چهارشنبه, ۱۸ تیر , ۱۴۰۴ Wednesday, 9 July , 2025 ساعت ×
«صحیفه سجادیه» مکتبی برای بازسازی هویت شیعه است
۱۸ تیر ۱۴۰۴ - ۱۹:۳۸
شناسه : 13955
0
یادداشت؛ صحیفه سجادیه را می‌توان قرآنِ تفسیرشده، و سنت نبویِ بازخوانی‌شده دانست؛ مدرسه‌ای از دین ناب که در قالب دعا و با بیانی هنرمندانه، مخاطب را جذب و تربیت می‌کرد. صحیفه بیش از ۵۰ دعا دارد که در نگاه اول رنگ و بوی معنوی و عبادی دارد، اما درون آن‌ها مفاهیم کلیدی توحید، نبوت، امامت، تحلیل‌های اجتماعی و سیاسی، خطوط کلی اخلاق اسلامی، مسئولیت‌های اجتماعی و انسانی، ساختار ارتباط انسان با خدا و جامعه گنجانده شده است.
نویسنده : حجت الاسلام والمسلمین رسول چگینی منبع : بنیاد بین المللی امامت
پ
پ

«صحیفه سجادیه» مکتبی برای بازسازی هویت شیعه است

یکی از بزرگ‌ترین ابتکارات امام سجاد (ع) در دوران پساعاشورا، پایه‌گذاری «تبیینی آرام، غیرمستقیم، اما بنیادین» بود؛ تبیینی که برخلاف موج‌های احساسی و واکنش‌محور، ریشه‌ای و صبورانه بود و به‌جای انقلاب در سطح، بر تحول در عمق جامعه تمرکز داشت.

در تاریخ اسلام، پس از حادثه عاشورا، دوره‌ای آغاز شد که از حیث عمق انحراف، سرکوب حقیقت، غربت حق و اختناق اجتماعی، شباهتی آشکار با دوران پیش از بعثت رسول‌الله (ص) داشت. همان‌گونه که پیامبر در تاریکی جاهلیت، دین را از نو تبیین کرد، امام سجاد (ع) نیز پس از عاشورا، با ماموریتی پیامبرگونه، اسلام ناب را بازسازی و معارف الهی را از زیر آوار تحریف بیرون کشیدند.

حادثه کربلا در سال ۶۱ هجری، تنها یک فاجعه انسانی و یک ظلم تاریخی نبود؛ بلکه نقطه اوج انحراف ساختاری امت اسلامی بود. در آن زمان، دستگاه خلافت اموی نه‌تنها قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی را قبضه کرده بود، بلکه بر رسانه، منبر، مسجد، فتوا، قضاوت و آموزش دینی نیز سیطره کامل داشت. مردم، به‌ویژه نسل جدید، دیگر تصویری روشن از قرآن، سنت پیامبر (ص) و جایگاه اهل‌بیت (ع) نداشتند.

با شهادت امام حسین (ع) و یاران باوفایش، نه‌ فقط ضربه‌ای سنگین به بدنه شیعه وارد شد، بلکه امیدی که مردم برای اصلاح امت بسته بودند، در ظاهر خاموش شد. بسیاری از شیعیان در کربلا یا بعدها در قیام‌های محدود کشته شدند یا به انزوا رفتند. در چنین فضایی، جامعه وارد یک نوع سکوت عمیق و رعب‌آور شد؛ سکوتی که ممکن بود به مرگ فرهنگی و اعتقادی امت منجر شود. در چنین شرایطی، امام سجاد (ع) تنها بازمانده مستقیم عاشورا از نسل اهل‌بیت (ع) بود که به امامت رسید. وظیفه‌ای که بر دوش ایشان گذاشته شد، بسیار شبیه به وظیفه رسول خدا (ص) در آغاز بعثت بود. زیرا هر دو، در زمانه‌ای ظهور کردند که حق، منزوی و باطل غالب بود، آگاهی عمومی در پایین‌ترین سطح قرار داشت، تبلیغات رسمی علیه اهل‌بیت علیهم‌ السلام یا اصل دین سامان‌یافته بود و اکثریت مردم یا بی‌تفاوت و یا مرعوب قدرت بودند.

