جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳ Friday, 19 April , 2024 ساعت ×
فلسفه عزادارى از دیدگاه علامه سید شرف الدین (ره)
۰۲ تیر ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۲
شناسه : 1342
4
محرم 1444 مرحوم علاّمه سیّد شرف الدّین، پاسدار بزرگ اسلام و مصالح مسلمانان، برای تحقّق «اتحاد اسلامی» کوشش‌های بیشماری کرد. اکنون اندیشه، رفتار و روش او می‌تواند سرمشق و الگوی ارزشمندی برای همگان باشد. امروزه تجدید حیات و عظمت مسلمانان، رهایی سرزمین‌های اسلامی از چنگ متجاوزان و بازگشت همه جانبة مسلمانها به اسلام ناب، در گرو این اتّحاد است. برای دست یافتن به «اتّحاد» و از میان بردن عوامل اختلاف، باید ماهیت «اتحاد اسلامی» و نه وحدت مذاهب، درست شناخته شود.
نویسنده : حسین شرفی منبع : میقات، بهار 1392 - شماره 83 ISC (19 صفحه - از 148 تا 166)
پ
پ

مرحوم علاّمه سیّد شرف الدّین، پاسدار بزرگ اسلام و مصالح مسلمانان، برای تحقّق «اتحاد اسلامی» کوشش‌های بیشماری کرد. اکنون اندیشه، رفتار و روش او می‌تواند سرمشق و الگوی ارزشمندی برای همگان باشد.

امروزه تجدید حیات و عظمت مسلمانان، رهایی سرزمین‌های اسلامی از چنگ متجاوزان و بازگشت همه جانبة مسلمانها به اسلام ناب، در گرو این اتّحاد است. برای دست یافتن به «اتّحاد» و از میان بردن عوامل اختلاف، باید ماهیت «اتحاد اسلامی» و نه وحدت مذاهب، درست شناخته شود.

از راه‌های رسیدن به تألیف قلوب اهل قبله، تبیین مبانی هر مذهب و دلایل درون مذهبی آنان است. به گونه‌ای که از مطالب ضعیف و سست، تهمت، افترا، قضاوت‌های عجولانه و بدون آگاهی پرهیز شود و انصاف، ادب، متانت، اخلاق و آداب اسلامی و حرمت مسلمانی حفظ گردد.

در این میان، مرحوم علاّمه سید شرف الدّین عاملی، بیش از نیم قرن تکاپو، اتحاد اسلامی را با نشر صحیح حقایق مذهب شیعه با جانش کوشید. با استواری علمی و منطقی، انصاف و احترام، زمینه های جدایی، اختلاف و تهمت به شیعه را کم کرد. راه اتحاد، تفاهم و الفت را گشود. به ویژه در شرایط کنونی جهان اسلام، شناخت درست شیعه و مبانی آن، بسیار ضروری است و تمییز حقایق آن، کاری بزرگ و مصداق «خیر کثیر» است که این خیر از عهدة کسی بر می‌آید که در همة عمر، موفّق و تأثیرگذار بوده است.

این وظیفة علمی، دینی و فرهنگی، رسالت بزرگ مردی است که مرحوم شیخ آقا بزرگ دربارة وی می‌نویسد:

«شرف الدّین کار خود را تحقیق در مسائل شیعی قرار داد و روزگار و خامة خویش را وقف اینکار ساخت و بدین منظور، اسناد و مدارک و نوشته‌های تاریخ اسلام را، به دقت خواند و غربال کرد تا نامعتبر را از معتبر باز شناخت و وقایع و حوادث را، چه کوچک و چه بزرگ، همه را، در پرویزن ببیخت تا سره از ناسره پاک ساخت و حقیقت مسلّم را از اوهام و خیالات جدا کرد.»۱

از دیرباز، برپایی مراسم تعزیه برای درگذشتگان مورد پرسش و نقد عده‌ای از اهل سنّت و غیره بوده است. این مراسم را چه برای درگذشتگان از اولیای الهی، ائمّة معصومین: ، چه برای دیگر بزرگان یا درگذشتگان هر روزه؛ نامشروع، به دور از حجّت شرعی و خلاف سنّت و سیرة پیامبر۹ و اصحاب دانسته‌اند. از این روی، همواره شیعه مورد انتقاد و تکفیر برخی قرار گرفته و می‌گیرد و حتی گاهی از تعرّضات فیزیکی به دور نمانده و نمی‌ماند.

مرحوم سیّد شرف الدّین، برای دفاع شایسته از باورهای شیعی و پاسخ به اتّهامات و ایجاد زمینه‌های تقریب و اتّحاد، سنّت بزرگداشت درگذشتگان را از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار داد و مشروعیّت آن را تبیین کرد و به پرسش‌های مطرح در این زمینه پاسخ داد، پرسش‌هایی مانند:

  1. سوگواری، بزرگداشت و برگزاری مراسم یادبود و نکوداشت چه حکمی دارد و از نظر قرآن و سنت چگونه است؟
  2. در صورت مشروع بودن، گریه، نوحه سرایی، سینه زنی و راه اندازی دستههای عزاداری چه حکمی دارد؟
  3. آیا تجدید عزاداری‌ها و مراسم سوگواری در هر سال؛ به ویژه برای اهل بیت: رواست؟
  4. داشتن نذرها، خیرات و بهطور کلی فلسفه و حکمت عزاداری‌ها و مراسم مربوطه چیست؟

در آثار سیّد شرف الدّین؛ به ویژه کتاب «المجالس الفاخره»۲ به دور از تعصب‌های ناروا، با بررسی و تحقیق همه جانبه از منابع دینی، به پرسشهای پیشگفته و شبهات و ابهامات، پاسخ داده شده و مشروعیّت آن  اثبات گردیده است. شرف الدین، ضمن نقد و بررسی منصفانه، امور مشروع و شایسته را از نامشروع و ناشایست جدا کرده است.

لازم به گفتن است که اصل عزاداری از دیدگاه دین و مشروعیّت آن برای درگذشتگان، مورد توجه قرار گرفته است؛ لیکن انواع و اقسام عزاداری و جلوه‌های گوناگون آن به سلیقه، فرهنگ و رسم و رسوم، مردم در هر زمان و منطقه واگذار شده است؛ چنانکه جلوه‌های عزاداری را در میان افراد و ملت‌ها، گوناگون می‌بینیم:

الف: برپایی جلسات عزاداری، روضه خوانی، برپایی مجالس سخنرانی، بیان رخدادهای تلخ و مصائبی که بر آل‌الله: از جانب خودکامگان رسیده، با بیانِ ایثارگری‌ها، شجاعت‌ها و پایداری‌های ایشان در راه خدا و ذکر کمالات و فضایل آنان.

