شناخت منافق از مومن یکی از مسائل مهم درجامعه مسلمین عصر رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) بود. شخص منافق به دلیل انجام امور ظاهری اسلام و شرکت در مراسمات مسلمین در ظاهر تفاوتی با شخص مومن ندارد و انسان به راحتی نمیتواند حکم به نفاق شخصی کند. شاید به همین دلیل بود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) آله فرمودند من از کافر بر امتم نمیترسم بلکه از منافق میترسم؛ زیرا شخص کافر هر چه در دل دارد اظهار و دشمنی خود را آشکار کرده است؛ اما شخص منافق دشمنی او در نهان است.
پیدایش فرقه «خوارج» که به ظاهردرجنگ «صفّین» شکل گرفت، زخم تازه ای برپیکر جامعه اسلامی بود. این گروه متعصب و پرخاش گر که نقاب تقوا و دین داری بر چهره داشت، با عقاید و باورهای عجیب و دور از منطق خود، همواره برای حکومت نو پای امام علی علیه السلام دردسر ساز بودند و با فتنه انگیزی های پی درپی، مشکلات زیادی برسر راه حاکمیتِ اسلام پدید آوردند؛ از این رو امام علیه السلام که آن ها را مردمی کم عقل وآلت دست شیطان می دانست، در مراحل مختلف، برخوردهای متفاوتی با آنان داشت و ضمن بیان نظر صریح اسلام در باره حکمیت و برخی مسایل دیگر، توانست گروهی بی غرض از این بی خردان را از سراشیبی سقوط نجات دهد، ولی دسته ای دیگر که هم چنان بر لجاجت و عصیان خود اصرار می ورزیدند، درنبردی سخت با سپاهیان اسلام، به هلاکت رسیدند و باقی ماندگان این گروه با هم فکری هم دستان خویش، توطئه قتل امیر مؤمنان علیه السلام را پی ریزی کردند و متأسفانه دراین توطئه شوم موفق شدند.
از جمله عناوین یاد شده، در برخی از روایات، برای یکی از مجاری علم و آگاهی امام(ع) با ذکر ویژگی و نتیجۀ آن، عنوان «عمود نور» است. مرحوم کلینی در الکافی ذیل یک باب و صفار در بصائر الدرجات ذیل چندین باب به بازتاب گسترده روایات عمود نور پرداختهاند.
برخورداری امام از علمی خاص و ویژه، که از جانب خداوند است، مورد اختلاف متکلمان امامی نیست؛ اما آنان همواره در دو مسئلۀ محوری پیرامون علم امام، اختلاف کردهاند: یکی گسترۀ علم امام و دیگری منابع علم امام. در روایات، منابع و سرچشمههای متعددی برای علم امام بیان شده است. اندیشمندان قم در کتابهای خود، روایاتی را ذکر و منابع علم امام را بیان کردهاند. این نوشتار با روش توصیفی – تحلیلی، به دنبال پاسخ به این پرسش است که دیدگاه اندیشمندان مدرسۀ کلامی قم دربارۀ منابع علم امام چه بوده است؟
یکی از شاخههای مهم شرقشناسی که از دیرباز مورد توجه مستشرقان بوده، حوزه مطالعات اسلامی است. نخستین و مهمترین حوزۀ شرقشناسان در توجه به سرزمینهای اسلامی، زندگانی حضرت محمد است. پیامبر بهمثابۀ نماد اصلی دین اسلام، مرکز توجه آشنایی با این دین از نظر شرقشناسان بوده است. از این منظر، بهنظر میرسد اصلیترین عامل توجه غربیان به دین اسلام و در رأس آن حضرت محمد به این مسئله برمیگشت که اسلام با این ادعای موجه که تکمیلکنندۀ ادیان ابراهیمی است، پا به عرصه گذاشته است.
واقعه عاشورا بارها و بارها مورد پرسش و کاوش قرارگرفته و هر چه زمان میگذرد، ابعاد ناگشوده دیگری بر زوایای کاویده پیشین آشکار می گردد. اما در این میان، فلسفه و انگیزه حرکت امام حسین(ع) به چالشی سخت در میان محققان تبدیل شده و تحلیلگران از هر سو با زاویه ای خاص بدان نگریستهاند. این نوشتار بر آن است تا نشان دهد که نهضت حسینی را باید در وسعتی فراختر از یک دوره و شرایط زمانی خاص و با نگاهی ژرفتر از یک رویکرد مشخص نگریست.
بی تردید، اگر کاروان اسیران نبود، دشمن پرونده کربلا را با هر وسیله ممکن از صفحه تاریخِ «تقابل حق و باطل» محو می کرد. دشمن که حکم جواز قتل امام حسین علیه السلام را صادر کرده بود و نواده پیامبر خدا را خارجی و آشوبگر معرفی نموده بود، بعد از این حادثه می کوشید تا پرونده آن را به طور كلي ببندد. بنابراین، اگر خطبه ها و عزاداری های اهل بیت علیهم السلام، به ویژه خطبه امام سجاد علیه السلام نبود، وقایع عاشورا در حافظه تاریخ ثبت نمی شد.
در یکی از جنگ ها، تیری به پای علی(علیه السلام) اصابت کرد به گونه ای که بیرون آوردنش دشوار می نمود. از این رو پیشنهاد شد به هنگام نماز که آن حضرت از خود غافل شده و غرق ارتباط با پروردگار است، تیر را بیرون آورند. پرسش اصلی مقاله این است که چنین رخدادی از سوی چه کسانی و با چه هدفی در قالب منقبت گزارش شده است؟
در منابع ديني به صلوات بر پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) و دعا براي رفعت درجه ايشان بسيار سفارش شده است. براساس روايات، اين کار منافع زيادي، مثل طهارت نفس، تکفير گناهان و سنگيني ميزان براي شخص دعاکننده و مصلِّي بهارمغان ميآورد. اما پرسش اين است که آيا خود پيامبر(صلی الله علیه و آله) نيز بهعنوان مدعوله و مصلَّيعليه از اين دعاها و صلواتها منتفع ميشود و درجه ايشان در سير صعودي افزايش مييابد يا خير؟ برخي با استناد به دلايل گوناگون معتقدند: پيامبر نفعي از اين دعاها و درودها نميبرد و ارتقاي وجودي آن حضرت در اثر اين ادعيه و صلواتها غيرممکن است.
دیدگاه مستشرقان به مسئله جانشینی امام یازدهم شیعیان را میتوان به سه رویکرد تقسیم کرد. برخی از آنان معتقدند که امام حسن عسکری(علیه السلام) فرزندی نداشته است و به همین خاطر معتقدند که ایشان جانشینی ندارد. عمده تکیه این رویکرد بر مدار شبهه عقیم بودن امام یازدهم برمیگردد. رویکرد دوم به جانشینی جعفربن علی معروف به جعفر کذاب اشاره دارد. رویکرد سوم اما به بحثی پردامنه در اندیشه سیاسی شیعه میپردازد که بسیار مورد توجه خاورشناسان واقع شده است. این رویکرد به اصل مسئله مهدویت میپردازد و عمدتاً نگاهی انتقادی و نادرست به آن دارد. این رویکرد، مهدویت به عنوان اصل جانشینی امام یازدهم را دارای ریشه اسطورهای و سیاسی دانسته و منشعب از سایر ادیان میداند.