چهارشنبه, ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۳ Wednesday, 24 April , 2024 ساعت ×
آیا طبق ادعای وهابیت، تنها ویژگی منفی مشرکان، شرک عبادی بوده است؟
۲۹ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۱
شناسه : 1173
6
مقاله آیا با ویژگی هایی که برای مشرکان بیان شده است، می توان گفت مسلمانانی که هیچ یک از آن ویژگی ها در آنان وجود ندارد، از مشرکان بدترند؟ گویا محمد بن عبدالوهاب به آیات قرآن توجه نکرده است و تنها با دیدن یک یا دو آیه که در گفتارش به آن استناد کرده، به داوری پرداخته است.  این در حالی است که باید تمام آیات مربوط به مشرکان را دید؛ زیرا آیات قرآن، یکدیگر را تفسیر می کند. «القرآن یفسرّ بعضه بعضاً»
منبع : وهابیت پژوهی
پ
پ

چنین نگاهی که تنها شرک مبتلابه مشرکان شرک عبادی بوده است، خلاف نگاه قرآن است. قرآن برای مشرکان ویژگی های منفی متفاوتی را ذکر کرده است:

  1. گروهی از مشرکان، حضرت عيسي را خدا مى دانستند: (لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ)،[۱] از اين آيه استفاده مى‏شود كه مشركان به جاى خدا، حضرت مسيح را خدا، ربّ و معبود خود قرار داده بودند. به عبارت ديگر، سه ويژگى براى حضرت عيسى باور داشتند. حضرت عيسى به آنان فرمود كه من خداى شما و رب شما نيستم تا مرا عبادت كنيد. پس مشكل مشركان مسيحى تنها در توحيد عبادى نبود تا حضرت عيسى آن را تصحيح کند، بلكه مشكل آنان در توحيد ذاتى و ربوبى بود. هرگاه اين دو توحيد تصحيح شود، توحيد عبادى كه بر آن دو مترتب است، راه و مسير صحيح خود را پيدا مى‏كند. خداوند در جاى ديگر مى‏فرمايد: (لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا إِلَهٌ وَاحِدٌ)،[۲] در اين آيات، مشركان اسم خاص خداوند را برای مسيح به كار می بردند و غير خدا را خدا می دانستند و یا خدا را یکی از سه اقنوم (پدر، پسر و روح القدس) می گرفتند. در آيه ديگر مى‏فرمايد: )وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ)،[۳] گروهى از مسيحيان امروز نيز معتقدند كه حضرت مسيح تجسد يافته، خداوند است و در صدر اسلام نيز همين عقيده را داشتند. از سوي دیگر، در آن دوران، دين گروهى از مردم، مسيحيت بود.

 

  1. مشركان، خدايان و معبودهايى را عبادت مى‏كردند كه آنها را در وجود اثرگذار مى‏دانستند.

(لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا  فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ)؛[۴] اگر در آسمان و زمين به جز خدا، چند معبود بود، فساد و تباهى به وجود مى‏آمد. خدايى كه پروردگار عرش است، از آنچه توصيف مى‏كنيد، پاك است.

در جاى ديگر مى‏فرمايد:

(إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ*لَوْ كَانَ هَؤُلَاءِ آلِهَةً مَا وَرَدُوهَا وَكُلٌّ فِيهَا خَالِدُونَ)؛[۵] به یقین، شما و معبودانی که به جای خدا می پرستیدید، هیزم دوزخید شما در آن وارد خواهید شد* اگر آنها معبود (برحق) بودند، وارد دوزخ نمی شدند، در صورتی که همگی برای همیشه در آن خواهند بود.

از اين آيات استفاده مى‏شود كه مشركان براى معبودان خود اثر استقلالى در برابر خدا باور داشتند و گرنه  فساد و بی نظمی در عالم پديد نمى‏آيد؛ زیرا روشن است كه اعتقاد به اثر غير استقلالى مخلوقات، موجب نابودی و فساد  نمى شود.

  1. مشركان، غير خدا را ربّ خود مى‏دانستند. فرعون مى‏گفت: )أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلي)؛[۶] من پروردگار بزرگ شما هستم» ساحران گفتند: (قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمينَ رَبِّ مُوسى‏ وَ هارُون‏)؛[۷] ما به پروردگار عالمیان که پروردگار موسی و هارون است، ایمان آوردیم». در جاى ديگر مى‏فرمايد:

«فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى‏ كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلينَ * فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِني‏ رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ * فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَري‏ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ * إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكين‏»؛[۸]

پس هنگامی که پوشش شب بر او گسترده شد، ستاره ای را دید و گفت: این پروردگار من است … پس از آنکه ماه را دید، گفت: این است پروردگار من و چون غروب کرد، گفت: ای قوم، من آنچه را غروب می کند، دوست ندارم. من از آنچه شرک می ورزید، برائت می جویم. من به دور از انحراف و با قلبی پاک و سالم، صورت خود را  به سوی کسی می کنم که آسمان ها و زمین را آفرید و از مشرکان نخواهم بود.