در چنین شرایطی، خداوند در وصف بعثت پیامبر (ص) می‌فرماید: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأُمِّیّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ…»(جمعه: ۲) این آیه، برنامه بعثت را در سه محور تعریف می‌کند:  تلاوت آیات (آگاهی‌بخشی)، تزکیه (اخلاق‌سازی) و تعلیم کتاب و حکمت (نظام تربیتی و معرفتی)؛ امام سجاد (ع) نیز دقیقاً همین سه محور را، البته با ابزارهایی متناسب با شرایط جدید در پیش گرفتند. ایشان نه با تظاهرات و انقلاب، بلکه با «تبیین آرام و مؤثر»، مردم را به سوی اسلام ناب بازگرداندند.

امام سجاد (ع) به‌راستی کاری پیامبرگونه انجام دادند. اگر پیامبر (ص) در مکه، اسلام را از صفر آغاز کرد، امام سجاد (ع) نیز پس از فاجعه عاشورا، اسلامِ تحریف‌ نشده را از نو تبیین کرد. هر دو، در اقلیت بودند، هر دو در معرض فشار شدید قرار داشتند، و هر دو با منطق حکمت و صبر، مسیر روشنگری را برگزیدند. کار امام سجاد (ع)، بعثتی بود نه در سطح نبوت، بلکه در سطح بازسازی اسلام علوی؛ اسلام اهل‌بیت؛ اسلامی که پشت سر امام حسین (ع) در کربلا سر بریده شد، اما توسط امام سجاد (ع) در مدینه احیا شد.

در دوران امام سجاد (ع)، شرایط به‌گونه‌ای بود که سخن مستقیم دربارۀ امامت و حقیقت دین، مساوی با شهادت بود. منابر در اختیار وعاظ درباری بود، بازار دروغ و جعل حدیث رونق داشت، و دستگاه تبلیغاتی امویان فعالانه در حال تحریف چهره اهل‌بیت (ع) بود. در این فضا، امام سجاد (ع) ابزار جدیدی برای تبلیغ دین و تبیین معارف الهی برگزیدند؛ «نیایش». نیایشی که تنها مناجات شبانه نبود، بلکه حامل معارف بلند توحیدی، اجتماعی، اعتقادی، اخلاقی و حتی سیاسی بود.

از همین رو، صحیفه سجادیه را می‌توان قرآنِ تفسیرشده، و سنت نبویِ بازخوانی‌شده دانست؛ مدرسه‌ای از دین ناب که در قالب دعا و با بیانی هنرمندانه، مخاطب را جذب و تربیت می‌کرد. صحیفه بیش از ۵۰ دعا دارد که در نگاه اول رنگ و بوی معنوی و عبادی دارد، اما درون آن‌ها مفاهیم کلیدی توحید، نبوت، امامت، تحلیل‌های اجتماعی و سیاسی، خطوط کلی اخلاق اسلامی، مسئولیت‌های اجتماعی و انسانی، ساختار ارتباط انسان با خدا و جامعه گنجانده شده است.

اگر پیامبر اسلام (ص)، قرآن را با بیان حکمت همراه می‌کرد، امام سجاد (ع) نیز وحی تفسیرشده را در پوشش دعا عرضه کرد. صحیفه سجادیه، فقط مناجات شخصی نبود؛ مکتبی بود برای بازسازی هویت شیعه، تبیین دین ناب، و احیای سنت رسول‌الله در عصری که دین به ابزار قدرت تبدیل شده بود. در این بستر، جهاد تبیین نه با شمشیر، که با واژه، نیایش، معرفت و صبر پیش رفت. و همین شیوه‌ بود که بذر تمدن علوی را در دل خاکستر اموی کاشت.

تعلیم و تربیت چهره به چهره را یکی از روش های تعلیمی امام سجاد (ع) خواند و گفت: در فضایی که نظام تعلیم رسمی به ‌طور کامل در قبضه امویان قرار داشت و مدارس دینی اهل ‌بیت (ع) تعطیل یا به حاشیه رانده شده بود، امام سجاد (ع) روش متفاوتی را در پیش گرفتند؛ تعلیم غیررسمی، عمیق، و فرد به فرد یکی از این روش ها بود. این روش، هم امنیت بیشتری داشت و هم تأثیر تربیتی ماندگارتری. به‌جای فعالیت‌های پرخطر سیاسی، امام سجاد (ع) نسلی پنهان ولی مؤمن و آگاه تربیت کردند که بذر اصلی تمدن علمی امام باقر و صادق علیهماالسلام را پدید آورد. در منابع تاریخی، آمده است که امام سجاد (ع) بردگان فراوانی را خریداری می‌کردند. اما برخلاف رسم رایج، هدف امام از این خرید، نه خدمت‌گیری و بهره ‌برداری اقتصادی، بلکه تربیت دینی و فرهنگی بردگان، سپس آزاد کردن آن‌ها برای نشر معارف بود. این شیوه یادآور سنت پیامبر (ص) در تربیت افرادی چون بلال، زید بن حارثه، سلمان فارسی و عمار یاسر است؛ افراد محروم اما دارای قدرت هدایت و تأثیرگذاری بالا.