 

ب:  مرثیه‌خوانی، گریستن بر درگذشتگان همراه با خواندن اشعار حزن انگیز، سیاه پوشیدن و سیاهپوش کردن برای همدردی و حزن در مصائب اهلبیت: ، بزرگان دینی ویا سایر افراد.

ج:  راه‌انداری هیئات و گروه‌های عزادار، همراه با برافراشتن عَلَم و دادن اطعام و خیرات، ادای نذرها و اعطای هدایا برای درگذشتگان، گریه کردن و یا گریاندن بر مصایب وارده بر اهل بیت: با شیوه‌های مختلف.

برگزاری عزاداری‌ها با توجه به فرهنگ‌ها و سلایق گوناگونِ هر منطقه تفاوت دارد، البته در هدف و انگیزه، همه مشترک و گرچه در مصداق مختلف هستند.

اکنون در این نوشتار بحث از اصل مشروعیّت و تعزیه برای درگذشتگان است. بررسی انواع تعزیه و مصادیق عزاداری و نقد کاستی‌ها و شمارش بایسته‌ها، نیاز به بحث جداگانه‌ای دارد.

مطالب در دو بخش پی گرفته می‌شود:

  1. مشروعیت گریه و حزن بر در گذشتگان.
  2. مشروعیت مرثیهخوانی و برپایی مراسم سامان یافته و منظم و دادن نذرها.

 

مشروعیّت گریه و حزن بر مردگان

این بحث در دو بخش قابل طرح است:

الف) در «سیرة عملی» پیامبر (ص)

ب) در «سیرة گفتاری» آن حضرت. پیش از بررسی سیرة عملی، به سخن علاّمه سیّد شرف الدّین در مقدمه بحث اشاره می‌کنیم:

اصل عملی اقتضا دارد به جواز:

  1. گریه کردن بر هر درگذشته از مؤمنان در هر مقام دینی، علمی و اجتماعی که باشد.
  2. سوگواری و عزاداری با نظم و نوحه بر درگذشتگان.
  3. بازخوانی صفات عالی، محسّنات و مصائب وارده بر ایشان.
  4. نشست‌ها و تشکیل محفل‌های اندوه برای آنان.
  5. خیرات کردن از جانب اموات.

هیچ دلیلی بر خلاف اصل عملیِ جواز نیست، بلکه سیرة قطعی و ادلّة لفظی، به طور مسلّم بر جواز آن دلالت دارند. حتّی برخی از این ادلّه، افزون بر جواز، به استحباب تعزیه برای اموات مؤمنین تأکید کرده ا ند؛ به ویژه اگر میّت اهل کمالات، امتیازات و آثار سودمند باشد.

اینگونه نکوداشت‌ها مطابق اصول فرهنگی، تمدن و پیشرفت است؛ زیرا امتیاز قائل شدن برای شایستگان، باعث بزرگداشت امثال ایشان گشته و حقوق‌شان ادا می‌شود. دیگران بر پیمودن راه آنان تشویق می‌شوند. بازخوانی سرگذشت صالحین باعث می‌شود که مردم از آن‌ها پیروی کنند.

از این رو، یادآوری مصائبی که معصومین: در راه مصالح امّت دیده‌اند، روح ایمان و هدایت را بر می‌انگیزاند و دل‌ها را متوجه ایشان می‌کند.۳

مرحوم سیّد شرف الدّین، با استناد به منابع اهل سنّت و ادلّة مورد قبول ایشان، مشروعیّت گریه بر درگذشتگان را اثبات می‌کند و در رد کسانی که گریه بر اموات را جایز نمی دانند و آن را بدعت و حرام می‌شمارند، سنّت مسلّم پیامبر (ص) را از چند جهت مورد استفاده قرار می‌دهد:

 

سیرة عملی پیامبر(ص)

سیّد شرف الدّین می‌نویسد:

«شکی وجود ندارد که گریه بر اموات مؤمنان، به دلیل سیرة عملی پیامبر۹ جایز است و این سیره به صورت متواتر (بسیار فراوان) و در موارد بسیاری ثابت و مسلّم است:

  1. گریه پیامبر(ص) پس از فوت حضرت ابوطالب، عمو و پشتوانة او.
  2. گریه پیامبر(ص) به هنگام شهادت حضرت حمزه سید الشهدا.

ابن مسعود  بنابر نقل اهل سنّت می‌نویسد:

پیامبر(ص)  را ندیدم گریان‌تر از روزی که حمزه شهید شد. جسم وی را در قبله گذارد و بر جنازه ا ش ایستاد و چنان گریه سر داد که غش کرد و فریاد می‌زد:

«یا عمّ رسول اللّه، یا حمزة! یا أسد اللّه وأسد رسوله، یا حمزة! یا فاعل الخیرات، یا حمزة! یا کاشف الکربات، یا حمزة! یا ذابّ عن وجه رسول الله»۴

سیره نگاران، این نوحه و ناله را به طور کامل نقل کرده‌اند؛ در کتاب «الإستیعاب» و دیگر آثار تاریخی می‌خوانیم:

«چون پیامبرخدا(ص) حضرت حمزه را شهید دیدند، گریستند ولی وقتی او را مُثله شده یافتند، بانگ برآوردند! هرگاه عمّه‌اش صفیّه گریه می‌کرد، پیامبر می‌گریستند و چون او ناله سر می‌داد، هِق هِق گریة پیامبر بلند می‌شد و گفته‌اند: چون حضرت فاطمه (س) گریه می‌کرد، پیامبر(ص)  می‌گریستند.»۵

مرحوم سیّد شرف الدّین نتیجه می‌گیرد:

«این گریه حجّتی است برای جواز گریه بر میّت، هم از آن روی که خود پیامبر(ص)  گریه کردند و هم گریه صفیّه و حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ را تأیید کردند. چنانکه گریة حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ خود حجّت تمامی است بر جواز گریه برای میّت. ضمن اینکه از محاسن و فضائل عمویش گفت و اندوه را تحریک، گریه و زاری را باعث شد.»۶

  1. هنگامی که پسر عمویش جعفر بن ابوطالب و دیگر فرماندهانش، زید بن حارثه و عبد الله بن رواحه در جنگ «مؤته» شهید شدند.

