بسم الله الرحمن الرحیم
آخرین سال حیات پیامبر صلی الله علیه و آله، مراسم حج باشکوه فراوان به انجام رسید. مسلمانان زیادی از سراسر بلاد اسلامی در این مراسم حضور داشتند. در مسیر بازگشت، نزدیک ظهر بود که آفتاب سوزانی بر مسلمانان می تابید.
سرزمین جحفه و به دنبال آن بیابان های خشک و سوزان غدیر خم از دور نمایان شد. در این میان ناگهان پیامبر صلی الله علیه واله دستور به توقف قافله های مسلمین را دادند و فرمودند: آنهایی که در پیشاپیش قافله در حرکت اند باز گردند و همه در صحرای غدیر خم جمع شوند. همه منتظر سخن و فرمان آن حضرت بودند.
به راستی چه پیام مهمی پیامبر صلی الله علیه واله را برآن داشته که مسلمانان را در این صحرای گرم و سوزان و با وجود خستگی فراوان منتظر نگهدارند؟!
همه در انتظار شنیدن صدای رسول الله صلی الله علیه و آله بودند که حضرت فرمودند: فرمان مهمی از جانب پروردگار به ایشان رسیده است پس باید همگی خود را برای شنیدن آن آماده کنند.
منبری از جهاز شتران تهیه شد و حضرت بر روی آن شروع به ایراد خطبه نمود که بین مسلمین به خطبه غدیر معروف شد. حضرت در فرازی از این خطبه در حالی که دست مبارک امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به حدی بالا بردند که سفیدی زیر بغل آن حضرت نمایان گشته بود، فرمودند: چه کسی از همه مردم نسبت به مسلمانان از خود آن ها سزاوارتر است؟ گفتند خدا و پیامبر داناترند. پیامبر صلی الله علیه واله فرمودند: خداوند مولای من است ومن مولای مؤمنانم و نسبت به آن ها از خودشان سزاوارتر هستم. سپس فرمودند: «من کنت مولاه فعلی مولاه، هرکس من مولای او هستم علی مولای اوست» حضرت این سخن را چندین بار تکرار فرمودند. سپس حضرت سر مبارک را رو به سوی آسمان بلند کرده و در حق امیرالمؤمنین علی علیه السلام و دوستان ایشان دعا نموده و دشمنان آن حضرت را نفرین کردند.
در این میان آیهی اکمال دین (مائده، آیه۳) بر پیامبر نازل گشت و آن حضرت بشارت اکمال دین و اتمام نعمت و رضایت پروردگار به رسالت خودشان و ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به مردم اعلام نمودند. شور غوغایی در میان صفوف مسلمین ایجاد شده بود. دربین تبریک های مسلمانان صدای خلیفه دوم نیز به گوش می رسید که می گفت: «تبریک به تو یاعلی، تبریک بر تو، از امروز مولای من ومولای هر مرد و زن مؤمن گشتی».
در چنین شرایطی که حتی دشمنان و مخالفین امامت حضرت علی علیه السلام ظاهر خود را حفظ نموده و مقاصد شوم درونی خود را پنهان می نمودند، صدای ناله و شیون بلندی به گوش می رسید!