اگر«رب» را به معنای خالق بدانیم، چنانکه پایه گذار این فرقه به معنای خالق معنا کرده است، این آیه با مدعای آنان که مشرکان به خالقیت خدا اعتقاد داشتند، مخالف است؛ زیرا بر اساس این آیات، مشرکان به خالقیت غیر خدا باور داشتند. اگر «رب» را صفت جداگانه بدانیم، در این صورت، روشن است که رسالت انبیا، معرفی مرتبه دیگری از توحید بوده که غیر از توحید عبادی است و مخالف ادعای وهابیت است.

 

  1. برای اطاعت از شیطان و غير خدا مشرك شدند. در قرآن آمده است:

(وَ لا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ وَ إِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلى‏ أَوْلِيائِهِمْ لِيُجادِلُوكُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ)؛[۹] به یقین، شیطان ها به کسانی که ولایت شیطان را پذیرفته اند، الهام می کنند تا با شما (اولیای الهی) به جدال برخیزند و اگر از آنها پیروی کنید همانا از مشرکان خواهید بود.

همچنین گفته شده است:

«وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذاً لَخاسِرُون‏)؛[۱۰] و اگر از بشری مانند خودتان پیروی کنید، در این صورت، از زیان کارانید.

سخن محمد بن عبدالوهاب مبنی بر اینکه شرک مشركان فقط در توحيد عبادى آن هم در توسل، نذر و تبرك منحصر است، باطل است؛ زيرا اطاعت از غير خدا موجب شرك مى‏شود بدون اينكه توسل و نذر بر او منطبق شود. چه خوب است علماى وهابيت با استفاده از اين آيات در توحيد محمد بن عبدالوهاب تجديد نظر و آن را تصحيح كنند.

 

  1. مشركان بدون اذن الهی از غير خدا شفاعت می خواستند و آنها را عبادت مى‏كردند. در قرآن آمده است:

(وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّه‏) [۱۱]؛ و غیرخدا را بندگی می کردند؛ غیری که زیان و سودی برای آنان نداشت و می گفتند اینها شفعیان ما  در پیشگاه خدایند.

خداوند در جاى ديگر مى‏فرمايد: (إِذْ قالَ لِأَبيهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثيلُ الَّتي‏ أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ * قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدينَ * قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ في‏ ضَلالٍ مُبينٍ … قالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الَّذي فَطَرَهُنَّ … قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لا يَضُرُّكُم‏ *أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ) [۱۲]

هنگامی که حضرت ابراهیم برای پدر و قوم خودش بیان کرد: این صورت هایی که برای آنها اعتکاف (عبادت) می کنید، چیست؟ گفتند این راهی است که پدران ما بر آن بودند و این گونه عبادت می کردند. ابراهیم گفت: همانا شما و پدرانتان بر گمراهی آشکاری بوده و هستید… . ابراهیم گفت: پروردگار شما کسی است که آسمان ها و زمین را آفریده است … گفت: آیا چیزی را عبادت می کنید که سود و زیانی به شما نمی رساند؟ اف بر شما و آنچه غیر از خدا پرستش می کنید.

 

  1. مشرکان براي خدا، فرزند قايل بودند:

 

(وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحي‏ إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ * وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ … وَ مَنْ يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلهٌ مِنْ دُونِهِ فَذلِكَ نَجْزيهِ جَهَنَّمَ كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمينَ)؛[۱۳]

و نفرستادیم رسولانی پیش از تو جز آنکه به رسولان وحی کردیم مرا پرستش کنند. گفتند: خداوند رحمان، فرزندانی انتخاب کرده است، (در صورتی که) خداوند از این نسبت ها پاک است، بلکه (آنچه مشرکان فرزند می پندارند) بندگانی هستند که از کرامت الهی برخوردار شده ، و هر کس از ایشان، خودش را معبودی غیر از خدا بداند و بگوید من «اله» هستم، کیفرش دوزخ است که جزای ستمگران است.

 

  1. براى معبودان خودشان، خالقيت قايل بودند:

(مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ)؛ [۱۴] خدا هیچ فرزندی برای خود نگرفته است و هیچ معبودی با او هم تراز نیست. در این صورت، هر معبودی، آفریده های خود را با خود می برد و بر یکدیگر برتری می جستند. پاک است خدا از آنچه  او را توصیف می کنند.