منابع اهل سنّت می‌نویسند:

پیامبر (ص) برای جعفر و زید، شیون سرداد. اشکش روان شد و ندبه کرد:

«أخواى و مونساى و محدثاى».۷

  1. روزی که فرزندش ابراهیم از دنیا رفت، گریه کرد. عبدالرحمان بن عوف عرض کرد: شما دیگر چرا گریه می‌کنید؟! حضرت در پاسخ او فرمودند:

«اِنَّها رَحْمَةٌ»، به جهت علاقه و مهربانی است. پس فرمودند:

«إِنَّ الْعَیْنَ تَدْمَعُ، وَالْقَلْبَ یَحْزَنُ، وَلاَ نَقُولُ إِلاَّ مَا یَرضی رَبُّنَا وَإِنَّا بِفِرَاقِکَ، یَا إِبْرَاهِیمُ لَمَحْزُونُونَ‏».۸

«چشم می‌گرید و قلب اندوهگین است. جز رضای پروردگارتان نمی‌گویم. ای ابراهیم! در فراغ تو اندوهگینم!»

سیّد شرف الدّین نتیجه می‌گیرد:

«پیامبر(ص)  گریه بر فرزند خویش را «رحمت» نامید. این نشان می‌دهد که گریه، کاری نیکو است و اشک چشم و اندوه بر درگذشته، گناهی ندارد. بلکه گناه هنگامی است که سخنی گفته شود که باعث خشم خدا گردد و بر خداوند اعتراض باشد.»۹

  1. هنگامیکه پیامبر خدا، قبر مادرش آمنه را زیارت کرد. خود گریه کرد و همراهانش را نیز گریاند.

سیّد شرف‌ الدّین از این سیرة عملی نیز نتیجه می‌گیرد:

«این سیره نیز از دو جهت (تأیید و تقریر) دلیل بر جواز گریه بر درگذشتگان است؛ زیرا هم خود گریستند و هم گریة دیگران را تأیید کردند.»۱۰

  1. چون یکی از دختران پیامبر(ص) فوت کرد، حضرت در کنار قبر وی گریه کرد.۱۱
  2. روزی که فرزند یکی از دختران پیامبر(ص) از دنیا رفت، اشک از چشمان پیامبر۹ جاری شد. سعد پرسید: یا رسول الله، چرا گریه می‌کنید؟ حضرت فرمودند:

«هذِهِ رَحْمَةٌ جَعَلُهَا اللَّهُ فِى‏ قُلُوبِ‏ عِبَادِهِ‏ وَ إِنَّمَا یَرْحَمُ اللَّهُ مِنْ عِبَادِهِ الرُّحَمَاء»

«این رحم و مهربانی است که خداوند در دل بندگاش نهاده است، خداوند به بندگان مهربانش رحم می‌کند.»

سیّد شرف الدّین در حاشیه این روایت می‌نویسد: «در سخن حضرت که می‌فرمایند: «هَذِهِ رَحْمَةٌ یَرْحَمُ‏ اللَّهُ‏ مِنْ‏ عِبَادِهِ الرُّحَمَاءَ» تأمّل کن که این سخن استحباب گریه بر درگذشته را ثابت می‌کند.»۱۲

  1. هنگامیکه سعدبن عباده در آستانة مرگ قرار گرفته بود، پیامبر(ص) با جمعی از اصحاب به قصد عیادت وی آمدند. او را در میان اندوه اهلش یافتند. فرمودند: سعد فوت کرده است. اصحاب عرض کردند: نه، او فوت نکرده است! پس پیامبر گریه کرد. چون مردم گریه رسول الله را دیدند، گریستند. پیامبر(ص) فرمودند:

«أَنَّ اللَّهَ لاَ یُعَذِّبُ‏ بِدَمْعِ‏ الْعَیْنِ وَ لاَ بِحُزْنِ الْقَلْب‏».

«خداوند بر اشک چشم و به اندوه قلب، عذاب نمی‌کند».

مرحوم سیّد شرف الدّین می‌نویسد:

«این حدیث از سه جهت: فعل و گفتار و امضا، دلیل است بر جواز گریه بر میت».

پس یادآور می‌شود:

«روایات صحیحی که نقل می‌کنند، گریه پیامبر(ص)  بر درگذشتگان، بیش از آن است  که به شمارش در آید.»۱۳

 

سیرة گفتاری پیامبر(ص)  :

گفتار و تأییدات پیامبر(ص)  بر مشروعیّت گریه، فراوان و موارد آن بسیار (مستفیض) است.

  1. هنگامیکه جعفر طیّار شهید شد، پیامبر(ص) نزد همسر وی، اسماء بنت عمیس آمد و او را تسلیت گفت. در این زمان حضرت فاطمه (س) وارد شدند و گریه می‌کردند و نوحه سر می‌دادند و می‌گفتند: «واعَمّاه». پیامبر(ص) فرمودند:

«عَلَى مِثْلِ جَعْفَرٍ فَلْتَبْکِ‏ الْبَوَاکِى‏»

  1. اللهوف علی قتل الطفوف سیدبن طاووس و …

سیّد شرف الدّین در این باره می‌نویسد:

«این حدیث مستفیض و سندش صحیح است. این روایت، هم تأیید پیامبر(ص)  را دارد و هم دستور گریه کردن بر درگذشتگان را، ضمن اینکه خود گریة حضرت زهرا (س) دلیل کامل و رسایی بر جواز است.»۱۴

  1. هنگامی که پیامبرخدا(ص) از جنگ احد به مدینه بازگشت، دید زن‌های مدینه بر مردانشان گریه می‌کنند (پس از تأیید گریه آنان) فرمود: «لَکِنَّ حَمْزَةَ لاَ بَوَاکِىَ‏ لَهُ».

وقتی مردم این اظهارات حضرت را شنیدند، از آن پس، وقتی می‌گریستند، بر حضرت حمزه نیز گریه می‌کردند.

مرحوم شرف الدّین افزوده است: سخن پیامبر(ص) را که فرمودند: «بر حضرت حمزه بگریید» فراموش نکنید و دلالت سخن پیامبر(ص) را که می‌فرمایند: «بر حضرت حمزه گریه کنید» فراموش نکنید و دلالت این سخن را بر استحباب گریه که خود، در مشروعیّت کفایت می‌کند و گفته دیگر حضرت نیز دلیل است که می‌فرمود: «عَلَى مِثْلِ جَعْفَرٍ فَلْتَبْکِ‏ الْبَوَاکِى‏».۱۵

سپس سرفصل روایاتی را از صحیح بخاری و مسلم که در نفی عزاداری آمده، پاسخ می‌دهد؛ سرفصل‌هایی مانند:

  1. میّت از گریة اهلش معذب است.
  2. از گریه برخی از بازماندگان، میّت معذّب است.
  3. از گریه زنده عذاب می‌کشد.
  4. از نوحه و ندبه‌ای که بر او می‌شود، در قبر عذاب می‌بیند.
  5. هرکه بر وی گریه کند، از گریه او عذاب می‌بیند.