امام سجاد (ع) حلقه‌های خصوصی تربیتی داشتند، گاه در قالب گفت‌وگوهای خانوادگی، گاه در جلسات دعا، و گاه در گفتگوهای فردی. به همین خاطر شاگردانی مانند: سعید بن مسیب (فقیه معروف)، زهری (راوی و محدث نامدار اهل سنت)، ابوخالد کابلی (از یاران خاص) تحت تربیت ایشان قرار گرفتند. حتی زهری با همه وابستگی‌اش به بنی‌امیه، بعدها از محبت امام سجاد پرده برداشت و گفت: «ما رایت احداً افقه منه» (تذکرة الحفّاظ، ج ۱، ص ۷۵)؛ من کسى را فقیه تر از او نیافتم.

اگر امام حسین علیه‌السلام با خون خود اسلام را زنده کرد، امام سجاد علیه‌السلام با آموزش پنهان، اسلام را ریشه‌دار کرد. در این دوره، امام کاری کرد که ده‌ها برده و شاگرد تربیت‌شده، مبلغ دین و ناقلان صحیفه معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام در جامعه شوند. این همان روشی است که پیامبران در خفا و دوران اختناق به‌کار می‌گرفتند. به فرموده قرآن: «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ» (سجده: ۲۴) امام سجاد (ع) نیز با صبر و یقین، بذر هدایت را در دل خاک اختناق کاشت.

خطبه‌های روشنگرانه امام سجاد (ع) را روشنگری در بطن سلطه خواند و افزود: اگرچه فضای عمومی عصر امام سجاد (ع) مملو از اختناق و فشار بود، اما آن حضرت در برخی بزنگاه‌ها، با شجاعتی الهی، خطبه‌هایی ایراد کردند که تاریخ را دگرگون ساخت. این خطبه‌ها، نه‌تنها مخاطبان مستقیم خود را بیدار کرد، بلکه برای نسل‌های بعد، تبدیل به الگوهای مقاومت نرم و تبیین شد. یکی از برجسته‌ترین این خطبه‌ها، خطبه شام در دربار یزید بود؛ صحنه‌ای تاریخی که در آن، اسیرِ زنجیربه‌ دست، حاکم مطلق را رسوا کرد و حقیقت خاندان پیامبر را بر مردمِ فریب‌خورده‌ی شام آشکارساخت.

وقتی کاروان اهل‌بیت را وارد شام کردند، مردم شام با تبلیغات بنی‌امیه، اهل‌بیت را«خارجی» و «یاغی» می‌دانستند. در این فضا، امام سجاد (ع) برخاست و اجازه خواست تا بر مردم سخن بگوید. یزید ابتدا مخالفت کرد، اما پس از اصرار، به ظاهر اجازه داد. امام فرمود: «ايها الناس! اعطينا ستا و فضلنا بسبع: اعطينا العلم و الحلم و السماحة والفصاحة و الشجاعة و المحبة في قلوب المؤمنين…» (لهوف، ص ۲۲۳)، سپس با صدایی رسا اعلام کرد: «ايها الناس! انا ابن مكة و منى، انا ابن زمزم و الصفا، انا ابن من حمل الركن باطراف الردا، انا ابن خير من ائتزر و ارتدى، انا ابن خير من انتعل و احتفی… انا ابن محمد المصطفى، انا ابن علي المرتضى… انا ابن فاطمة الزهراء، انا ابن سيدة النساء…»