اين آيه روشن‏گر اين مطلب است كه مقصود از (اله) خالق و آفريدگار است (قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَما يَقُولُونَ إِذاً لاَبْتَغَوْا إِلى‏ ذِي الْعَرْشِ سَبيلا)؛[۱۵] بگو اگر آن گونه که می گویند، همراه با خدا، خدایانی وجود دارد، در این صورت، به صاحب عرش راهی می جستند (تا قدرت را تصرف کنند) مقصود نیز الهه‏ هایی است كه در امور جهان تصرف مى‏كنند.

خداوند در آيه ديگر مي فرمايد:

(قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى‏ وَ الْبَصيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُماتُ وَ النُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ)؛[۱۶]

بگو: چه کسي پروردگار آسمان ها و زمين است؟ بگو: خداست. بگو: آيا اوليايي غير از او براي خود برگزيديد که مالک سود و زيان خود نيستند؟ … بگو: آيا بينا و نابينا يکسانند؟ … آيا براي خدا شريکاني قرار دادند که همانند خدا را بيافرينند و اين آفرينش ها بر آنان مشتبه شده است؟ بگو خدا خالق همه چيز است و اوست يکتا و پيروز.

از اين آيه مطالب زيادي استفاده مي شود. نخست اينکه مشرکان گرفتار شرک در خالقيت بودند. مطلب دوم اينکه بين توحيد ربوبي و توحيد در خالقيت تفاوت وجود دارد؛ زيرا صدر آيه از ربوبيت مي پرسد و ذيل آن از شرک در خالقيت مشرکان سخن گفته است.

 

  1. مشركان براى معبودان خود مقام ربوبيت و تصرف قائل بودند. (قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا)[۱۷] در آيه، پرسش‏گر و پاسخ‏گو، پيامبر است و مورد سؤال، ربوبيت جهان است كه مشركان براى غير خدا قايل بودند، چنان كه از لفظ «اولياء»، مقام تصرف استفاده مى‏شود، ولى آيه، اين مقام را به صورت مستقل از غير خدا نفى مى‏كند. خداوند در آیات دیگر مى‏فرمايد: (قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغي‏ رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ)؛[۱۸] «بگو (به مشرکان) آیا پروردگاری غیر از خدا بجویم که تدبیرکننده همه چیز است؟»؛ (وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا)؛[۱۹] «معبودانی غیر از خدا را انتخاب کردند تا به آنان عزت دهند». آنان عزت و شوكت (پيروزى، كسب ثروت) را در انتخاب معبودى غير از خدا مى‏دانستند. (قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ يُطْعِمُ وَ لا يُطْعَمُ قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكينَ)؛[۲۰] «بگو آیا به جز خدا، ولی و سرپرستی برگزینم که آفریننده آسمان ها و زمین است و او به دیگران روزی می دهد و خود استفاده نمی کند؟ بگو من مأمورم تا نخستین کسی باشم که به فرمان خدا گردن نهد و به شما دستور داده شده است که از مشرکان نباشید».

همچنین فرموده است: (يا صاحِبَيِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ * ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ)[۲۱].

 

  1. مشركان از خدا نمی ترسیدند، ولی از بت ها می ترسیدند:

(وَ كَيْفَ أَخافُ ما أَشْرَكْتُمْ وَ لا تَخافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطاناً فَأَيُّ الْفَريقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ)؛ [۲۲] و چگونه از آنچه به آن شرک می ورزید، بترسم و شما از اینکه غیر خدا را شریک گرفته اید و هیچ گونه دلیلی بر حقانیت آن  بر شما نازل نکرده است، نمی ترسید. کدام یک از این دو (مشرکان و خدا پرستان) به ایمنی از عذاب سزاوارترند.

  1. جنيان را شريك خدا قرار می دادند و براى خدا، دختر و پسر قائل بودند:

(وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنينَ وَ بَناتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يَصِفُون) ؛[۲۳] شریکانی از اجنه برای خدا قرار دادند، در حالی که خدا همه آنها را آفریده است و از روی نادانی، پسران و دخترانی برای خدا انگاشتند. همانا از آنچه او را توصیف می کنند، پاک و برتر است.

 

  1. فرزندان خود را براى بت‏ها قربانى مى‏كردند:

(وَ كَذلِكَ زَيَّنَ لِكَثيرٍ مِنَ الْمُشْرِكينَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَكاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَ لِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دينَهُمْ …)؛[۲۴] همين گونه شركاى آنان، قتل فرزندانشان را در نظر آنها جلوه دادند. (كودكان خود را قربانى بت‏ها مى‏كردند و افتخار می ورزیدند).

 

  1. اموال را بين خدا و بت‏ها تقسيم مى‏كردند:

(وَ جَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الْأَنْعامِ نَصيباً فَقالُوا هذا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هذا لِشُرَكائِنا فَما كانَ لِشُرَكائِهِمْ فَلا يَصِلُ إِلَى اللَّهِ وَ ما كانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلى‏ شُرَكائِهِمْ ساءَ ما يَحْكُمُون‏) ؛[۲۵]

مشرکان از زراعت و چارپایانی که خدا آفریده است، برای او سهمی قرار دادند و به گمان بی اساس خود گفتند: این سهم خداست و این سهم بتان ما. آنان بر این عقیده بودند که آنچه برای بتانشان باشد، به خدا نمی رسد و آنچه برای خدا باشد، به بت ها می رسد. بد است آن چه داوری می کنند.