به راستی این صدای شیون و اندوه از چه کسی است!؟ به نظر شما چه کسی می تواند از قرار گرفتن حضرت امیر علیه السلام در جایگاه امامت و خلافت اندوهگین شده و ناله غم زند!؟ شما می دانید قرار گرفتن حضرت علی علیه السلام در این جایگاه به چه کسی می تواند زیان داشته باشد!؟
شما می دانید سعادت بشری و رهنمون ساختن انسان ها به راه مستقیم امیرالمومنین علی علیه السلام و کشاندن آنان به راه خطا از اهداف چه کسی می تواند باشد!؟ آیا واقعه ای وجود داشته است که این فرد ندای شادی و خوشحالی سرداده باشد!؟ به نظر شما واقعه ای که سبب شادی اوست چه زمانی است؟
برای پاسخ به این سوالات مطالب بعدی را ملاحظه کنید:
فریاد غم و اندوه:
در یکی از کتاب های معتبر احادیث شیعه به نام قرب الاسناد، امام صادق علیه السلام از پدرشان امام باقر علیه السلام نقل می کنند که فرمودند: ابلیس دشمن خدا چهار مرتبه با فریاد، گریه و ناله سر داد: اول: روزی بود که مورد لعنت خدا قرار گرفت. دوم: روزی که به زمین پایین آورده شد. سوم: روزی که رسول خدا صلی الله علیه و اله مبعوث شدند. چهارم: روزی که امیر مؤمنان در غدیر خم برای امامت منصوب گردید. (قرب الاسناد، ص۹ ،حدیث۳۰)
با توجه به روایتی که از حضرت صادق علیه السلام بیان شد، پرده از این ندای اندوهناک در روز غدیرخم برداشته شد و روشن گردید آن فردی که در روز غدیر فریاد اندوه و غم سر داده بود شیطان است. در این روایت به سه مورد دیگر از فریادهای غمناک شیطان اشاره شده است که دو مورد اول مربوط به سرپیچی شیطان از امر الهی و خودداری او از سجده بر حضرت آدم است.
در اینجا سزوار است به این نکته توجه شود که اگر چه در آیات قرآن علت ظاهری هبوط شیطان بر زمین و مورد لعنت قرار گرفتنش، تکبر در مقابل حضرت آدم و خودداری او از سجده بر آن حضرت بیان شده است، ولی در لسان روایات معصومین علیهم السلام، این موضوع با تفصیل بیشتری بیان گردیده و علت اصلی آن نیز تبیین گردیده است. حضرت رضا علیه السلام نسبت به سجده بر حضرت آدم فرمودهاند: «سجده فرشتگان براى خداوند به عنوان پرستش بود و براى آدم به عنوان اكرام و احترام، چرا كه ما در صلب آدم بوديم» (شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۶۳)
در روایت دیگری نیز از ابوسعید خدری بیان شده است: نزد رسول خدا نشسته بودیم، مردی خدمت آن حضرت رسید وعرض کرد: یا رسول الله در مورد این آیه از قرآن که خدای بزرگ به ابلیس می فرماید: «آیا تکبر ورزیدی یا او از عالین بودی؟» (سوره ص/ آیه ۷۵) به من خبر بده “عالین” چه کسانی که از ملائکه مقرب نیز بالاترند، چه کسانی هستند؟ رسول خدا فرمود: “من وعلی و فاطمه و حسن و حسین” (علیهم السلام) در سراپرده عرش دوهزار سال قبل از اینکه خدا آدم را بیافریند تسبیح خدا می نمودیم.
ملائکه به سبب تسبیح ما خدا را تسبیح می کردند و هنگامی که خداوند عزوجل آدم را آفرید به ملائکه امر نمود که بر او سجده کنند، ملائکه امر به سجده نشدند مگر به خاطر “جلال ما” (ائمه اطهار علیهم السلام). پس همه ملائکه سجده نمودند جز ابلیس که از سجده کردن خودداری کرد، لذا خدای متعال به او فرمود: «ای ابلیس چه چیز تورا باز داشت از اینکه سجده کنی برای آنچه به دست قدرتم آفریدم!؟ آیا تکبر ورزیدی یا از “عالین” بودی؟» (بحار الأنوار، جلد۲۶، ص ۳۴۶)
با این بیان روشن گردید که علت اصلی خودداری شیطان از سجده بر حضرت آدم منحصراً تکبر در مقابل او نبوده، بلکه او با این عمل در مقابل نور و ولایت اهل بیت علیهم السلام تکبر ورزیده و به این سبب مورد لعن خداوند قرار گرفته و بر زمین هبوط گردیده است. بنابراین با توجه به روایات بیان شده می توان گفت هر چهار موردی که حضرت صادق علیه السلام نسبت به فریاد اندوه شیطان بیان نموده اند، پیرامون مقامات و جایگاه رفیع پیامبر و اهل بیت علیهم السلام بوده است چرا که آنان سبب خلقت و تنها راه رسیدن بشربه سعادت هستند.