در پاسخ به این دیدگاه‌ها می‌نویسد:

«این نقل‌ها، خطای راوی است و چنین مطالبی خلاف عقل و نقل است. چنانکه فاضل  نوری، پس از نقل این روایات می‌نویسد: تمام این روایات از عمر بن خطاب و فرزندش عبدالله بن عمر است که عایشه سخنان آنان را رد کرده و نسیان و اشتباه را به ایشان نسبت داده است و به آیة «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری‏» استدلال کرده است.»

و ابن عباس نیز این روایات را رد نموده و بر خطای راوی آن دلیل آورده است که در این مورد همواره میان عایشه و عمربن خطاب و عبدالله بن عمر نزاع بود.۱۶

طبرسی در حوادث سال ۱۳ق. که ابو بکر فوت کرد، آورده است:

«هنگامی که ابوبکر از دنیا رفت، دخترش عایشه گریه و زاری سر داد. عمربن خطاب او را از گریه منع کرد، امّا عایشه و امّ فروه (خواهر ابوبکر) نپذیرفتند. بگو مگو بین آن دو بالا گرفت. عمر اصرار به مخالفت داشت تا جایی که دستور به ضرب و شتم داد.»۱۷

پس روایات عمر وعبدالله بن عمر، مبنی بر انکار تعزیه را توسط روایات خود اهل سنّت می توان پاسخ داد؛ مانند مطلب زیر که می گوید:

«گویا عمر، تأیید پیامبر(ص) از گریة زن‌های انصار بر مردگان را نشنیده است و از سخن حضرت در اظهار تأسّف بر اینکه «حمزه گریه کننده ندارد» و یا «گریه کنندگان باید بر مانند جعفر طیّار گریه کنند» و یا «خداوند ترحّم می‌کند بر بندگان دلرحم خود، که در عزای عزیزانشان متأثّرند» و… آگاهی ندارد و گویا عمر فراموش کرده که پیامبر۹ او را از ضرب و شتم کسانی که در فوت رقیّه دختر رسول الله(ص) گریه می‌کردند نهی کرد و…»۱۸

  1. هنگامیکه رقیّه دختر پیامبر فوت کرد و زنان بر وی گریه می‌کردند، عمر گریه‌کنندگان را با تازیانه می‌زد. پیامبر(ص) ضمن اینکه گریة آنان را تأیید کرد، عمر را از تعرض به ایشان نهی نموده، فرمودند:

«دَعْهُنَ‏ یَبْکِینَ‏ مَهْمَا یَکُنْ مِنَ الْعَیْنِ وَ الْقَلْبِ فَمِنَ اللَّهِ وَ مِنَ الرَّحْمَة».

«بگذار گریه کنند. چون گریه از اندوه قلب و اشک چشم باشد، امری الهی و راز مهربانی است.»

حضرت بالا سر قبر نشست و فاطمه (س) در کنار وی گریه می‌کرد، از روی رأفت، اشک‌های حضرت فاطمه را پاک می‌کرد.۱۹

  1. جنازه‌ای در حال تشییع را از کنار پیامبرخدا۹عبور می د ادند که برخی از تشییع کنندگان در حال گریه بودند، عمر ایشان را از گریه منع ‌کرد. حضرت فرمودند:

«دَعْهُنَّ فَإِنَّ النَّفْسَ مُصَابَةٌ وَالْعَیْنَ دَامِعَةٌ».۲۰

«رهایشان کن؛ زیرا قلب می‌سوزد و درست عمل می‌کند و اشک می‌ریزد.»

اینها نمونه‌‌هایی از سیرة عملی پیامبر(ص) بر مشروعیّت گریه برای درگذشتگان بود. به گفتة سیّد شرف الدّین، نمونه‌های دیگر، به حدّی است که نمی توان تمام آن‌ها را گزارش کرد. وی آنگاه به نمونه‌ای از سیرة عملی پیامبر(ص) و دیگر پیامبران  الهی و آیین ابراهیمی اشاره می‌کند:

 

حضرت یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم:

یعقوب گفت: «وَ تَوَلَّی عَنْهُمْ وَ قالَ یَا أَسَفی‏ عَلَی‏ یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ‏ مِنَ‏ الْحُزْنِ‏ یَعْنِىعَمِیَتْ مِنَ الْبُکَاءِ فَهُوَ کَظِیم‏‏»؛۲۱ «و از آن روی گردانید و گفت: ای دریغ بر یوسف و در حالی که اندوه خود را فرو می‌خورد، چشمانش از اندوه سپید شد.»

چنانکه در تفسیر این آیه آمده است:

از زمان ناپدید شدن حضرت یوسف تا دیدارش با پدر، چشمان حضرت یعقوب خشک نشد؛ یعقوبی که در روی زمین از او نزد خداوند گرامی‌تر نیست.

پیامبرخدا(ص) از جبرئیل پرسید: اندوه حضرت یعقوب در غم از دست دادن یوسف، به چه حدی رسید؟ جبرئیل پاسخ داد: به اندازة هفتاد مادر داغ دیده.

پرسید: اجر و پاداش وی چقدر است؟

جبرئیل پاسخ داد: اجر صد شهید.۲۲

مرحوم سیّد شرف الدّین «ره» در حاشیه این آیه و روایت می‌نویسد:

«چنین ثواب بزرگی بر اندوه حضرت یعقوب برای فرزندش یوسف، نشانه استحباب شرعی آن است و هنگامی که پیامبر(ص) چنین روایتی را بدون قید و حاشیه‌ای نقل می‌کند، دلیل آن است که در شرع مقدّسش، چنین اندوهی مورد تأیید است و الاّ حکم شرعی آن را بیان می‌کرد. کدام عاقلی جواز گریه بر درگذشتگان را در اسلام نمی‌پذیرد و از آن روی بر می‌گرداند؟ پس از آن که انبیای الهی چنین سیرة عملی داشته‌اند و آیین ابراهیمی آن را تأیید می‌کند.۲۳

«وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَه‏».۲۴

«و چه کسی جز آن که به سبک مغزی می‌گراید، از آیین ابراهیم روی بر می‌تابد؟»

مشروعیت گریه بر درگذشتگان در منابع شیعی

سیرة پیشوایان معصوم و ائمّه: پیوسته در تأیید گریه بر درگذشتگان، به ویژه اولیای الهی و صاحبان فضیلت بوده و امتیاز شمرده می‌شده است. خود آن حضرات، ندبه و شیون داشته و دوستانشان را به برپایـی عـزا، نسل به نسـل ترغیب می‌کرده‌اند، به ویـژه نـدبه و عـزا، برای امام حسین (ع) چنـانکه امام صادق(ع) می‌فرمایند:

«امام سجاد۷ تمام عمر بر پدرش گریه کرد. خوردنی یا نوشیدنی نزدش ننهادند، مگر آنکه گریه کرد، تا یکی از خدمتگزارانش عرض کرد: از این همه گریه بر جان شما می‌ترسم حضرت در پاسخ فرمودند:

( إِنَّما أَشْکُوا بَثِّى‏ وَ حُزْنِى‏ إِلَی اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُون)‏

«غم و اندوه خود را به خداوند شکوه می‌کنم، از جانب خداوند می‌دانم آنچه را شما نمی‌دانید.»