 

  1. مشرکان افزون بر اينکه به عالم پس از مرگ اعتقادي نداشتند، مرگ را به دست طبيعت مي دانستند، نه خدا:

وَ قالُوا ما هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا إِلاَّ الدَّهْر؛[۲۶] و مي گفتند: جز حيات دنيا، حيات ديگري وجود ندارد که در آن مي ميريم و زنده مي شويم و جز دهر و طبيعت ما را نابود نمي کند».

 

  1. برخي آيات، کفر آنان را به خدای رحمان بيان کرده است: (كيف تَكْفُرُونَ بِاللَّه‏…).[۲۷] در آيه ديگر مي فرمايد: (يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمن)‏.[۲۸] در آيه ديگر مي فرمايد: (أَ إِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذي خَلَقَ الْأَرْضَ في‏ يَوْمَيْنِ).[۲۹] در اين آيات، به صراحت، انکار خالقيت خداي متعال از سوی مشرکان بيان شده است.

 

  1. مشرکان به خدايي که خالق آنان است، دشنام مي دادند:

(وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ)؛[۳۰] به کساني که غير خدا را مي خوانند، دشنام ندهيد؛ چون آنان به  خداي متعال بدون علم دشنام مي دهند».

اگر مشرکان، خدا را رب خود مي دانستند، به خدا دشنام نمي دادند.

آیا با وجود این آیات که به طور روشن اقسام شرک و مشرکان را بیان کرده است،  نظریه محمد بن عبدالوهاب را می توان پذیرفت که انحراف مشرکان در طول تاریخ فقط در توحید عبادی بوده است و در دیگر مراتب توحید، توحید کامل داشته اند؟

آیا با ویژگی هایی که برای مشرکان بیان شده است، می توان گفت مسلمانانی که هیچ یک از آن ویژگی ها در آنان وجود ندارد، از مشرکان بدترند؟ گویا محمد بن عبدالوهاب به آیات قرآن توجه نکرده است و تنها با دیدن یک یا دو آیه که در گفتارش به آن استناد کرده، به داوری پرداخته است.  این در حالی است که باید تمام آیات مربوط به مشرکان را دید؛ زیرا آیات قرآن، یکدیگر را تفسیر می کند. «القرآن یفسرّ بعضه بعضاً».[۳۱]

 

 

پی نوشت ها:

[۱]. سوره مائده، آيه ۷۲٫

[۲]. همان، آیه ۷۳٫

[۳]. سوره مائده، آیه ۱۱۶٫

[۴]. سوره انبياء، آيه ۲۲٫

[۵]. همان، آيه ۹۹-۹۸٫

[۶] . سوره نازعات، آیه ۲۴٫

[۷]. سوره اعراف، آيه ۱۲۲-۱۲۱٫

[۸]. سوره انعام، ص ۷۶-۷۹٫

[۹]. سوره انعام، آيه ۱۲۱٫

[۱۰]. سوره مؤمنون، آیه۳۴٫

[۱۱].سوره يونس، آيه ۱۸٫

[۱۲]. سوره انبیاء، ۵۲-۶۷٫

[۱۳]. سوره انبياء، آیات ۲۵-۲۹٫

[۱۴]. سوره مؤمنون، آيه ۹۱٫

[۱۵]. سوره إسرا، آیه ۴۲٫

[۱۶]. سوره رعد، آيه ۱۶٫

[۱۷]. همان، آيه ۱۶٫

[۱۸]. سوره انعام، آیه ۱۶۴٫

[۱۹]. سوره مريم، آيه ۸۱٫

[۲۰]. سوره انعام، آيه ۱۴٫

[۲۱]. سوره يوسف، آيه ۳۹-۴۰٫

[۲۲]. سوره انعام، آيه ۸۱٫

[۲۳]. همان ، آيه ۱۰۰٫

[۲۴]. همان، آیه ۱۳۷٫

[۲۵]. همان ، آيه ۱۳۶٫

[۲۶]. سوره جاثيه، آيه  ۲۴٫

[۲۷]. سوره بقره ، آيه ۲۸٫

[۲۸]. سوره رعد ، آيه ۳۰٫

[۲۹]. سوره فصلت ، آيه ۹٫

[۳۰]. سوره انعام ، آیه ۱۰۸٫

[۳۱]. بحارالأنوار، ج ۲۹، ص ۳۵۲، و ج ۵۴، ص ۲۱۸٫

 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.