همچنین نسبت به فریاد غم و اندوه شیطان در تفسیر قمی از امام صادق علیه السلام بیان شده است: هنگامی که خداوند تبارک و تعالی در آیه تبلیغ (آیه ۶۷ سوره مائده) به پیامبرش امر نمود که امیرالمؤمنین را به عنوان امام و خلیفه بعد از خودشان معرفی کنند، رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» شیاطین همه نزد ابلیس اکبر آمدند وبر سر خود خاک می ریختند (کاری که هرگز انجام نداده بودند) ابلیس به آن ها گفت: چه اتفاقی افتاده است؟ گفتند: این مرد (یعنی رسول خدا صلی الله علیه واله) امروز چنان گِرهی زد که هیچ کس تا روز قیامت نمی تواند آن را باز کند، ابلیس گفت: نه چنین نیست؛ کسانی که پیرامون پیامبر هستند وعده هایی به من داده اند مبنی بر اینکه با من مخالفت نداشته باشند.
در آن هنگام آیه دیگری نازل شد «لقد صدق علیهم ابلیس ظنه؛ گمانه زنی ابلیس دربارهی آنها درست بود.» ( تفسیر قمی ، جلد ۲ ،ص۲۰۱) در این روایت ابلیس اشاره به منافقین و افرادی می کند که در کنار کعبه با خود عهد بسته و هم قسم شدند که هر اقدامی می توانند انجام دهند تا مانع خلافت حضرت امیر علیه السلام بعد از رسول الله صلی الله علیه و آله شوند، در حقیقت شیطان این عمل آنان را و برکناری حضرت علی علیه السلام از خلافت را پیروی از خویش بیان نموده است.
اما ابلیس تنها در این اتفاقات بیان شده نبود که فریاد سر داد بلکه او برای اتفاق دیگری فریاد نیز سر داده اما با این تفاوت که در آن مناسبت فریاد او از سر خوشحالی و شوق بوده است. به نظر شما چه اتفاقی توانست شیطان را خوشحال کند!؟ آیا شادی او هم به مانند غم و اندوهش مربوط به تنها راه سعادت بشری یعنی پیروی از پیامبر و اهل بیت علیهم السلام می شود!؟ برای پاسخ به این سؤالات با ما همراه شوید.
فریاد شادی:
جابر بن یزید جعفی از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که بعد از پیمان گرفتن پیامبر صلی الله علیه و اله بر ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در روز غدیر، ابلیس فریاد بلندی سر داد به طوری که تمام شیاطین (زیر دستان شیطان) در خشکی و دریا به دور او جمع شده وعلت این فریاد را پرسیدند. شیطان در پاسخ به آنان گفت: پیامبر کاری انجام داده که اگر مردم بر پیمانشان بر امامت امیرمؤمنان علیه السلام بمانند هرگز خداوند نافرمانی نخواهد شد.
شیاطین (زیر دستان او) گفتند: تو آدم را چنین و چنان کردی، علت ناراحتی تو چیست!؟ هنگامی که منافقین با یکدیگر گفتند: «پیامبر از روی هوای نفس سخن می گوید» (یعنی پیامبر حضرت امیر علیه السلام را از روی خواسته های نفسانی و بدون خواست و اراده خدا و به خاطر اینکه پسر عموی خویش است به ولایت منصوب کرده است) و یکی دیگر از آن ها به همراهش گفت: «نمی بینی که چطور چشمهایش می گردد گویا مجنون شده است. دراین هنگام شیطان فریادی از روی شادی سر داد و به پیروانش گفت: «می دانید چه بر سر آدم آوردم و او را از بهشت بیرون کردم؟ آدم نقض عهد کرد ولی به خدا کافر نشد ولی اینان (منافقین) نقض عهد کردند و به رسول خدا کافر نیز شدند؛ چرا که به او نسبت هوای نفس و جنون دادند»