در روایت دیگر می‌خوانیم که حضرت فرمودند:

«یعقوب که ۱۲ پسر داشت و خداوند یکی از آنها را غایب کرد، از گریة زیاد چشمانش سفید و کمرش از غم خم شد؛ در حالی که فرزندش زنده بود، اکنون من که در کربلا شهادت پدر، برادر، عموها و۱۷ نفر از خانواده‌ام را شاهد بوده ام، چگونه نگریم؟!»۲۵

امام سجاد (ع) در پاسخ پرسش دیگری فرمودند:

«کَیْفَ‏ لاَ أَبْکِى‏ وَ قَدْ مُنِعَ أَبِى مِنَ الْمَاءِ الَّذِى کَانَ مُطْلَقاً لِلسِّبَاعِ وَ الْوُحُوش‏».۲۶

«چگونه نگریم، در حالی که پدرم از آب،  که برای درندگان و وحوش آزاد بود،  منع گردید.»

امام صادق(ع) فرموده ا ند:

«وَ کَانَ جَدِّی، (عَلىِ بنِ الْحُسَینِ(ع)) إِذَا ذَکَرَهُ (یَعْنى الحُسَینِ(ع)) بَکَی حَتَّی تَمْلأَ عَیْنَاهُ لِحْیَتَهُ وَ حَتَّی‏ یَبْکِى‏ لِبُکَائِهِ‏ رَحْمَةً لَهُ مَنْ رَآه‏».۲۷

«جدّم، امام سجاد(ع) هرگاه شهادت امام حسین(ع) را به یاد می‌آورد، آنقدر گریه می‌کرد که هر کس او را می‌دید، تحت تأثیر عاطفی قرار میگرفت و می گریست.»

حضرت رضا(ع) می‌فرمایند:

«مردمان دوران جاهلیت، محرّم را محترم می‌شمردند و ظلم و کشتار و جنگ را حرام می‌شمردند، لیکن خون ما در آن ماه حلال شد. حرمت‌مان شکست. زن‌ و ذریّة ما به اسارت رفت. آتش بر خیمه‌هایمان افروخته شد. اموال و دارایی‌مان به یغما رفت. حرمت نبوی‌ رعایت نشد. روز شهادت امام حسین(ع) روزی است که دل و جانمان زخم برداشت. اشکهایمان جاری شد. بزرگانمان را خار شمردند. پس گریه کنندگان باید بر مانند حسین(ع) بگریند؛ زیرا گریه بر آن حضرت گناهان را می‌ریزد…»۲۸

ای پسر شبیب! در محرم با ذریّة پیامبر (ص) جنگیدند. زنان و ناموس او را اسیر کردند. اموالشان را به غارت بردند. «اگر می‌خواهی گریان باشی، پس بر حسین(ع) گریه کن؛ زیرا مانند گوسفند سرش بریده شد و با او ۱۸ نفر از اهل بیتش به شهادت رسیدند که در روی زمین مانند نداشتند. آسمان‌های هفتگانه بر قتل او گریستند… ای پسر شبیب! اگر خرسند می‌شوی که در رستاخیز در مرتبة ما باشی، در اندوه ما اندوهناک و در شادی ما شاد باش و بر ولایت ما پایدار…»۲۹

امام صادق(ع)نیز می‌فرمایند:

«الْحُسَیْنُ(ع) عَبْرَةُ کُلِّ مُؤْمِن‏»۳۰

«امام حسین مایة اشک هر مؤمن است.»

خود آن بزرگوار فرموده ا ند:

« أَنَا قَتِیلُ‏ الْعَبْرَةِ لاَ یَذْکُرُنِى مُؤْمِنٌ إِلاَّ اسْتَعْبَر»۳۱

«من کشته اشکم، مؤمنی مرا یاد نمی‌آورد مگر آنکه اشک از دیدگان می‌بارد.»

سیّـد شرف الـدّین نـمونـه‌ای از روایـات بسیـار را در فضیـلت عزاداری و ثـواب فـراوان آن، از امامان معصوم:  نقل می‌کند که در کامل الزّیارات ابن قولویه، قرب الاسناد، عیون اخبار الرّضا و امالی شیخ صدوق و … آمده است و در پایان یادآور می‌شود:

«این روایات و دیگر اخبار صحیح و متواتر (با همین مضمون) از ائمّه اطهار: حجّت مسلّمی بر رجحان عزاداری و مشروعیّت آن است؛ زیرا گفتار ائمّه: ثقل اصغر و عملشان و امضا و تأیید آن‌ها حجّت است، به جهت عصمت و به دلیل عقل و نقل حجّت هستند.

چنانکه به تفصیل در کتاب «سبیل المؤمنین» بحث کردیم، اکنون در برابر مخالف عزاداری یادآور می‌شویم که حجّت تمسّک و اقتدا به ائمّه: فقط به دلیل عصمتشان نیست، بلکه همه اجماع دارند که آنان در فتوا و بیان احکام شرعی حجت هستند و اصلاً ایشان از فقهای چهارگانه و هم ردیفانشان مانند ثوری و اوزاعی در صحت فتوا دادن کمتر نیستند، نه از جهت علم و نه از جهت عمل:

«ای اهل انصاف، اگر این ماتم‌ها را ابوحنیفه و یا رفیقش ابویوسف و شیبانی تأیید کنند، مخالفان ما از آن استقبال می‌کنند و آن‌ها را در طول زندگی می‌پذیرند و بر ما انکار می‌کنند، ولی اکنون چون از ائمّه: رسیده و تأکید شده، پذیرا نیستند.»۳۲

 

مشروعیت مرثیه و سوگواری بر درگذشتگان

در بخش پیش، مشروعیّت اصل گریه و تعزیه بر درگذشتگان مورد بحث و بررسی قرار گرفت. گریه احساس شخصی است که برای هر فرد به تنهایی مطرح است. اما در این بخش، سخن از مرثیه است؛ یعنی آنچه که حزن و اندوه را تهییج و تحریک کند، با نظم یا نثر و یا چیز دیگر.