در نقل دیگری آمده که حضرت فرمودند: «انا ابن الحسين القتيل بكربلا، انا ابن على المرتضى، انا ابن محمد المصطفى، انا ابن فاطمة الزهراء، انا ابن خديجة الكبرى، انا ابن سدرة المنتهى، انا ابن شجرة طوبى، انا ابن المرمل بالدماء، انا ابن من بكى عليه الجن في الظلماء، انا ابن من ناح عليه الطيور في الهواء.» این خطبه، یک بازسازی کامل از روایت اهل‌بیت بود در دل پایتخت دستگاه جور. امام سجاد علیه‌السلام فقط در شام سخن نگفت؛ بلکه در کوفه، در مدینه، و حتی در فرصت‌های کوچک مانند دعاها و مناجات‌های عمومی نیز، نقشه تحریف دشمن را با کلمات روشنگرانه خود خنثی می‌کرد.

یکی از بزرگ‌ترین ابتکارات امام سجاد (ع) در دوران پساعاشورا، پایه‌گذاری «تبیینی آرام، غیرمستقیم، اما بنیادین» بود؛ تبیینی که برخلاف موج‌های احساسی و واکنش‌محور، ریشه‌ای و صبورانه بود و به‌جای انقلاب در سطح، بر تحول در عمق جامعه تمرکز داشت. این راهبرد، در واقع پایه‌های یک تمدن فکری، اخلاقی و اجتماعی شیعی را شکل داد که در دوران امام باقر و امام صادق علیهما‌السلام به بار نشست.

در دوره‌های پیش از امام سجاد (ع)، یعنی عصر امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام، شرایط اجتماعی و سیاسی به‌گونه‌ای بود که امکان فعالیت علنی و سیاسی نسبی وجود داشت. هرچند دشمنان اهل‌بیت قدرت را در دست داشتند، اما هنوز فضای عمومی جامعه به‌طور کامل در اختیار آنان نبود و مردم، به‌ویژه شیعیان، هویت سیاسی و اجتماعی خود را حفظ کرده بودند. به همین دلیل، روش تبیین در این دوره‌ها بیشتر در قالب خطابه، مناظره، نامه‌نگاری، و حتی مبارزه‌ی مستقیم سیاسی و نظامی ظاهر می‌شد. مانند خطبه‌های نهج‌البلاغه، صلح امام حسن، و قیام عاشورا.

در دوران امام سجاد (ع)، فضا به‌شدت تغییر کرد؛ امکان فعالیت سیاسی تقریباً از بین رفته بود. پس از کربلا، سرکوب شدید شیعیان و استیلای کامل رسانه‌ای و امنیتی بنی‌امیه، اجازه هرگونه حرکت علنی را سلب کرده بود. استقبال عمومی از اهل‌ بیت علیهم‌السلام به ‌شدت کاهش یافته بود. بسیاری از مردم دچار ترس، شک یا بی‌تفاوتی شده بودند. نسل جدید، بدون شناخت درست از اهل‌ بیت و تنها تحت تبلیغات رسمی اموی پرورش یافته بود.  تمامی منابر و مراکز علمی و فرهنگی رسمی در اختیار دشمن بود. ساختار قضاوت، فتوا، حدیث و حتی تفسیر قرآن، در جهت مشروعیت‌بخشی به خلافت امویان حرکت می‌کرد.

با توجه به این وضعیت، امام سجاد (ع) روش متفاوتی را برگزیدند؛ روشی مبتنی بر تبیین آرام، عمیق، تدریجی و پنهان از چشم حاکمیت. ایشان از بسترهایی مانند دعا، تربیت چهره به چهره، بیان فضایل اهل‌بیت، حفظ خاطره عاشورا و آموزش تدریجی بهره بردند تا نه‌فقط هویت شیعه را حفظ کنند، بلکه بذر تمدن علوی را برای آیندگان بکارند. این تغییر راهبرد، نشان از دوراندیشی تمدنی امام سجاد علیه‌السلام دارد؛ زیرا ایشان می‌دانستند که اگرچه فعلاً امکان قیام وجود ندارد، اما با تربیت و تبیین ریشه‌دار، می‌توان زمین را برای شکوفایی معرفت و حرکت اجتماعی در آینده مهیا کرد.

