار یاسر است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «عمّار را گروه باغی و ستمکار به قتل میرساند».
(وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۳۲۴؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۹؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج۳، ص۲۱۷)
این سخن در کنار جنگ صفین و شهادت عمّار در رکاب حضرت امیر توسط لشکریان معاویه راهگشا و حجتی قاطع علیه پیروان سقیفه است.
چرا که نشان میدهد در جنگ صفین حق با امیرمؤمنان علیه السلام بوده و معاویه گروهی ظالم در حق ایشان بوده و سزاوار رسیدن به خلافت بر مردم نداشته است.
وقتی عمّار به شهادت رسید برخی این حدیث را در میان لشکریان معاویه منتشر کردند.
آنقدر این سخن، لشکریان معاویه را تحت تأثیر قرار داد که معاویه مجبور شد به توجیه خنده داری دست زده و
بگوید علی بن ابیطالب قاتل اوست چون او عمّار را به میدان جنگ کشاند (مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۹۹، ح۱۷۸۱۳).
غافل از آنکه با این توجیه پیامبر صلی الله علیه و آله قاتل شهدای جنگ بدر و احد خواهد بود.
رفتار عالمان اهل تسنن با این گزارش
دلالت این حدیث بر بطلان دیدگاه پیروان سقیفه به گونهای هست که عالمان بزرگ اهل تسنن از پاسخ در برابر دلالت این حديث طفره رفته و
هیچگونه پاسخی ارائه ندادهاند.
طیالسی گزارش کرده که از احمد بن حنبل نسبت به این حدیث سوال شد. وی گفت در این موضوع سخنی بیان نمی کنم.
طیالسی در ادامه می نویسد سخن نگفتن در این زمینه بهتر است. (السنة، ابی بکر خلال، ج۲، ص۴۶۲، ح۷۲۰)
سخن اینجا است که چرا احمد حنبل بزرگ عالم اهل تسنن در این موضوع زبان میبندد و سخنی بر زبان جاری نمی کند!!!
به یقین اگر فضیلتی برای خلفا محسوب میشد نه تنها سخن میگفتند بلکه از آن تعریف و تمجید میکردند.
این سخن نشان می دهد این حدیث به گونه ای است که اگر تبیین شود نظام فکری اهل تسنن در پذیرش خلفا را محکوم می کند.
تعارض این حدیث با عدالت صحابه
این حدیث، بزگترین مبنای فکری اهل تسنن یعنی عدالت صحابه که مبنای انتخابی بودن تعیین خلفا و شیوههای گزینش و
انتخاب آنها بوده و همچینین بسیاری از احکام و دستورات دینی آنها مرهوم ابن مبنا است را زیر سوال برده است.
چراکه در میان لشکریان معاویه اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله وجود داشتند.
همچنین خود معاویه در نزد اهل تسنن به عنوان خال المؤمنین و یکی از اصحاب پیامبر و کاتب وحی معرفی شده و خلیفه مسلمانان بعد از امام حسن علیه السلام شمرده شده است.
حال چگونه میشود معاویه و جمع قابل توجهی از اصحاب هم ستمکار باشند هم عادل!!!
جالب تر آنکه همیشه در برابر خطاهای بزرگ و جبران ناپذیر اصحاب و خلفای اهل تسنن به توجیه خنده دار اجتهاد اصحاب و خلفاء دست میزنند.
و معتقدند مجتهدی که به گونه صحیح تصمیم گرفته باشد دو ثواب و مجتهدی که خطا کرده باشد نیز یک ثواب خواهد برد.
در حالی که اگر مجتهد خطاکار باشد دیگر وجهی برای ستمکار و باغی خواندن این افراد نیست و نمیشود ایشان را ستمکار دانست.
در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله تعابیر بسیار مهم و جدی دارند.
ابتدا آنان را باغی و ستمکار میخوانند و سپس به عمّار میفرماید تو آنان را به بهشت دعوت میکنی ولی آنان تو را به جهنم دعوت می کنند.
این سخن نشان می دهد معاویه و اصحاب او اهل نجات نیستند تا چه رسد به اینکه مجتهد عادل خطاکار باشند.
سخن پیامبر صلی الله علیه و آله به جهت ابعاد دلالت و معنایی خود سبب شده که یکی مانند ابن تیمیه دست به انکار و تکذیب این حدیث بزند و از اساس این حدیث را دروغ بخواند.
طبیعی است که چنین فرد متعصب عنودی منکر شود، چراکه ساختمان تفکر و بنیاد مبانی و اساس خلافت خلفا و اصحاب را فرو میریزد و ریشه کن میسازد.
به نظر میرسد در منابع تاریخی، حدیثی اهل تسنن از این گزارشها به وفور پیدا میشود ولی شیوهای که عالمان اهل تسنن دارند
که نه در پی فهم احادیث و تحلیل گزارههای تاریخی هستند و نه پاسخ پرسشگران در این زمینه را می دهند، سبب شده چنین گزاره هایی مهر و موم شده و سربسته بماند تا مبادا لطمهای به مبانی آنها بخورد!!!
دقیقا همان کاری که احمد بن حنبل و طیالسی نسبت گزارش شهات عمار یاسر و سخن رسول خدا درباره قاتلان عمار داشتهاند که مبادا باور آنها به عدالت صحابه تخریب شود.
بهترین شیوه در مواجه علمی با اهل تسنن
یکی از شیوههای متکلمان شیعه در مواجهه با اهل تسنن کشف این گونه گزارشها از منابع تاریخی و حدیثی آنها و
پرده برداری از معانی و برداشتها و مفاهیم هر یک از این گزارهها است، شاید یک نفر از اهل تسنن بخواند و بیدار شود و دست از راه گمراهی و انحراف بردارد.
میتوان یکی از کتابها را در این زمینه کتاب فخیم مرحوم کراجکی از متکلمان زبردست بغداد به نام التعجب من اغلاط العامة دانست که
پر است از گزارههای موجود در منابع تاریخی و حدیثی اهل سنت و تناقض آن گزارشها با مبانی آنان و اینکه هیچ جوابی در قبال این اشکالها ندارند.
به جاست که محققان این کتاب را به صورت دقیق تحقیق و مستند سازی کنند تا بیش از پیش در این عرصه قابل استفاده قرار گیرد.
اسنادی از بخشش فدک به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در میراث روایی مکتوب اهل سنت
بازکاوی نقش قبائل قریش در جهت کسب قدرت با تأکید بر جریانات فتح مکه تا سقیفه
ثبت دیدگاه