مرثیه، برانگیختن دیگری است، با استفاده از مهارت‌هایی که گریه و زاری و اندوه را بر درگذشتگان باعث می‌گردد. بی شک مرثیه نیز مانند گریه بر مردگان مؤمن جایز است؛ زیرا:

  1. اصل در اینگونه اعمال، بر جواز است.
  2. دلیلی بر خلاف این جواز نیست.

بلکه در سیرة عملی و گفتاری انبیا، خاتم پیامبران (ص) ، اهل بیت: ، صحابه و… نمودهایی از آن یافت می‌شود.

حضرت آدم(ع) برای فرزندش هابیل مرثیه خواند. پس از حضرت آدم، این سنّت در زندگی آدمیزاد، تاکنون ادامه یافته و کسی منکر آن نشده است.

لیکن در شرح صحیح بخاری می‌خوانیم:

«جماعتی تفصیل قائل شده، گفته‌اند: آنچه مشتمل بر مدح مرده و بیان محاسن او باشد که حزن را تحریک و بیتابی را بیشتر کند، حرام است اما غیر این جایز است. حق این است که اینگونه مرثیه نیز مباح است، مگر شامل باطلی گردد؛ زیرا دلیلی بر حرمت آن نیست و نهیی که گمان کرده‌اند از آن کراهت استفاده می‌شود، ربطی به موضوع بحث ما ندارد. اضافه بر این که نهی در اینجا صحیح نیست.»۳۳

پیامبر خدا (ص) نیز با وجود فراوانی موارد مرثیه در میان اصحاب که در ستایش اخلاق و افعال اموات هم بود، آن را تأیید کرده است.

«اینگونه مرثیه‌ها در کتاب‌های تاریخی و روایی وجود دارد، چنانکه دربارة حضرت حمزه سیدالشّهدا، عثمان بن مظعون، سعد بن معاذ، شماس بن عثمان بن الشرید، ولید بن مغیره، ابو خراش الهذلی، إیاس ابن بکیر اللیثی، عاتِکَةُ بنتُ‏ زَیْد بنِ‏ عَمْرِو بن نُفَیْل و غیر ایشان، مراثی بسیار نقل کرده‌اند. شرح احوال جعفربن ابی طالب، ابی زید الطائی، ابی سنان بن حریث المخزونی و بسیاری از صحابه دیگرکه اگر تتبّع شود، بسیارند و قابل ملاحظه. مراثی فراوان که شامل تهییج حزن و تجدید بیتابی می‌شوند. البته اگر محاسن و مدایح میّت به حق و صدق یادآوری شود.»۳۴

چون پیامبر(ص) رحلت کرد، بزرگان صحابه در رثای آن عزیز بر یکدیگر پیشی می‌گرفتند. چنانکه حضرت فاطمه(س) پاره تنش، سرور زنان عالم، مرثیه‌هایی سرود که اندوه‌ها را برانگیخت.

منابع اهل سنّت،۳۵  مرثیه‌های سوزناکی را در مصیبت رحلت پیامبر(ص) نقل کرده‌اند. افرادی مانند: صفیّه، عمّه پیامبر(ص) «قصیده یائیّه».  ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب (پسر عموی پیامبر) «قصیده لامیّه».  ابو ذوئیب الهذلی «قصیده حائیّه»، ابو الهیثم بن التیهان «قصیده دالیّه»، امّ رعله قشیری «قصیده دائیّه»، عامربن طفیل، «قصیده جیمیّه» و … را در رثای پیامبر(ص) سرودند.۳۶

حتی صحابی والامقام «رخساء»، درباره دو برادرش .  که اتّفاقاً مسلمان هم نبودند .  مرثیه سرود و ناله‌های سوزناکی را باعث شد، مرثیه‌ها سرود و اشک‌ها جاری ساخت، کسی او را منع نکرد و کارش را خلاف شرع ندانست.

در مناسبت‌های گوناگون به ویژه چند صحابی مانند: متمم بن نویره در قتل برادرش (که در راه خدا هم کشته نشده بود) نزد ابوبکر و عمر، در مسجد، مرثیه‌های سوزناکی خواند. هم مرثیه خواند و هم گریاند و هم گریه کرد و او را منع نکردند، بلکه تأییدش هم نمودند.۳۷

چنانکه عائشه نیز بر سر قبر برادرش عبدالرحمن گریه کرد و به شعر متمم تمثل جست.

بنابراین، پیوسته مرثیه خوانی در همه زمان‌ها میان مسلمانان رایج بوده و احدی منکر و مانع آن نشده است.

سیّد شرف الدّین، پس از بیان سیره عملی پیامبر(ص) ، صحابه و مسلمین در مرثیه‌سرایی و تحریک و تهییج اندوه بر مردگان و برگزااری مراثی، مشروعیّت آن را نزد صحابه اثبات می‌کند و بر جواز و استحباب آن استدلال می‌نماید. سپس به روایات و تأکیداتی که از جانب ائمّه اطهار: آمده، می‌پردازد و برخی روایات را نقل می‌کند. چنانکه از زید شحّام نقل شده که گفت:

«نزد امام صادق (ع) با عده‌ای از کوفیان بودیم، جعفربن عفّان وارد شده امام او را تجلیل کردند و نزدیک خود نشاندند. حضرت از او پرسیدند: می‌گویند در بارة امام حسین(ع) خوب شعر می‌گویی؟ عرض کرد: آری، حضرت فرمودند: پس بخوان!  جعفر مرثیه خواند و امام صادق(ع) بسیار گریست تا آنجا که اشک‌هایش بر صورت و محاسنش جاری شد، آنگاه فرمود:

«یَا جَعْفَرُ وَ اللَّهِ‏ لَقَدْ شَهِدَکَ مَلاَئِکَةُ اللَّهِ الْمُقَرَّبُونَ هَاهُنَا یَسْمَعُونَ قَوْلَکَ فِى الْحُسَیْنِ(ع) وَ لَقَدْ بَکَوْا کَمَا بَکَیْنَا وَ أَکْثَرَ وَ لَقَدْ أَوْجَبَ اللَّهُ لَکَ یَا جَعْفَرُ فِى سَاعَتِکَ الْجَنَّةَ بِأَسْرِهَا وَ غَفَرَ لَکَ فَقَالَ أَ لاَ أَزِیدُکَ؟ قَالَ: نَعَمْ یَا سَیِّدِى، قَالَ: مَا مِنْ أَحَدٍ قَالَ فِى الْحُسَیْنِ(ع) شِعْراً فَبَکَی وَ أَبْکَی بِهِ إِلاَّ أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ وَ غَفَرَ لَه‏…»۳۸

«ای جعفر، به خدا سوگند فرشتگان حاضر بودند و مرثیة تو را در بارة امام حسین(ع) می‌شنیدند، مانند ما، بلکه بیشتر گریه کردند. اکنون خداوند تو را بخشید و بهشت را برایت حتمی کرد… هیچ کس دربارة امام حسین(ع) شعر و مرثیه‌ای را نمی‌سراید که با آن گریه کند یا بگریاند، مگر آنکه خداوند او را می‌آمرزد و بهشت را برایش حتمی می‌سازد.»