حضرت در ادامهی روایت فرمودند: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفت و مردم فرد دیگری را به جای امیرمؤمنان در منصب خلافت و امامت جامعه قراردادند؛ ابلیس تاج پادشاهی بر سر نهاد و منبری بر پا نموده و سواره و پیاده لشکر خود را جمع کرد و به آنان گفت: «بزنید و برقصید و شادی کنید که دیگر تا وقتی امام (حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه) به پا نخیزد خدا اطاعت نخواهد شد. در ادامه امام باقرعلیه اسلام این آیه را تلاوت فرمودند: «به راستی ابلیس گمانش را دربارهی آنان محقق نمود و جز گروهی از مؤمنان، همگی او را پیروی کردند» (سبأ، آیه۲۰؛ کافی، جلد ۸، ص۳۴۴، حدیث۵۲۴)
اما در این جا باید گفت که او به تنهایی قادر به تحقق اهداف شوم خود نبود؛ بلکه باید به این موضوع اندیشید که چه کسانی در این راستا به او کمک نموده و او چگونه توانست آرزوی خود را محقق کند؟
در حدیث دیگری حضرت امیر علیه السلام به سلمان فرمودند: ای سلمان آیا می دانی نخستین کسی که با خلیفه اول بیعت کرد چه کسی بود؟ سلمان پاسخ داد: خیر ولی پیرمرد سالخورده ای را دیدم که بر عصای خویش تکیه کرده و میان دوچشمش جای سجده پینه بسته بود. برمنبر بالا رفت و او نخستین کسی بود که برای بیعت کردن از منبر بالا رفت. به خلیفه اول تعظیم کرد و درحالی که می گریست گفت: شکر خدا را که من زنده ماندم تا اینکه تو را در این جایگاه دیدم. برای بیعت دست بگشا. خلیفه اول دست گشود و وی با او بیعت کرد.
در این هنگام گفت: امروز روزی است مانند روز آدم، بعد از منبر پایین آمده از مسجد بیرون رفت. امیرمؤمنان علیه السلام به سلمان فرمود آیا می دانی آن مرد که بود؟ سلمان عرض کرد خیر نشناختم، ولی سخن او مرا ناراحت کرد گویا نسبت به مرگ رسول خدا صلی الله علیه و آله شادمان بود و شماتت می ورزید و از خلیفه شدن ابوبکر خوشحال بود. حضرت فرمودند: پس به راستی که او ابلیس است که لعنت خدا بر او باد … (کتاب سلیم بن قیس هلالی، جلد ۲، ص ۵۷۷، حدیث۴)
آری، شیطان تمام همتش را برآن گذاشته که مردم را از طریق حق و ولایت پیامبر و اهل بیت علیهم السلام دور کند چرا که تنها راه بندگی خدا و اطاعت از او، طریق ولایت معصومین علیهم السلام است. به همین خاطر برای محقق شدن خواسته هایش از هیچ تلاشی فروگذار نکرده و نخواهد بود.
او در این راستا از منافقانی که به ظاهر در روز غدیر با امیرمؤمنان علیه السلام بیعت کردند ولی در باطن، ولایت ایشان را نپذیرفته بودند هرگز ناامید نشد و با آنان بر سر گرفتن حق خلافت حضرت امیر علیه السلام پیمان گرفت تا اینکه هدف خود را به کمک آنان محقق ساخت. چنانچه بیان شد آن مسئلهای که همواره از ابتدا دغدغهی شیطان بوده است وعلت غم واندوه شیطان و رانده شدنش از بهشت وهبوط او بر زمین بود، تنها مسئله ولایت و امامت ائمه معصومین علیهم السلام است چرا که او همواره نسبت به اهل بیت علیهم السلام تکبر وعناد داشت لذا این دشمن بزرگ همواره تمام تلاش و همت خودرا به کار می گیرد تا به هر طریقی که ممکن است مردم را از این مسیر جدا سازد و آنان را به وادی نابودی بکشاند.
به راستی آنچه شیطان را نا امید و مأیوس می کند شناخت و معرفت هر چه بیشتر مؤمنین نسبت به امامان علیهم السلام و اطاعت محض از آنان است. یقیناً اطاعتی که در پی معرفت و محبت قلبی نسبت به پیامبر و اهل بیت علیهم السلام محقق گردد سبب سعادت دنیا و آخرت مؤمنان خواهد شد.
ثبت دیدگاه