دوران ما، از جهات بسیاری شبیه دوران امام سجاد (ع) است: تحریف حقایق، سلطه رسانه‌های گمراه ‌کننده، وارونه‌نمایی ارزش‌ها، ضعف پایگاه‌های دینی در افکار عمومی، و گاه تنهایی حق در میان غوغای باطل. در چنین فضایی، پرسش اساسی آن است: چه باید کرد؟ آیا سکوت؟ یا قیام؟ یا راه سومی هم هست؟ امام سجاد (ع)، راه سوم را نشان دادند؛ راهی نه با شمشیر، نه با انفعال؛ بلکه با تبیین آرام، هوشمندانه، مستمر و هدفمند.

از جمله شباهت ها می توان به  تحریف مفاهیم دینی اشاره کرد، همان‌گونه که بنی‌امیه نماز و روزه را وسیله فریب ساختند، امروز نیز دین‌داری تحریف‌شده، ابزاری برای مشروعیت ظلم یا بی‌تفاوتی شده است. انزوای اهل حق شباهت دیگری است زیرا در عصر امام سجاد (ع)، کسی به حق گوش نمی‌داد؛ در زمان ما نیز صدای حقیقت، زیر انبوهی از شبهه و غوغا پنهان شده است.  افول تفکر عمیق دینی نیز شباهت دیگری است زیرا در هر دو زمان، عوام‌زدگی و سطحی‌نگری رایج بوده و هست. بنابراین، همان روشی که امام سجاد علیه‌السلام برگزیدند، امروز هم کارآمد و بلکه ضروری است.

اولین الگو بازگشت به کانون معارف ناب است، امام سجاد (ع) با بازگشت به قرآن، سنت پیامبر، و اخلاق اسلامی، دین را از چنگ تحریف نجات داد پس ما نیز باید معارف اصیل را با زبان امروزی، مستند و شفاف بیان کنیم. دومین الگو  استفاده از زبان نرم، اما دقیق است. امام نه شمشیر کشید و نه ترسید؛ بلکه با کلماتی الهی و چشمه‌سار معرفت، سخن گفت. در عصر رسانه و هیاهو، لحن ما هم باید صبورانه، دردمندانه، مستند و استوار باشد.

پرورش نیروهای آگاه، نه صرفاً پیروان سطحی سومین الگو است. امام با تعلیم بردگان و شاگردان، ساختار فکری شیعه را ساخت. ما نیز باید به‌جای جذب توده‌های ناآگاه، مومنانی تربیت کنیم که خود منبع نور و تبیین باشند. و در نهایت  تبیین از دل فرهنگ، نه فقط از تریبون الگوی دیگری است. امام از قالب دعا، خطبه، روایت، گفت‌وگو و حتی سکوت‌های معنادار بهره گرفت. در دنیای امروز نیز باید از هنر، رسانه، روایت، ادبیات و فضاهای غیررسمی برای تبیین استفاده کرد.

امام سجاد (ع) در یکی از تاریک‌ترین ادوار تاریخ اسلام، نقشی پیامبرگونه ایفا کردند. ایشان در شرایطی که امت اسلامی از درون دچار ترس، تحریف و رخوت شده بود، نه با شمشیر بلکه با قلم، دعا، سخن، تربیت و صبر، راه احیای اسلام ناب را گشودند. ایشان پایه‌گذار گفتمانی شدند که می‌توان آن را «جهاد تبیین» نامید؛ جهادی که از سجاده شب آغاز می‌شد، در صحیفه‌های دعا و حقوق تجلی می‌یافت، در سخنرانی‌های عمومی روشنگر می‌شد و در تربیت انسان‌های مؤمن و آگاه به ثمر می‌نشست. حرکتی که امام سجاد (ع) آغاز کرد، نه‌فقط به حفظ دین انجامید، بلکه زمینه‌ساز تمدن‌سازی شد؛ تمدنی که در دوران امام باقر و امام صادق علیهما‌السلام به بلوغ رسید. امروز، در عصر تحریف و تهاجم شناختی، اگر به‌دنبال الگو برای هدایت فکری و فرهنگی جامعه هستیم، باید به مدل امام سجاد (ع) بازگردیم؛ تبیینی صبورانه، آرام، عمیق، حکیمانه و پیوسته. این همان راهی است که از دل خاموشی آغاز شد، اما به فروغ تمدن انجامید.

 

 

ویژگی‌های امامت در دعای چهل و هفتم صحیفه سجادیه

کارکردهای تفسیری استنادهای قرآنی صحیفه سجادیه‌ درباره امامت

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.