مانند این مرثیه در منابع دینی، به ویژه منابع شیعی فراوان است. برخی توسط ائمّة معصوم: سروده شده، بعضی توسط مرثیه سرایان که به تأیید ائّمه: رسیده و موارد بسیاری که در سیرة مسلمانان یافت می‌شود.۳۹

اساس بحث دو بخش بود که مرحوم سیّد شرف الدّین در مجلس اول و دوم کتاب «المجالس الفاخره فی مآتم العترة الطّاهره» بررسی کرده است. آنچه گذشت، حکمت و مشروعیّت گریه، سپس مرثیه و نوحه و ندبه به درگذشتگان بود. چون اصل مشروعیّت تعزیه بحث شد، شیوه‌ها و انواع  دیگر تعزیه که به تناسب فرهنگ‌ها و سلایق هر ملّتی تفاوت می‌کند، به خود آن‌ها واگذار شده است.

مرحوم سیّد شرف الدّین در مجلس سوم، مشروعیّت تلاوت حدیث که مناقب درگذشتگان و مصائب آنان را بیان می‌کند، مورد بحث  قرار داده است. در مجلس چهارم به عزا نشستن بر درگذشتگان و در مجلس پنجم مشروعیّت انفاق و خیرات را برای اموات  بررسی کرده است. با اثبات مشروعیّت عنوان اول و دوم، مجاز بودن سه عنوان دیگر حتمی است و نیاز به بحث و بررسی پردامنه نیست. علاقه‌مندان می‌توانند به کتاب «المجالس الفاخره فی مآتم العترة الطاهره» مراجعه کنند.

در پایان، به عنوان نتیجه‌گیری و جمع بندی بحث، چند نکته را یادآور می‌شویم:

 

تعزیه و اهداف آن

عزاداری که برای شیعه سنّتی است مسلّم و رایج، دارای اهدافی منطقی و والاست که آثار و نتایج ارزشمندی از آن انتظار می‌رود:

  1. معرفی پیشوایان دین که سرمشق و اسوة تمام عیار به شمار می آیند.
  2. افزایش عشق و محبت به آل الله:که در نتیجة اطاعت و پیروی از آن‌ها، بیشتر می‌شود.
  3. آموزش معارف دینی و آگاهی بخشی به مخاطبان از حقایق دینی، به جهت اصلاح و تربیت.
  4. آشنایی با حقّانیّت شهدای راه حقیقت و فضیلت و زنده نگاه داشتن یاد و مرام آن بزرگواران.
  5. همدردی و تسلیت با مصائب آل الله:.
  6. افشاگری ستم و ظلم طواغیت زمان معصومان: و سعی در دشمن شناسی.
  7. تعزیة غیرمعصوم را به حداقل بسنده کردن و تسلیت صاحبان عزا با تعزیة حضرت سیدالشهدا(ع) .

۸ .  در نهایت از عواطف والا، جهت آموزش‌های کارآمد معارف دینی بهره بردن.

اگر عزاداری و مراثی و مراسم، چنین اهدافی را پی بگیرند، بی شک مورد تأیید هر منصف و هر فرد منطقی خواهد بود. متأسّفانه اکنون مراسم عزاداری به آفت‌ها و آسیب‌های جدّی گرفتار شده که به هیچ عنوان قابل پذیرش، دفاع و تأیید نیستند؛ برخی از این آفات به مرور زمان، بر اثر سهل انگاری رایج شده است؛ مانند:

  1. رفتار خشونت آمیز که مصداق «اضرار به نفس» است و باعث وهن شیعه می‌شود.

مانند: قمه زنی، آویزکردن قفل به بدن، کبود یا خونی کردن سینه و پشت، پریشان کردن مو و… .

  1. استفاده از ابزار نامتناسب، مانند: نواختن شیپور، آهنگ‌های لهو و مبتذل، علامت‌های بسیار سنگین، با شکلها و مجسمه‌های نامناسب و… .
  2. استفاده از اشعار و مطالب سست، تحقیرآمیز، نامعتبر، دروغ، جعلی، غلوآمیز، شرک آلود و ناسازگار با حقایق دین و مقام مقدّس معصومین:.
  3. انجام کارهای خرافی، مانند دخیل بستن‌ها، به خاک افتادن‌ها و تبرّکات باطل.
  4. تصدی و مدیریت افراد ناآگاه و اعمال سلیقه‌های نسنجیده.
  5. بی اعتنایی به وظایف دینی و احکام شرعی؛ مانند رعایت نکردن وقت نماز، اختلاط نامحرم و ارتکاب اعمال حرام.

این آفت‌ها باعث شده که اضافه بر بعضی از اهل سنّت، افراد دیگری نیز خرده بگیرند و بر مراسم عزاداری انتقاد کنند.

بی شک دفاع از مشروعیت تعزیه و مراثی، به ویژه در عزای آل الله: ، به معنای تأیید همه کارهایی که به نام عزاداری مرسوم شده، نیست.

شایسته است به جای نفی و حذف این مراسم وعواطف صحیح و احساسات پاک، در اصلاح آن بکوشیم و جنبه‌های مثبت را تقویت نموده، سعی و تلاش خود را در راستای بهره‌گیری صحیح از این همه زمینه‌های آماده به کار گیریم.

 

پی نوشت ها :

  1. علامه سید شرف الدین، محمدرضا حکیمی، ص۶۸ ، به نقل از نقباء البشر، ج۳، ص۱۰۸۲
  2. «المجـالس الفاخره» فی مآتم العتـرة الطاهره، تألیف الامام عبدالحسین شرف الدین الموسوی،

بامقدمه سیدمحمد بحرالعلوم، چاپ نجف، ۱۳۸۶ ق.

شیخ احمد قبیسی در کتاب «حیاة الامام شرف الدین فی سطور»، چاپ دارالتوحید الاسلامی

بیروت، ص۶۰ در بارة این کتاب می‌نویسد:

«فکانت شبـیه برد علی بعض الافـراد الذین نسبـوا للشیعه فعل البـدع فى بکائهم …

استدلال الامام شرف الدین بهذه الرساله علی مشروعیة المآتم من کتب الفریقین …»

مرحوم سید شرف الدین آثار  ارزشمندی در موضوع امامت و توسل به اهل بیت، به ویژه مشروعیت

تعزیه برای آن بزرگواران نگاشته که مفقود شده اند؛ مانند:

  1. «تنزیل الآیات الباهره» بحث آیاتی که در بارة ائمه:نازل شده است به روایت صحاح.
  2. «سبیل المؤمنین» کتاب مفصلی است در بارة امامت (سه جلد).
  3. «النصوص الجلیله فی الإمامه» چهل نص که امّت بر صحّت آن‌ها اجماع دارند.
  4. «اسالیب البدیعه فی رجحان مآتم الشیعه» که با ادلّه عقلیّه و نقلیّه بحث کرده است.
  5. «عقیلة الوحی» رساله‌ای است در زندگی حضرت زینب۳

۶ . «فلسفه المیثاق والولایه» پاسخ نامه‌هایی است از ایران برای سید شرف الدین که در آن‌ها

تفسیر آیات مربوط به ولایت پرسش شده است.

  1. «الکلمه الغرّاء فی تفضیل الزهراء» در این رساله فضیلت و برتری حضرت زهرا۳ بر باقی

زن‌ها به آیات و روایات وارده در بارة فضل اهل‌البیت و روایات مربوط، استدلال کرده است

  1. مقدمه «المجالس الفاخره»
  2. همان، ص۱۳، به نقل از سنن ابی داود، نسایی، ابن جارود، ابن خزیمه و سیره دحلانی، باب

وفات عبدالمطلب و وصیه ابیطالب، ج۱، ص۱۰۸ که در حاشیة سیرة حلبی، چاپ شده است.

وحلبی نیز در باب ابی طالب و حضرت خدیجه ج۱،  ص۴۶۲ آورده است.

  1. همان، به نقل از سیرة حلبی، ج۲، ص۳۱۳ ؛ سیرة دحلانی، ج۱، ص۶۷
  2. همان، ص ۱۴، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۳، ص۳۸۷
  3. همان، به نقل از صحیح بخاری، ج۱، ص ۱۴۸ ، ابواب الجنائزه.
  4. همان، ص ۱۵۵
  5. همان.
  6. همان و از صحیح مسلم، ج۱، ص ۳۵۹
  7. همان، به نقل از صحیح بخاری، ج۱
  8. همان، صحیح بخاری، ج۱، ص۱۵۲ و صحیح مسلم، ج۱ ، ص۳۴۰
  9. همان و بخاری، ص ۱۵۵؛ صحیح مسلم، ص۳۴۱
  10. همان، ص۱۶ به نقل از کتاب «الاستیعاب» از عبدالبرّ در شرح حال جعفر.
  11. همان، به نقل از مسند احمد، ج۲، ص۴۰ و منابع دیگر.
  12. همان، شـرح صحیـح مسلم، ج۵ ، ص۳۱۸، که در حاشیـة شـرح‌هـای قسطـلانی و ذکـریا

انصاری باب «اَلمَیِّتُ یُعَذَّبُ بِبُِکاءِ اَهْلِهِ عَلَیْه»، آمده است. تفصیل این نزاع را در شرح صحیح

بخاری و مسلم بخوانید.

  1. همان ص ۱۷، تاریخ طبری، ج۴، حوادث سال ۱۳ ق.
  2. همان.
  3. همان، صص۱۷ و ۱۸؛ مسند احمد حنبل ج۱، ص ۳۳۵، حدیث ابن عباس.
  4. همان، مسند احمد، ج۲، ص۳۳۳ حدیث ابو هریره.
  5. یوسف : ۸۴
  6. به نقل از تفسیر کشّاف، ذیل آیه.
  7. المجالس الفاخره، ص ۱۸
  8. بقره : ۱۳۰
  9. المجالس الفاخره، ص۱۰، به نقل از «مناقب شهرآشوب»، ابن قولویه و «الکامل فی التاریخ»

و روایان معتبر و موثق بسیار.

  1. همان، بحار ج۱۱، ص۲۳، باب حزنه و بکائه.
  2. همان، ر.ک. به: کامل الزیارات، ابن قولویه و دیگر محدثان.
  3. همان، به نقل از امالی شیخ صدوق و دیگر محدثان
  4. همان ص ۲۱، شیخ صدوق در عیون اخبارالرضا۷ و روایات موثّق بسیار ، «یَا ابْنَ شَبِیبٍ

   إِنْ‏ کُنْتَ‏ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ۷ فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ

   وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتـِهِ ثَمَانِیـَةَ عَشَـرَ رَجـُلاً مَا لَهُمْ فِی الأَرْضِ شَبِیـهُونَ وَ لَقـَدْ بَکَتِ     

    السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الأَرَضُونَ لِقَتْلِه‏ …. یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ

   الْعُلَی مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَیْکَ بِوَلایَتِنَا …»

  1. بحار الأنوار، ج۴۴، ص۲۸۰
  2. همان، ص ۲۲
  3. همان، ص ۲۲
  4. همان، ص۲۳، ارشاد الساری فی شرح البخاری، جزء ۳ ، ص۳۱۸
  5. همان، صص۲۳ و ۲۴
  6. ر.ک. به: همان باب رثی ا لنبی۹ و عقد الفرید سعید خولی، جزء ۲، ص۷ ؛ ابن ابی الحدید،

شرح نهج البلاغه، ج۴، صص۹۳ و ۹۴

  1. المجالس الفاخره، صص۲۴ و ۲۵ به نقل از الاصابه، ذیل ترجمه هریک از این نام‌ها و فاضل

عباسی در معاهد التنصیص ص ۲۵۲ و …

  1. ر.ک. به: وفیـات ابـن خـلکان در شرح حـال وثیـمة بن موسی بن الفرات ص ۲۰، از عقـد

الفرید و الاصابه و الاستیعاب ذیل شرح حال هر یک.

  1. المجالس الفاخره، صص ۲۷ و ۲۸، به نقل از منتهی المقال فی احوال الرجال.
  2. برای آگـاهی بیشتر ر .ک. به: همان صص ۲۸ تا ۳۱، کامل الـزیـارات، ابن قولویـه ؛ امالی

صدوق، عیون اخبار الرضا؛ بحار، ج ۱۱؛  اللهوف علی قتل الطفوف سیدبن طاووس و …

 

 

 

 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.